مایک پمپئو، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا که توسط رئیسجمهوری به سمت وزیر امور خارجه انتخاب شد سابقه بسیار موفقی در زمینه کاری دارد. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه نظامی «وست پوئینت» در سمت افسر تانک در اروپا خدمت کرد. سپس در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و به دنبال آن یک مؤسسه حقوقی موفق را در زمینه تجاری هوا- فضا تأسیس کرد. وی سال ۲۰۱۰ به عنوان کاندیدای حزب جمهوریخواه از ایالت کانزاس به نمایندگی کنگره آمریکا انتخاب شد. آخرین مسئولیت پمپئو، که ۵۴ سال دارد، بیش از یکسال پیش با ریاست جمهوری دونالد ترامپ شروع شد و از آن زمان رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بودهاست. او پس از رکس تیلرسون دومین وزیر امور خارجه دولت پرزیدنت ترامپ محسوب میشود. البته تغییر وزیر امور خارجه به شیوهای که انجام شد در ایالات متحده کاملاً بیسابقه است.
سازمان «سیا» و بخشی از وظایف این سازمان شباهتهایی به وزارت امور خارجه دارد هر چند شیوههای این دو سازمان در عمل متفاوت است. اما انتخاب پمپئو به سمت وزیر خارجه تنها به دلیل مشابهتها در حوزه نظری دو سازمان نبودهاست. بین اندیشههای پرزیدنت ترامپ و مارک پمپئو و همینطور خُلق و خوی این دو مشابهتهای بیشتری در مقایسه با رکس تیلرسون وجود دارد و شاید یکی از دلایل انتخاب پمپئو نیز همین مشابهتها بوده باشد.
موضوعات حاد در سیاست خارجی آمریکا
در حال حاضر چهار موضوع اصلی در برنامههای سیاست خارجی آمریکا بیش از سایر موضوعات حائز اهمیت هستند:
انتخاب پمپئو به سمت وزیر خارجه تنها به دلیل مشابهتها در حوزه نظری دو سازمان نبودهاست. بین اندیشههای پرزیدنت ترامپ و مارک پمپئو و همینطور خُلق و خوی این دو مشابهتهای بیشتری در مقایسه با رکس تیلرسون وجود دارد و شاید یکی از دلایل انتخاب پمپئو نیز همین مشابهتها بوده باشد.
تنظیم روابط با چین و روسیه دو موضوع اول در اجرای سیاست امنیت ملی و دفاعی کشور در سطحی جهانی است. پس از آن قضیه کنترل تسلیحات و جلوگیری از اتمی شدن کره شمالی است که با امنیت بخش بسیار مهمی از آسیا و حوزههای نفوذ آمریکا در آن مناطق مربوط میشود؛ و موضوع چهارم ایران است. واشینگتن به ایران صرفاً از بُعد توافق اتمی نگاه نمیکند بلکه نقش ایران در حوزه نفت و امنیت خلیج فارس از یک طرف، و فعالیتهای ایران در حوزهای فراتر و وسیعتر از خلیج فارس یعنی خاورمیانه نیز مورد توجه واشینگتن است. در خاورمیانه علاوه بر امنیت اسرائیل، مسایلی مانند نفوذ ایران در لبنان و رابطهاش با حزبالله، نفوذ در کشورهای اسلامی منطقه از جمله سوریه و عراق و همچنین تأثیرگذاری بر جنگ یمن و رقابت با عربستان سعودی از عمده موضوعاتی هستند که هم سازمان «سیا» و هم دستگاه وزارت خارجه آمریکا بر آن تمرکز دارند.
با این ترتیب توافق اتمی به عنوان یک موضوع مستقل مطرح نیست یا بهتر است گفته شود که دیگر یک موضوع مستقل تلقی نمیشود. توافق اتمی نقش تنظیمکننده کارویژه ایران در کلیه موارد فوق را بازی میکند و نگاه آمریکا به توافق اتمی به عنوان عامل تعیینکننده نقش منطقهای و فرا منطقهای ایران است. روابط ایران با اروپا نقش ایران را از بُعد منطقه فراتر برده و سبب پیچیدگی هرچه بیشتر آن شدهاست همانطور که روابط ایران با دو عضو دارای حق وتو در سازمان ملل، یعنی چین و روسیه، نیز معادله را در ابعاد دیگری گسترش داده و در هم تنیدهاست.
دو وزیر با یک رئیسجمهور
مایک پمپئو بر مبنای آنچه که تاکنون در خصوص چهار موضوع اصلی سیاست خارجی آمریکا بر زبان آورده بسیار نزدیکتر به دونالد ترامپ است در حالی که رکس تیلرسون درچارچوب همان چهارموضوع با اندیشههای رئیسجمهوری فاصله داشت و در عین حال در حوزه عمل نیز با ریتم کار مورد نظر رئیسجمهوری فاصله میگرفت و حتی موجب تأخیر در اجرا یا عدم اجرای بعضی از خواستههای رئیسجمهور میشد. اینکه شیوه کاری کدام یک از دو وزیر بیشتر با منافع و امنیت ملی آمریکا سازش و انطباق دارد امری است که نمیتوان به سادگی در مورد آن قضاوت کرد و شاید هم نیاز به زمان بیشتر و تحلیل جداگانه ای داشته باشد.
اگر قبول داشته باشیم که پروسه پیگیری موضوع بر خود موضوع اولویت دارد، باید بپذیریم که اختلاف ترامپ با تیلرسون عمدتاً بر سر پروسههای پیگیری و اجرای سیاست خارجی بوده و نه موضوعات سیاست خارجی. بنابراین آنچه موجب برکناری تیلرسون شد، تفاوت در رفتار و عمل بود که موجب اصطکاکهای متعددی بین وزیر خارجه و رئیسجمهور گردید و سرانجام به نحوی که چندان هم غیرمنتظره نبود تیلرسون از کار برکنار ومایک پمپئو به جای او گماشته شد.
پمپئو در موضوعات مربوط به امنیت ملی موضعی سخت و آشتی ناپذیر دارد. اغلب کسانی که در موضوعات مرتبط با امنیت ملی در آمریکا کار میکنند در مورد تیزهوشی و ذکاوت پمپئو اجماع نظر دارند ولی برخی معتقدند برای ایجاد موازنه بین امنیت و منافع ملی نیاز به موازنه در اندیشه و رفتار نیز ضروری است و رفتار آتشین و تند میتواند امنیت ملی را با مخاطره مواجه کند. مثلاً آنچه پمپئو همین چند روز پیش در مورد کره شمالی بیان کرد از مواردی است که سرسختی او را میرساند. وی در شبکه فاکس نیوز گفته بود: «اشتباه نکنید، در خلال مذاکرات هیچ گونه امتیازی (به کره شمالی) داده نخواهد شد.»
وی پیشتر نیز از «تغییر رژیم در کره شمالی» حمایت کرده بود. در عین حال این اظهارات از او به عنوان رئیس سازمان اطلاعات مرکزی مطرح شده بود و نه به عنوان وزیر امور خارجه که به هر حال شرح وظایف متفاوتی دارد.
پمپئو، توافق اتمی و ریسک جنگ
پمپئو از زمان عضویتش در کنگره پیوسته از منتقدان سرسخت معامله اتمی با ایران بودهاست. وی از نقش منطقهای ایران و فعالیتهایی که به آن عنوان «بیثباتسازی» داده شده به عنوان نقشی مخرب یاد میکند و معتقد است باید با آن مقابله شود. وقتی قرارداد اتمی با ایران منعقد شد وی به عنوان یک عضو کنگره با آن مخالف و معتقد بود این توافق به منزله «جایزه دادن به ایران در قبال رفتار منحط» آن است. وی در سال ۲۰۱۶ خواهان حرکت به سمت «تغییر حکومت» در ایران بود. واکنش وی و نوشتن نامه به شخص قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس نیز در جای خود نشان دهنده مواضع سرسختانه او است. گرچه این نامه صرفاً واکنشی به اظهارات تهدید آمیر سلیمانی نسبت به آمریکا بود ولی در عین حال نشان میدهد پومپئو فردی است که به جزئیات توجه دارد و در مورد آن مطالعه میکند و واکنش نشان میدهد.
وجود یک رئیسجمهوری که به شیوههای کلاسیک رهبری اعتقادی ندارد و در بسیاری موارد میخواهد مسایل را به صورت ضربتی حل و فصل کند یا انتخاب مایک پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه که بیشتر از وزیر پیشین مراقب تحرکات ایران است، الزاماً دولت ترامپ را به راه حل نظامی نزدیکتر نمیکند ولی حساسیت دولت آمریکا را در قبال ایران را افزایش میدهد
در اکتبر سال گذشته مایک پمپئو در مورد معامله اتمی ایران گفت: «جامعه امنیتی و وزارت خزانه داری آمریکا میتوانند عرصه را بر تهران تنگتر کنند و تمام موسسات اقتصادی ایران را که با نیروهای امنیتی و سپاه رابطه دارند تحت فشار قرار دهند.»
وقتی این نگرش را در کنار اظهارات اخیر رئیسجمهوری آمریکا قرار دهیم و اگر بخواهیم تنها یک دلیل برای این تغییر بیابیم، باید بگوئیم مهمترین مورد اختلاف بین ترامپ و تیلرسون موضوع ایران بودهاست. رئیسجمهور روز سه شنبه در بیرون از کاخ سفید اظهار داشت: «اگر به معامله با ایران نگاه کنید، به نظر من معامله بسیار بدی است و حدس میزنم که او (تیلرسون) فکر میکند که اینطور نیست. ما واقعاً همانند فکر نمیکردیم. روابطمان خوب، ولی فکرهایمان متفاوت بود.»
کمی پس از معرفی پمپئو به عنوان وزیر خارجه جدید آمریکا، پرزیدنت ترامپ اولین حمله مجدد خود را متوجه ایران کرد و ایران را «منشا اکثر مشکلات خاورمیانه» نامید. این اظهارات تا حدودی مسیر آینده روابط دو کشور را نشان میدهد.
تیلرسون رسماً در پایان ماه مارس وزارت امور خارجه را ترک میکند ولی از هماکنون کلیه امور به معاون وی سپرده شدهاست. پومپئو برای آغاز کار نیاز به تأیید کنگره دارد ولی به نظر نمیرسد کسب حمایت کنگره (با توجه به این که یک بار پومپئو برای ریاست سازمان سیا آن را کسب کرده) کار مشکلی باشد.
مشکل اصلی در اجرایی کردن خواست پرزیدنت ترامپ برای خروج از برجام یا اصلاح اساسی آن است به نحوی که آمریکا را با شرکای اروپایی در گیر نکند و در عین حال به بهترین نحو ممکن نارضایتی پرزیدنت ترامپ از این توافق را مورد توجه قرار دهد.
برگزاری نشست کمیسیون مشترک برجام در وین میتواند گام سازندهای در حل این معضل بینالمللی باشد.
ممکن است پیشنهاد آلمان، بریتانیا، و فرانسه برای تحمیل تحریمهای جدیدی علیه برنامههای موشکی ایران، بتواند تا حد زیادی نگرانیهای آمریکا را در مورد ایران پوشش بدهد. اما در مورد تغییر در متن توافق اتمی همه اهرمها در دست آمریکا نیست و آمریکا به معضلات خروج از برجام و تأثیر آن بر توافقی احتمالی با کره شمالی به خوبی آگاه است. اهرم کشورهای ۱+۵ و همینطور واکنشهای روسیه و چین از یک طرف و گزارشهای مثبت آژانس انرژی هسته ای در کنار حمایت سازمان ملل از این توافق به عنوان یک دستاورد مثبت در مقوله خلع سلاح و حتی نگرش مثبت وزیر دفاع و فرمانده نظامی آمریکا در خاور میانه و آفریقا در جهت مقابل پرزیدنت ترامپ، وزیر امور خارجه جدید و کنگره آمریکا قرار میگیرد.
بررسی اظهارات مایک پمپئو و سایر مسئولان دولت دونالد ترامپ الزاماً نمیتواند به معنای علاقمندی واشینگتن برای ورود به یک جنگ جدید در خاورمیانه علیه ایران تعبیر شود. اگرچه ممکن است کشوری مانند عربستان تمایل به چنین جنگی داشته باشد و از آمریکا به عنوان متحد خود توقع صف آرایی در جهت حمایت نظامی از خود را داشته باشد. اما مشخص است که عربستان بیشتر خواهان این است که به نوعی پای ایالات متحده را به جنگ بکشاند. از طرف دیگر انگیزه جنگ نمیتواند معامله اتمی باشد چرا که دست کم همین دو سال پیش توافق اتمی به عنوان جایگزین جنگ و فورمولی که میتواند سایه جنگ را از منطقه دور کند به امضا رسید.
اما آنچه که اقدامات بیثبات سازی ایران در منطقه نامیده میشود و شامل مداخلات گسترده ایران در لبنان و سوریه و عراق و یمن میشود پتانسیل ورود به اصطکاک نظامی را دارد و میتواند به نوعی درگیری موضعی و مقطعی ختم شود. در عین حال نمیتوان گفت که با آمدن مایک پمپئو امکان چنین اصطکاکهایی کاهش یا افزایش یافتهاست.
اما اگر به علت تنشهای موجود بر سر رفتار منطقهای ایران یک درگیری نظامی پیش بیاید خود به خود مسئله برجام تحت الشعاع آن قرار گرفته و بدون اینکه آمریکا مجبور به خروج از برجام شود شرایط جنگی سرنوشت برجام را تغییر میدهد. در چنان شرایطی معلوم نیست ایران نسبت برجام یا کشورهای ۱+۵ نسبت به توافقهای تجاری خود با ایران پایبند باقی بمانند. احتمال قویتر این است که آنها در جنگ آمریکا علیه ایران جانب آمریکا را بگیرند.
در سالهای باقیمانده از ریاست جمهوری پرزیدنت ترامپ عواملی مانند نیت و تعهد آمریکا در حمایت از اسرائیل، نگرانی فزاینده هر دو کشور و برخی کشورهای خاورمیانه مانند عربستان سعودی از نقش منطقه ای ایران، بر تصمیمگیریهای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، به صورتی مداوم سایه خواهد افکند. وقتی این نگرانیها را در کنار خواست آمریکا از ایران در قالب اصلاح توافق اتمی (برجام) و بخصوص شرط غروب در این توافقنامه قرار دهیم متوجه میشویم فشار برای مذاکره در مورد موشکهای بالستیک ایران محصول جانبی مجموعهای از نگرانیها است که نکات عمده آن در بالا آورده شد. علاوه بر همه این عوامل، فشار اسرائیل در مورد احساس ناامنی از جانب ایران و حضور و تحریکات ایران از طریق مرزهای سوریه را باید به عنوان یک عامل بسیار تعیینکننده نگاه کرد.
قطعاً ایران نیز نگرانیهای متقابلی دارد. اما نکتهای که غالباً به آن توجه نمیشود این است که علیرغم موضوعات مورد اختلاف با ایران که ماهیت نظامی دارند، پروسههایی که تاکنون در جهت خاتمه دادن به اختلافات انتخاب شدهاند از جنس اقتصادی (تحریم) یا سیاسی (فشار بینالمللی) هستند. به عبارت دیگر مسایل بین ایران و آمریکا میتواند و باید از مجرای دیپلماتیک حل و فصل شوند. اما این راه حل نیاز به آرامش و اتخاذ خط مشی عاری از تحریک و مناقشه دارد. اما چنین فضایی در حال حاضر متغیر است و زبانی که از جانب ایران نسبت به اسرائیل و آمریکا به کار میرود احتمال اشتعال سریع را تشدید میکند.
این تحلیل قصد ندارد ریسک جنگ را نادیده بگیرد یا بر احتمال وقوع آن تأکید کند. ناچیر شمردن خطر وقوع جنگ اشتباه بزرگی است ولی در عین حال هنر دیپلماسی باید این باشد که بتواند از کنار آن بگذرد و مسایل دوجانبه و چند جانبه را حل کند. همیشه بین راه حل نظامی - هرچند آخرین راه حل تلقی شود یا نشود - و راه حلهای سیاسی، اقتصادی یا دیپلماتیک به اندازه کشیدن ماشه یک اسلحه فاصله زمانی وجود دارد.
وجود یک رئیسجمهوری که به شیوههای کلاسیک رهبری اعتقادی ندارد و در بسیاری موارد میخواهد مسایل را به صورت ضربتی حل و فصل کند یا انتخاب مایک پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه که بیشتر از وزیر پیشین مراقب تحرکات ایران است، الزاماً دولت ترامپ را به راه حل نظامی نزدیکتر نمیکند ولی حساسیت دولت آمریکا را در قبال ایران را افزایش میدهد. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که اگر تصمیم به مقابله نظامی با ایران گرفته شود مایک پمپئو مسئول یا مجری آن نخواهد بود، بلکه فرماندهانی مانند ژنرال ماتیس وزیر دفاع یا فرماندهان ارشد ارتش آمریکا مانند ژنرال جوزف وُتل فرمانده نیروهای خاورمیانه و آفریقا مجری آن خواهند بود که در حال حاضر آنها هم بر نیمه مثبت توافق اتمی تأکید دارند و آنرا قابل اجرا میدانند. آنها حتی در کمیسیونهای مختلف کنگره در مورد این که توافق اتمی تهدیدات نظامی از جانب ایران را کاهش میدهد شهادت دادهاند. اما نکته باریکتر از مو در این است که در ایالات متحده آمریکا ژنرالها قدرت اعلام جنگ و صلح ندارند، رئیسجمهور دارد.