روزنوشت‌های رهبری؛ گفتیم مرگ بر‌ آمریکا به‌جز واکسنش!

طنزنوشته‌ای از جلال سعیدی

آقای دکتر نمکی آمده بود و بعد از خواندن شعر زیبای «تکی تو نمکی، عهه» برای ما، گزارش داد که واکسن ایرانی‌ کرونا مشابه واکسن روسی و چینی است. گفتیم خب، ان‌شاءالله مردم عزیزمان بزنند و بره جایی که غم نباشه.

بعد تأکید کردیم حتماً وقتی این بایدن سر کار آمد و آقای ظریف خواست کانال‌های ارتباطی‌اش را با دولت جدید آمریکای جنایتکار فعال کند، اولین شرطش این باشد که یک جفت واکسن کرونای ساخت شرکت‌های درست و حسابی‌شان را به ما تقدیم کنند تا با شعار مرگ بر آمریکا تزریق کنیم و ان‌شاءالله تعالی بتوانیم چند دهه دیگر در خدمت اسلام و مسلمین باشیم.

به دکتر نمکی گفتیم آن حرف‌تان که گفته بودید در زمینه کرونا پنج یک از آمریکا جلو هستیم، خیلی به ما چسبید. ولی هرجور حساب کردیم، نفهمیدیم آن یک گل را ما کی از آمریکا خوردیم و این می‌تواند موجب وهن نظام شود.

ایشان به گریه افتاد و گفت می‌خواسته از اول بگوید شش صفر جلوییم، ولی ترسیده بین طرفداران آبی و قرمز دعوا شود. قول داد در صحبت‌های بعدی‌اش جبران کند.

سردار جلالی، رئیس پدافند غیرعامل، تلفنی گزارش داد که برادران چینی موفق شده‌اند از روی سطح کره ماه دو کیلوگرم خاک و سنگ بردارند. بعد بغض کرد و گفت از آن‌جایی که فرزندان انقلابی‌مان به ما لقب «حضرت ماه» داده‌اند، گفتم شاید بد نباشد در جریان باشیم.

گفتیم به عنوان حضرت ماه اگر یکی دو کیلو از ما کم شود، اصلاً مهم نیست و فدای سر برادران چینی‌. بعد هم گفتم از قول ما این موفقیت بزرگ را به این عزیزان تبریک بگویید و اگر راه داشت، یک ده گرمی برای ما ازشان بگیرید بدهیم با آن مُهر بسازندبرایمان، چون سفارش شده سجده طولانی روی تربت ماه برای رفع گرفتگی‌ و باز شدن مخازن و جوارح مناسب است.

آقای وحید آمد و گزارش‌هایی در مورد نحوه ترور شهید فخری‌زاده داد. آخرین سناریو این است که ظاهراً سردار این‌ها آن‌ روز ناهار ماکارونی داشتند و سردار به خاطر این‌که عادت داشته ماکارونی را حتماً با ماست بخورد و آن لحظه در منزل موجود نبوده، با زیرشلواری می‌پرد پشت ماشین که برود ماست بخرد. حاج خانم هم که به خاطر نبودن ماست در منزل احساس گناه می‌کرده، همراه سردار و بدون محافظین که در حال صرف ماکارونی بودند، با ایشان همراه می‌شود که آن اتفاق می‌افتد.

بسیار متأثر شدیم. گفتیم به همه مسئولین هسته‌ای و نظامی ابلاغ شود حتماً همیشه ماست در منزل داشته باشند.

بعد ایشان گزارش داد یکی از اسرار این عملیات این است که چه‌طور در حالی که سردار روی زمین و توی بغل حاج خانم بوده ۴-۵ تا گلوله فقط به ایشان خورده و حاج خانم ماشالله هزار ماشالله آخ هم نگفته.

گفتیم شاید گلوله‌هایشان را تفکیک جنیست کرده‌اند، جوری که می‌شود تنظیم کرد که به زنان‌ها اصابت نکند. گفت نظر عالمانه‌ای است و ما واقعاً از یک نیسان آبی انتظار این‌همه فهم و شعور را نداشتیم.

گفتیم اگر این‌طور است، به تمام همسران مقامات ارشد نظام اعلام شود در صحنه‌های ترور شوهران‌شان یک جوری آن‌ها را در بربگیرند که هیچ جایشان بیرون نباشد و گلوله‌ها به اذن خدا منحرف شود و ان‌شاءالله توی صورت دشمنان کمانه ‌کند.

آقای حداد عادل آمده بود و می‌خواست در مورد چند کلمه جدید فارسی‌سازی‌شده از ما کسب فیض کند. گفتیم مثلاً همین ماکارونی را شما چه‌طور فارسی می‌کنید؟ گفت درازخورد چه‌طور است؟ گفتیم خب خیار هم درازخورد است. گفت پس پخته‌نی! گفتیم خب خامَش چی؟ گفت هرچه شما بفرمایید! گفتیم اصلاً بگذارید شهید فخری‌زاده. فقط ماست هم کنارش باشد تا یاد و خاطره شهید فضا را پر کند.