تجدید رابطه تهران و ریاض؛ گرم‌شدن روابط یا قدرت‌نمایی چین؟

خبر تجدید رابطه تهران و ریاض بمب خبری بود که انبوهی از واکنش‌های داخلی و خارجی از جمله واکنش‌های مثبت کشورهای منطقه و آمریکا، و واکنش منفی اسرائیل را به همراه داشت.

تجدید روابط ایران و عربستان سعودی رویدادی است در خور بررسی ژرف، درباره هفت سال قطع رابطه، دشواری‌های عادی‌سازی، آینده روابط تهران-ریاض و نقش چین در این روند و پیامدهای آن.

سه بار قطع رابطه؛ هر بار دشوارتر از گذشته

تهران و ریاض دو قدرت رقیب منطقه‌ای هستند. با انقلاب اسلامی، عنصر تقابل ایدئولوژی شیعه سیاسی در تقابل اسلام غیرسیاسی عربستان قرار گرفت. نماد این وضعیت راهپیمایی حج است که سالانه با تدارک جمهوری اسلامی در موسم حج برگزار می‌شود.

روابط تهران و ریاض محدود به رقابت باقی نمانده است. بالاتر از رقابت، مناسبات تهران و ریاض گاه منتهی به تنش شده تا جایی که تاکنون سه نوبت قطع رابطه رخ داده است.

نخستین بار، قطع رابطه دو کشور در زمان شاه صورت گرفت که برای چهار سال از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۶ ادامه یافت. دلیل این قطع رابطه، گردن زدن یک زائر ایرانی در حج بود که خشم شاه را برانگیخت.

بار دوم، رابطه دو کشور مجدداً برای چهار سال از ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰ قطع شد. دلیل این دور از قطع رابطه، حج خونینی بود که طی آن ۲۷۵ زائر ایرانی کشته شدند.

بیشتر در این باره: ایران و عربستان؛ آشتی در بلندای خصومت

اما، نوبت سوم قطع رابطه از ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۱ دوام یافت. شدت واگرایی دو کشور در این دوره هفت ساله را می‌توان در جنگ نیابتی دو کشور (در عراق، سوریه، لبنان و یمن)، ۹ دور مذاکره فشرده طی دو سال برای تجدید رابطه، و میانجی‌گری سه کشور عمان (۳ دور)، عراق (۵ دور) و سرانجام قدرت بزرگی در اندازه چین (یک دور) دریافت.

با این توصیف، دلایل دو نوبت قطع رابطه پس از انقلاب، به مراتب عمیق‌تر از دلایل قطع رابطه پیش از انقلاب بود. همچنان که دلایل قطع رابطه سوم و سپس تجدید رابطه سوم، دشوارتر از نوبت دوم بود.

با این حساب، آیا توافق تهران و ریاض به بازگشایی سفارت‌ها در این نوبت را باید صرفاً برقراری کانال دیپلماتیک دانست، یا گرم شدن مناسبات تهران و ریاض؟

تجدید رابطه یا گرم شدن مناسبات؟

دو روز پس از توافق بر تجدید رابطه تهران و ریاض، فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، اعلام داشت که این گام «نباید به معنای رفع تمام اختلافات بین دو کشور تعبیر شود». این گفته او خود گواه آن است که اختلافات میان دو کشور همچنان باقی است و دو طرف فقط بر برقراری کانال دیپلماتیک توافق کرده‌اند.

صحنه دست دادن «سرد» علی شمعخانی با همتای سعودی خود در حالی که وزیر خارجه چین میان آن دو ایستاده بود، نیز گواه آن است که نمی‌توان گرمی روابط را آنچنان که در دوره هاشمی و خاتمی با ملک عبدالله حاصل آمده بود، انتظار داشت.

در آن زمان روح‌الله خمینی به آل سعود که گفته بود «اگر ما از [رژیم اشغالگر] قدس بگذریم، اگر ما از صدام بگذریم، اگر ما از همه کسانی که به ما بدی کردند بگذریم، از آل سعود نمی‌گذریم»، اما به رغم این حملات لفظی، نه تنها جمهوری اسلامی حج خونین را نادیده گرفت بلکه با معماری هاشمی رفسنجانی روابط گرمی بین دو کشور رقم خورد که شاید در تاریخ دو کشور بی‌سابقه بوده است.

گرمی روابط تا آنجا رفت که تهران و ریاض در ۱۳۸۰ توافق امنیتی مهمی با هم امضا کردند. عربستان قبرستان بقیع را برای شیعیان ایران گشود. امکان برپایی انواع نمایشگاه‌های صنایع و فروش کتاب در منطقه شیعه‌نشین طائف را برای ایران اجازه داد.

بیشتر در این باره: آشتی تهران و ریاض با اما و اگرهایی نه چندان کوچک

با وجود این، دوران طلایی ایران و عربستان پس از سقوط صدام که منجر به فعال شدن ایران در سپهر سیاسی عراق شد، کم‌کم رو به تیرگی نهاد. افزون بر آن، پروژه هسته‌ای ایران همواره موجب نگرانی ریاض بوده و هست. خیزش شیعیان بحرین و یمن (حوثی) که مورد حمایت تهران بودند، تیرگی را به اوج رساند تا آنجا که با کرسی نشستن سلمان و انتصاب پسرش محمد بن‌سلمان به عنوان وزیر دفاع، جنگی ویرانگر از مارس ۲۰۱۵ آغاز شد که برای یمن فقر و فاقه، و برای عربستان خسارت بسیار، به همراه داشت. در این جنگ، حوثی‌ها شکست نخوردند که هیچ، با توان موشکی و پهبادی خود بارها مراکز حساس عربستان را مورد هدف قرار دادند.

با این توضیح، آیا دلایل برهم خوردن روابط ایران و عربستان پس از دوره خاتمی-عبدالله از بین رفته است که بتوان انتظار گرمی روابط تهران-ریاض را در این دوره داشت؟

به سختی بتوان به این پرسش پاسخ مثبت داد. از یاد نباید برد که محمد بن‌سلمان خامنه‌ای را هیتلر زمان دانسته بود. به نظر می‌رسد آنچه موجب شد دو کشور به تنش‌زدایی رضایت کنند، هفت سال خسارت‌شان باشد که هر در دو را از نفس انداخته است. اما، دلیلی بر روابط گرم یافت نمی‌شود. اما، قطعاً پیامدهای مثبتی بر این تنش‌زدایی متفرع خواهد بود که از آن جمله می‌توان عادی سازی روابط تهران و بحرین را پیش‌بینی کرد.

۹ دور مذاکره و نقش چین نشان چیست؟

چنان که گفته شد، هفت سال قطع رابطه و ۹ دور مذاکره طی دو سال و سرانجام توافق برای راه‌اندازی سفارت‌ها، خود گواه آن است که دشواری‌ها میان دو کشور همچنان باقی است. به عبارت دیگر، اگر ثقل سیاسی کشور قدرتمندی مانند چین نبود که روابط گرمی با تهران و ریاض دارد، شاید همین مقدار توافق نیز حاصل نمی‌آمد. در این میان، پرسش مهم نقشی است که چین برای نزدیک کردن ایران و عربستان ایفا کرده است. این پرسش از آن رو مهم است که پکن در منازعات کره شمالی و غرب، هرگز نقش میانجی‌گر ایفا نکرده بود.

بیشتر در این باره: ایران و عربستان؛ وضعیت جدید در خلیج فارس یا مکث در مبارزه‌طلبی؟

ایفای چنین نقشی میان ایران و عربستان بیش از آنکه نشان مثبت عادی‌سازی روابط تهران و ریاض باشد، نشان قدرت‌نمایی پکن در سپهر سیاست بین‌الملل است.

در حالی که آمریکا اژدهای سرخ (چین) را تهدید بالفعل برای خود دانسته و وقوع جنگی سخت با چین را گمانه‌زنی می‌کند، نقش‌آفرینی دیپلماتیک چین در خاورمیانه نشان خوبی برای آمریکا نیست. تردیدی نیست که نفوذ دیپلماتیک به منطقه خاورمیانه (که محدود به ایران و عربستان باقی نخواهد ماند) موجب خواهد شد که پکن تدریجاً ثقل سرمایه‌گذاری و از آن مهم‌تر ثقل نظامی خود را به خاورمیانه منتقل کند، منطقه‌ای که به طور سنتی حوزه نفوذ آمریکا بود و اینک جای خود را تدریجاً به پکن می‌دهد.

با این حساب، در فرض تکمیل حضور همه‌جانبه چین در خاورمیانه و همچنین در فرض جنگ احتمالی آمریکا و چین، پکن پیشاپیش توانسته قلب تپنده نفت و گاز جهان را در تصرف خود در آورده باشد، موضوعی که به هیچ‌وجه مطلوب آمریکا نیست.

نظرات طرح‌شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.