در ادامه واکنشهای رسانههای جهانی به اعتراضات ایران، اندیشکده «نشنال اینترست» و «بنیاد دفاع از دموکراسیها» طی گزارشهایی به علل و خواستگاه این ناآرامیها در عملکرد سیستم جمهوری اسلامی پرداختهاند.
کليفورد مِی، رئيس بنياد دفاع از دمکراسیها طی مقالهای که در سایت این نهاد غیردولتی آمریکا منتشر شده است، میگوید که انقلاب اسلامی ایران از سال ۱۹۷۹ یک آزمایش بزرگ بود و از آن زمان، زمام ایران دست یک آیت الله قرار گرفته است که آشنایی عمیقی با شریعت اسلام دارد. او باید «ولی فقیه» که اصطلاحی محترمانه برای «دیکتاتور» است، باشد. او باید شایسته این جایگاه باشد، چرا که عنوان «نماینده خدا در زمین» را به یدک میکشد.
آقای می در ادامه میگوید که ولی فقیه قبلی ایران آیت الله خمینی، شخصیتی کاریزماتیک، آتش خشم خدا و طرفدار بینظیر جهاد علیه آمریکا و غرب بود. وقتی که وی در سال ۱۹۸۹ مرد، خامنهای میراث دار وی شد که نه تنها هیچ سازشی با تغییر ایدئولوژی رژیم نشان نداده است، بلکه برعکس، انقلاب اسلامی را نقطه عطف تاریخ معاصر جهان میخواند.
این گزارش در ادامه میافزاید که هم اکنون، رژیم ایران در عراق نفوذ دارد، نگهدار دودمان اسد در سوریه است، لبنان را به وسیله حزب الله در کنترل گرفته و شورشیان حوثی یمن را حمایت میکند و اگرچه شاید رهبر ایران سودای بمب اتمی را بعد از توافق هستهای به تاخیر انداخته، یقینا در بلند مدت چشم به سلاح اتمی دارد و تواناییهای موشکی قابل حمل کلاهک هستهای را نیز فعلا گسترش میدهد.
تحلیلگر بنیاد دفاع از دموکراسیها مینویسد: انقلاب مانند آتشفشان است، مهم نیست که چه تکانهایی را میبینی یا چه دودی بلند میشود، هرگز نمیتوان از زمان فوران آن خبر داد. اما یک قاعده کلی هست: هر چه رژیم خشنتر باشد، سقوطش را نزدیکتر میکند. به عبارتی، بیرحمی هزینه دارد.
آقای می در ادامه مینویسد که البته چنین بلندپروازیهایی بدون هزینه نیست. «مردم ایران که امیدوار به آزادی و رفاه خود بعد از سرنگونی شاه بودند، سرخورده شدهاند و بدتر از آن، آرزوی بر باد رفته مردمی است که انتظار داشتند بعد از توافق هستهای و سرازیر شدن میلیاردها دلار به کشور، از این ثروت بهرهمند شوند.
همین مردم، نهایتا در دستههای صدها هزار نفری با به خطر انداختن جان خود وارد خیابانها شدهاند تا اعتراض کنند و تاکنون افرادی در اعتراضات خیابانی در بیش از ۲۰ شهر ایران کشته شده و صدها نفر بازداشت شدهاند».
وی میافزاید که برخی از رسانههای غرب به طور کلی اهمیتی به موضوع ندادند و برخی دیگر نیز مشکلات معیشتی و گرانی قیمت تخم مرغ را علت امر معرفی کردند، اما شعارها نشانگر خواست دیگری بود: «ما جمهوری اسلامی نمیخواهیم، ملاها باید بروند، مرگ بر دیکتاتور، آخوندها خدایی میکنند، یا مرگ یا آزادی، سوریه را رها کن فکری به حال ما کن، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، ما میمیریم و ایران را پس میگیرسم و ...».
نه ساده لوح! این فقط جنبش اعتراضی اقتصادی نیست.
آیا انقلاب دیگری در راه است؟
نویسنده مقاله در ادامه میافزاید که صحبت درباره انقلاب و پیشبینی مسائلی از این دست در حقیقت مشکل هست. انقلاب مانند آتشفشان است، مهم نیست که چه تکانهایی را میبینی یا چه دودی بلند میشود، هرگز نمیتوان از زمان فوران آن خبر داد.
آقای می در ادامه میگوید که اما یک قاعده کلی هست: هر چه رژیم خشنتر باشد، سقوطش را نزدیکتر میکند. به عبارتی، بیرحمی هزینه دارد. «رژیم مذهبی ایران نیز – برخلاف بسیاری از مدافعان آن در غرب- به شدت بیرحم است: سپاه و بسیج ابایی از سرکوب شدید مخلالفان نداشتهاند، ایران نسبت به جمعیت خود بیشترین آمار اعدامها در جهان را دارد، اربابان قدرت مخالفان را شکنجه میکنند، مدافعان حقوق بشر را زندانی میکنند، به زنان در زندان تجاوز میشود، همجنسگرایان را در ملا عام اعدام میکنند و این لیست ادامه دارد».
وی میافزاید که آخرین باری که معترضان ایرانی وارد خیابانها شدند، سال ۸۸ بود ؛ آنها شعار میدادند که «اوباما (رئیس جمهور وقت آمریکا)، اوباما، یا با اونها یا با ما»، اما رئیس جمهوری آمریکا پاسخی به صدای آنها نداد.
«بسیار ساده انگارانه است اگر فکر کنیم موضع اوباما یک آزمایش بود. دیدگاه عموم نخبگان مدتها بر این قرار است که ایران ذاتا "دولتی عادی" است که رهبران آن خواهان ثبات در منطقه هستند و اگر اوباما دست دراز کند، آنها سریع مشت خود را برای آشتی باز خواهند کرد. اما اکنون نتیجه این آزمایش برای همه معلوم است. نخبگان سیاست خارجی آمریکا اشتباه میکردند و آن تعداد اندکی که میگفتند روحانیانِ در مسند قدرت ایران دشمن سازش ناپذیر هستند، در واقع درست میگفتند».
آقای می میگوید که آخر هفته گذشته وزارت خارجه آمریکا دولت ایران را به خاطر «تبدیل کشوری ثروتمند با تاریخ و فرهنگی غنی به کشوری سرکش با اقتصادی نابود شده که صادرات آن خشونت، خونریزی و آشوب هست» به باد سرزنش گرفت. ترامپ طی توییتی اعلام کرد که تمام دنیا میدانند که مردم خوب ایران خواهان تغییر هستند و تنی چند از مقامات پرنفوذ دیگر آمریکا نیز بیانیههای محکمی ایراد کردند.
این مقاله میافزاید که با این حال، حمایت از حقوق مردم ایران و تمایلات آنها به اندازه کافی نبود. چرا؟ اعتدالگرایان دموکرات و آنهایی که عقاید پیشرو دارند، نمیخواهند به طور ضمنی به عنوان منتقد تصمیمات اوباما در سال ۸۸ دیده شوند و از طرفی آنها علاقه ندارند در گام بعدی که همان حمایت از معترضان و اعمال فشار بر دولت ایران است، در کنار جمهوریخواهان قرار بگیرند.
سیستم شکننده ایران
«نشنال اینترست» نیز طی مقالهای به قلم «محمد ایوب» استاد دانشگاه میشیگان و کارشناس «مرکز سیاست جهانی» واشنگتن مینویسد که دو هفته قبل بود که خیل عظیمی از کارشناسان از ستایش موفقیتهای اخیر سیاست خارجی ایران در سوریه، لبنان، عراق و قطر داد سخن میدادند که یک ابرقدرت در خاورمیانه ظهور کرده است، اما اعتراضات خودجوش ضد رژیم ایران طی هفته اخیر که منجر به کشته شدن حداقل ۲۱ شهروند شد، نشان داد که این سیستم تا چه حد شکننده است.
این گزارش میگوید که اعتراضات اخیر بیشتر خارجیها را سردرگم کرده است، اما با نگاهی دقیق به صحنه ایران، این موضوع نباید مایه شگفتی شود: مشکلات اقتصادی، تورم بالا به همراه رکود، بیکاری، خصوصا در میان جوانان که بخش عمدهای از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و شکاف زندگی شهری و روستایی، همه و همه جامعه را آبستن اعتراضات کرده بود.
آقای ایوب در ادامه مینویسد که درست بعد از توافق هستهای و برچیده شدن تحریمها، موجی از امید برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور و تاثیر آن بر زندگی مردم برخاسته بود، اما این انتظارات، خصوصا به خاطر رویکرد سختگیرانه دولت دونالد ترامپ به یاس تبدیل شد: «اعمال تحریمهای جدید غیر هستهای آمریکا علیه ایران، هراس شرکتهای اروپایی و دیگر نهادها از تنبیه ایالات متحده و خصوصا احتمال تحریمهای بیشتر علیه ایران، امیدها را به باد داد».
این گزارش میافزاید که نرخ بیکاری در میان جوانان حدود ۴۰ درصد است که بدترین وضعیت از زمان توافق هستهای تاکنون است. ترامپ نیز که در اکتبر سال گذشته از تایید پایبندی ایران به توافق هستهای سر باز زد، احتمال بر هم زدن این توافق را مطرح کرده است.
نشنال اینترست مینویسد که فساد گسترده در نهادهای وابسته به رژیم، وضعیت را بدتر کرده است. تلاش حسن روحانی برای کاهش فساد با اعتراض این نهادهای غول اقتصادی مواجه شد. آنها به یک یا چند مرکز قدرت در داخل رژیم نزدیک هستند و در کل تحت عنوان شرکتهای وابسته به «ستاد» (ستاد اجرایی فرمان امام) فعالیت میکنند.
از طرفی سپاه با بازوی اقتصادی خود، قرارگاه خاتم الانبیاء، هم اکنون سهمی ۱۰ درصدی در کل تولید ناخالص داخلی دارد که یکی از اعتراضات مهم مردم، سهمخواهی این نهاد غول اقتصادی از بودجه دولت بود که با افشاگریهای حامیان روحانی مواجه شده بود.
نهادهای فراقانونی و مداخله گر
تحلیلگر اندیشکده نشنال اینترست میگوید: اعتراضات اخیر بیشتر خارجیها را سردرگم کرده است، اما با نگاهی دقیق به صحنه ایران، این موضوع نباید مایه شگفتی شود. مشکلات اقتصادی، تورم بالا به همراه رکود، بیکاری، خصوصا در میان جوانان که بخش عمدهای از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و شکاف زندگی شهری و روستایی، همه و همه جامعه را آبستن اعتراضات کرده بود.
این گزارش میافزاید که سیستم ترکیبی اقتصاد ایران نه تنها باعث به وجود آمدن دولتی فربه و یارانهای شده است، بلکه سیستم سیاسگذاری کشور را نیز بخاطر اختلافات عمیق میان بخشهای مختلف این سیستم، فلج کرده است.
این گزارش سپس به نام «جمهوری اسلامی» و مولفههای اسلامیت آن، یعنی نهادهایی مانند شورای نگهبان و مجلس خبرگان از یک طرف و مجلس و دولت ایران از طرف دیگر اشاره کرده و میگوید که قرار بود ولایت فقیه در بالای همه قرار گرفته و هنگام بروز نزاع میان اربابان قدرت، فصل الخطاب باشد، اما این موضوع بیشتر در دوران رهبری روح الله خمینی نمود پیدا کرد، نه خامنهای که همپای مقام و منزلت رهبر گذشته نبود و به جای میانهروی، اغلب جانب بخشی از سیستم را گرفته و حمایت کرده است.
آقای ایوب در ادامه میگوید که نتیجه کار دو چیز شده است، ظهور خیل عظیمی از نهادهای مذهبی که قائل به رای و نظر جمعی نیستند و از طرف دیگر قدرتگیری زیاده از حد آنها در امور سیاسی که حتی در انتخابات نیز مداخله میکنند که نمونه آن انتخابات ۸۸ بود.
این گزارش همچنین میگوید که عدم پاسخگویی نهادهای غول اقتصادی مذهبی و اجازه آنها برای گرفتن هر تصمیمی باعث میشود که بخشی از سیستم، مانند دولت، که برآمده از انتخابات است مسئول همه مشکلات شناخته شود.
آقای ایوب در ادامه مینویسد که ظهور نهادهای فراقانونی دیگر مانند سپاه در اقتصاد و قدرت سیاسی کشور وضعیت را بغرنجتر کرده است که حتی منافع آنها در برخی موارد منطبق با روحانیان اصولگرا و افراطی نیز نیست.
این گزارش میافزاید که گمانه زنیهایی از دستهای پشت پرده رقبای روحانی برای ضربه زدن به وی با کشاندن مردم به خیابانهای مشهد وجود دارد که نهایتا کنترل از دست آنها خارج شده و مردم کل رژیم، از جمله خود خامنهای را به باد شعار گرفتهاند.
این گزارش سپس با مقایسه اعتراضات سال ۸۸ مینویسد که اولا در اعتراضات کنونی کل رژیم مورد انتقاد قرار گرفته و ثانیا این بار به جای نخبگان و شهرنشینان، ساکنان شهرهای کوچک دست به اعتراضات گسترده زدهاند و نهایتا معترضان، سیاستها و دخالتهای ایران در سوریه، عراق، لبنان، یمن و دیگر کشورها را به باد انتقاد گرفتهاند.
این گزارش میافزاید که اگر رژیم ایران بخواهد با اعتراضات کنونی با خشونت بیشتری برخورد کند، احتمالا همان نتیجهای را خواهد گرفت که در سال ۵۷ بر سر رژیم پهلوی آمد.