ایران و عربستان؛ وضعیت جدید در خلیج فارس یا مکث در مبارزه‌طلبی؟

توافق ایران و عربستان رویداد غیرمنتظره و تأثیرگذار در مناسبات منطقه است. این اتفاق در کنار گسترش روابط ایران و امارات متحده عربی و احتمال بالای پایان یافتن روابط تیره بین دولت‌های ایران و بحرین بیانگر وضعیت جدیدی در مناسبات کشورهای حاشیه خلیج فارس است که تأثیرات مشخصی بر ژئوپلتیک خاورمیانه و مناسبات قدرت‌های جهانی در این منطقه حساس دنیا خواهد داشت.

در این ارتباط نفس توافق بعد از مذاکرات دوساله و میانجیگری چندین کشور چندان اثرگذار نیست بخصوص که روابط دولت‌های ایران و عربستان بعد از انقلاب دستخوش تغییرات و تکانه‌های گسترده‌ای شده‌است؛ بلکه فضاسازی‌هایی که هر دو طرف منازعه انجام داده، چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای که ترسیم می‌کنند و خصومت گذشته را فعلاً به دست فراموشی سپرده‌اند باعث می‌شود تا این توافق برای تأثیرات معنادار قابل تأمل به نظر برسد.

میانجی‌گری چین و تضمین مفاد توافق محرمانه بین دولت‌های ایران و عربستان دیگر عاملی است که پیامد ثبات‌زای آن را محتمل‌تر می‌کند. شی جین پینگ، رئیس‌جمهور عظمت‌طلب چین، اهرم‌های نفوذ و مشوق‌های قدرتمندی در دست دارد تا دو دولت را ترغیب به اجرای توافقات کند. از سوی دیگر روند تحولات بعد از بهار عربی تا کنونی دو طرف نزاع را جای رسانده که تداوم تقابل و حرکت در مسیر تنش‌آفرینی منافعی برای آنها ندارد.

بهار عربی تقابل شکل‌گرفته بعد از تغییرات منطقه در نتیجه اشغال نظامی عراق توسط آمریکا را به سطح بالاتری ارتقا داد، اما پایان جنگ داخلی سوریه با برتری بشار اسد، ناکامی اخوان‌المسلمین و دیگر احزاب اسلام‌گرا در مصر، لیبی و تونس، عدم واکنش جدی دولت آمریکا به حملات موشکی به تأسیسات نفتی آرامکو، و به بن‌بست رسیدن جنگ داخلی یمن، تصمیم‌گیران عربستان سعودی را به تجدیدنظر در تداوم تیرگی روابط با ایران واداشت.

امارات متحده عربی زودتر از عربستان در سال ۲۰۱۹ تنش‌زدایی با ایران را شروع کرد. دلایل مهم دیگر عربستان در تغییر راهبرد «تمرکز بر رشد اقتصادی به جای سیاست‌خارجی توسعه‌طلبانه در کشورهای اسلامی»، «نگرانی از سیاست‌های افراطی دولت جدید اسرائیل» و «موازنه‌سازی در سیاست خارجی با فاصله‌گرفتمن از غرب ضمن حفظ شراکت راهبردی با آمریکا و برقراری روابط نزدیک با چین و روسیه» بود.

مؤلفه‌هایی چون «احساس خطر از نزدیکی اسرائیل با کشورهای عربی مجاور ایران»، «بن‌بست در جنگ داخلی یمن و عدم امکان پیش‌روی حوثی‌ها»، «تثبیت موقعیت در عراق و سوریه»، «رهایی از فشار تحریم‌های آمریکا» و «نیاز به مشارکت اقتصادی چین در ایران» نیز عوامل سوق دادن جمهوری‌اسلامی به سازش با حکومتی بود که برای سال‌ها از سوی نهاد ولایت فقیه با برچسب «گاو شیرده» و «مروج اسلام آمریکایی» سرزنش می‌شد.

بیشتر در این باره:

مرور هفتگی رسانه‌های اسرائیل؛ چقدر آشتی تهران و ریاض غافلگیرکننده بود؟آشتی تهران و ریاض با اما و اگرهایی نه چندان کوچکایران و عربستان؛ آشتی در بلندای خصومتاز سرگیری روابط ایران و عربستان سعودی بر کدام کشورهای منطقه تاثیر می‌گذارد؟بازتاب توافق تهران و ریاض در رسانه‌های عربی و غربی

به نظر می‌رسد جمهوری‌اسلامی در توسعه‌طلبی منطقه‌ای خود با محدودیت‌هایی مواجه شده و به نوعی به سقف آن رسیده است؛ از این رو تثبیت دستاوردهای به دست‌آمده با توجه به انباشت هزینه‌های ناشی از تقابل زیاد با غرب و نگرانی از بحران فزاینده در سیاست داخلی در دستور کار تصمیم‌گیران اصلی نظام قرار گرفته است.

این عوامل در کنار پایان یافتن اختلافات عربستان و امارات با قطر، آبشدن یخ‌های کدورت بین ترکیه با امارات و عربستان، آماده شدن اتحادیه عرب برای پذیرش مجدد بشار اسد و حکومت سوریه در کنار اقدامات تنش‌زدا بین ترکیه و مصر، خلیج فارس و خاورمیانه را در وضعیت متفاوتی قرار داده‌است.

غلط نیست گفته شود که منطقه در حال بازگشت از خط تقابل، به سمت افزایش همکاری‌ها و گسترش مصالحه است. منتهی خصلت ناپایدار مناسبات خلیج فارس در بستر تاریخ معاصر گوشزد می‌کند که نباید دچار خوش‌بینی شد. گسل‌ها همچنان فعال هستند و می‌توانند هر آینه حرکت در مسیر سازش را متوقف سازند و یا درگیری جدیدی رخ بدهد. البته روند فرسایشی و هزینه‌های بالای تقابل‌ها در ۱۳ سال گذشته بستر تقویت‌کننده نرمش و به آزمون گذاشتن گزینه‌ تعامل و تنش‌زدایی را تشکیل می‌دهند؛ اما تضمینی برای وقوع و تداوم آنها وجود ندارد.

مانع اصلی تفاوت تنش‌زدایی با عادی شدن کامل روابط و برقراری دوستی و نزدیکی است. بعید است دولت‌های ایران و عربستان با توجه به تعارض‌های ماهوی و بستر تاریخی اختلافات بین دو کشور به سمت برقراری رابطه نزدیک بروند. مناسبات خوب عربستان با کشورهای غربی دیگر مانع پیش‌رو است. بنابراین می‌توان کاسته شدن از اختلافات و دور شدن از خط تقابل را انتظار داشت.

اما اگر سیاستی که دولت امارات متحده عربی از سالیان گذشته در پیش گرفته و حجم روابط تجاری با ایران را به ۲۰ میلیارد دلار در سال ارتقا داده و صحبت‌های نیز در جریان است که به ۳۰ میلیارد دلار برسد، مورد توجه عربستان سعودی قرار بگیرد آنگاه پیوستگی و درهم‌تنیدگی اقتصادی می‌تواند فاکتور تغییر دهنده بازی شده و خلیج فارس را در موقعیت جدید و ویژه قرار دهد. البته تا زمانی که ایران تحت تحریم‌های سنگین غرب است احتمال وقوع این اتفاق ضعیف به نظر می‌رسد.

اما در شرایط خاصی افزایش نفوذ چین در خلیج فارس می‌تواند بدون مداخله غرب کشورهای حوزه خلیج فارس را درگیر طرح‌های بزرگ اقتصادی با محوریت چین بکند. از این رو وضعیت ناروشن همراه با عدم قطعیت بر گمانه‌زنی پیرامون آینده خلیج فارس حاکم است. تقریباً با ضریب اطمینان بالا می‌توان گفت که خلیج فارس برای یک دوره تنش‌زدایی و افزایش رویکرد تعاملی را تجربه خواهد کرد اما پایداری آن و سطح تعامل مورد تردید است.

در عین حال این امکان هم وجود دارد که وارد یک دوره جدید با تعاملات اقتصادی بی‌سابقه و سرمایه‌گذاری‌های چشمگیر کشورها در یکدیگر شود. امارات متحده عربی تحریم‌های اقتصادی سنگین غرب را به فرصتی برای افزایش مراودات تجاری از طریق صادرات کالاهای ساخته شده غربی و آسیایی به ایران کرده است. حجم این معاملات در حد هفت میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

از طرفی حاکمان امارات مترصد هستند که در صورت بازسازی برجام وارد سرمایه‌گذاری در معادن و فلزات ایران شوند. اظهارات وزیر دارایی عربستان نیز از وجود تمایل مشترک خبر می‌دهد منتهی اجرایی شدن آن با موانعی مواجه است که بیش از همه نیازمند تغییر ذهنیت و سیاست هسته سخت قدرت در جمهوری‌اسلامی است.

مجموعه نکات برشمرده تأیید می‌کنند که فصل جدیدی در مناسبات کشورهای حاشیه خلیج فارس با تمرکز بر تنش‌زدایی آغاز شده که مبارزه‌طلبی‌ها را کاهش داده و در نتیجه تقویت‌کننده ثبات تا اطلاع ثانوی است. اما پایداری و دامنه این فصل تنش‌زدایی مشخص نیست. در عین حال این امکان هم وجود دارد که با گسترش نفوذ چین و رسیدن به یک موازنه با غرب ثبات و همکاری در این منطقه به سطحی بیسابقه افزایش یافته و وضعیت در اندازه بزرگی متحول شود.

نظرات طرح‌شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.