نزدیک به چهار دهه است که زنان برای رفتن به استادیومهای ورزشی با سدی عظیم مواجهند.
سالهاست که فعالان مدنی و حقوق زنان برای از بین بردن این سد مبارزه میکنند و با وجود اینکه بعضی از مقامهای جمهوری اسلامی وعده از بین رفتن این محدودیتها را دادهاند، برخوردها با زنانی که قصد ورود به استادیومها را دارند شدیدتر شده و تا بازداشت تعدادی از این زنان هم پیش رفته است.
در برنامه این هفته دیدگاهها به این مساله پرداختهایم که چرا نیمی از جامعه حق ورود به ورزشگاهها را ندارند؟
با حضور شادی صدر، حقوقدان، فعال حقوق زنان و از مدیران سازمان حقوقبشری عدالت برای ایران ساکن بریتانیا و حسین قاضیان، جامعهشناس ساکن آمریکا.
خانم صدر، اگر اجازه بدهید این بحث را با شما شروع کنیم. چرا اصولا ورود زنان به ورزشگاه ها در ایران ممنوع است؟ این ممنوعیت از چه وقت شروع شد؟
این که چرایی ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها را می پرسید، راستش به نظر می رسد باید این را از مقامات جمهوری اسلامی سوال کرد. برای این که تا همین امروز که نزدیک به چهل سال یا چهار دهه از این ممنوعیت می گذرد، دلیل قانع کننده و یا حتی منطقی برای این ارائه نداده اند و گفته هایشان در عرصه عمومی، بیشتر جنبه کلی دارد، یا استناد شده به فضای بد ورزشگاه ها برای حضور زنان، یا این که میگویند زنان ممکن است از دیدن مردان ورزشکار به گناه بیفتند یا این که موجب اختلاط زن و مرد بشود و از این قبیل.
مسئله اصلی این است که هیچ قانون نوشته شده ای در این زمینه وجود ندارد. تا جایی که ما می دانیم، تا اوایل حدود دهه شصت، یعنی سال های ۶۰-۶۱ هم زنان می توانستند در استادیوم های ورزشی حضور پیدا کنند و اگر علاقه داشتند مسابقه ای را ببینند. بعد از آن به استناد مصوبه یا مصوباتی که ما از آن هیچ اطلاعی نداریم و هیچ گاه به صورت قانون مدون در نیامده، این ممنوعیت وضع شد و تا همین امروز هم ادامه دارد. [به] برخی گفته می شود که سازمان تربیت بدنی این ممنوعیت را وضع کرده، برخی راجع به دستور شورای تامین استان [می گویند] یا از شورای تامین استان های مختلف صحبت می کنند، اما هیچ قانون و مصوبه مدون و روشنی در این زمینه وجود ندارد.
حسین قاضیان، جامعهشناس: «مثل بسیاری از چیزها، جمهوری اسلامی در حال حاضر گروگان آن هویت تاریخی اش در زمینه ورود زنان به ورزشگاهها هست. یعنی از یک زمانی به بعد، عدهای ورود زنان به ورزشگاهها را منع کرده اند. از آن به بعد، این یک رویه شد. ممکن است کنار آمدن از این موضوع ساده باشد، اما الان سخت تر شده، به دلیل این که این یک نوع پذیرش شکست است»
آقای قاضیان، شما به عنوان جامعه شناس، ریشه اصلی ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها را چه می دانید؟
همان طور که خانم صدر گفتند، واقعا مشخص نیست که تصمیم اولیه برای این منظور، در چه سطحی و چگونه گرفته شده و اساسا این [تصمیم] مکتوب شده یا خیر. ولی مجموعه رفتار جمهوری اسلامی با این مسئله را که نگاه می کنیم، شاید دو دلیل عمده پیدا کنیم: یکی این مسئله است که مثل بسیاری از چیزها، جمهوری اسلامی در حال حاضر گروگان آن هویت تاریخی اش در این زمینه هست. یعنی از یک زمانی به بعد، یک جایی که نمی دانیم چگونه بوده و عده ای کمتر دنبال دردسر بوده اند، ورود زن ها را منع کرده اند. چون احساس کردند اگر زنان بیایند، ممکن است عده ای انتقاد کنند، اذیت کنند، مقامشان را از دست بدهند... از آن به بعد، این یک رویه شد و الان جمهوری اسلامی گروگان این رویه است.
ممکن است قدم برداشتن روی این موضوع، که ما از این موضوع کنار بیاییم و آن را بپذیریم ساده باشد، اما الان سخت تر شده، به دلیل این که این یک نوع شکست است، یک نوع قبول اعتراضات است. قبول این است که ما از این خواستی که تاحالا رویش پافشاری می کردیم، دست برداریم و به خواست دیگران یعنی خواست مردم اهمیت بدهیم و آن را قبول کنیم. این رویه ای است که جمهوری اسلامی در برابرش مقاومت می کند. چون نمی خواهد این را به منزله پیروزی برای طرفش حساب کند. شما این را حتی در خود ورزش هم می بینید. مثلا وقتی یک تیم ایرانی شکست می خورد، در گفتار رسمی رادیو و تلویزیون می گویند "تیم ایران در صدر حریف متوقف شد"، نمی گویند شکست خورد. یا مثلا وقتی در جنگ پیروز نمی شوند، نمی گویند ما باختیم یا شکست خوردیم، می گویند "عدم الفتح نصیب ما شد". و به این ترتیب پذیرش نمادین شکست در برابر یک خواست، که خواست نسبتا عمومی هست، از نظر جمهوری اسلامی به معنی این است که شما یک جایی کوتاه آمده اید و بقیه جاها هم ممکن است کوتاه بیایید. این شاید یکی از ریشههای مقاومت در برابر این موضوع است.
از طرف دیگر، وقتی زن ها به استادیوم بروند، معنی اش این است که آن ها آن جا رفتاری خواهند کرد که با رفتار رسمی حاکم، جور در نمی آید. آن ها حجابی را که جمهوری اسلامی می خواهد، بر سر نخواهند داشت، آن رفتار با جنس مخالف را که جمهوری اسلامی می پسندد آن جا نخواهند داشت، و چیزهایی از این دست. و این ها به شکل نمادین و اظهاری بیان می شود، اظهار می شود، نمایش داده می شود و این چیزی است که جمهوری اسلامی از آن هراسناک است، من جمله در زمینه حجاب.
آقای قاضیان، ببخشید حرفتان را قطع می کنم... گفتید حجابی نداشته باشند در ورزشگاه، یا رفتاری نداشته باشند که مناسب یا مورد پسند جمهوری اسلامی باشد. چه فرقی دارد با [حجاب و رفتار] مثلا در خیابان؟ ممکن است خیلی ها حجابی را که جمهوری اسلامی می گوید به درستی رعایت نکنند، آن طور که جمهوری اسلامی آن را کم حجابی یا بدحجابی می داند. برای جمهوری اسلامی ورزشگاه با خیابان چه فرقی دارد؟
اتفاقا اشاره من به مسئله حجاب به همین علت بود. این مقاومتی که جمهوری اسلامی در مورد حجاب زنان به خرج می دهد، به نظر نمی آید اصلا ریشه دینی داشته باشد. چون از لحاظ دینی بسیاری از ارزش های مهم تر در دین وجود دارد که در جامعه زیرپا گذاشته می شود. چه بسا اهمیتی ندارد برای جمهوری اسلامی. آن جنبه اظهاری و نمایشی موضوع اهمیت دارد. آن جایی که نمایش عمومی داده می شود و این نمایش عمومی به رسمیت شناخته می شود. مثلا از طریق پخش در تلویزیون. از طریق عکاسی هایی که ممکن است از مسابقات ورزشی بشود.
شما این نوع از زنان را در گفتار رسمی جمهوری اسلامی غایب می بینید. مثلا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، جز در مواقع خاص، زنان با یک حجاب مشخص و رسمی را در تلویزیون می بینید. گویی آن زنانِ دیگردر جامعه حضور ندارند. جمهوری اسلامی نمی خواهد بگوید آن ها نیستند بلکه می خواهد نمایش و اظهار این ها را انکار کند و به این ترتیب وجودشان را انکار کند. چون اگر بپذیرد و به این واقعیت تن بدهد که چنین آدم هایی در جامعه هستند، یعنی آدم هایی که آن جور و آن مقداری که او می خواهد اسلامی نیستند، مسئله مشروعیت خودش زیر سوال می رود. مشروعیت یعنی دلیل حاکمیت روحانیون و اسلام در ایران به گفته مقامات این است که مردم اسلام را می خواهند.
خب اگر مشخص بشود که مردم اسلام را نمی خواهند یا آن جوری نمی خواهند که مقامات ادعا می کنند، آن وقت چه دلیلی هست برای حاکمیت این افراد در جامعه؟ به این ترتیب می بینید که یک مسئله به ظاهر ساده مثل حجاب، می تواند با مسئله مشروعیت حکومت پیوند بخورد. و بنابراین وقتی این در استادیوم نمایش داده بشود، یعنی نمایش مسئله به اصطلاح کم حجابی یا شُل حجابی خانم ها بنا به روایت جمهوری اسلامی، و همین طور اختلاطشان با جنس مخالف، یعنی دو معیاری که جمهوری اسلامی در این زمینه برای نمایش ندادنش سختگیر بوده، آن وقت این ممکن است یک خطر تلقی بشود.
از این بابت است که کماکان روی این موضوع ایستاده. همان طور که گفتم پذیرش ورود خانم ها به استادیوم به معنی [پذیرش] شکست هم هست.خصوصا حالا که رقیب منطقه ای یا رقیب دینی اش هم در سطح جهان اسلام، یعنی عربستان، در این زمینه پیشگام شده و اگر این را بپذیرد، یک نوع شکست مفتضحانه قلمداد می شود. این است که روی آن مقاومت بیشتری دارد.
شادی صدر، حقوقدان:« دستگیری، آزار و ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه خلاف قانون است. قانون نوشته شدهای درزمینه ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها وجود ندارد. ازنظر حقوقی زنانی که بدلیل تلاش برای ورود به ورزشگاه بازداشت شدند حق شکایت از نیروی انتظامی را دارند »
خانم صدر، آقای قاضیان اشاره کردند به شکست جمهوری اسلامی، اگر این مسئله را بپذیرد و زن ها را به استادیوم راه بدهد. برای این مسئله هم یک کارهایی کرده. مثلا مشاهده شده بعضی از زنانی که برای دیدن بازی های ورزشی به استادیوم ها می روند بازداشت شده اند. نمونه اش همین بازی پرسپولیس و استقلال در روز پنجشنبه بوده، که تعدادی از زنانی که جلو استادیوم بوده اند بازداشت شده اند. آیا ما در قانون، اصولا چیزی برای این بازداشت ها داریم؟ یعنی از نظر قانونی این بازداشت ها درست اند؟
ببینید اگر بخواهیم نگاه حقوقی داشته باشیم، اول از همه و قبل از این که بخواهیم به بازداشت ها بپردازیم، نباید فراموش کنیم که ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها یا در واقع محروم کردن زنان از حضور در بخشی از یک فضای عمومی به دلیل جنسیتشان، مصداق بارز نقض اصل عدم تبعیض است که یکی از مهمترین قوانین بین المللی حقوق بشری است که دولت ها را موظف می کند از هرگونه وضع قوانین یا اِعمال سیاست هایی که افراد را به دلیل جنسیتشان و یا مذهب، نژاد و سایر ویژگی هایشان از حقی محروم می کند، دولت ها را منع کرده.
بنابراین، در این جا ما از یک طرف نقض اصل عدم تبعیض را می بینیم، و جمهوری اسلامی هم به دلیل این که عضو کنوانسیون های بین المللی و میثاقهای حقوق مدنی-سیاسی، و حقوق اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی هست، موظف و متعهد به اجرای آن است. از طرف دیگر من فکر می کنم که اگر در همین بحث فضای عمومی بمانیم، قوانین یا قانون نوشته شده ای که وجود ندارد، ولی من شخصا در عمل رویه هایی می بینم که برای ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها را در چارچوب کلی تر، جداسازی جنسیتی در فضاهای عمومی اجرا می شود. اگر ما از ابتدای انقلاب تا الان مروری داشته باشیم، در حوزه های مختلف و در فضاهای عمومی مختلف، شاهد اِعمال سیاست های جداسازی جنسیتی بوده ایم.
من فکر می کنم این جریان استادیوم های ورزشی کم کم و رفته رفته در بسیاری از فضاهای عمومی، مقاومت زنان و مقاومت جامعه باعث شد که جداسازی جنسیتی شکسته بشود. در برخی دیگر از فضاها، جداسازی جنسیتی به شدت و حدت، همچنان اِعمال می شود. اما در مورد استادیوم های ورزشی به دلایل مختلف، این مبارزه و مقاومت در سال های اخیر از دو طرف شدت پیدا کرده و به نظرم بیش از آن که بحث خود حضور زنان در استادیوم باشد -که خب بسیاری زنان به دلیل علاقه شان به تماشای فوتبال یا سایر ورزش ها در خود استادیوم و ورزشگاه، این برایشان مهم است- در چارچوب کلی تر برای جامعه و زنانی که حالا خیلی هم ورزش دوست نیستند مهم است.
به دلیل این که یک جنبه سمبولیک پیدا کرده است. یعنی مقاومت و کشمکش بر سر تسخیر یک بخش از فضای عمومی، که بیش از هر چیزی نشان می دهد چقدر این بحث [حضور زنان] در ورزشگاه سمبولیک شده. شما اشاره کردید به بازداشت برخی از زنان که قصد داشتند برای تماشای بازی پرسپولیس و استقلال وارد ورزشگاه آزادی بشوند. تا جایی که ما از نوشته هایشان در شبکه های اجتماعی میخوانیم، برایشان مهم تر از این که خود بازی را ببینند این بوده که بخواهند که آن فضا را تسخیر کنند و یک بار دیگر یادآوری کنند که به دلیل زن بودن از حضور در یک فضای عمومی محروم شده اند.
اما همان طور که گفتم با توجه به این که هیچ قانونی در زمینه ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها وجود ندارد، طبیعتا هر نوع دستگیری، اذیت و آزار و هر نوع ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه کاملا خلاف قانون است و به خصوص این که نقض اصل عدم تبعیض و نقض اصل قانونی بودن جرایم و مجازات هاست، شهروندان باید بدانند چه قانونی بر آن ها حکومت می کند و در صورت نقض قوانین، چه مجازاتی در انتظار آن هاست. این همان اصل قانونی بودن جرایم و مجازات هاست که اتفاقا در قوانین مجازات جمهوری اسلامی هم هست.
در این جا نیروی انتظامی با دستگیری بخشی از این زنان، خود قوانین مجازات جمهوری اسلامی را نقض کرده و کارش کاملا خلاف قانون است و همان طور که گفتم این کار در چارچوب قوانین بین المللی، نه فقط نقض قانون تبعیض، بلکه مصداق رفتارهای آزاردهنده است و به نوعی زیر چارچوب قانون منع شکنجه قرار می گیرد و بسیار بسیار مورد جدی نقض قانون حقوق بشر محسوب می شود.
خانم صدر، از نظر حقوقی آیا زنانی که مقابل ورزشگاه ها بازداشت می شوند، می توانند در همین جمهوری اسلامی با همین قوانین، این مسئله را پیگیری کنند؟
از نظر حقوقی و روی کاغذ و با مراجعه به کتاب قانون، زنانی که به دلیل تلاششان برای ورود به ورزشگاه بازداشت شده اند، از نیروی انتظامی و از همه مامورانی که با تخلف از قوانین جمهوری اسلامی ، آن ها را دستگیر کزده اند و مورد آزار و اذیت قرار داده اند، حق شکایت دارند. این که این شکایت به نتیجه می رسد یا نه، به نظر من مسئله ثانویه است.
من شخصا فکر می کنم ما باید از تمامی ظرفیت هایی که در قوانین جمهوری اسلامی ایران وجود دارد استفاده کنیم با وجود این که می دانیم ممکن است در نهایت به نتیجه نرسد. به دلیل این که به عنوان شهروندان آن جامعه یک بار دیگر حقوقمان را مطالبه کنیم و این یکی از مهمترین و مشروعترین روشهای مطالبه حق است که از تمامی راهکارها و سازوکارهای قانونی در آن جامعه استفاده شود و شکایت شود.
پیگیری این شکایت ممکن است از نظر قضایی به جایی نرسد، اما مسئله ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها و آزار و اذیت های غیر قانونی و بازداشت ها را همچنان به عنوان مسئله روز نگه خواهد داشت و این منازعه دائم، بین زنانی که در برابر این قوانین تبعیض آمیز مقاومت می کنند و جمهوری اسلامی که از آن طرف مانع ایجاد می کند که این ها از حقوق اولیه شان برخوردار شوند، همچنان به عنوان مسئله روز نگه خواهد داشت.
آقای قاضیان، بارها شنیده ایم که مسئولان گفته اند ورزشگاه محیط مناسبی برای زنان نیست. حتی خیلی از مردم عادی هم همین حرف را می زنند. چقدر این توجیه درست است؟ چقدر ورزشگاه تفاوت دارد با دیگر فضاهای عمومی؟
یک مقدار همدلانه با کسانی که این توجیه را مطرح می کنند، جلو برویم و ببینیم اگر قرار باشد با این منطق کار کنیم، در نهایت این منطق ما را به کجا می برد، و آیا این افراد حاضرند تا انتهای منطقی نظر خودشان پیش بروند یا خیر. وقتی گفته می شود ورزشگاه ها محیط منابی برای خانم ها نیست، از چه جهتی میگویند؟ معمولا به دو چیز استناد میشود: یکی گفتاری که در آن جا برقرار است، که معمولا ممکن است هتاک باشد، کلمات نامناسب و مستهجن به کار برود؛ یکی هم رفتاری است که افراد به خرج می دهند. گاهی اوقات در اینها نمادهای جنسی و جنسیتی وجود دارد و ممکن است از نظر یک عده نامناسب باشد.
بسیار خب، ما میدانیم اینها در ورزشگاهها هست و برخلاف آن چه برخی اوقات هم گفته می شود، محدود به عده ای معدود تماشاگر یا تماشاگرنما نیست، به این دلیل که گاهی اوقات چندین هزار نفر با همدیگر حرفهای مستهجن را به سوی داور یا مربی یا یک بازیکن روانه می کنند. سوال این است که این آدم ها فقط در ورزشگاه این حرف ها را می زنند؟ وقتی در خیابان و اتوبوس و کوچه و مغازه و صف و این جاها هستند، آدم های مودبی میشوند؟ یا همان آدم ها هستند با همان گفتار و همان رفتار، کمابیش. آن جا ممکن است آن فضای عمومی به آن ها کمک کند وسیع تر و شدیدتر آن [حرف ها] را به کار ببرند، و در فضاهای دیگر به شکل کمتری.
خب اگر این طوری است پس ما باید جلو حضور زنان را در کوچه و خیابان و صف و تاکسی و اتوبوس و این ها را هم بگیریم چون آن جا هم همین آدم ها همین رفتار و گفتار را دارند و ما به کرات در محیط های عمومی خودمان شنیده ایم یا خواهیم شنید یا می شنویم این کلمات مستهجن، فحش، دعوا و زد و خورد، رفتارهایی با نمادهای جنسی و امثال این ها را.
به این ترتیب اگر آن منطق درست باشد، خانم ها را باید نشاند در خانه و نگذاشت حتی پایشان را از خانه بیرون بگذارند. در خود خانه ها آن وقت چه وضعیتی هست؟ مگر در خانه ها همه دهانشان آبکشیده است و حرف های خیلی مناسبی می زنند و حرف بد اصلا نمی زنند؟ در مدرسه چطور؟ اگر این منطق را جلو ببریم می بینیم هیچ جایی نباید بروند. تازه این زنان را درباره زنان میگویند. مگر مردها یا پسرها در این زمینه کمتر گناه دارند؟ خب آن ها را هم آن وقت باید منع کرد از این که به کوچه و خیابان و ورزشگاه بروند و بعدا باید همه را منع کرد چون کسی نمی ماند که از این کلمات بهره برداری کند یا در معرضش قرار گیرد.
بنابراین این منطق، منطق درستی نیست و ایجاد یک فضای گلخانه ای مصنوعی است که هیچ جایی، در هیچ جامعه ای وجود ندارد. جامعه ما اگر جامعه با ادبی هست در ورزشگاه هم مودب خواهد بود و اگر هم نیست، بیرونش هم مودب نخواهد بود. پس این نگرانی که زنان در معرض فضای نامناسب قرار می گیرند به نظر من توجیه نامناسبی است و به علاوه، خلاف خودش عمل خواهد کرد. یعنی اگر تا انتهای منطقی اش پیش برود باید جامعه را کلا از آدم ها خالی کرد چون همه آدم ها در معرض این بدآموزی قرار دارند.
مگر کسانی که به نماز جمعه می روند و حرف های خطیب نماز جمعه را می شنوند و می بینند او بددهنی می کند مگر تحت تاثیر قرار نمی گیرند؟ خود مقامات جمهوری اسلامی مگر کم بددهنی می کنند؟ انواع بددهنی را همه سطوح می بینیم. اگر این معیار برای منع حضور زنان در ورزشگاه باشد باید همه را منع کرد و باید همه را از همه جا منع کرد. می بینیم که این منطق منطق درستی نیست.
خانم صدر، یک دیدگاهی در میان برخی از اقشار محافظه کار وجود دارد. بعضی از زن ها هم خودشان این عقیده را دارند، که اولویت زنان ورود به استادیوم ها نیست و به گفته آنان، زنان مشکلات بزرگتری دارند که باید روی آن ها تمرکز بشود. این دیدگاه چقدر درست است و آیا مشکلات و خواسته های زنان، دارای اولویت است که روی یکی تمرکز بشود و روی دیگری نه؟
من اصولاً با بحث اولویت و اولویت بندی خواسته ها بسیار مخالفم. وقتی ما این موضوع را مطرح می کنیم که فلان موضوع اولویت زنان یا کارگران یا دانشجویان هست یا نیست، که البته بیشتر در مورد زنان مطرح می شود چون همه اقشار اجتماعی احساس وظیفه میکنند که اولویت هایشان را برایشان تعیین کنند و به آن ها بگویند الان چه بخواهند و کدام خواستهها را مطالبه کنند و کدام را فراموش کنند و اصلا پشت سر بگذارند، وقتی این موضوع کلی را مطرح می کنیم که اولویت [مطالبات] زنان، با کلی گویی، واقعیت بزرگی را انکار می کنیم که ما چیزی به نام زنان ایرانی یا زنان، به طور عموم، نداریم.
زنان هم مانند سایر اقشار اجتماعی بسیار متنوع اند خواسته ها و خاستگاه های متفاوتی دارند و بنابراین اولویت های متفاوتی دارند. هیچوقت نمیتوانیم بگوییم موضوعی به طور خاص اولویت تمامی زنان ایرانی هست یا نیست، یا این اولویت کدام بخش هست و کدام بخش نیست.
ضمن اینکه اصولاً حتی اگر بپذیریم که ورود زنان به ورزشگاه ها اولویت همه زنان ایرانی نیست و طبیعتا هیچ موضوعی اولویت همه زنان ایرانی نیست، باز هم نمی توانیم به خودمان اجازه بدهیم که برای آن بخشی که این مسئله برایشان مهم و اولویت است، آن ها باید ساکت شوند و بروند ته صف، تا بقیه ای که به نظر بزرگان مسائلشان اولویت جدی دارد، جلو صف بایستند و سهمشان را دریافت کنند.
نکته دوم این که حداقل در ده یا پانزده سال گذشته تا جایی که یادم می آید، ما وقت خیلی زیادی را در بحث های عمومی صرف این کردیم که ثابت کنیم یک موضوعی اولویت زنان هست یا نیست و در عین حال، در صرف این وقت و بحث های بیهوده، وقت هدر رفته است برای این که مطالباتمان را مطرح کنیم و خواستهها و مطالبات گروه های مختلف را بشنویم و فکر کنیم هر کدام از این مطالبات چگونه میتوانند محقق شوند.
به نظر من، بحث اولویت بندی به لحاظ منطقی و اجتماعی نه تنها یک بحث غلطی است، بلکه بحثی است که ما را از اهداف اصلی مان دور می کند که نه فقط تبعیض است، و این که زنان، مثل همه انسان ها در جامعه ای بدون تبعیض زندگی کنند. این که من تبعیض را چگونه می بینم یا امروز چه موضوعی برای من اهمیت دارد و چه موضوعی برای زن همسایه اهمیت دارد، که ممکن است متفاوت باشد با آن جه زندگی مرا تحت تاثیر قرار می دهد، به هیج کس حق نمی دهد به من یا زن همسایه دیکته کند یا ما را توجیه کند که مسئله ما، امروز دارای اولویت نیست.
ضمن این که این زنانی که الان دارند به استادیوم می روند یا سعی می کنند بروند و برایش هزینه می دهند، خودشان با مقاومتشان و [اصرار بر] رفتنشان، دارند اعلام می کنند که این اولویت ماست و پای هزینه هایش هم ایستاده ایم. من نمیفهمم مشکل بقیه که کنار این گود نشسته اند و برای این زنان تعیین می کنند که هست یا نیست، چیست. چون این زنان با مقاومت و عمل اجتماعیشان نشان داده اند که می خواهند این مطالبه را محقق کنند و هزینه هایش را هم بپردازند.
کاری که ما می توانیم بکنیم این است که از حقشان دفاع کنیم و مطالبه شان و صدایشان را تقویت کنیم، به جای این که مدام ترمز بگذاریم که این اولویت هست یا نیست. یک نکته دیگر در مورد کسانی که مدام بحث اولویت ها را مطرح می کنند و مثلا می گویند ورود زنان به ورزشگاه ها اولویت نیست و فلان مسئله اولویت است. من همیشه سوالم از آن ها این است که به نظر شما کدام مسئله اولویت است؟ موضوعی را مطرح می کنند و مثلا می گویند بحث ازدواج دختربچه ها، یا بحث خشونت خانوادگی.
سوال بعدی این است که اگر فکر می کنید این یکی اولویت است، شما برای تحقق این اولویت چه کار کرده اید؟برای تغییر وضعیت ازدواج دختربچه ها یا کاهش خشونت خانوادگی چه کار کرده اید؟ همین الان آن چه را فکر می کنید اولویت است و باید انجام شود کاری برایش انجام دهید. و ببینید آن وقت چه قدر از این جامعه پشت سر شما می ایستند و حمایت می کنند از خواسته شما و می توانید [آن را] جلو ببرید. این که بنشینیم و ترازو بگذاریم اولویت بندی کنیم... مثلا بحث خشونت خانوادگی را که همیشه فورا می توانند بگویند نه، این اولویت ما نیست، مثلا فساد مسئله اصلی است. یا زنان کارگر. یا این که مردم گرسنه اند. این بحث میتواند به صورت بیهوده ای، تسلسل وار تا ابد ادامه پیدا کند و ما را به هیچ جا نرساند.
بنابراین من همیشه توصیه ام این است که ما هیچ کدام سر این بحث ها نایستیم و اساسا توجهی به این بحث نکنیم و هر کس در هر حوزه ای، مطالبه اش را پیش ببرد، با روشی که فکر می کند به جواب می رسد. قطعا دراین صورت جامعه ای انسانی تر و عادلانه تر برای همه خواهیم داشت.
فرصت زیادی باقی نمانده. آقای قاضیان، اگر صحبتی در پایان دارید لطفا بفرمایید.
اگر اجازه بدهید من در پایان اشاره کنم به این موضوع که گاهی اوقات برای این که در مبارزه با حضور زنان در استادیوم ها قوت مذهبی یا نیروی مذهبی پشتش گذاشته شود، به مراجع تقلید اشاره می شود، که این ها مخالف حضور زنان در ورزشگاه ها هستند. ولی اگر سرجمع نگاه کنید با این همه مرجع تقلیدی که ما در ایران یا بیرون از ایران داریم، دو یا سه تا بیشتر از این مراجع نیستند که معمولا مخالفت می کنند و وقتی ریشه مخالفت آن ها یا حضورشان را در گفتارهای رسمی دیگر جستجو بکنید، می بینید که آن ها عملا آلوده به منابع دولتی شده اند یا دستشان در معاملات شکر است یا در کارخانه لاستیک سازی است، یا در معدن سنگ آهن است و امثال این ها. این ها هستند که معمولا در این زمینه ها اظهار نظر میکنند.
بنابراین بیشتر از آن که مخالفت مراجع جنبه مذهبی داشته باشد و بخواهند عده ای را مشروع کنند، بیشتر ناشی از آلودگی آن ها به منبع دولتی است و این است که آن ها معمولا حضور پیدا می کنند و شما از مراجع دیگر در این باره حرفی نمی شنوید. همین آقای مکارم شیرازی گفته بودند که بی حجابی مثل رشوه خواری است که باید در مقابل آن ایستاد. ولی شما همین مرجع تقلید را نگاه کنید که چه قدر در مورد رشوه خواری صحبت کرده است و چه قدر در مورد بی حجابی. این نشان می دهد که آن ها در خط دولت و حاکمیت جلو می روند و به همین دلیل می شود گفت مخالفت آن ها بیشتر ریشه مالی و اقتصادی دارد تا دلایل مذهبی.
خانم صدر، شما در پایان اگر صحبتی و جمع بندی دارید بفرمایید.
من فکر می کنم نکته ای را که خیلی مهم است، نباید در زمینه ورود زنان به ورزشگاه ها فراموش کنیم. و آن این است که اگر ما ورزشگاه را به مثابه یک سمبل در فضاهای عمومی در نظر بگیریم، و زنانی را که مقاومت می کنند برای ورود به آن، به مثابه کسانی در نظر بگیریم در صف اول این مقاومت برای تسخیر فضای عمومی، آن وقت این وظیفه همه شهروندان است که در این مبارزه و مقاومت، آن ها را همراهی کنند. و این همه شهروندان، شامل مردان هم می شود؛ به خصوص مردان، که همه این سالها از این فضای عمومی منتفع شده اند. این فضای عمومی را انحصاری در اختیار داشتهاند و هیچ گاه فکر نکردند عزیزترین زنان زندگیشان، مادرشان، خواهرشان، معشوقه شان، دخترشان، از ابتداییترین حق برای برخورداری از این فضای عمومی، برخورداری از حق تفریح در فضای عمومی، برخورداری بدون تبعیض، از حق لذت بردن در فضای عمومی محروم بوده اند.
به عنوان آخرین حرف، می خواهم یک بار دیگر یادآوری کنم وظیفه همه شهروندان به خصوص مردان را ، که درهای ورزشگاه ها و درهای فضاهای عمومی به روی همه شهروندان از جمله زنان باز شود.