طنزنوشتهای از جلال سعیدی
با جمعی از روحانیون برزخ خدمت مرحوم حضرت امام بودیم. مرحوم حاج احمد آقا از محضر پدر بزرگوارش سؤال کرد وقتی میلاد باسعادت رهبری نظام یا باقی مسئولین کشوری و لشگکری باشد، آیا نیازی هست ما هم کاری بکنیم؟
امام احمد آقا را شماتت کردند و فرمودند ایشان میخواهند سر به تن زندهها نباشد و فقط هر وقت کسی وفات کرد، باید جشن بگیریم. آقای خلخالی گفت تا بحث تولد داغ است، باید خدمت حضرت امام تبریک عرض کنیم، چون سیاستهای زایمان ایشان کاملاً به بار نشسته است. حضار بهنشانۀ اعلام ترس سینه صاف کردند و فکر کردیم حضرت امام الان دوباره شاکی میشوند، ولی ظاهراً امام از قسمت زایمانش خوششان آمده بود و به خلخالی گفتند توضیح بیشتری بدهد.
خلخالی گفت در خبرهای آن دنیا خوانده در شش ماه نخست سال ۱۴۰۰، ۷۹۱ نوزاد از مادران ۱۰ تا ۱۴ ساله متولد شدهاند. در این لحظه امام بهشدت منقلب شدند و به هقهق افتادند. احمد آقا بلند شد تا به سمت امام برود تا ایشان را دلداری بدهد، پایش خورد به سینی چای و سینی برگشت روی آقایان شهید رجایی و باهنر.
این بندگان خدا در جهان بزرخ هم هنوز دارند برای انقلاب هزینه میدهند. بعد که موفق شدیم این دو بزرگوار را با فوت خنک کنیم، امام که ولکن خبر زایمان نبودند، فرموند انشالله اگر دفعۀ بعد مادران ۶ تا ۱۰ سال هم همینجوری برای اسلام و مسلمین زایمان کنند، به کل برزخیان ولیمه میدهیم.
همه گل از گلشان شکفت. البته معمولاً ولیمههای امام در نهایت گردن ما میافتد. دفعۀ قبل که بهمناسبت فتح افغانستان توسط طالبان ولیمه دادند، توی سفره فقط چند خیار و گوجه و اندکی نان خشک بود.
خوشبختانه آقای فریدون کثیف یا همان فری کثیف خودمان مدتی است ساندویچی فری کثیف شعبۀ برزخ را راه انداخته و ما در یک اقدام انقلابی فرستادیم تعداد زیادی ساندویچ کثیف از آنجا تهیه کردند تا ولیمۀ مرحوم حضرت امام زیر سؤال نرود.
مرحوم شهید بهشتی از انتقاد شدید آقای خامنهای از رسانههای جبهۀ انقلاب ابراز تعجب کرد. آقای لاجوردی با حسرت گفت اگر هنوز دوران طلایی حضرت امام بود و ایشان در قید حیات بودند، الان دیگر پخش زندۀ اعدامها از صداوسیما به یک پدیدۀ عادی تبدیل شده بود و تازه میشد از محل آگهیهای دور میدان اعدام کلی برای نظام درآمد کسب کرد.
حضرت امام به ما اشارهای فرمودند و تلویحاً از اینکه جام زهر را بهزور به ایشان خوراندیم، گله کردند. چون هنوز معتقدند ارتحال ملکوتیشان بهخاطر آثار ثانویۀ همان جام زهر بود.
حقیقت این است که آن روز که ما بهاتفاق آقای خامنهای برای پذیرشاندن قطعنامه خدمت ایشان بودیم، یک لیوان دستشان بود که ایشان فکر میکردند شربت سکنجبین است، اما ظاهراً خدیجه خانم اشتباهاً سرکه تویش ریخته بودند. امام هم آن را یکنفس سرکشیدند و کبود شدند و بعد که حالشان بهتر شد، گفتند این زهرمار را از جلوی ما بردارید و بروید هر غلطی میخواهید با جنگ و غیرجنگ بکنید.
تا به حال ما چند بار این قصه را به ایشان یادآوری کردهایم و یادآور شدهایم که علاوهبراین معظمله تا قبل از نوشیدن جام زهر حداقل ۳۵ سکتۀ ناقص و کامل کرده بودند و ارتحال ملکوتی اتفاقی بود که به هر حال میافتاد، ولی ایشان زیر بار نمیرود که نمیرود.
یکی از حسرتهای همیشگی حضرت امام این است که بعد از یک عمر مجاهدت که موفق شدند رهبر کبیر انقلاب بشوند، دوره رهبریشان فقط ده سال طول کشید و متأسفانه روح خدا فرتی به خدا پیوست.
برای ایشان توضیح دادیم که هر پست و مقامی بعد از چند سال خستهکننده میشود. پق زد زیر خنده و گفت برای همین است که تو تا دم گور توی همۀ انتخاباتها نامزد میشدی؟ گفتیم حساب ما فرق میکرد، ما استوانۀ انقلاب بودیم. ایشان فرمود اگه تو استوانۀ انقلاب بودی، ما چی بودیم؟
به احمدآقا اشارهای کردیم و ایشان هم سریع پرید وسط و گفت شما روح خدا بودید پدر جان! امام فرمودند روح خدا را دیگر دوست نداریم، چون زود به خدا میپیوندد و آدم بعد از یک عمر مجاهدت باید بیاید اینجا سماق مک بزند.
خوشبختانه قرص خوابآور بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی در همین لحظه اثر کرد و ایشان به خواب رفت و بعد هم ما نشستیم مفصلاً با احمد آقا و کلیه اموات و درگذشتگان انقلاب و شهداء صدیقین بازی زیبا و مفرح و سالمِ «بغلی بگیر، چیو بگیرم، عبای منو» بازی کردیم.