از همان ابتدای جنبش «زن زندگی آزادی» که با جان باختن مهسا امینی در بازداشت پلیس گشت ارشاد جرقه خورد، اعتراضات مردم و بهخصوص زنان تنها به حضور خیابانی محدود نماند و در و دیوار شهرها و بطن جامعه هم رنگ اعتراض گرفت.
خیابانها پس از ماهها سرکوب شدید از معترضان خالی شد، اما تن ندادن طیف گستردهای از زنان به حجاب اجباری سر جایش باقی ماند و تبدیل شد به بزرگترین دستاورد عینی اعتراضات، تا جایی که علی خامنهای هفتهٔ گذشته اذعان کرد حکومت با «چالش حجاب» مواجه است و از دیروز ۲۵ فروردین بار دیگر مأموران انتظامی دور تازهای از «برخورد خشن» با زنان را آغاز کردند.
آنچه میخوانید، گزارشی است که براساس مشاهدات میدانی یک شهروند-روزنامهنگار در چهار ماه پایانی سال ۱۴۰۲ در سطح تهران ازجمله فضای متروها نوشته و تنظیم شده است.
واگنهایی که برای همیشه تغییر کردهاند
مسیر مترو خط یک تهران از ایستگاه موسوم به «حرم مطهر» در نزدیکی بهشت زهرا شروع و به ایستگاه تجریش در شمال تهران ختم میشود. پس از شرکت در یک مراسم خاکسپاری در بهشت زهرا، مسیر برگشت مترو و واگن مختص زنان و کودکان است را انتخاب میکنم.
در ایستگاه، تمام زنان با شال، چادر و یا روسری وارد شدهاند، اما بهتدریج و در طول مسیر تعداد زنان بدون پوشش موی سر بیشتر میشود. اکثرشان متعلق به نسل جوانی هستند که در نوع پوشششان از سبکهای بهروزتر و متفاوتتری هم استفاده میکنند.
تن ندادن به حجاب اجباری در شکل شجاعانهاش همراه نداشتن شال است و در مراحل دیگر به شکل داشتن شال اما اهمیت ندادن به باقی ماندنش روی سر و در نهایت استفاده از انواع کلاهها بهعنوان اعتراض به اجباری بودن پوشش مقبول حکومت جلوه مییابد.
در واگن زنان، عملاً و به چشم میتوان مصداق این جملهٔ مشهور را دید که «شجاعت تکثیرشدنی است». وسواس و اجباری که زنانِ عمدتاً میانسال به بالا برای سر کردن دوبارهٔ شال که از سرشان سُر خورده به خرج نمیدهند، همزمان با حضور بیشتر زنان و دختران جوان با موهای رها بیشتر و بیشتر میشود.
در یکی از ایستگاهها در میانهٔ مسیر، زنی فروشنده بدون روسری وارد واگن زنان میشود. موقع تبلیغ کالایش با صدای بلند، هیچ جلوهای از ترس یا حتی احتیاط در رفتارش مشاهده نمیشود، گویی مدتهاست با این سبک پوشش در حال فعالیت فروش در داخل مترو باشد و از شجاعت چیزی کم نداشته باشد.
در ادامهٔ مشاهدهٔ میدانی، با فاصلهٔ یک هفته همان خط مترو را در جهت معکوس میروم. با توجه به اوج ساعات تردد، واگن زنان و واگنهای عمومی بسیار شلوغ و متراکماند. این بار برای دقیقتر شدن مشاهداتم واگن عمومی را انتخاب میکنم.
برخلاف انتظارم، تعداد زنان بدون حجاب اجباری، چه به صورت تنها و چه به صورت جمعی (همراه با مرد یا زنان دیگر)، به هیچ وجه معدود و قابل چشمپوشی نیست. هفتهٔ بعد هم خط دیگر مترو از ایستگاه استاد معین به مقصد شهرک اکباتان را طی میکنم. ساعات پایانی کار مترو است، ولی واگنهای عمومی همچنان مملو از زنان و دختران با انواع پوششها است که هیچ شباهتی به پوشش اجباری یا مقبول حکومت ندارد؛ پوششی که طی یک سال گذشته به شکلی چشمگیر و معنادار متنوعتر، رنگیتر و مدرنتر شده است.
جالبتر اما برایم این است که در همهٔ واگنهای عمومی که برای ثبت مشاهداتم با آنها رفتوآمد کردم، هیچ موردی از برخورد زننده یا حتی اعتراض از نوع دخالت از سوی مردان با زنان بهخاطر نوع پوشششان ندیدم.
این در حالی است که در سالهای گذشته حضور یک زن در واگن عمومی مترو و یا استفاده از بخش مردانهٔ اتوبوسهای شهری نه تنها چندان رایج نبود که در بسیاری اوقات شرایط اساساً برای زنانی که قصد حضور در بخش مردانهٔ وسایل حملونقل عمومی داشتند، چندان هموار نبود.
گرچه تا پیش از این کمتر پیش میآمد که از مترو و وسایل نقلیهٔ عمومی استفاده کنم، اما همین مشاهدات هدفمند واقعیت دیگری را نیز پیش چشمم آورد. بهرغم اصرار و برنامهریزی حکومت برای جداسازی واگن زنان در اکثر وسایل نقلیه عمومی (اتوبوسهای شهری، مترو و...) زنان بهتدریج و به صورت خودجوش در تلاش برای بازپسگیری سهمشان از مکانهای عمومیاند و با این حرکت مخالفتشان را با تفکیک جنسیتی در فضاهای عمومی بهطور آشکار نشان میدهند.
واقعیت دیگر که میتوان گفت کمسابقه است، اینکه به نظر میرسد جامعهٔ شهری بهخصوص در طی یک سال گذشته شاهد حمایت عملی گستردهتری از سوی مردان جهت امن کردن فضاهای عمومی برای حضور زنان است.
لبخند بهمنزلهٔ رمز مشترک در مقابله با امتداد سرکوب
در چهار ماه پایانی سال ۱۴۰۲، مشاهدات میدانی گستردهای در مسیرهای متعدد عبور و مرور شهری نظیر پیادهروها، میادین اصلی، ورودی ایستگاههای مترو و مراکز خرید جمعآوری شده است. در تمام این مشاهدات، بهقطع میتوان گفت که میزان تن ندادن به حجاب اجباری در ساعات پایانی روز بهویژه پس از پایان ساعات اداری و نزدیک شدن به ساعات تاریکی هوا، بهشکل معناداری افزایش مییابد.
الزام حکومت به رعایت پوشش سر که همچنان در تمام ادارات و مؤسسات دولتی و حتی بیشتر سازمانهای خصوصی همچنان پابرجاست، یکی از دلایل مشاهدهٔ تعداد بیشتر زنان با پوششهای اداری در معابر عمومی است. همچنین علت چنین تفاوت چشمگیری را میتوان در کاهش مخاطرات نافرمانی مدنی با توجه به تاریکی هوا و نیز پایان ساعات استقرار نیروهای انتظامی/حجاببانهای مستقر در نقاط مختلف شهری جستجو کرد.
میدان ونک، بهعنوان یکی از میادین اصلی شهر تهران، بهدلیل تراکم ساختمانهای اداری، مراکز تجاری و نیز آموزشگاههای متعدد همواره محل تردد افراد بسیاری از قشرهای متعدد جامعه بوده و هست. مشاهدات از این میدان، بهعنوان یک نمونه، در ساعات نزدیک به غروب نشان میدهد اکثر زنانی که با وجود نیروهای انتظامی مستقر در میدان حاضر به پوشاندن مو یا رعایت حجاب اجباری نیستند، به سه روش عمل میکنند:
- اولین گروه آنهایی هستند که شجاعت بسیار به خرج میدهند و با بیتوجهی کامل به تذکرات نیروهایی که در میدان ایستادهاند از کنارشان میگذرند و مسیرشان را ادامه میدهند.
- دستهٔ دیگر زنانی هستند که مسیرشان را تغییر میدهند و نقاط بازرسی چشمی مأموران را دور میزنند و رد میشوند.
- گروه دیگر هم آنهایی هستند که با نزدیک شدن به مأموران حجاببان شال روی سرشان میگذارند و بلافاصله پس از رد شدن آن را برمیدارند.
تصمیم میگیرم در چند روز متفاوت در روزهای سرد زمستان، بدون پوشش موی سر و حتی بدون همراه داشتن شال یا کلاه، از مقابل نیروهای مستقر در ضلع شمال غرب میدان ونک عبور کنم. مأموران، چه زن و چه مرد، عمدتاً به تذکری آمرانه اما کوتاه بسنده میکنند و بهندرت اقدام به جلو آمدن به سمت حریم شخص پیاده میکنند. در تعدادی از این دفعاتِ دریافت تذکر شفاهی، همانطور که در حال عبورم، وارد مکالمهای کوتاه با نیروها میشوم:
- خانم یه چیزی سرت کن.
- میبینید که چیزی همراهم نیست.
- همین دیگه! چرا همراهت نیست؟
و مکالمه با لبخندی تلخ بهعنوان پاسخ به سؤال مأمور انتظامی به پایان میرسد.
یکی از نکات جالب در خلال مشاهدات شهری در بسیاری از نقاط (ازجمله میدانهای ولیعصر، ونک، تجریش، صادقیه، تهرانپارس) حمایت و همدلی زنان و گاهی هم مردان با زنانی است که حجاب اجباری بر سر ندارند. این حمایت در اغلب اوقات صرفاً در لبخندی محترمانه و حمایتگرانه به شخص در حال عبوری جلوهگر میشود که موی خود را نپوشانده و یا فراتر از آن لباسش هیچ شباهتی به الگوی مقبول حکومت ندارد. در بیشتر اوقات این لبخند با لبخندی متقابل پاسخ داده میشود و شهروندان مخالف حجاب اجباری را در شبکهای بزرگ اما نامرئی به یکدیگر متصل میکند.
به نظر میرسد عرصهٔ خیابان و فضاهای عمومی شهری، برخلاف مکانهای بسته و محدودتر مانند ماشینها، کافهها و رستورانها)، بهدلیل گستردگی بسیار و ناتوانی حکمرانی در کنترل نقطهبهنقطه و همیشگی، بهعنوان مهمترین و بزرگترین عرصهٔ مقاومت مدنی در این زمینهٔ خاص هنوز و همچنان در اختیار شهروندانی است که دیگر حاضر به تن دادن به حجاب اجباری نیستند.
رهبر جمهوری اسلامی فروردین پارسال گفته بود «کشفِ حجاب حرام شرعی و سیاسی است» و فروردین ۱۵ فروردین امسال اذعان کرد که حکومت با «چالش حجاب» مواجه است و خواستار اقدام مسئولان در این باره شد.
مشاهدات میدانی اما در کنار گزارشهای رسانهای نشان میدهد که پس از جنبش «زن زندگی آزادی» بسیاری از زنان ایرانی که این اجبار را از زندگی روزمرهٔ خود حذف کردهاند، بعید است که حاضر شوند بار دیگر به وضعیت پیش از اعتراضات برگردند.
بیشتر در این باره: روایتی از کشمکش حکومت و مردم بر سر حجاب اجباری در کافهها