بازگشت به عصر طلایی امپراطوری اسلامی: توهمات اسلامگرایان امپریالیست

در سلسله مقالات دهگانه‌ای که تقديم خوانندگان سایت راديو فردا می شود به ابعاد و وجوه حکومت جمهوری اسلامی پس از تحولات مابعد انتخابات دهم رياست جمهوری و تحولات ماهوی در حکومت و دولت در ايران می‌پردازم. به اعتقاد نويسنده، جمهوری اسلامی پس از خرداد ۱۳۸۸ نظام سياسی نوينی است که تنها عناصری از نظام پيشين را وام گرفته است: حکومتی دينی است اما با مشخصه‌ها و مولفه‌ها و روش‌هايی ديگر.


توهم اهمیت و نقش اسلامگرایان نظامی‌گرای شیعه در معادلات جهانی امروز آن قدر برای پیروان این ایدئولوژی توسط دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت دینی تکرار شده است که برخی این داستان را باور کرده‌اند. این توهم بالاخص پس از سرکوب‌های مابعد انتخابات دهم تشدید شده است.

توهم خمینی و پیروانش توهمی انقلابی و مبتنی بر بازگشت جامعه ایران به دوران صدر اسلام و حداکثر احیای تمدن مسلمانان در قرون سوم تا هفتم خورشیدی بود اما توهم خامنه‌ای و احمدی نژاد تأسیس امپراطوری اسلامی و جایگزینی ایالات متحده در قدرت نظامی با نیروی لباس شخصی‌ها و اوباش محلات است.

ماجرای هلال شیعی و نقش آن در بر هم زدن امنیت منطقه خلیج فارس را باید به عنوان نشانه‌ای از قدرت آتش‌افروزی حکومت دینی در ایران گرفت و نه ظرفیت بالقوه این هلال یا محرک اصلی آن در ایفای نقش یک قدرت منطقه‌ای یا جهانی.

اما این توهم مدیریت جهانی که در دور دوم دولت احمدی‌نژاد افزایش یافته در حاکمان جمهوری اسلامی چگونه شکل گرفته و با استفاده از کدام امیال و باورها تقویت شده است؟ ریشه تاریخی آن کدام است؟ این گونه توهمات چگونه خود را در افعال و سخنان اسلامگرایان شیعه متبلور می‌سازد؟

توهم احیای گذشته با شکوه

اسلامگرایان شیعه در دوران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در واکنش به تلاش روشنفکران ملی‌گرا در دوران پهلوی برای احیای شاهنشاهی ایرانی و تلاش روشنفکران لائیک برای انتقال دستاوردهای تمدن غربی، به سراغ ایده امپراطوری اسلامی و احیای تمدن با شکوه آن در قرون سوم تا ششم هجری رفتند.

این تمایل به گذشته با شکوه برای رقابت با تمدن غربی به همراه خود سه ایده بی‌مبنا و بیهوده را گسترش داد که همچنان از سوی اسلامگرایان تکرار می‌شود:

۱) اینکه هر چه امروز تمدن غربی دارد از تمدن اسلامی وام گرفته یا دزدیده است (مبتنی بر این باور نرگس‌مندانه که «همه دستاوردها و خوبی‌های عالم از ماست»)

۲) عامل همه عقب‌ماندگی‌ها و بدبختی‌های مردم ایران و دیگر جوامع، غربی‌ها و سلطه‌طلبی و استعمار آنهاست (با این استدلال، ریشه بحران مالی در اسپانیا در قرن بیست و یکم یا قتل عام در بوسنی را باید به استعمار اعراب یا عثمانی‌ها نسبت داد)

۳) تنها روش پیشرفت و احیای گذشته باشکوه، دشمنی با غرب است (با توجه به عدم پیشرفت کشور در دوران جمهوری اسلامی، این نظریه در ۳۲ سال گذشته به خوبی ابطال شده است).

ایده احیای تمدن اسلامی در دوران خامنه‌ای- احمدی‌نژاد به ایده احیای امپراطوری اسلامی تغییر هویت داد، از وجه تمدنی به وجه نظامی و سلطه‌جویانه.

توهم نمایندگی اسلام و ایران

هر سخنی که مقامات اسرائیلی یا امریکایی یا اروپایی بگویند و مطابق میل حاکمان جمهوری اسلامی باشد «اعتراف» آنها به اهمیت و عظمت جمهوری اسلامی و ضعف استکبار و متحدان آن است و هر سخنی که این مقامات بگویند و مطابق میل مقامات جمهوری اسلامی نباشد ضد ایرانی و ضد اسلامی است، گویی ۱) حاکمان جمهوری اسلامی از سوی اسلام و ایران نمایندگی تام و تمام دارند، و ۲) مقامات امریکایی و اروپایی و اسرائیلی کاری به جز اعتراف یا فعالیت‌های ضد جمهوری اسلامی ندارند.

توهم محوریت عالم

حاکمان امروز جمهوری اسلامی بر این باورند که دنیا بر گرد آنها می‌گردد و هر نوع موضع‌گیری مقامات کشورهای دیگر به آنها راجع است. آنها مطرح بودن ایران در خبرها را نه به حساب تنش‌زایی و نقض هر روزه حقوق بشر و اقدامات تروریستی خود بلکه به حساب نقش مهم خود می‌گذارند: «ایران هم اکنون یک ابرقدرت محسوب می‌شود چرا که هر زمان تلویزیون را روشن می‌کنیم نامی از ایران برده می‌شود. ... هیچ اجلاس و نشست بین‌المللی بدون امضای ایران شکل نمی‌گیرد.» (مهرداد بذرپاش، رئیس سازمان ملی جوانان، مهر، ۱۷/۴/۸۹)

این مقامات توجه ندارند که بخش عمده‌ای از اخبار هر روزه رسانه‌ها در جوامع مختلف را مجرمان و آدمکشان و متجاوزان جنسی و سارقان بانک و دیگر خلافکاران به خود اختصاص می‌دهند.

این مقامات تا آنجا پیش می‌روند که اقدامات سران دیگر کشورها و بالاخص ایالات متحده همه را تحت تأثیر انقلاب جهانی و توهمی خود می‌دانند: «مصوبه آمریکا در زمینه اختیاردار شدن رئیس جمهور آن کشور برای تعطیلی چهار ماهه اینترنت در رابطه با ایران است. این مسئله نشان از قدرت ورود حزب‌اللهی‌ها به عرصه فضای مجازی است.» (محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج، تابناک، ۱۸/۴/۸۹)

احمدی‌نژاد حتی انتخاب اوباما به ریاست جمهوری را به حساب خود می‌گذارد: «حتی رأی آوردن شعار تغییر در امریکا باز حاصل کار جمهوری اسلامی ایران بود. این موضوع بدان معنا نیست که دیگران کار نکردند بلکه در واقع جمهوری اسلامی در محور حرکت قرار داشت و ضرورت تغییر را بخوبی تبیین کرد.» (ایران، ۲۸ شهریور ۱۳۸۹)

بحران اقتصاد جهانی که از سال ۲۰۰۸ شروع شد و اصلاحات و اعتراضات مابعد آن نیز به تحریم‌های ایران در چند ماه اخیر نسبت داده می‌شد: «ایران را تحریم کردند، اروپا در بحران فرو رفت.» (تیتر اصلی روزنامه کیهان، ۴ مهر ۱۳۸۹)

توهم توانایی اداره جهان

در دست گرفتن آسان مقدورات یک کشور بزرگ مثل ایران در دست یک گروه بی‌تجربه و خشن این توهم را در آنان تقویت کرده است که مدیریت جهانی نیز باید به آنان سپرده شود. آنان می‌اندیشند که با چند ترور و گروگانگیری و آتش‌افروزی، سران کشورهای غربی نیز مثل محمدرضا پهلوی از کشورشان عزیمت کرده و اداره امور را به آنان می‌سپارند. آنها همان طور که در داخل هر صدایی را با زور ساکت می‌کنند تصور می‌کنند که این کار در سطح جهانی نیز ممکن است و آنان با به دست آوردن بمب اتمی و میکروبی مقدورات عالم را نیز به دست خواهند گرفت.

توهم مورد تقاضا بودن

اسلامگرایان از کسانی شنیده‌اند که جهان امروز به معنویت و اخلاق و عدالت نیاز دارد (و نمی‌دانند تا چه حد و به کدام نوع آنها و در کدام جوامع) و بدون هیچ واسطه‌ای به این توهم بزرگ گذر کرده‌اند که آنها چون متولی اخلاق و عدالت و معنویت هستند جهان تشنه آنهاست و همه ملت‌ها رو به سوی آنها دارند.

سخنانی که این متوهمان می‌گویند همه در جهت پاسخ به آن تشنگی متصور است. نفی هولوکاست، انتساب حملات ۱۱ سپتامبر به سران حکومت‌های غربی، ادعای مبارزه با امپریالیسم و شکست سرمایه‌داری، تقاضای نفی امتیاز وتوی قدرت‌های بزرگ در سازمان ملل، و کمک مالی و تدارکاتی به برخی جنبش‌های سیاسی در منطقه بر اساس همین توهم صورت می‌گیرد؛ مقامات جمهوری اسلامی می‌خواهند با این اقدامات با پایگاه جهانی متصور و خیالی خود ارتباط برقرار کنند.

توهم عدالت‌گستری جهانی

اسلامگرایان تحقق آرمان عدالت جهانی در اسطوره موعود را با خود حق‌پنداری به خود نسبت داده و تصور می‌کنند این عدالت با حکومت آنها در ایران خود به خود محقق شده و با تسخیر جهان توسط آنها خود به خود محقق خواهد شد.

این گذر خودپسندانه از تصور ملکه عدالت در «خودِ مکتبی» به عدالت اجتماعی محقق شده با حکومت ولایت فقیه، در اسلامگرایی امپریالیستی به گذر از تصور ملکه عدالت در گروه کوچک وفاداران به عدالت جهانی تصعید پیدا می‌کند. این مرحله از گذار و تصعید لایه‌های تو در تویی از توهم را در دل خود دارد. حکومت نوین جمهوری اسلامی سطح بسیار بالاتری از توهم را در عمر جمهوری اسلامی به نمایش می‌گذارد.

--------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.