خبر درگذشت پرویز مقصدی آهنگساز ایرانی که بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ریه در شهر دنور کلورادو درگذشت، نه تنها برخی از همکاران رادیویی او چون عطاءالله خرم و سورن، و بسیاری دیگر را به شدت متأثر کرد بلکه اثرات عمیق و چند جانبهای نیز بر خوانندگانی چون داریوش و گوگوش داشت.
خوانندگانی که هر یک چون «مقصدی» به نوعی با وقوع انقلاب تن به یک کوچ اجباری داده و ناچار هنر خود را محدود به یک یا چند اقلیت قومی کردهاند.
بسیاری از هنرمندان صحنه موسیقی ایران، پس از انقلاب علیرغم محدودیتها، همچنان به کارخود ادامه دادهاند. برخی متحول شدهاند و بعضی روشهای قدیمی خود را با کاربردی تازه عرضه کردهاند و در نتیجه توانستهاند در صحنه باقی بمانند اما هنرمندانی چون پرویز مقصدی و بسیاری دیگر با روحیهای عزلتجو و گوشهگیر در حاشیهها نشستند.
«مقصدی سکوی پرش و پرتاب من بود»
داریوش اقبالی یکی از چهرههای جوان دورانی است که موسیقی جاز مدرن ایرانی توسط مقصدی از طریق آهنگهایی چون «به من نگو دوست دارم» به معروفیت رسید.
داریوش در یک گفتوگوی اختصاصی با رادیو فردا میگوید: «پرویز در حقیقت دست مرا گرفت و وارد دنیای موسیقی کرد. با کار پرویز مقصدی آغاز کردم و در محضر او یاد گرفتم که چگونه با ملودی کار میکند چطور با شعر برخورد میکند و چگونه در خلوت خودش ملودی را میسازد و ۱۲ کاری که از او در شروع کارم خواندم یک پایهریزی بتونی بود که پرویز مقصدی برای من ساخت. سکوی پرتاب و سکوی پرش مرا او به وجود آورد. من کماکان روی صحنه از آهنگهای او استفاده میکنم میخوانم و از او یاد میکنم.»
داریوش در ادامه این سخنان در مورد پرویز مقصدی میگوید:« زبان تنظیم، هارمونی و تلفیق سازها را در موسیقی ما پرویز مقصدی به وجود آورد. او تلفیق سازها را به وجود آورد و بر حس کلام و نوع بیان کلام در ملودی تأکید داشت. در این راستا پرویز معلمی برای من بود. من همیشه سعی میکردم از راهنماییهای او در خواندن این ترانهها استفاده کنم و اگر دقیقاً میتوانستم آنچه را که او گفته بود انجام بدهم به این هدف رسیده بودم.»
اخیراً یکی از هواداران داریوش نواری از یکی از تمرینهای این خواننده با پرویز مقصدی، در سالهای نخست همکاری، را در اختیار او گذاشته که به خوبی نشان میدهد که او یک تهیهکننده وآهنگسازی بینشگرا بوده که نظرگاههای خاصی برای ارائه موسیقی خود داشته است و هنگام کار الهامدهنده بوده است.
داریوش میگوید:« پرویز بیشتر کارهایش را خودش میخواند و خواننده میرفت و آن را مشق میکرد. حتی نسل پیش از ما مثل ویگن و روانبخش. برای همه اینها آهنگ ساخته بود. برایشان ضبط میکرد برایشان تمرین میگذاشت تا آن چیزی که در ذهن او هست را به خواننده منتقل کند.»
رادیوفردا: پرویز مقصدی مدتی در سن دیگو زندگی کرد، بعد دوباره به ایران بازگشت و یک بار دیگر به آمریکا آمد. در این رفت و برگشتها میبینیم که با وجود آنکه شما و گوگوش و کسان دیگر بیرون بودند اما آن حالت همکاری که بین مقصدی و خوانندههایی که او در زندگی و کار حرفهای آنها مؤثر بود، وجود داشت دیگر به وجود نیامد. چرا فکر میکنید این اتفاق افتاد؟
داریوش: سؤال خیلی حساسی کردید. ببینید ما با یک انقلاب مواجه شدیم. انقلاب هر کدام از ما را به یک جایی در این کره خاکی پرتاب کرد. با توجه به این مسئله که هنرمند اصولاً آسیبپذیر، بسیار شکننده و حساس است در این بحرانها سعی میکند خودش را جمع و جور کند تا در این آشفتگی و تلاطم بتواند خودش را با مسائل هماهنگ کند.
پرویز هم از این مسئله مستثنی نبود. هر کدام از ما یک شرایط بحرانی داشتیم. اما به واسطه نداشتن ارتباط، پیدا نکردن یکدیگر، و از حال هم با خبر نشدنها انگار پتکی خورده باشد توی سر هرکدام از ما، گیج از این حادثه تاریخی مواجه با این مسئله شده بودیم و هرکدام مثل سیلی که آمده به تخته سنگی چسبیده بود که سیل او را با خود نبرد.
این صدمهای که انقلاب به جامعه هنری زد بسیار قابل بحث است و میشود ساعتها در مورد آن صحبت کرد. پرویز هم حساسیت داشت و من متأسفانه خبر فوت او را شنیدم ولی ۱۰ یا ۱۲ سالی بود که دنبال او میگشتم.
برخی میگفتند به ایران بازگشته، بعضیها میگفتند در کلورادو زندگی میکند. اما حقیقت این است که امروز باید به مردم ایران برای از دست دادن چنین هنرمندی تسلیت بگویم. هنرمندی که هنوز آهنگهایش به طور گسترده در میان مردم شنیده میشود و روی صحنه توسط هنرمندان اجرا میشود اما وجودش نیست. هیچ وقت صحبتی از او به میان نیامده.
این باعث تأسف شدید است که هنرمندان ما وقتی که از دست میروند ما به یادشان میافتیم و ای کاش شرایطی به وجود بیاید که این هنرمندان به این صورت به انزوا کشیده نشوند. امیدوارم مردم بتوانند با هنرمندانشان حتی در زمان کهولت در ارتباط باقی بمانند و ما بتوانیم هم چنان بین مردم حضور داشته باشیم.»
پرویز مقصدی حس و حال دیگری برای من داشت
گوگوش که از سه سالگی به اجرای برنامه و از پنج سالگی به خوانندگی پرداخت تا پیش از آشنایی با پرویز مقصدی به اجرای ترانههای محبوب خوانندگان معروف آن دوران اشتغال داشت اما ترانه «قصه وفا» با آهنگی از پرویز مقصدی تبدیل به یکی از پرفروشترین صفحههای ۴۵ دور آن زمان شد.
گوگوش در مورد پرویز مقصدی میگوید: «اولین ترانه مستقل من که ۱۶ یا ۱۷ ساله که بودم خواندم کار آقای مقصدی بود، قصه وفا که رکورد فروش هم داشت. آن طور که در آن زمان رئیس شرکت آهنگ روز، آقای چمنآرا، به من گفتند آن موقعها صفحه زده میشد و این صفحه در آن زمان رکورد فروش را شکست.
قبل از اینکه همکاریام را با پرویز مقصدی شروع کنم، من ترانههای خوانندگان مختلف را میخواندم. یک یا دو آهنگ در آن زمان به وسیله آقای شماعیزاده برای من ساخته شده بود اما هنوز به صورت صفحه بیرون نیامده بود. اما قصه وفا به شکل صفحه ۴۵ دور منتشر شد.»
گوگوش میگوید: «تا آن زمان آهنگسازهای ما یک سری کارهای روتین ایرانی میساختند که نه سنتی بود و نه پاپ. مثل آقای سلیمان اکبری و آقای بابک افشار که کارهایشان را در رادیو خواندم و بسیار هم کارهای زیبایی است و جزو آرشیو ارزشمند و گران بهای من به شمار میرود.
اما پرویز مقصدی حس و حال دیگری برای من داشت که حالا نمیدانم شاید به دلیل یک رگ آذربایجانیاش یا اینکه کار پاپ بیشتر میکرد. پیانو و ارگ میزد و خودش هم خیلی خوب میخواند. در آن زمان با گروه منوچهر بیگلری یک ارکستر «جاز» تشکیل داده بود. آهنگهای پرویز مقصدی را خیلی دوست داشتم و آنها را خیلی سریع میگرفتم. بعد از قصه وفا، ساحل و دریا، گل بیگلدون و آهنگ بیقرار را خواندم که هرکدام به نحوی ملودیهایی بسیار دلنشین داشتند و بسیاری آهنگهای دیگر.»
رادیوفردا: خانم گوگوش فکر میکنید چرا پرویز مقصدی در خارج از ایران دیگر نتوانست با کسانی مثل شما یا داریوش همکاری کند. چرا کناره گرفت؟
گوگوش: «نمیدانم. من دو سال پیش باهاش تلفنی حرف زدم اما نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده بود که او را از همه چیز فراری کرده بود. به من آدرس گنگی داد و گفت که در یک مزرعه زندگی آرامی دارد اما هیچ اشارهای به این مسئله که چرا نتوانست یا نخواست با کسی کار کند نکرد. تنها کاری که کرد این بود که یک آهنگ تازه خودش را برایم پای تلفن گذاشت که بشنوم و رفت.
فکر میکنم یادش رفت که تلفن را جواب بدهد. به نظرم آمد که بیماری فراموشی گرفته بود چون صدای قدمهایش را میشنیدم ولی گوشی تلفن را گذاشته بود کنار ضبط صوت و رفته بود دنبال کارهایش.»
رادیوفردا: خانم گوگوش، پرویز مقصدی برای موسیقی جاز مدرن، موسیقی نوینی که شما و بعدها داریوش به عنوان خواننده آغازگر آن بودید، چه میراثی از خود باقی گذاشته است؟
گوگوش: «کارهای پرویز مقصدی هم از نظر تکنیکی و هم از نظر حسی یک تلفیقی داشت که من فکر میکنم هر آدم آماتوری هم که کارهای او را میخواند میتوانست موفق شود.»
خوانندگانی که هر یک چون «مقصدی» به نوعی با وقوع انقلاب تن به یک کوچ اجباری داده و ناچار هنر خود را محدود به یک یا چند اقلیت قومی کردهاند.
بسیاری از هنرمندان صحنه موسیقی ایران، پس از انقلاب علیرغم محدودیتها، همچنان به کارخود ادامه دادهاند. برخی متحول شدهاند و بعضی روشهای قدیمی خود را با کاربردی تازه عرضه کردهاند و در نتیجه توانستهاند در صحنه باقی بمانند اما هنرمندانی چون پرویز مقصدی و بسیاری دیگر با روحیهای عزلتجو و گوشهگیر در حاشیهها نشستند.
«مقصدی سکوی پرش و پرتاب من بود»
داریوش اقبالی یکی از چهرههای جوان دورانی است که موسیقی جاز مدرن ایرانی توسط مقصدی از طریق آهنگهایی چون «به من نگو دوست دارم» به معروفیت رسید.
داریوش در یک گفتوگوی اختصاصی با رادیو فردا میگوید: «پرویز در حقیقت دست مرا گرفت و وارد دنیای موسیقی کرد. با کار پرویز مقصدی آغاز کردم و در محضر او یاد گرفتم که چگونه با ملودی کار میکند چطور با شعر برخورد میکند و چگونه در خلوت خودش ملودی را میسازد و ۱۲ کاری که از او در شروع کارم خواندم یک پایهریزی بتونی بود که پرویز مقصدی برای من ساخت. سکوی پرتاب و سکوی پرش مرا او به وجود آورد. من کماکان روی صحنه از آهنگهای او استفاده میکنم میخوانم و از او یاد میکنم.»
داریوش در ادامه این سخنان در مورد پرویز مقصدی میگوید:« زبان تنظیم، هارمونی و تلفیق سازها را در موسیقی ما پرویز مقصدی به وجود آورد. او تلفیق سازها را به وجود آورد و بر حس کلام و نوع بیان کلام در ملودی تأکید داشت. در این راستا پرویز معلمی برای من بود. من همیشه سعی میکردم از راهنماییهای او در خواندن این ترانهها استفاده کنم و اگر دقیقاً میتوانستم آنچه را که او گفته بود انجام بدهم به این هدف رسیده بودم.»
اخیراً یکی از هواداران داریوش نواری از یکی از تمرینهای این خواننده با پرویز مقصدی، در سالهای نخست همکاری، را در اختیار او گذاشته که به خوبی نشان میدهد که او یک تهیهکننده وآهنگسازی بینشگرا بوده که نظرگاههای خاصی برای ارائه موسیقی خود داشته است و هنگام کار الهامدهنده بوده است.
داریوش میگوید:« پرویز بیشتر کارهایش را خودش میخواند و خواننده میرفت و آن را مشق میکرد. حتی نسل پیش از ما مثل ویگن و روانبخش. برای همه اینها آهنگ ساخته بود. برایشان ضبط میکرد برایشان تمرین میگذاشت تا آن چیزی که در ذهن او هست را به خواننده منتقل کند.»
رادیوفردا: پرویز مقصدی مدتی در سن دیگو زندگی کرد، بعد دوباره به ایران بازگشت و یک بار دیگر به آمریکا آمد. در این رفت و برگشتها میبینیم که با وجود آنکه شما و گوگوش و کسان دیگر بیرون بودند اما آن حالت همکاری که بین مقصدی و خوانندههایی که او در زندگی و کار حرفهای آنها مؤثر بود، وجود داشت دیگر به وجود نیامد. چرا فکر میکنید این اتفاق افتاد؟
داریوش: سؤال خیلی حساسی کردید. ببینید ما با یک انقلاب مواجه شدیم. انقلاب هر کدام از ما را به یک جایی در این کره خاکی پرتاب کرد. با توجه به این مسئله که هنرمند اصولاً آسیبپذیر، بسیار شکننده و حساس است در این بحرانها سعی میکند خودش را جمع و جور کند تا در این آشفتگی و تلاطم بتواند خودش را با مسائل هماهنگ کند.
پرویز هم از این مسئله مستثنی نبود. هر کدام از ما یک شرایط بحرانی داشتیم. اما به واسطه نداشتن ارتباط، پیدا نکردن یکدیگر، و از حال هم با خبر نشدنها انگار پتکی خورده باشد توی سر هرکدام از ما، گیج از این حادثه تاریخی مواجه با این مسئله شده بودیم و هرکدام مثل سیلی که آمده به تخته سنگی چسبیده بود که سیل او را با خود نبرد.
این صدمهای که انقلاب به جامعه هنری زد بسیار قابل بحث است و میشود ساعتها در مورد آن صحبت کرد. پرویز هم حساسیت داشت و من متأسفانه خبر فوت او را شنیدم ولی ۱۰ یا ۱۲ سالی بود که دنبال او میگشتم.
برخی میگفتند به ایران بازگشته، بعضیها میگفتند در کلورادو زندگی میکند. اما حقیقت این است که امروز باید به مردم ایران برای از دست دادن چنین هنرمندی تسلیت بگویم. هنرمندی که هنوز آهنگهایش به طور گسترده در میان مردم شنیده میشود و روی صحنه توسط هنرمندان اجرا میشود اما وجودش نیست. هیچ وقت صحبتی از او به میان نیامده.
این باعث تأسف شدید است که هنرمندان ما وقتی که از دست میروند ما به یادشان میافتیم و ای کاش شرایطی به وجود بیاید که این هنرمندان به این صورت به انزوا کشیده نشوند. امیدوارم مردم بتوانند با هنرمندانشان حتی در زمان کهولت در ارتباط باقی بمانند و ما بتوانیم هم چنان بین مردم حضور داشته باشیم.»
پرویز مقصدی حس و حال دیگری برای من داشت
گوگوش که از سه سالگی به اجرای برنامه و از پنج سالگی به خوانندگی پرداخت تا پیش از آشنایی با پرویز مقصدی به اجرای ترانههای محبوب خوانندگان معروف آن دوران اشتغال داشت اما ترانه «قصه وفا» با آهنگی از پرویز مقصدی تبدیل به یکی از پرفروشترین صفحههای ۴۵ دور آن زمان شد.
گوگوش در مورد پرویز مقصدی میگوید: «اولین ترانه مستقل من که ۱۶ یا ۱۷ ساله که بودم خواندم کار آقای مقصدی بود، قصه وفا که رکورد فروش هم داشت. آن طور که در آن زمان رئیس شرکت آهنگ روز، آقای چمنآرا، به من گفتند آن موقعها صفحه زده میشد و این صفحه در آن زمان رکورد فروش را شکست.
قبل از اینکه همکاریام را با پرویز مقصدی شروع کنم، من ترانههای خوانندگان مختلف را میخواندم. یک یا دو آهنگ در آن زمان به وسیله آقای شماعیزاده برای من ساخته شده بود اما هنوز به صورت صفحه بیرون نیامده بود. اما قصه وفا به شکل صفحه ۴۵ دور منتشر شد.»
گوگوش میگوید: «تا آن زمان آهنگسازهای ما یک سری کارهای روتین ایرانی میساختند که نه سنتی بود و نه پاپ. مثل آقای سلیمان اکبری و آقای بابک افشار که کارهایشان را در رادیو خواندم و بسیار هم کارهای زیبایی است و جزو آرشیو ارزشمند و گران بهای من به شمار میرود.
اما پرویز مقصدی حس و حال دیگری برای من داشت که حالا نمیدانم شاید به دلیل یک رگ آذربایجانیاش یا اینکه کار پاپ بیشتر میکرد. پیانو و ارگ میزد و خودش هم خیلی خوب میخواند. در آن زمان با گروه منوچهر بیگلری یک ارکستر «جاز» تشکیل داده بود. آهنگهای پرویز مقصدی را خیلی دوست داشتم و آنها را خیلی سریع میگرفتم. بعد از قصه وفا، ساحل و دریا، گل بیگلدون و آهنگ بیقرار را خواندم که هرکدام به نحوی ملودیهایی بسیار دلنشین داشتند و بسیاری آهنگهای دیگر.»
رادیوفردا: خانم گوگوش فکر میکنید چرا پرویز مقصدی در خارج از ایران دیگر نتوانست با کسانی مثل شما یا داریوش همکاری کند. چرا کناره گرفت؟
گوگوش: «نمیدانم. من دو سال پیش باهاش تلفنی حرف زدم اما نمیدانم چه اتفاقی برایش افتاده بود که او را از همه چیز فراری کرده بود. به من آدرس گنگی داد و گفت که در یک مزرعه زندگی آرامی دارد اما هیچ اشارهای به این مسئله که چرا نتوانست یا نخواست با کسی کار کند نکرد. تنها کاری که کرد این بود که یک آهنگ تازه خودش را برایم پای تلفن گذاشت که بشنوم و رفت.
فکر میکنم یادش رفت که تلفن را جواب بدهد. به نظرم آمد که بیماری فراموشی گرفته بود چون صدای قدمهایش را میشنیدم ولی گوشی تلفن را گذاشته بود کنار ضبط صوت و رفته بود دنبال کارهایش.»
رادیوفردا: خانم گوگوش، پرویز مقصدی برای موسیقی جاز مدرن، موسیقی نوینی که شما و بعدها داریوش به عنوان خواننده آغازگر آن بودید، چه میراثی از خود باقی گذاشته است؟
گوگوش: «کارهای پرویز مقصدی هم از نظر تکنیکی و هم از نظر حسی یک تلفیقی داشت که من فکر میکنم هر آدم آماتوری هم که کارهای او را میخواند میتوانست موفق شود.»