لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۷:۱۲

چه کسانی نامزد انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری می‌شوند؟


چند چهره اصولگرا که احتمال نامزدی آن‌ها در انتخابات زودهنگام تیرماه می‌رود
چند چهره اصولگرا که احتمال نامزدی آن‌ها در انتخابات زودهنگام تیرماه می‌رود

سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی معادلات شطرنج سیاسی ایران را به‌صورت غیرمنتظره‌ای به هم زد؛ حکومت باید به‌سرعت مهره‌های شطرنجی را که با دقت چیده بود و حالا به‌هم ریخته است، بار دیگر جابه‌جا کند.

جمهوری اسلامی هنوز از زیر فشار کنایه‌ها دربارهٔ تاریخی‌ترین مشارکت پایین مردم در انتخابات بیرون نیامده که مجبور است به فاصلهٔ کمتر از دو ماه بعد از انتخابات مجلس شورای اسلامی، بار دیگر در انتخابات ریاست‌جمهوری در هشتم تیر ماه در معرض رأی مردم قرار بگیرد.

رأی مردمی که در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری برای حکومت نشانه‌های ترسناکی داشت. آرای بسیاری از نامزدها نسبت به دوره‌های قبل نصف و حتی کمتر از نصف شده بود.

هراس از رأی پایین مردم، ابراهیم رئیسی را هم ترساند. او جرئت و اعتمادبه‌نفس نداشت تا به فاصلهٔ دو سال و نیم از زمان رأی دو میلیونی‌اش در تهران، از همین استان نامزد مجلس خبرگان رهبری شود. به بیرجند رفت و از آن‌جا نامزد شد؛ رأی آورد؛ کم‌خطرتر و کمی آبرومندتر.

صادق آملی لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، از استان مازندان نامزد شد و رأی‌دهندگان مصلحت ندیدند او وارد مجلس خبرگان شود.

حالا «سقوط سخت» یا به تعبیر وزیر کشور «نشست سخت» بالگرد ابراهیم رئیسی و مرگ غیرمنتظرهٔ او یک سال ونیم قبل از این‌که دورهٔ چهارساله‌اش تمام شود، کار را برای نامزدهای ریاست‌جمهوری سخت‌تر کرده است. تقریباً کسی آماده به نظر نمی‌رسد؛ نه حکومت، نه نامزدهای همیشه‌حاضر، نه حتی محسن رضایی.

اما قانون اساسی حکومت را مکلف کرده بعد از فوت رئیس‌جمهور ظرف ۵۰ روز انتخابات برگزار شود.

ابراهیم رئیسی همان رئیس‌جمهوری بود که آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواست؛ مطیع و گوش‌به‌فرمان؛ خودش و وزرایش هماهنگ با آن‌چه رهبر می‌گفت. بدون هیچ اما و اگری؛ بدون زخم و زبان و رفتاری که گاهی برخی رؤسای جمهور سابق داشتند و رهبر جمهوری اسلامی دوست نداشت و یا نمی‌پسندید.

رئیسی اما این‌گونه نبود، حتی اگر منتقدان و مخالفانش او را در مدیریت، ضعیف و ناکارآمد می‌دانستند یا او را متهم به کم‌سوادی می‌کردند که حتی توان روخوانی بدون اشتباه از روی متن مکتوب ندارد. اما رهبر جمهوری اسلامی در او حسن‌های دیگری می‌دید: حسن اطاعت تام و تمام.

همچنان که آیت‌الله علی خامنه‌ای در پیام و صحبت‌های روزهای اخیر در وصف ابراهیم رئیسی او را «رئیس‌جمهور مردمی»، «عالم»، «با کفایت» و «یکی از بهترین‌ها» توصیف کرد، و برخی دیگر از مقام‌ها او را «رئیس‌جمهور معیار» خواندند.

حالا حکومت در این وضعیت غیرمنتظره‌ای که بعد از ابراهیم رئیسی برایش به وجود آمده، باید برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید دست به انتخاب‌های «سخت» بزند؛ اول انتخاب‌هایی با سلیقه و مبانی دلخواه رهبر، بعد رأی گرفتن از مردم؛ مردمی که سختی و رنج و نامهربانی و آزار و یأس و ناامیدی از سوی حکومت می‌بینند.

در شرایطی که حاکمان جمهوری اسلامی «سقوط سخت» بالگرد رئیسی را «نشست سخت» می‌خوانند و کم‌مشارکت‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی را «حماسه»، چه افرادی ممکن است برای رئیس‌جمهور شدن، ریسک پذیرش رأی مردم در عجیب‌ترین دورهٔ تاریخی جمهوری اسلامی از نظر مشروعیت و ناکارآمدی در حکمرانی را قبول کنند؟

محمد مخبر

ستارهٔ بخت و اقبال محمد مخبر با دولت رئیسی بود. در دولتی که به گفته منتقدان، رئیس‌جمهور توان کافی مدیریتی نداشت او «چرخ‌گردان» دولت بود.

محمد مخبر می‌تواند چهره مورد دلخواه رهبر جمهوری اسلامی باشد، همچنان که قلک نظام در ستاد اجرایی فرمان امام را به دستش سپرده بود. بدون عقبه فکری-حزبی چالش‌برانگیز با رهبر، مطیع و حرف‌شنو، و ادامه‌دهنده راه دولت ابراهيم رئیسی، یعنی همان ریلی که مخبر در دولت چیده بود و به اسم رئیسی بود، حالا خودش در قامت رئیس‌جمهور ادامه دهد.

این مسیر هم برای رهبر جمهوری اسلامی مطلوب است و در این شرایط حساس کنونی برای نظام، ساختار فعلی دولت رئیسی در حد کم و بیش زیادی حفظ می‌شود و احتمالاً تغییرات اندکی در کابینه صورت می‌گیرد.

محمدباقر قالیباف

محمدباقر قالیباف برای رسیدن به ریاست‌جمهوری آرزوها دارد؛ آرزوهایی که هر بار از ۱۳۸۴ تا به امروز بر باد رفته است.

برای رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری، تیرماه امسال، بهترین و استنثایی‌ترین موقعیت برایش فراهم شده است. اگر این بار نتواند، بعید است دیگر ستارهٔ بخت و اقبال رئیس‌جمهور شدن را پیدا کند؛ تحولات سیاسی آیندهٔ ایران ناروشن است.

اما قالیباف امروز برای اصول‌گرایان آن قالیباف دیروز نیست؛ طبقهٔ رأی او هم «نشستی سخت» داشته است.

او در انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی در تهران اگر چه توانست در مرحله اول وارد مجلس دوازدهم شود، اما نفر چهارم شد؛ بعد از سه چهرهٔ تندرو اصول‌گرا و منتقدش: محمود نبویان، حمید رسایی و امیرحسین ثابتی.

آقای قالیباف در انتخابات مجلس یازدهم، با بیش از یک میلیون و دویست هزار رأی، نفر اول تهران شده بود، اما در انتخابات مجلس اسفند ۱۴۰۲ با ریزش بیش از ۸۰۰ هزار رأی تنها توانست کمی بیش از ۴۴۷ هزار رأی را اخذ کند. او رکورددار ریزش رأی در مراحل اول و دوم انتخابات مجلس دوازدهم بود.

با وجود ریزش رأی و انتقادها از قالیباف، هنوز در ساختار جمهوری اسلامی از چهره‌های پرنفوذ است، با وجود همه حواشی ریز و درشتی که از فساد خانواده و اطرافیانش افشا می‌شود. با اینکه خودش را هر بار در ساختار قدرت برکشیده است و چهره مورد اعتمادی از خود برای رهبر و بیت او ساخته است.

فقط می‌مانند حرف و حدیث پیرامون فساد پیرامونش، که تاریخ نشان داده برای رهبر جمهوری اسلامی فساد حلقه وفادارنش در اولویت نخست قرار ندارد. همچنان که تا به امروز دست حمایت را از پشت قالیباف برنداشته و یا با وجود فساد کاظم صدیقی در ماجرای زمین‌های ازگل، بار دیگر او را به نمازجمعه برگرداند تا از «تقوا» سخن بگوید. حتی اگر به قیمت ریزش رأی طبقه مذهبی و حامی حکومت بینجامد که نتیجه‌اش را در انتخابات اخیر مجلس در تهران دید.

با این حال، اگرچه چهرهٔ محمدباقر قالیباف در بین بخشی از حامیان حکومت و اصول‌گرایان به خاطر پرونده‌های فساد مخدوش شده، اما او مقاومت و بازی‌اش را در ساختار قدرت بلد است. همچنان می‌تواند با کمک حلقه‌های درون قدرت و اصول‌گرایانی که به گفته غلامعلی حدادعادل «چنارها» خوانده می‌شوند، بار دیگر تیر خود را برای کرسی ریاست‌جمهوری رها کند.

قالیباف این بار در یک قدمی کاخ ریاست جمهوری قرار گرفته است. اگر چه در اسفند ماه، مردم تهران به او فقط تقریباً ۴۰۰ هزار رأی دادند، اما برای اصول‌گرایان هدف وسیله را توجیه می کند و رأی پایین مردم به جایی برنمی‌خورد.

علی‌رضا زاکانی

علی‌رضا زاکانی چهره‌ای جاه‌طلب است. همین جاه‌طلبی سیاسی از او چهره‌ای می‌سازد که اگر بخواهد سری در بین سرها داشته باشد و سهمی از کیک قدرت ببرد، باید بازیگری عمل‌گرا باشد.

او در دوره‌های گذشته با نامزد کردن خود در انتخابات ریاست‌جمهوری و بالاخره با عبور از سد شورای نگهبان، عملاً خود را در قامت یکی از بازیگران اصول‌گرا بالا آورد.

در انتخابات ۱۴۰۰ زاکانی به‌عنوان یار کمکی ابراهیم رئیسی وارد انتخابات شد. بعد از آن بود که باید مزد انتقادها از دولت روحانی به ویژه در زمینهٔ برجام و بعد حمایت از ابراهیم رئیسی را می‌گرفت.

او پیشنهاد وزارت را رد کرد و به شهرداری تهران رفت تا دورخیز بهتری برای ریاست جمهوری داشته باشد؛ حالا آن موقعیت ریاست جمهوری زودتر از موعد فرا رسیده است. او هم ویژگی‌ها مورد تأیید رهبر جمهوری اسلامی برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری را دارد؛ عضوی از حلقه وفاداران. اما فعلاً بیشتر برای گرم کردن تنور انتخابات.

در عالم پشت پردهٔ سیاست ایران اما دقیقه‌های پایانی سرنوشت‌سازند؛ همانند انتخابات ۱۳۸۴ که حکومت تصمیم گرفت محمود احمدی‌نژادِ کم نام‌ونشان را از شهرداری تهران به کاخ ریاست‌جمهوری برساند، اما این بار زاکانی شاید نخواهد فقط گرم‌کنندهٔ انتخابات باشد، چرا که معلوم نیست در انتخابات شوراهای بعد باز هم شهردار تهران بماند.

سعید جلیلی

سعید جلیلی دیگر چهرهٔ مطلوب و مورد اعتماد خامنه‌ای است. جبهه پایداری در انتخابات گذشته او را اصلح می‌دانست، اما این یاران سابق آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی به‌تنهایی آنچنان زوری برای نقش‌آفرینی در بین اصول‌گرایان نداشتند و در نهایت پشت ابراهیم رئیسی قرار گرفتند.

امروز وضعیت پایداری‌ها تفاوت می‌کند. آن‌ها به‌واسطهٔ حمایت و نفوذ در دولت ابراهیم رئیسی و دیگر ارکان قدرت، وزنهٔ سنگین‌تر و پرنفوذتری در بین اصول‌گرایان شده‌اند؛ محمود نبویان، عضو این جبهه، نفر اول انتخابات مجلس در تهران شد و هر چند با رأیی پایین، محمدباقر قالیباف را پشت سر گذاشت.

حالا پایداری‌ها در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، چرا نتوانند نامزد وفادار خود را داشته باشند: سعید جلیلی.

آنها با ورود جلیلی حتی می‌توانند در مقابل دیگر نامزدهای اصول‌گرا برای کابینه بعدی، سهم‌خواهی کنند. البته سعید جلیلی اگر وارد انتخابات شود بعید است به نفع کسی انصراف بدهد.

مهرداد بذرپاش

مهرداد بذرپاش جوان است. (متولد ۱۳۵۹) فرزند شهید و داماد علیرضا علی‌احمدی، وزیر آموزش و پرورش دولت محمود احمدی‌نژاد. یکی از موفق‌ترین چهره‌های درون حکومت است که پله‌های سیاست در ایران را به سرعت بالا رفت. معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان ملی جوانان دولت احمدی‌نژاد، مدیرعامل شرکت پارس خودرو و سایپا، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، رئیس دیوان محاسبات، وزیر راه و شهرسازی دولت ابراهیم رئیسی و ده‌ها پست دیگر.

بذرپاش در تمام این سال‌ها دست به کادرسازی‌های مختلف زده و در انتخابات مجلس، شمار قابل توجهی از هم‌فکرانش وارد مجلس شدند. او به گروه تازه تأسیس امنا به رهبری حمید رسایی و گروه جبهه صبح ایران (علی‌اکبر رائفی‌پور) نزدیک است؛ همان گروه‌هایی که در انتخابات مجلس مقابل طیف محمدباقر قالیباف و غلامعلی حدادعادل (چنارها) ایستادند.

این گروه‌های تازه تأسیس اصول‌گرا که علیه جریان محمدباقر قالیباف هستند، اگر بخواهند همانند مجلس موفقیتی به دست بیاورند، نیاز به کرسی ریاست جمهوری هم دارند و بذرپاش می‌تواند یکی از گزینه‌های آنها باشد. اما قاعدتاً مهرداد بذرپاش چه با حمایت این گروه‌ها و چه بدون آن‌ها، به ریاست‌جمهوری فکر می‌کند.

البته در بین اصول‌گرایان قاعدتاً چهره‌های دیگری هستند که ممکن است خود را برای انتخابات نامزد کنند، مثل مرد همیشه در صحنهٔ انتخابات: محسن رضایی.

اصلاح‌طلبان و میانه‌روها

اصلاح‌طلبان در وضعیت عجیبی گرفتارند. اقبال‌شان هم در حکومت از بین رفته و هم حامیان و طبقهٔ رأی‌شان در گذشته از آن‌ها روی‌گردان شده‌اند.

حکومت نیز با درک این مسئله هیچ محلی به آنها نمی‌گذارد، و به راحتی در انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس و خبرگان رهبری، نامزدهای آنها را رد صلاحیت می‌کند. با وجود همه این دست پس‌زدن‌ها، باز هم معدودی از اصلاح‌طلبان خواستار «روزنه‌گشایی» در انتخابات مجلس بودند؛ اما محمد خاتمی، رهبر جبهه اصلاحات، در اقدامی «نمادین» رأی نداد.

حالا چگونه ممکن است بعد از تقریباً چند ماه از رأی ندادن اعتراضی محمد خاتمی، این طیف سیاسی بخواهد نامزدی را معرفی کند. در این مدت کوتاه از انتخابات مجلس، مگر در نگاه حاکمیت به آنها تغییری صورت گرفته است؟ آیا نگاه طبقه رأی پیشین آنها در این فاصله کوتاه تغییر معناداری پیدا کرده است؟ یا به فاصله اسفند ماه تا الان تصمیم خاتمی به رأی دادن تغییر پیدا کرده است؟

چهره میانه‌رو آنها، اسحاق جهانگیری در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، رد صلاحیت شد.

البته که حاکمیت نیاز به آرایش و تزئین سفره انتخابات از همه گرایش‌های درون حکومت دارد. به همین خاطر، این روزها نام مجید انصاری، روحانی نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی که عضو مجمع روحانیون و نزدیک به خاتمی است مطرح می‌شود.

شاید حکومت بخواهد چهره‌های منتسب به اصلاح‌طلبان همانند او یا مسعود پزشکیان را تأیید کند، زیرا این چهره‌ها قدرت رأی‌آوری ندارند؛ با این‌کار اختلاف اصلاح‌طلبان را تشدید می‌کند و در نهایت، به تزئین سفره انتخابات رنگ و لعابی می‌دهد.

بعید به نظر می‌رسد چهره‌‌ای همانند محمد‌جواد ظریف هم تأیید صلاحیت شود، چون ممکن است از نظر مهندسان انتخابات، آرایش انتخاباتی اصول‌گرایان به هم بریزد.

اما حکومت برای انتخابات هشتم تیرماه یک مشکل و چالش اساسی دارد: علی لاریجانی.

علی لاریجانی

علی لاریجانی اصول‌گرایی است که اگر بخواهند «جفایی» را که در انتخابات ریاست‌جمهوری گذشته نسبت به او شد «جبران» کنند، می‌تواند رقیبی جدی برای دیگر اصول‌گرایان باشد.

او اگر چه مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی است، اما در انتخابات گذشته، شورای نگهبان ستاره‌های بخت و اقبال را از او گرفت و رد صلاحیت شد. عموماً هیچ نامزدی در حد و اندازه‌های علی لاریجانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، اسحاق جهانگیری و حسن روحانی، بدون نظر آیت‌الله علی خامنه‌ای رد صلاحیت نمی‌شوند.

اما در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، مهندسان انتخابات، نیاز داشتند ابراهیم رئیسی بدون کمترین مانعی وارد کاخ ریاست جمهوری شود.

از این رو وقتی خیال مهندسان و رهبر جمهوری اسلامی از عبور بدون دردسر رئیسی در انتخابای راحت شد، علی خامنه‌ای در یک سخنرانی عمومی اعلام کرد در حق علی لاریجانی «ظلم و جفا» شد و باید «جبران» شود: اما چگونه باید جبران می‌شد؟ انتخابات که گذشته بود.

حالا اگر علی لاریجانی چراغ سبز ورود به انتخابات را ببیند، شورای نگهبان مجبور است این «ظلم و جفا» را «جبران» کند و او را تأیید کند؟

لاریجانی اگر نامزد انتخابات شود و بعد تأیید صلاحیت، حمایت بخشی از بدنه اصول‌گرایی (شورای وحدت اصول‌گرایان- منوچهر متکی) و میانه‌روها (طیف حسن روحانی) را همراه خود خواهد داشت و قاعدتاً بخش زیادی از اصلاح‌طلبان (طیف محمد خاتمی) هم با «شرم نیابتی» ضمنی یا صریح از او حمایت خواهند کرد؛ هر چند رأی گرفتن از مردم «سخت» است و به تعبیر لاریجانی «خالص‌سازان»، سد محکمی برای او خواهند شد.

اما علی لاریجانی و دیگر گروه‌های فکری میانه‌رو و اصلاح‌طلب همانند حسن روحانی و حتی محمد خاتمی می‌دانند که باید برای دوران بعد از رهبری خامنه‌ای قدرت بازیگری داشته باشند. اگر بخواهند بعد از آیت‌الله خامنه‌ای در عرصه سیاسی بمانند و بازیگر و تأثیرگذار باشند، باید در همین انتخابات بخشی از نهاد قدرت را پس بگیرند.

  • 16x9 Image

    وحید پوراستاد

    وحید پوراستاد، روزنامه‌نگار سیاسی است که سابقه نزدیک به دو دهه فعالیت روزنامه‌نگاری در روزنامه‌های مختلف ایران را دارد. او از اواخر سال ۸۹ به تحریریه رادیو فردا پیوست و در مدت فعالیت خود در رادیو فردا چندین مستند رادیویی و تلویزیونی نیز از جمله «سلول انفرادی»، «سی جنجال یک رئیس‌جمهور»، «پرونده قاضی سعید مرتضوی» و فیلم مستند «در اتاق بازجویی» را ساخته است.

XS
SM
MD
LG