حملهٔ اخیر آذربایجان به منطقهٔ قرهباغ دو روز هم به درازا نکشید. آتشبسی که حالا به دست آمده، بهلحاظ سهم و نقش بازیگران بینالمللی، جنبههایی قابل اعتنا دارد.
اینکه اجرای مفاد این آتشبس هم آسان نخواهد بود، نکتهٔ مهمی است. مهمتر اما این است که مناقشهٔ اصلی میان باکو و ایروان بر سر ایجاد گذرگاه میان آذربایجان و نخجوان از طریق جنوب ارمنستان همچنان لاینحل مانده است و حل نهایی آن شاید لزوماً با اعتنا به دغدغهها و ملاحظات ایران رقم نخورد.
جمهوری آذربایجان برای حملهای که از روز سهشنبه ۲۸ شهریور به منطقهٔ ارمنینشین قرهباغ (آرتساخ) شروع کرد، اهداف متفاوتی را اعلام کرده بود. از یک سو گفته شد که حملهای برای «نابودی مواضع تروریستی دستهجات حاکم بر قرهباغ» در جریان است، از سویی «حذف تمامی امکانات نظامی و تسلیحاتی رهبری ارمنی حاکم بر قرهباغ و واداشتن این رهبری به انحلال خود» هدف حمله اعلام شد و از سوی دیگر هم آذربایجان اعلامیههایی در منطقه پخش کرد که ارمنیها را فرا میخواند که «به گذرگاه امن لاچین بروند و به سوی ارمنستان حرکت کنند».
روایت رهبری ارمنستان هم این بود که هدف آذربایجان از تازهترین حمله «تصفیه کامل قومی قرهباغ از ارمنیها» است.
بیشتر در این باره: وعده علیاف درباره تبدیل قرهباغ به «بهشت»؛ ارمنیها نسبت به سیاست «پاکسازی قومی» باکو هشدار دادندیک روز بعد اعلام شد که با میانجیگری روسیه آتشبسی به دست آمده که بر توافق بر سر «خروج یگانها و نیروهای نظامی باقیمانده از نیروهای مسلح جمهوری ارمنستان از منطقهٔ استقرار نیروهای حافظ صلح روسیه و انحلال و خلعسلاح کامل تشکیلات مسلح موسوم به ارتش دفاعی قرهباغ کوهستانی» استوار است، ولی این آتشبس هم بعید است که پایان ماجرا، آرامش در قرهباغ و سمتگیری باکو و ایروان به سوی عادیسازی کامل مناسبات و امتناع از مناقشهای دیگر در اشکال گوناگون باشد، بهخصوص که نخستوزیر ارمنستان اعلام کرده است ارمنستان نقشی در تدوین آتشبس جدید نداشته و نیرویی هم در منطقه نداشته که حملهٔ آذربایجان با آن توجیه شد.
حملهٔ آذربایجان را میتوان در اصل مکمل موانع و محدودیتها و حالتی از تحریم دانست که آذربایجان از ۹ ماه پیش در رفتوآمد و ترانزیت میان قرهباغ و ارمنستان ایجاد کرده و دلیل آن را هم «انتقال سلاح از ارمنستان به قرهباغ» ذکر کرده است؛ دلیلی که ارمنستان و زمامداران منطقهٔ قرهباغ آن را «ادعایی دروغین» میدانند.
این حمله در شرایطی انجام شد که باکو (و متحد آن، آنکارا) بهشدت ناخشنودند از اینکه ارمنستان به یکی از مفاد توافقنامهٔ آتشبس سال ۲۰۲۰، یعنی گشایش کریدوری در جنوب این کشور (منطقه سیونیک) برای اتصال جمهوری خودمختار نخجوان و آذربایجان، عمل نمیکند. این کریدور بنا بر آنچه در توافقنامه آمده، عملاً همان کریدور زنگزور است که در دوران اتحاد شوروی هم نخجوان را به آذربایجان وصل میکرد.
منتها نگرانی ارمنستان از تداوم وضعیت شکننده در قرهباغ و تردید در پایبندی باکو به رعایت حقوق ارمنیهای این منطقه، بهعلاوه ترس دولت ایروان از مخالفت شدید نیروهای مختلف داخلی در اعتراض به اعطای چنین امتیاز استراتژیکی به آذربایجان و ترکیه، در کنار حساسیت تهران که فعالشدن دوبارهٔ کریدور زنگزور را در قیاس با دوران شوروی دارای تأثیرات منفی و محدودساز برای منافع راهبردی و ارتباطاتی ایران میشناسد، اجرای این بخش از توافقنامه، یعنی گشایش کریدور در جنوب ارمنستان برای اتصال مستقیم میان جمهوری آذربایجان و نخجوان، را در محاق تعلیق قرار داده است.
چرخش قطعی ارمنستان به سوی غرب؟
حملهٔ آذربایجان به قرهباغ همچنین در حالی است که ارمنستان در چرخشی راهبردی قصد رویگردانی از مسکو و ایجاد پیوندهای بیشتر با غرب را دارد، به این دلیل که از یک سو، روسیه که همپیمان نظامی ارمنستان است نه تنها سال ۲۰۲۰ در برابر اقدامات نظامی آذربایجان برای بیرون راندن نیروهای ارمنستان از ۲۰ درصد خاک خود اقدامی انجام نداد بلکه بهعنوان ضامن آتشبس در پایان این جنگ ۴۴ روزه نیز در انجام تعهدات خود در حفظ آن، از جمله باز و ایمن نگهداشتن گذرگاه لاچین میان ارمنستان و قرهباغ و ممانعت از حملاتی مشابه آنچه روز سهشنبه شروع شد، تعلل و انفعال نشان میدهد.
پنهان نبوده است که نیکول پاشینیان که از بهار سال ۱۳۹۷ در رأس دولت ارمنستان است، برخلاف رهبران سابق این کشور، گرایشهای غربگرایانه دارد و حالا آنچه را تعلل مسکو مینامد، محمل مناسبی برای خنثی نگاه داشتن نیروها و محافل هوادار روسیه در ارمنستان و رو آوردن به غرب یافته است.
در همین راستا حدود سه هفته پیش مجلس ارمنستان پیوستن این کشور به دادگاه کیفری بینالمللی را تصویب کرد که با توجه به حکم بازداشت این دادگاه علیه ولادیمیر پوتین در ارتباط با جنگ اوکراین، عملاً معنایش این است که رهبر کشوری (روسیه) که با ارمنستان پیمان اتحاد نظامی و استراتژیک دارد، امکان سفر به ایروان را ندارد وگرنه بازداشت خواهد شد.
ممانعت ارمنستان از انجام رزمایشهای «پیمان امنیت جمعی» در خاک این کشور از ابتدای سال میلادی جاری و فراخواندن نمایندهٔ خود از دبیرخانهٔ این پیمان هم از دیگر نشانههای شکاف میان مسکو و ایروان است. پیمان امنیت جمعی یک توافق نظامی و امنیتی است که شش کشور سابق اتحاد شوروی به شمول ارمنستان در آن عضو هستند و روسیه در آن نقش محوری دارد.
پاشینیان سه هفته پیش در مصاحبهای با یک روزنامهٔ ایتالیایی گفت که سیاست کشورش برای اتکا کردن صرف به روسیه بهمنظور تضمین امنیت ارمنستان یک «اشتباه استراتژیک» بوده است چون روسیه «توانایی این کار را ندارد».
اقدام اخیر ارمنستان در انجام یک مانور نظامی با شماری ولو محدود از نیروهای آمریکایی در ایروان هم نقطهعطف دیگری در رویگردانی ایروان از مسکو تلقی میشود.
زمانی مناسب برای حمله به قرهباغ؟
اینکه آذربایجان مقطع زمانی کنونی را برای اقدام نظامی علیه قرهباغ انتخاب کرد، دلایل مختلفی دارد. باکو از یک سو نگران آن است که عملیاتیتر شدن اتحاد تنگاتنگ ارمنستان با غرب و بهخصوص آمریکا فشارها و موانع و محدودیتهایی را در رسیدن به اهدافش در قرهباغ و گشایش گذرگاه به سوی نخجوان ایجاد کند.
بیشتر در این باره: آتشبس در قرهباغ؛ جداییطلبان ارمنی در توافق با باکو به خلع سلاح تن دادنداز دیگر سو، سردشدن رابطه میان ایروان و مسکو همراه با گرمی بیشتر رابطهٔ کرملین با باکو، به علاوه درگیری روسیه در اوکراین و ضعف آن برای حضور فعال در قفقاز، و همچنین عوامل مهمی مانند مراعات مسکو نسبت به ترکیه (پشتیبان اصلی آذربایجان) که نقش بیطرفانه و میانجیگرانهٔ مهمی در جنگ اوکراین بازی میکند، همه و همه در شکلگیری ارادهٔ باکو به انجام هرچه سریعتر اقدام نظامی جاری نقش داشتهاند.
گرچه برای بخش عمدهای از محافل سیاسی حاکم در آذربایجان، راندن کامل ارمنیها از قرهباغ ایدئالترین گزینه برای حل یکی از مزمنترین و خونینترین مناقشات در منطقهٔ قفقاز است، ولی باکو میداند که اولاً آوارهسازی و تبعید ۱۲۰ هزار ارمنی از خانه و کاشانهٔ خود به سوی ارمنستان در عرصهٔ بینالمللی بدون واکنش حتی در میان نزدیکترین متحدانش هم نمیماند. ثانیاً، با توجه به وزن سنگین الیت قرهباغی در ساختار سیاسی و تصمیمگیری ارمنستان، تصفیه قومی در این منطقه مناسبات با ایروان را به حدی از نزاع و مناقشه خواهد کشاند که انتظار هرگونه امتیازگیری از ارمنستان در مورد راه ارتباطی با نخجوان بعید و ناممکن خواهد شد.
حذف روسیه از معادلات؟
آتشبس تازهای که در پی دور جدید حملهٔ آذربایجان به قرهباغ شکل گرفته، از جهاتی قابل تأمل است. در یکی دو سال اخیر میانجیگری میان ارمنستان و آذربایجان عمدتاً با وساطت آمریکا و اتحادیه اروپا در جریان بوده است. اما نه این پررنگتر شدن نقش غرب در حل مناقشهٔ قفقاز تأثیر قطعی داشت و نه گفتوگوی «جدی» آنتونی بلنیکن، وزیر خارجه آمریکا، در صبح روز دوم حمله با الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، برای خاتمه حمله؛ هرچند علیاف قول داد که ارتش آذربایجان در مورد شدت و اهداف حملات مراقب خواهد بود. ساعاتی بعد اما خبر آمد که باز هم میانجیگری مسکو آتشبسی تازه را رقم زده است.
میانجیگری روسیه در حصول این آتشبس شاید هشدار غیرمستقیم کرملین به ایروان هم باشد که تصور اینکه مسکو در منطقه بیش از حد تضعیف شده یا مدیریت اوضاع با دورزدن روسیه و روی آوردن تام و تمام به غرب، ممکن است تصوری قرین واقعیت نباشد. اینکه البته ایروان (و نیز باکو) چنین درک و دریافتی از نقش دوباره فعال مسکو در مناقشه با آذربایجان داشته باشد و وزن روسیه را در تمشیتِ ولو بحثانگیز بحران منطقه، حتی در دورهٔ بعد از ۲۰۲۵ که انقضای آتشبس سال ۲۰۲۰ است دوباره جدی بگیرد، جای اما و اگر دارد و باید منتظر رفتار و رویکرد بعدی ایروان (و باکو) ماند.
آتشبس، علاوه بر آمادگی نیروهای ارمنی قرهباغ برای زمین گذاشتن سلاح و همکاری در زمینهٔ ادغام اداری و امنیتی در ساختارهای جمهوری آذربایجان، بر شروع عنقریب مذاکرات جهت تبیین و تعیین موقعیت حقوقی ارمنیهای قرهباغ در ساختار سیاسی و اجتماعی و مدنی آذربایجان هم ناظر است. این گفتوگوها، هم به دلیل پیچیدگی بحران و هم به دلیل اینکه احتمالاً آذربایجان تلاش خواهد کرد که هرگونه امتیاز به ارمنیهای قرهباغ را با امتیازگیری در گشایش کریدور زنگزور تاخت بزند، با دشواری روبهرو خواهد بود و بعید نیست که دوباره اینجا یا آنجا سلاحها دوباره به صدا درآیند.
گذرگاهی که تصمیمگیری در مورد آن آسان نیست
برای ایروان، تبیین مؤلفههای حقوقی و امنیتی بخشی از خاک جنوب خود که برای ایجاد کریدور میان آذربایجان و نخجوان در اختیار میگذارد، امر پیچیده و حساسی است؛ هم از جهت اینکه حاکمیتش بر نواحی جنوبی خدشه بر ندارد و هم از باب اینکه چنین کریدوری ارتباط زمینی با ایران را مختل و مشکل نکند و گزینههای ارتباطی کشور با جهان خارج را محدود نسازد.
برای تهران، به طریق اولی، ایجاد کریدوری در جنوب ارمنستان و در مرزهای ایران که از یک سو آذربایجان را از نیاز کنونی به خاک ایران برای ارتباط با نخجوان بینیاز کند و به رقیب منطقهای، یعنی ترکیه که همسایهٔ نخجوان است هم امکان دهد که راحتتر به دریای خزر و قفقاز و آسیای میانه دسترسی داشته باشد، امر ابداً کماهمیتی نیست.
مهمتر اما قطع یا اختلال در ارتباط با ارمنستان است که در حال حاضر بخشی از مزیتهای ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران و یکی از راههای مواصلاتی این کشور با اروپا است. قطع یا مختلشدن احتمالی این مسیر در پیامد ایجاد کریدور میان نخجوان و آذربایجان، عملاً نفی یا تضعیف مزیتها و ظرفیتهای یادشدهٔ ایران است، بهخصوص که این کشور را بهلحاظ مسیر زمینی ارتباط با روسیه و اروپا به آذربایجان و ترکیه وابسته و گزینههای متنوع آن را بلاموضوع میکند.
بیشتر در این باره: اردوغان: ایران مشکل اصلی راهاندازی کریدور زنگزور است، نه ارمنستانسوءظن در مناسبات میان تهران و باکو بهخاطر مسائل ایدئولوژیکی و نوع متفاوت نگاه و رابطه با اسرائیل هم علتی است که قویترشدن موقعیت باکو (و حامی اصلی آن، ترکیه) در منطقه به سبب دسترسی به کریدور زنگزور را برای جمهوری اسلامی حساستر و نگرانیآورتر از آن میکند که بهسادگی با آن کنار بیاید.
مشکل تهران اما این است که بهرغم اظهارات مثبت و خوشبینانه و سفرها و رفتوآمدهای متقابل مقامات دو کشور در ایام اخیر و حتی سمتگیری رسانههای رسمی جمهوری اسلامی به سود آذربایجان در پوشش خبری مناقشهٔ جدید، سوءظن و سردی رابطه با باکو همچنان باقی و جاری است.
سمتگیری ارمنستان به سوی غرب هم اگر تدوام یابد، دوران رابطهٔ گرمابه و گلستانیِ تهران و ایروان هم دوام نخواهد داشت. در چنین شرایطی و درحالیکه مسکو هم ملاحظهٔ چندانی نسبت به دغدغههای ایران در مورد پیامدهای منفی ایجاد دالان زنگزور ندارد، تصمیم در مورد گشایش این گذرگاه بیش از همه به نوع تعامل و توافقات و مصالح و منافع باکو و ارمنستان و تأثیرگذاریهای ترکیه و مسکو و غرب منوط و وابسته خواهد شد و جمهوری اسلامی احتمالاً کمتر در معادلات مربوط به آن امکان ایفای نقش خواهد داشت.
پیشنهادهای خطرناک و چرخشی که صورت نمیگیرد
برای برونرفت از این مخمصه، در تهران هنوز هم به پیامدهای مخربِ مناسبات ناموزون در سیاست خارجی و تنش با غرب که باعث شده بخشی از کارتها و امکانات مانور ایران در منطقه و جهان معطل بماند، توجهی نمیشود. همین مناسبات ناموزون و محدودیت امکانات بازیگری و یارگیری ایران در عرصهٔ بینالمللی و منطقهای در چهار دههٔ اخیر ازجمله عوامل اصلی تنگنای تهران در احیا و تثبیت حقوق ایران در دریای خزر و حقابهٔ هیرمند و ممانعت از برآمد و طرح ادعا از سوی امارات در مورد سه جزیره و موارد مشابه دیگر است.
در تهران حالا نداهایی بلند شده که با توجه به حملهٔ آذربایجان به قرهباغ و دیکتهٔ خواستهای خود به ارمنیها و نیز نوسان در سمتگیری بینالمللی ارمنستان و امکان چرخش آن به سوی به غرب، بعید نیست که باکو در دسترسی به کریدور زنگزور چه از راه مذاکرات فشرده و بدهوبستان با ایروان و چه از راه تهدیدات و اقدامات نظامی موفق شود و تهران در برابر اقدام و وضعیت انجامشده قرار گیرد.
پیشنهاد خطرناکی که در این باره مطرح میشود، استقرار نیرو در جنوب ارمنستان است، چه با اجازهٔ این کشور و چه بدون اجازهٔ آن. گفته میشود که تهران باید در برابر آذربایجان از «مانور قدرت به اعمال قدرت» رو بیاورد.
گفتن ندارد که تا وقتی چرخشی اساسی در رویکردهای منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی روی ندهد، امکانات آن برای آنکه مصالح و منافع ایران در منطقه را به صورتی بهینه حفظ و حراست یا احیا کند، با مشکل روبهرو خواهد شد و تهدیدات نظامی صرف و اقدامات خطرناکی مانند گذر از رود ارس یا استقرار نیرو در آن سوی مرزِ این یا آن کشور بیش از پیش امنیت ملی کشور و صلح منطقه را دستخوش تهدید خواهد کرد.