روزنوشت‌های رهبری؛ ما و طالبان را کجا می‌برید؟

طنزنوشته‌ای از جلال سعیدی

آقای وحید عکس برادران طالبان در کنار دیواری که قاب‌عکس ما و حضرت امام قرار گرفته بود را آورد و نشان‌مان داد و کسب تکلیف کرد. گفتیم اشکالی ندارد. به هرحال همین که ما بالاتر از آن‌ها هستیم، خوب است و نشان می‌دهد آن‌ها هنوز کار دارند تا در زمینه اسلام ناب محمدی به ما برسند.

گفتیم به آقای ظریف هم یادآور شوید که وقتی در دیدار برگشت مهمان طالبان شد، یک عکس زیر قاب‌عکس ملابرادر بیندازد تا اندکی جبران شود. وحید می‌گفت بعضی مقامات کشور نگران بودند انتشار این عکس موجب سوءاستفاده دشمنان اسلام شود، اما گفتیم مقامات غلط کرده‌اند و اسلام در هر صورت پیروز است و شرق و غرب و جنوب و شمال همه نابودند و یا مهدی ادرکنی!

در گزارش‌های محرمانه آمده بود که ۱۵۰ طلبه در کرمان قرار شده در طرحی به نام شهید سلیمانی برای درمان ناباروری زو‌ج‌ها کمک کنند.

از آقای محمدی گلپایگانی پرسیدیم این عزیزان قرار است دقیقاً چه کار کنند؟ گفت ظاهراً قرار است با وساطت و میانجی‌گری، اختلافات زوج‌ها را برطرف کنند. گفتیم یعنی اختلافات زوج‌ها باعث ناباروری می‌شود؟ چون قدیم‌ها ما یادمان می‌آید اصلاً کار به تفاهم و این‌ها نمی‌رسید و ما قبل از این‌که اصلاً کار به جروبحث و اختلاط و اختلاف برسد، بارور بودیم و باروری می‌کردیم.

گفت این جوان‌های امروزی کمی حساس هستند و مطالعات حوزوی نشان می‌دهد به مسائلی مثل تفاهم و این چیزهای بی‌خود و بی‌جهتی که غربی‌ها به عنوان ملاک‌های زندگی معرفی کرده‌اند، اهمیت می‌دهند و نابارور می‌شوند.

حق داشت. نسل‌های ما به قدری بارور بود که یک بار یکی از هم‌بندان ما در زندان ستمشاهی تعریف می‌کرد از کنار هر کسی رد می‌شود، طرف ۹ ماه بعد مادر می‌شود. به آقای محمدی گفتیم به این طلاب عزیز بگوید حتماً به زوج‌ها بگوید از پوشیدن شلوار تنگ هم پرهیز کنند که خودش از عوامل اصلی ناباروری است و ما خودمان چند نفر نابارور را فقط با توسل به شلوار گشاد بارور کرده‌ایم. در کل هم مهم بارداری و باروری است و روش و جزئیاتش مهم نیست.

آقای ولایتی آمد و در مورد این ماجرای برادر دیپلمات انقلابی‌مان گزار داد که در بلژیک به ۲۰ سال زندان محکوم شده است. به او تهمت زده‌اند که به یک زوج انقلابی در جعبه پیتزا مواد منفجره داده تا ببرند در تجمع منافقین منفجر کند.

گفتیم به ایشان پیغام بدهد که تا پایان این محدودیت‌های کرونایی صبر کند، ان‌شاءالله با ورود اولین توریست‌های اروپایی به ایران مشکل را حل می‌کنیم. شاید اصلاً این‌دفعه تعداد بیشتری توریست اروپایی گرفتیم تا مشکلات بودجه‌ای کشور هم مرتفع شود. دفعه بعد هم بهتر است این برادرمان و همکارانش به جای جعبه پیتزا از چیز بهتری استفاده کنند.

پرسید توصیه خاصی دارید که گفتیم آدم خودش این‌همه اعضا و جوارح دارد، مواد منفجره را آن‌جا قایم کند بهتر است، چون کمتر کسی شک می‌کند. گفت حتماً منتقل می‌کند. وقتی داشت می‌رفت پرسیدیم حالا پیتزایش چی بود؟ گفت گوشت و قارچ. گفتیم با پنیر اضافه واقعاً مطبوع است.

در سخنرانی امروزمان بر مواضع همیشه انقلابی خودمان در مورد تحریم‌ها پافشاری کردیم و گفتیم آمریکا باید همهٔ تحریم‌ها را بردارد و ما مطمئن شویم برداشته تا بعدش اقدام کنیم.

آقای ظریف قبل از سخنرانی با ارسال پیامکی التماس کرده بود کمتر پافشاری کنیم. تهدید کردیم اگر زیاد التماس کند، می‌گوییم بچه‌های توانمند سپاه چهار تا کشتی دیگر را هم در خلیج فارس به علت مشکلات محیط زیستی بگیرند.

کلاً پافشاری بر مواضع خیلی حال آدم را خوب می‌کند. خوبی‌اش این است که ما حتی مثل حضرت امام، در صورت تغییر وضعیت، نیازی نیست جام زهر و از این نوشیدنی‌های مضر بنوشیم. اگر نتیجهٔ پافشاری خوب شد که خب، با رهنمایی‌های مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب به دست آمده. اگر هم بد شد که کلاً مسئولیتش را گردن ظریف و روحانی و خاتمی و موسوی و محمدرضاشاه و رضاشاه و باقی دشمنان می‌اندازیم و خودمان به رهبری داهیانه‌مان ادامه می‌دهیم.

ظریف دیگر اصرار نکرد و فقط پیامک صورتک گریان برایمان فرستاد که خب ما هم با یک انگشت شست انقلابی جوابش را دادیم.

کلاً بنا را بر این گذاشته‌ایم که دولت فعلی را با آب‌نبات رؤیای مذاکره مجدد سرگرم نگه ‌داریم، ان‌شاءالله در دولت انقلابی بعدی خودمان به شکل یک منجی وارد عمل می‌شویم و دستورهای لازم را به همه نظام و کشور و مسلمین می‌دهیم تا امت مسلمان بفهمد چه رهبر نابی دارد.

واقعاً رهبری امت کار بسیار سخت و توان‌فرسایی است، به‌خصوص الان که به خاطر کرونا آدم نمی‌تواند با امتش دیدار داشته باشد و از شعار‌های آن‌ها لذت ببرد. گاهی وقت‌ها کارکنان بیت نوار شعار‌های ولایتمدارانه حزب‌الله را پشت بلندگوهای بیت می‌گذارند تا حال ما بهتر شود، اما خب، این کجا و گریهٔ حزب‌الله به خاطر دیدن رهبر بزرگوارشان کجا!

گاهی وقت‌ها دل‌مان می‌خواست بازنشست می‌شدیم اما متاسفانه هیچ بنی‌بشری حتی مجتبای خودمان را لایق‌تر از خودمان نمی‌بینیم که زمام امور را دستش بدهیم. برای همین تصمیم گرفته‌ایم با شعارِ «تا خون در رگ ماست، خامنه‌ای رهبر شماست، به شغل‌مان ادامه دهیم.