نگرانی‌های مشترک اعراب و اسرائیل درباره عراق پس از خروج آمریکا

تأکید هفته گذشته باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا در بیرون بردن ۵۰ هزار نفر از نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان ماه اوت (نهم شهریور ماه)، که بر اساس همه نشانه‌ها می‌رود که وضعیت راهبردی جدیدی در منطقه ایجاد کند، اسرائیل و کشورهای میانه‌روی عربی را شریک نگرانی جدی و جدیدی کرده است.

وضعیت بحرانی عراق بویژه از این نظر مایه نگرانی اسرائیل و حکومت‌های میانه‌روی عربی است که حتی پنج ماه پس از انتخابات پارلمانی در آن کشور، نه تنها دولت جدید بغداد روی کار نیامده که چشم‌انداز روشنی نیز برای تحقق این هدف در آینده نزدیک دیده نمی‌شود.

اما نگرانی عمده اسرائیل و حکومت‌هایی مانند عربستان سعودی و اردن صرفاً به خاطر نبود یک دولت با ثبات و به خاطر خود عراق نیست. نگرانی اصلی از ایران است؛ از دیدگاه اسرائیل و برخی حکومت‌های میانه‌روی عربی، در سال‌های اخیر جمهوری اسلامی ایران مترصد دست یازیدن بر عراق بوده و اکنون که در شرایط بی‌ثباتی عراق، آمریکا بیش از نیمی از نیروهایش را از عراق بیرون می‌برد، فرصتهای پرارزشی در اختیار حکومت ایران قرار میگیرد.

روزنامه اسرائیلی هاآرتص سوم اوت نوشته بود که اعلام ناگهانی تصمیم باراک اوباما به بیرون بردن ۵۰ هزار نفر از نیروهای آمریکایی تا پایان اوت ازعراق، تنها و تنها با کاهش محبوبیت باراک اوباما در میان مردم آمریکا ارتباط دارد چه او دل نگران از ناکامی دموکرات‌ها در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره در نوامبر است و لذا بدون هیچ تأمل و تعمقی درباره عواقب اقدامی که انجام می‌دهد، این تصمیم را خلق‌الساعه اتخاذ و بیان کرده و اصرار در اجرای آن هم دارد.

به نوشته هاآرتص، اوباما تنها می‌خواهد به حامیانش در آمریکا که حق رأی هم دارند، نشان دهد که «قول من قول است و جدول زمانی وعده شده را رعایت می‌کنم»، و به توصیف هاآرتص؛ «مانند شاگرد مدرسه‌ای ضعیف در دروس اصلی که تنها نمره قوی‌اش، انضباط است».

در عراق هر چند از کشتارهای فجیع و حملات انتحاری سال‌های اخیر با تلفات سرسام‌آوری که صدها نفر در هفته بود، تا حدی کاسته شده و داده‌های سال ۲۰۱۰ (تا پیش از ژوئیه) نشان می‌داد که به طور میانگین هفته‌ای «تنها» ۵۰ نفر در این گونه حملات قربانی شده‌اند، اما باز در ماه ژوئیه، شمار تلفات افزایش یافت و از ۵۰۰ نفر فراتر رفت.

هرچند شمار قربانیان و تعداد حملات تنها یک مؤلفه از وضعیت نابسامانی است که آمریکا در عراق باقی می‌گذارد اما در نبود دولتی در بغداد که مورد تفاهم و اجماع عراقی‌ها باشد و در حالی که رقبای سیاسی به وخیم‌تر کردن شرایط تا سر حد جنگ داخلی هم تهدید می‌کنند، ادامه خلأ سیاسی عراق در خدمت منافع حکومت ایران خواهد بود.

دولت ایران، به آرامی و بدور از جنجال، اما با صبوری و پیگیرانه تلاش کرده است که نخست‌وزیری عراق به فردی سپرده شود که به رهبران نزدیکی و پایبندی نشان دهد نه به حکومت‌هایی مانند عربستان سعودی.

دولت ایران ماه گذشته به سفارت حسن کاظمی قمی در بغداد پایان داد و به جایش حسن دانایی‌فر را به سفارت منصوب کرد که او خود زاده عراق و از اعضای پیشین سپاه بدر، وابسته به سپاه پاسداران بوده است؛ همان سپاهی که نزدیک به جواد نوری المالکی نخست‌وزیر شیعه مورد اختلاف کنونی است.

برای ایران ادامه نخست‌وزیری نوری المالکی همچنان مطلوب است؛ نخست‌وزیری که غرب به او مشکوک است که نهان و آشکار مجری منویات دولت ایران بوده است.

هرچند ایاد علاوی رهبر « فهرست العراقیه » و برنده انتخابات پارلمانی نیز مانند نوری المالکی شیعه است، اما از نظر ایران نه تنها او یک شیعه لائیک است بلکه کم نبوده‌اند مقامات و سخنگویانی در ایران که علاوی را مهره سیا می‌دانند. (حملات ایران علیه علاوی در دوره اول نخست‌وزیری او شدید بود و بویژه هنگامی که وی از این مقام برافتاد، رسانه های ایران با صراحت بیشتری به او تاختند و مزدور آمریکایش نامیدند).

علاوی که در پنج ماه اخیر، علیرغم گزارش‌های متعدد مطبوعاتی، ظاهراً قرار بوده از ایران دیدار کند و هرگز آن را عملی نکرده است، دو هفته پیش به سوریه رفت و در حالی با بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه ملاقات کرد و خواهان حمایت او از صدارت خود شد که مقتدی صدر، رهبر شیعیان صدری عراق، نیز از محل اقامت سال‌های اخیر خود که قم در ایران است، به دمشق دعوت شده بود تا در دیدار مشترک علاوی با اسد حضور یابد.

مقتدی صدر گفته بود که بشار اسد به ایران پیام داده که در قبال عراق نقش مثبتی ایفا کند؛ مفهوم این فاشگویی مقتدی صدر این است که حتی سوریه نیز از «نقش ایران» در عراق ناخشنود است.

علیرغم تلاش‌های بشار اسد برای اعلام نخست‌وزیری علاوی در عراق از طریق ایجاد همپیمانی میان وی با صدر، این تکاپوهای سیاسی به دلیل مخالفت جدی سایر نیروهای شیعه عراقی که اکثراً دلبستگی‌ها و منافعی با ایران دارند، ناکام ماند.

نبود دولتی با ثبات دربغداد که مسئولیت‌های زمین‌مانده نیروهای آمریکایی در عراق پس از بیرون رفتن آنها را بر عهده گیرد، خواب را از هم‌اینک از چشمان حاکمان عربستان سعودی و اردن می‌رباید؛ چه این دو همواره از تقویت شیعیان افراطی در خاورمیانه نگران بوده و آن را خطری جدی برای خود و سایر حکومت‌های میانه‌روی عربی دانسته‌اند. عربستان برای نخست‌وزیری علاوی فعالیت ناکامی داشته است.

«هلال شیعی» عبارت ابداعی ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن هاشمی، است که از زمان سقوط صدام حسین آن را مطرح کرده و در سال‌های اخیر بارها به طور آشکارا از «هلال شیعی که ایران می‌خواهد آن را تا لبنان بکشد» و در یمن نیز تکمیلش نماید و همپیمانان افراطی دیگر خود در منطقه مانند حماس سنی را هم تقویت کند، ابراز نگرانی کرده است.

پادشاهی عربستان و اردن که همواره از همپیمانی سوریه و ایران ناخشنود بوده‌اند و نزدیکی‌های اخیر حاکمان سنی ترکیه به محور دمشق- تهران را نیز با طیب خاطر پذیرا نشده‌اند، قویاً نگرانند که بازوی ایران با تأکید بر شیعی بودن اکثریت مردم عراق، سرانجام عراق را نیز از « دامان مام عرب » جدا کند.

هم‌اینک نیز ایران عمده‌ترین شریک بازرگانی عراق است، هرچند که کالاهای صادراتی ایرانی چندان مرغوب تشخیص داده نمی‌شود و گزارشهایی که از آنها به عنوان «بنجل»‌ یاد میکنند، در روزنامه‌های آزاد عراق کم نیست.

ایران می‌گوید که نخستین کشوری بود که پس از سرنگونی صدام در عراق سفارت‌خانه گشود درحالی که کشورهای عربی با هزار اما و اگر و تردید به این کار اقدام کردند. شمار کنسولگری‌های ایران در عراق نیز افزایش یافته و کنسولگری ایران در مناطق کردنشین عراق نیز رسماً گشایش یافته است.

از همه اینها مهم‌تر، نفوذ عوامل مرتبط با ایران در ارتش عراق است که مایه نگرانی همپیمانان غرب است. شیعیان سپاه بدر که سال‌ها در ایران تحت آموزش و حمایت قرار داشتند، اکنون بخشی از ارتش عراق هستند. نوری المالکی و بسیاری دیگر از مقامات عراق خود از نزدیکان به همین سپاه هستند. احتمال اینکه این نیروهای نظامی وفاداری‌شان به جکومت ایران بیشتر باشد تا منافع عربی، جای آسودگی چندانی برای حاکمان عرب منطقه، بویژه اردن که ارتشی چندان قوی ندارد، باقی نمی‌گذارد.

به خطر افتادن ثبات اردن، تنها پادشاه را در کاخش در امان نگران نمی‌کند بلکه برای اسرائیل و حتی برای تشکیلات خودگردان فلسطین که مناسبات نزدیکی با اردن دارد و ملک عبدالله را در کنار حسنی مبارک رئیس‌جمهور مصر پدرخوانده تماس‌های سیاسی خود با اسرائیل می‌بیند، مایه دغدغه خاطر است.

هاآرتص نوشته بود که در دیدار ماه گذشته بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در واشینگتن با باراک اوباما و نیز با وزیران دفاع و خارجه آمریکا، نتانیاهو نگرانی اسرائیل را از وضعیت و آینده عراق بیان کرد.

به نوشته هاآرتص، نتانیاهو در دیدار هفتم ژوئیه به رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا گفته است که تقویت جبهه شرق علیه اسرائیل می‌تواند تهدید جدی‌تری از گذشته برای اسرائیل باشد.

اگر نتانیاهو در نشست در بسته این نگرانی را بیان کرده، شائول موفاز، وزیر دفاع پیشین اسرائیل این هفته صریحاً در مصاحبه‌ای با بخش عبری رادیو اسرائیل گفت که در پی تصمیم آمریکا در قبال عراق، خطر از شرق به دروازه اسرائیل نزدیک می‌شود.

عراق از پس از زمان سقوط صدام حسین که زیر سلطه عملی آمریکا، این بزرگترین همپیمان اسرائیل درآمد، دیگر طبق قوانین اسرائیل، حکومت خصم برای اسرائیل محسوب نمی‌شود. اما این وضعیت ممکن است که به زودی دوباره تغییر کند هرچند که پروفسور عاماتسیا برعام، کارشناس امور عراق در دانشگاه حیفا در شمال اسرائیل معتقد است که ایران یک عراق بی‌ثبات و ضعیف را هزار بار بیشتر از یک عراق باثبات و قوی می‌خواهد زیرا به عنوان کشوری که هشت سال با عراق جنگیده، حق خود میداند که وضعیت را به سود خود تغییر دهد.

اما از نظر دولتمردان و سران ارتش اسرائیل، «اژدهای سیری‌ناپذیر ایران» منتظر بلعیدن عراق در برنامه‌ای با هدف احیای هژمونی شیعه ایرانی بر منطقه است؛ نظری که عربستان و حکومت‌های میانه‌روی عرب نیز در آن شریکند.

با نزدیک شدن ابرهای تیره‌ای که می‌رود طوفانی جدید برای همپیمانان غرب به وجود آورد، شمال کردنشین عراق می‌تواند مورد توجه بیشتر باشد.

هرچند همواره سرزمین‌های کردنشین عراق در مظان اتهام ثابت‌نشده نزدیکی و برخی همکاری‌ها با اسرائیل بوده‌اند و مخالفان کردها در منطقه نیز ادعای «موافقت کردهای عراق با حمله اسرائیل از آسمان کردستان به ایران» را کرده‌اند، اما در شرایط جدید عراق پس از بیرون رفتن بخش عمده سربازان آمریکایی که به افزایش نفوذ حکومت ایران در این همسایه غربی خود منجر شود، ممکن است که مناطق کردنشین شمالی برای اسرائیل، عربستان و دیگرعوامل منطقه‌ای اهمیت بیشتری یابد.