لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۲۷

آشتی تهران و ریاض با اما و اگرهایی نه چندان کوچک


موفقیت چین در حصول توافق میان ایران و عربستان بر سر احیای مناسبات فی‌مابین در وجه عمده به مناسبات نامتوازن تهران و پکن مربوط می‌شود. این توافق عرصه‌ای از هماوردی بین‌المللی چین و آمریکا تلقی می‌شود، ولی بر خلاف تصورات و توهمات در تهران به معنای جایگزینی آمریکا با چین در منطقه نیست.

موفقیت توافق پکن به تحقق عوامل دشواری بستگی دارد. ولی در صورت حصول این موفقیت برنده اصلی آن بیشتر چین و عربستان هستند. این توافق شاید بر خلاف تبلیغات جمهوری اسلامی با گام‌گذاشتن عربستان در مسیر برقراری رابطه با اسرائیل و ایفای نقش چین در این زمینه نیز تکمیل و بدرقه شود.

مذاکرات چند روزه‌ای که هفته پیش در پکن جریان داشت و نهایتاً به توافق ایران و عربستان برای احیای مناسبات فی‌مابین انجامید، محرمانه بود و تا کنون هم در تلاش‌ها برای رفع تنش و کدورت میان ریاض و تهران اسمی از چین برده نمی‌شد. تلاشی اگر بود عمدتاً از سوی عراق و عمان در جریان بود.

ورود چین به میانجی‌گری میان تهران و ریاض، اگر قول مقام‌های جمهوری اسلامی را درست بگیریم، در همین ماه‌های اخیر و به طور دقیق‌تر با سفر شی جین پینگ، رهبر چین به عربستان در آذرماه کلید خورد.

گفته می‌شود که عربستان در این دیدار از چین خواهان میانجی‌گری برای احیای رابطه با ایران شده است، گفته‌ای که شاید نیمی از واقعیت باشد. طرح میانجی‌گری چین از سوی عربستان را می‌توان بیش از همه نشانه زیرکی رهبران ریاض تلقی کرد. نقش چین در گستره بین‌‌المللی و اهمیت فزون‌تری که تهران در قیاس با عراق و عمان برای رابطه با پکن قائل است، مبنای ایده عربستان بوده است. محاسبه این بوده است که تهران با توجه به نیازها و تأسی‌های غیرمتعارفی که در نتیجه مناسبات بین‌المللی‌ نامتوازنش به چین پیدا کرده در متن میانجی‌گری این کشور مطالبات و مدعاهای خود را تعدیل کند، و متقابلاً به طور نسبی به شرایط و خواست‌های سعودی‌ها انعطاف بیشتری نشان دهد.

خود چین هم گرچه در چنین سطح و ابعادی تا کنون در منطقه سابقه میانجی‌گری نداشته است، ولی وضعیتی که در جریان سفر شی به عربستان پیش آمد ایفای چنین نقشی را حسب منافع خویش نیز ضروری یافته است.

شی در سفر به حاشیه جنوبی خلیج فارس در اقدامی بی‌سابقه و شاید با اکراه پای بیانیه‌هایی را امضا گذاشت که جهت‌گیری‌ ضد جمهوری اسلامی یا منافع ملی ایران داشتند که بعداً با انتقادهای ولو نیم‌بند تهران مواجه شد. این در حالی است پکن برای جا پا سفت‌ کردن وداشتن مناسباتی متوازن و بالانس‌‌شده در منطقه با همه کشورهایی که با آنها در رابطه است و نیز افزایش ظرفیت مانور در برابر نفوذ و حضور آمریکا در منطقه نیازمند وضعیتی فارغ از تنش و تشنج میان کشورهای منطقه است تا مجبور نباشد که وارد موضع‌گیرها و صف‌بندی‌هایی شود که مطلوبش نیست.

سرمایه‌گذاری‌های عظیم چین در عربستان و شراکت آن در پروژه‌های بزرگ این کشور و حتی اجرایی‌‌شدن ولو نیم‌بند توافق ۲۵ ساله راهبردی با ایران هم بیش از همه نیازمند امنیت و نبود تنش و تشنج در منطقه است. این نیز هست که نیاز بزرگ چین به نفت و گاز و تولیدات پتروشیمی خاورمیانه زمانی بی‌خلل و عاری از نوسان‌های قیمت تداوم می‌یابد که در منطقه آرامش برقرار باشد و جریان عادی صدور نفت مختل نشود. تداوم تنش و هماوردی میان تهران و ریاض هر آن می‌توانست این امنیت و آرامش را به خطر بیاندازد.

طبیعی است که چین در کنار همه این منافع سیاسی و اقتصادی به افزایش نقش و نفوذ خود در شرایطی که آمریکا از منطقه تا حدودی بیرون رفته و عرصه هماوردی با چین را به دریای جنوب چین و یارگیری بیشتر از کشورهای این منطقه متمرکز کرده است بی‌توجه نبوده است.

افزایش حضور و نفوذ راهبردی در منطقه خاورمیانه لزوماً به طور مستقیم به چین در هماوردی‌اش با آمریکا بر سر تایوان یا حوزه دریای جنوب چین و نیز رقابت بر سر تسلط بر بازارها و منابع و فناوری‌های نوین یا چالش تاریخی نظام‌های ارزشی کمک نمی‌کند، ولی صف‌بندی‌های بین‌المللی را به سویی می‌راند که دشواری‌های معینی را بر سر راه واشینگتن در مهار و منزوی‌سازی چین و حفظ هژمونی بلامنازع خود در جهان، ایجاد می‌کند.

واکنش جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا به نقش پکن در توافق اخیر و تأکید او بر این که واشینگتن «تلاش‌های چین برای آن که در چارچوب منافع خودخواهانه خویش نفوذ بیشتری به هم بزند و در این یا آن جای جهان پا قرص کند را بی‌رصد نخواهد گذاشت» در همین چارچوب قابل فهم و درک است.

به این ترتیب هم تمایل ریاض و هم سود و منفعت چند وجهی پکن در تلفیق با این اطمینان نسبی که جمهوری اسلامی در این ترکیب مذاکرات، انعطاف و تمکین بیشتری خواهد داشت راهگشای میانجی‌گری بوده است، روندی که ظاهراً با دعوت از رئیسی به پکن در بهمن امسال کلید خورد.

سیاست «همسایگی» و توهمات بی‌پایان در تهران

گفتن ندارد که جمهوری اسلامی به دلیل بحران‌های بیشمار و انزوای بین‌المللی و منطقه‌ای، که خود نقش اصلی را در آن دارد، بیش از دو طرف دیگر به جوش خوردن توافق و تفاهم برای احیای رابطه با عربستان اشتیاق داشته است. در همین رابطه، موفقیت توافق می‌تواند بیش از پیش تهران را مدیون پکن ‌‌کند و شاید مناسبات نامتوازن ایران و چین را بیش از این‌ها به سود چین نامتوازن کند.

شایعات و گمانه‌زنی‌ها هم در میان بوده است که چرخش‌های اخیر در سیاست جمهوری اسلامی در آمادگی کم‌سابقه و توام با تضمین برای همکاری با آژانس یا غیرفعال‌شدن در کمک‌های تسلیحاتی به روسیه در جنگ اوکراین و نیز فرستادن سیگنال‌های بیشتر و قوی‌تر در زمینه بستن پرونده برجام و آزادی زندانی‌‌های غربی علاوه بر انزوایی که در عرصه بین‌المللی به سبب جنبش مهسا عارض جمهوری اسلامی شد، بی‌ارتباط با فشارهای چین و مذاکراتی که رئیسی دی‌ماه امسال در پکن پیش برد هم نبوده است.

جمهوری اسلامی سیاست زیان‌بار و غیرمتوازن «نگاه به شرق» را که قصد داشته از آن سکویی برای تداوم ستیز و تنش در مناسبات خویش با غرب بسازد در ایام اخیر با ترم‌ها و اصطلاحات دیگر هم گسترش داده و حالا از سیاست «همسایگی و اورآسیاگرایی» سخن می‌گوید و موفقیت در توافق با عربستان را هم بخشی از این سیاست توصیف می‌کند.

مشکل این است که «سیاست همسایگی» یا تلاش برای تنش‌زدایی با کشورهای منطقه هم، مادام که شمولیتی به وسعت کل منطقه نیابد و همچنان سیاست نابودی این یا آن کشور دنبال شود و مادام که با کاهش تشنج با غرب تکمیل نشود، بلکه حتی به آن به عنوان نوعی تقویت امکانات برای مقابله با غرب نگاه شود سیاست سترونی خواهد بود، چنان که تجربه ۴۴ سال گذشته هم جز این نمی‌گوید. این که در تهران بعضاً از «حذف آمریکا از مناسبات خاورمیانه با توافق ایران و عربستان» یا «زلزله‌ای در حوزه سیاسی و پایانی بر هژمونی آمریکا در منطقه و آغاز دوران پسا آمریکا در منطقه خلیج فارس» یاد می‌شود، همه و همه از نشانه‌های تداوم درک و دریافت‌های زیانبار در نگاه به مناسبات بین‌المللی و منطقه‌ای است.

کارت‌های متنوع عربستان، از واشینگتن تا تل‌آویو

این در حالی است که عربستان به رغم ارتقای مناسبات با چین روابط گسترده خود با آمریکا را هم حفظ کرده و تنها در صدد متنوع‌کردن شرکا و متحدان خود در صحنه بین‌المللی است. از این رو وقتی که گفته می‌شود ریاض در اقدام برای توافق با تهران واشینگتن را دائم در جریان گذاشته بوده بیانگر این است که عربستان و نیز سایر کشورهای منطقه به توافق تهران و ریاض یا حضور بیشتر چین در منطقه صرفاً به عنوان محملی برای امنیت بیشتر و متنوع‌سازی مناسبات بین‌المللی و برآمدی مستقلانه‌تر در مدیریت و تمشیت اوضاع منطقه نگاه می‌کنند نه جایگزینی برای رابطه پرسابقه، چند وجهی و استراتژیک با آمریکا.

حل مناقشه با ایران این امکان را هم به عربستان می‌دهد که، بر خلاف تصور تهران، در زمینه ایجاد رابطه با اسرائیل هم دست بازتری داشته باشد، از طریق این رابطه از دستاوردهای فنی و علمی اسرائیل که بعضا در منطقه و جهان سرآمدند نیز، در برنامه‌های توسعه و امنیتی خود بهره بگیرد و اسرائیل هم بدین گونه بیش از پیش در اطراف ایران داری نفوذ و رابطه شود.

به عبارت دیگر عربستان، اگر ملاحظات در مورد مسائل فلسطینی‌ها یا بحران داخلی اسرائیل دست به عصایش نکند، حالا می‌تواند برای تسریع روند عادی‌سازی مناسبات با اسرائیل این مدعا را مطرح کند که ما همانطور که با ایران طالب مناسبات عادی بوده‌ایم و عمل کرده‌ایم با سایر کشورهای منطقه نیز درصدد داشتن روابط عادی هستیم. امارات هم با همین رویکرد حالا هم با تهران و هم با اسرائیل دارای مناسباتی گسترده است و رجزخوانی‌ها و تهدیدهای اولیه تهران در مقابله با پیمان ابراهیم هم خللی در این سیاست امارات ایجاد نکرده است.

عربستان حالا دستش باز است که در معامله و تعامل با اسرائیل برای برقراری رابطه حل مناقشه با تهران و تهدید به نزدیکی بیشتر به آن را هم به عنوان یک کارت برنده در دست بگیرد و امتیازات بیشتری برای احیای رابطه از اسرائیل و آمریکا طلب کند.

می‌توان تصور کرد که پکن با اعتماد به نفسی که در منطقه از جمله در ارتباط با جوش‌دادن توافق اخیر به دست آورده و با توجه به مناسبات حسنه‌ای که هم با ریاض و هم با تل‌آویو دارد در راستای منافع منطقه‌ای خود و نیز در هماوردی با آمریکا، در ایجاد رابطه میان اسرائیل و عربستان هم فعال شود و با واشینگتن که ابتکار عملش در این زمینه از مدت‌ها پیش جریان دارد به رقابت بپردازد، رویکرد و روندهایی که همه مغایر توهمات و شعارها و رجزخوانی‌هایی است که در باره توافق با عربستان از تهران به گوش می‌رسد.

این نیز هست که توافق امضاشده در پکن فعلاً روی کاغذ است و موفقیتش به عوامل مختلفی بستگی دارد که تحقق نه چندان آسان آنها باید زمینه‌ساز رفع بی‌اعتمادی و سوءظنی شود که در ۴۴ سال گذشته بر مناسبات تهران و ریاض سایه انداخته و دائم رابطه آنها را توام با تنش و تشنج کرده است.

یک عامل این است که دو کشور در حل مناقشات فی‌مابین تا چه حد آمادگی و انعطاف خواهند داشت. در مذاکرات و معادلات پیش رو ملاحظات و انتظارات عربستان بسیار بیشتر از ایران است، و شاید ریاض با برخی عقب‌نشینی‌ها در فعالیت‌های رسانه‌ای بر ضد جمهوری اسلامی یا انعطاف و امتیاز بیشتر در زمینه مناسک حج سهم خود را برای پیشبرد مذاکرات اداشده بداند. این در حالی است که متقابلاً برای عربستان مهم است که ایران در تأثیرگذاری بر حوثی‌های یمن و دستیابی به یک آتش‌بس پایدار و توافق صلحی که حوثی‌ها احتمالاً باید بخشی از قدرت فعلی را واگذار کنند، مثبت عمل کند.

موفقیت توافق پکن از مسیر برجام و فراتر از آن می‌گذرد

عربستان در صحنه‌هایی مانند عراق و سوریه در سال‌‌های اخیر وارد تلاش‌ها و یارگیری‌ها و تأثیرگذاری‌هایی شده که عملاً حوزه نفوذ و امکانات ایران را در این کشورها محدود کرده است، با این همه ریاض خواهد کوشید که بر بستر توافق پکن رفتار و رویکرد تهران در این دو کشور و نیز در لبنان بیش از پیش از مؤلفه‌های جنگ نیابتی با سایر کشورهای منطقه و از جمله عربستان دور شود، و مصالح و منافع همسایگان دیگر را بیش از پیش ملحوظ کند، رویکردی که در حالت ایده‌آل شاید گامی در تثیبت صحنه سیاسی این کشورها و خروج آنها از توپ بازی‌بودن ایران و عربستان باشد.

برای عربستان سرنوشت برجام و این که برنامه هسته‌ای ایران در چه ابعاد و ظرفیتی حفظ می‌شود نیز موضوع کم‌اهمیتی نیست. در یک دهه گذشته ریاض پیوسته کوشیده است که با کمک متحدان غربی خود و نیز چین و روسیه بر مذاکرات برجام تأثیرگذاری کند.

پیشرفت توافق پکن احتمالاً در گرو این هم خواهد بود که عربستان راساً نیز از طریق مذاکرات با ایران تأثیرات و انتظارات خود از مذاکرات برجام و محدودیت‌ها برای رویکردهای هسته‌ای ایران را نقد کند. این که برجام نهایتاً چه سرنوشتی پیدا کند البته در وجه عمده در گرو تعاملات جمهوری اسلامی با غرب است، تعاملی که تنها در صورت نتیجه‌بخش بودن آن نگرانی‌ها از برنامه هسته‌ای ایران کاهش خواهد یافت و ارتباطات تجاری و اقتصادی ایران با عربستان و سایر کشورهای متحد آن و نیز با چین در مسیری عادی قرار خواهد گرفت، وگرنه توافق پکن بی‌مایه فطیر است.

کم نیستند تحلیل‌گرانی در تهران که پایی در حکومت داشته‌اند یا هنوز دارند و آنها نیز با توجه به نکات بالا با نگاهی آمیخته از خوش‌بینی و بدبینی توافق پکن را نگاه می‌کنند. حمید ابوطالبی، مشاور سیاسی حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری او، در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشته است: «اینكه رابطه با سرزمین وحی باید الهامی برای تلاش جهت نزدیكی مذهبی درون دینی باشد؛ اتفاقی كه حتی با وجود توافق همكاری‌های امنیتی هم بعید بوده و اختلافات مذهبی و مسئله حج، احتمالاً پاشنه آشیل اصلی بازگشت به حالت پیشین خواهد شد. وضعیت روابط خارجی ایران هم سبب می‌شود تا دیگر كشورها نسبت به این تحول كماكان احتیاط پیشه كنند. همزمان باید توجه داشت كه تحریم‌ها هم مانع هرگونه ارتباط پولی، بانكی، تجاری و...با عربستان و اجرای تفاهم۱۳۷۷ است. لذا از این تحول اگرچه مهم، بدون برجام و رابطه با امریكا، بازگرداندن ایران به عرصه بین‌الملل حاصل نخواهد شد.»

گفتن ندارد که تحقق همه شروط بالا، تنها زمانی به وضعیتی عادی برای جمهوری اسلامی در معادلات و مراودات بین‌المللی و داشتن مناسباتی عادی یا حسنه با همه کشورهای جهان می‌انجامد و خروج قطعی آن را از تنش و انزوا رقم می‌زند که علاوه بر انجام برجام‌های اساسی داخلی و تغییر رویکردها نسبت به جامعه و حقوق مردم، با تغییر رویکرد در قبال اسرائیل هم تکمیل و بدرقه شود، شرط و شروطی که با توجه به سابقه ۴۴ سال و تفکرات و رویکردهای هسته سخت قدرت در ایران به سختی قابل تحقق خواهند بود.

همین که جمهوری اسلامی در قبال مطالبات مطرح در اعتراضات اخیر، رسماً کوچکترین انعطافی نشان نمی‌دهد یا توافق ایران و ریاض در تهران ضربه سختی به آمریکا و اسرائیل تلقی می‌شود همه و همه نشانه بعید بودن گام‌گذاشتن رهبری جمهوری اسلامی در چنین مسیری است، مگر این که گسترش معادلات و اعتراضات داخلی هسته سخت قدرت را به جایی بکشانند که در چارچوب شعار «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و ضرروت یک «نرمش قهرمانه» دیگر، چاره‌ای جز یک چرخش اساسی دیگر نیابد، چاره‌ای که روز به روز فرصت چنگ‌ انداختن برای جمهوری اسلامی دیر و دیرتر می‌شود.

نظرات طرح‌شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG