در گروِ انقلاب: دیپلماسی گروگانگیری و آزادی در قبال پول

  • سمیرا قرائی

جیسون رضائیان و همسرش، در هنگام ورود به آلمان پس از رهایی در ایران

ساعت یک بعدازظهر. یکشنبه، ۲۷ دی سال ۱۳۹۴. حداقل دوازده ساعت پس از اجرایی شدن برجام. فرودگاه مهرآباد تهران، یک فروند جت داسات فالکون به انتظار ایستاده. قرار است چهار مسافر ویژه را به پایگاه هوایی رامشتاین در آلمان برساند.

این هواپیما برای بیش از ۲۴ ساعت منتظر اجازه پرواز مانده، خبر می‌رسد یک هواپیمای باربری، سوئیس را به مقصد تهران ترک کرده. با برخاستن هواپیمای باربری، اجازه پرواز جت سوئیسی نیز صادر می‌شود. چهار مسافر ویژه قرار است سوار شوند: جیسون رضائیان، امیر حکمتی، سعید عابدینی و نصرت‌الله خسروانی.

بیشتر در این باره: دیپلماسی گروگانگیری و تلاش برای ارعاب جامعه مدنی

نصرت‌الله خسروانی به دلایلی نامعلوم در هواپیما حضور ندارد. مادر و همسر جیسون رضائیان در لحظه آخر به لیست مسافران اضافه می‌شوند. سفیر سوئیس در مهرآباد نظارهگر اتفاقات است. هواپیمای باربری برخاسته از سوئیس، حامل محموله‌ای گرانبهاست: پول نقد. یورو، فرانک سوئیس و دیگر ارزهای رایج، همگی به ارزش چهارصد میلیون دلار.

ساعات پایانی شنبه شب، در حالی که هواپیمای حامل چهار دوتابعیتی در انتظار خروج از ایران است، یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در اقدامی کمسابقه از وین گزارش تصویری می‌دهد: «امروز گزارشی را منتشر کردیم که تأیید می‌کند ایران گام‌های لازم برای اجرایی کردن برجام را برداشته است.»

هواپیمای حامل جیسون رضائیان و دیگر زندانیان دوتابعیتی که در شب اجرایی شدن برجام ایران را ترک کرد

مهرآباد در تهران، هتل کوبور در وین و کاخ سفید در واشینگتن. اتفاقاتی کلیدی در حال رقم خوردن است. کلاف در هم پیچیده‌ای از بالاترین رایزنی‌های سیاسی. داستانی شبیه فیلم‌های سینمایی. در لایه رویی، پیروزی دیپلماسی بر گزینه جنگ، و در لایه زیرین، چهار زندانی در انتظار آزادی؛ همزمان با انتقال پول به ایران.

Your browser doesn’t support HTML5

در گروِ انقلاب: دیپلماسی گروگانگیری و آزادی در قبال پول

آنچه را که در لایه زیرین در جریان است، مارک دوبوویتز، رئيس اجرایی اندیشکده دفاع از دموکراسی‌ها، دیپلماسی گروگانگیری می‌نامد، آنچه برای چهل سال در تاریخ جمهوری اسلامی ایران در جریان بوده:

«از زمان گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ایران تا به امروز، جمهوری اسلامی این سیاست را دنبال کرده. همه می‌دانند گروگان می‌گیرد تا از جهان باج بگیرد و موفق هم بوده، چون که در موارد بسیاری کشورها تسلیم این باجگیری شده اند؛ در نتیجه به دستگیری دوتابعیتی‌ها و خارجی‌ها ادامه داده و منافعی برده. این استراتژی در بخش‌های بسیاری موفق بوده چرا که کشورها می‌خواهند شهروندانشان را از ایران پس بگیرند و در نتیجه چیزهای زیادی عاید ایران شده. ایران هم از این تاکتیک استفاده می‌کند، چرا که این تاکتیک جواب داده اما در نهایت، این تاکتیک تنها نشاندهنده عدم اعتماد به نفس عمیق و ترس این رژیم است.»

*

روزنامهنگاری که سال‌ها اخبار مربوط به ایران را برای سانفرانسیسکو کرونیکل و بعدتر واشینگتن‌پست، پوشش داده و در ایران زندگی می‌کند. شب تابستان است، ۳۱ تیر ۱۳۹۳. جیسون رضائیان همسراه با همسرش، یگانه صالحی در خانه است که نیروهای سپاه پاسداران به آپارتمان‌شان حمله می‌کنند. تا هفته‌ها پس از دستگیری از محل نگهداری و اتهامات آن‌ها خبری در دست نیست اما بازداشت تایید شده است. همسر جیسون به قید وثیقه آزاد می‌شود اما او همچنان در زندان می‌ماند تا نزدیک به یک سال بعد که اتهام جاسوسی به او زده می‌شود.

جیسون رضائیان در مراسمی که ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶ به مناسبت آزادی‌اش در تحریریه بر پا شد

اتهام جاسوسی تنها نکته روشن مطرح شده در پرونده رضائیان است. حکم او در مهرماه سال ۱۳۹۴ صادر می‌شود؛ حکمی که هرگز ابلاغ و علنی نمی‌شود. او اگرچه به جاسوسی متهم است، اما نهایتاً در دی ماه آزاد می‌شود. همزمان با او، سه دوتابعیتی دیگر و یک آمریکایی نیز آزاد می‌شوند. برجام اجرایی می‌شود. ایران یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار شامل پول‌های بلوکه شده خودش و سود آن را دریافت می‌کند. هفت ایرانی ناقض تحریم‌های آمریکا که در آن کشور زندانی هستند نیز آزاد می‌شوند، ۱۴ ایرانی از لیست‌های سیاه بین المللی خارج شده و تحریم‌ها علیه بانک سپه نیز برداشته می‌شود.

مقام‌های وقت ایران و آمریکا هر دو مصرانه ارتباط میان این اتفاقات را تکذیب می‌کنند. محمدجواد ظریف می‌گوید برجام و آزادی زندانیان ارتباطی به هم ندارند: «واقعاً هم ربطی ندارند. دو مسیری بود که ما پیگیری کرده بودیم، اتفاقی همزمان پیش رفت. واقعا من این را عرض می‌کنم، با کمال صداقت، اتفاقی اتفاق افتاده بود.»

بیشتر در این باره: دیپلماسی گروگان‌گیری و تلاش برای تبادل زندانی

در روز اجرایی شدن توافق هسته‌ای، شنبه ۲۶دی ماه نیز جان کری، وزیر وقت امور خارجه آمریکا بر غیر مرتبط بودن این اتفاقات تأکید می‌کند: «می‌توانم به شما یک چیز بگویم، آن هم این که اگرچه این دو مذاکره هیچ ارتباط مستقیمی با هم نداشته‌اند و ندارند، اما پیشرفت و سرعت مذاکرات حقوق بشری در جریان مذاکرات هسته‌ای شدت گرفت و قفل‌های ارتباطی گشوده شد.»

یک روز بعد از این سخنرانی جان کری خبر از توافق ایران و آمریکا در رابطه با یک پرونده مالی می‌دهد: آمریکا بدهی مالی خود به ایران را صاف کرده. ایران پیش از انقلاب برای خرید تجهیزات نظامی به آمریکا پول داده و بعد، دستخوش انقلاب شده و تجهیزات را دریافت نکرده. این پول به مبلغ ۴۰۰ میلیون دلار همراه با یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار سود آن به ایران پرداخت شده است.

چند روز بعد روزنامه والاستریتژورنال جزئیاتی از انتقال این پول را فاش می‌کند و می‌نویسد که چگونه دو پرواز دیگر یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار پول نقد را ظرف دو روز به ایران منتقل کردند. با انتشار این خبر، کلمه‌ای در رسانه‌های آمریکا شکل می‌گیرد: باج. آمریکا به ایران بابت آزادی زندانی‌هایش باج داده است.

باراک اوباما به شدت این اتهامات را رد می‌کند: «بعضی از شما به یاد می‌آورید. در دی ماه خبر این پرداخت‌ها را اعلام کردیم، ماه‌ها پیش. علنی بود. ما برای آزادی گروگان باج نمی‌دهیم.»

امیر حکمتی، دیگر دو تابعیتی آزاد شده در شب اجرایی شدن برجام

اما آن روزها دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا مشغول کارزار انتخاباتیاش است و این نکته‌ای نیست که به راحتی از آن بگذرد: «به تازگی از ماجرای پرداخت ۴۰۰ میلیون دلار باج خبردار شدیم. اوباما می‌گوید باج نیست. دروغ می‌گوید. فکر کنم همین چند روز پیش بود که یکی از گروگان‌ها می‌گفت که باید ساعت‌ها در فرودگاه منتظر می‌ماندند چون ظاهرا منتظر پرواز یک هواپیمای دیگر بودند.»

هرچند دولت اوباما هرگز پرداخت باج بابت آزادی زندانیهایش را قبول نکرد، اما در نهایت جان کربی، سخنگوی امور خارجه آمریکا، نام این پول را اهرم فشار گذاشت و در کنفرانس خبری خود پذیرفت که اگر زندانیان آزاد نمی‌شدند، این پول پرداخت نمی‌شد: «با توجه به نگرانی موجود در مورد بدقولی ایران در مورد مسئله زندانیان و به تاخیر افتادن آزادی آن‌ها و مسئله عدم اعتماد دو کشور به یکدیگر، ما تصمیم گرفتیم که نهایت فشار را بر ایران تا لحظه آزادی زندانیان وارد کنیم.»

در ایران داستان شکل دیگری یافت. مقامات از دریافت پول خوشحال شدند و حسین نجات، جانشین رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، حتی اعلام کرد آمریکا بابت آزادی زندانی‌هایش مجبور به پرداخت این پول شده است. مارک دوبوویتز، رئیس اجرایی اندیشکده دفاع ازدموکراسی‌ها، می‌گوید این پول هر چه نام بگیرد، پولی است که در ازای آزادی گروگان‌ها پرداخت شده است:

«بسیار روشن است که رژیم به دنبال پول بود و حالا فرقی ندارد که دولت باراک اوباما نام این پول را چه بگذارد و چگونه توصیفش کند. این پول را دادند تا گروگان‌ها آزاد شوند. خوشحالم که آن‌ها به خانه بازگشتند و جایشان امن است، اما پرداخت پول در ازای گروگان به معنای آن است که گروگان‌های بیشتری گرفته خواهد شد، که شدند و جمهوری اسلامی باجگیری و رشوهگیری از دولت‌ها را ادامه خواهد داد.»

جیسون رضائیان معتقد است که توسط نظام جمهوری اسلامی ‌ایران به گروگان گرفته شده و برادرش علی رضائیان روز ۲ مهر در نیویورک و در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره پرونده او و کلمه گروگان چنین می‌گوید: «ایرانی‌ها ادعا می‌کنند که دستگیری علت داشته. این گونه نیست. ما از بیرون به داستان نگاه می‌کنیم و می‌بینیم آن چه انجام می‌دهند گروگانگیری است. در ابتدای امر که جیسون را گرفته بودند به من می‌گفتند از کلمه گروگان استفاده نکن، جمهوری اسلامی را عصبانی می‌کند. آن‌ها ۵۴۵ روز برادرم را در زندان به عنوان گروگان نگهداشتند.»

*

هشتم مرداد سال ۱۳۸۸، آبشار احمدآباد در کردستان عراق در نزدیکی مرز عراق با ایران. شین بائور، سارا شورد و جاشوا فتال، سه فارغ التحصیل دانشگاه برکلی چند هفته‌ای را در عراق گذراندهاند و به توصیه محلی‌ها به آبشار احمدآباد آمدهاند تا از طبیعت بکر کردستان عراق دیدن کنند. شین به عربی تسلط کامل دارد، فتوژورنالیست است، سارا دوست دختر اوست که به کودکان عراقی پناهجو در سوریه انگلیسی یاد می‌دهد و همراه با شین در دمشق سال‌های پیش از ویرانی و جنگ داخلی زندگی می‌کند. جاشوا نیز فعال محیط زیست است.

هر سه نفر بدون مدرک شناسایی و پول، عازم آبشار می‌شوند. اما اندکی بعد توسط نیروهای مرزبانی ایران به جرم عبور غیرقانونی از مرز دستگیر می‌شوند. سپس به مریوان، و بعدتر به تهران، زندان اوین منتقل می‌شوند. ایران به آن‌ها اتهام جاسوسی می‌زند. رسانه‌های غربی آن‌ها را گروگان می‌نامند و باز از بحران گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در ایران یاد می‌کنند. از سارا شورد می‌پرسم آیا خودش نام خودش را گروگان جمهوری اسلامی ایران می‌گذارد:

«کلمه گروگان در مورد من کاملاً مصداق دارد چون از همان اول هیچ دلیلی وجود نداشت که به ما مظنون بشوند. وقتی نیروهای مرزبانی ایران به سراغ ما آمدند، من حجاب نداشتم، یک کلمه فارسی حرف نمی‌زدیم، نه پول همراهمان بود نه مدارک شناسایی. اصلاً غیرممکن بود که ما در آن شرایط وارد ایران شده باشیم. با آن وضعیتی که ما داشتیم در همان شهر یا روستای اول دستگیرمان می‌کردند. هیچ مدرکی وجود نداشت که نشان بدهد ما فراتر از یک توریست هستیم. بعد، برای سه ماه از ما بازجویی کردند، ایمیل‌هایمان را گشتند، هر چیزی را که در فضای مجازی نوشته بودیم گشتند و هیچ چیزی علیه ما پیدا نکردند. پس عنوان گروگان در مورد ما کاملاً مصداق دارد چون از بیگناهی ما کاملاً آگاه بودند و از ما تنها به عنوان گروگان‌های سیاسی برای دریافت منافعی از دولت آمریکا استفاده کردند.»

ایران سال ۱۳۸۹ بنا به دلایل پزشکی و فروپاشی عصبی، سارا شورد را آزاد می‌کند. در سال ۱۳۹۰ شین و جاشوا به ۸سال زندان محکوم می‌شوند، اما سرانجام آن دو نیز در شهریور سال ۱۳۹۰ آزاد می‌شوند. سارا، شین و جاشوا هر سه با پادرمیانی سلطان قابوس، پادشاه عمان آزاد شدند. اما داستان، تنها پادرمیانی عمان یا آن گونه که امورخارجه ایران اعلام کرد، در چارچوب رافت اسلامی ‌نبود.

سارا شورد در میان مادران جاش فتال و شین باوئر؛ او اندکی زودتر از دو آمریکایی دیگر آزاد شد

در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ مادران این سه آمریکایی به ایران می‌آیند و همزمان احمد برازنده و علی عبدالملکی، دو ایرانی زندانی در آمریکا آزاد می‌شوند. اما یکی از نکات مهم این پرونده، نه تبادل زندانی، بلکه وثیقه‌ای است که این سه نفر به جمهوری اسلامی می‌پردازند و این پول به اموال نقدی جمهوری اسلامی ایران اضافه می‌شود. پادشاهی عمان یک میلیون و ۵۰۰ هزار دلار بابت این سه نفر به ایران وثیقه پرداخت کرده است. افرادی که هرگز در دادگاهی علنی اتهاماتشان ثابت نشد. سارا شورد می‌گوید مشخصاً این پول باج نام دارد:

«خب باج بود. من هرگز تفهیم اتهام نشدم و هرگز دادگاهی نشدم. هیچ مدرکی هم علیه من پیدا نشد. در نتیجه، اگر شما گروگان سیاسی هستید و نه یک زندانی معمولی که دادگاهی می‌شود، پولی که برای آزادی شما صرف می‌شود اسمش وثیقه نیست. اسمش باج است. برای هر سه نفر ما یک میلیونونیم دلار وثیقه گذاشته شد که به حساب جمهوری اسلامی رفت.»

پرونده سه کوهنورد آمریکایی با دریافت وثیقه از دولت عمان، پادرمیانی عراق و ونزوئلا خاتمه یافت. داستان سه کوهنورد آمریکایی آغازگر دور تازه‌ای از مذاکرات هسته‌ای بود و آزادی جیسون مذاکرات انجام شده را اجرایی کرد. با این همه سارا شورد پرونده خود را متفاوت از پرونده دوتابعیتی‌ها می‌داند:

«مهم‌ترین تفاوت میان پرونده ما و پرونده دوتابعیتی‌ها این است که آن‌ها با قصد و نیت قبلی بازداشت شده اند و از آن‌ها برای مقاصد سیاسی استفاده شده. در مورد ما، مسئله کاملاً اتفاقی بود. ما در یک منطقه توریستی در کردستان عراق دستگیر شدیم، در منطقه‌ای که هیچ آمریکایی در آن دستگیر یا کشته نشده بود. ما در منطقه جنگی بازداشت نشدیم. ما در نزدیکی مرزی که علامتگذاری نشده باشد نبودیم. به نظرم شکل دستگیری ما متفاوت بود و دولت ایران نمی‌دانست با ما چه کند. واقعاً حل پرونده ما سخت بود.»

از روزهایی که تصاویر سیاه و سفید گروگان‌های چشم بسته و دست بسته پخش می‌شد تا به امروز که از گروگان‌ها و آزادی شان سریال تلویزیونی می‌سازند، ۴۰ سال می‌گذرد. جان لیمبرت یکی از آن آدم‌های عکس‌های سیاه و سفید است. جان لیمبرت معتقد است که ایران در دستگیری دوتابعیتی‌ها با برنامه دقیقتری عمل می‌کند:

«خب یک عده، همان‌هایی که دو شهریت (تابعیت) داشتند، ایرانی-آمریکایی بودند، ایرانی-انگلیسی بودند، یک عده [این طور] نبودند، یک عده خارجی‌اند، باز هم [این‌ها را] گرفته اند. خب آن‌هایی که الان کشور را رهبری می‌کنند، حتماً یک نفعی برای خودشان می‌بینند، البته شاید یک نفع شخصی یا نفع گروه سیاسی خودشان. برای من ثابت شده که این‌ها هنوز حاضر نیستند بعد از چهل سال قبول کنند که اقدامی که ۴۰ سال پیش کردند یک اقدام شرمآور بود. یعنی واقعا خجالت آور بوده که این کار را کرده. خب این کار را کرده، ۴۰ سال بعد هم، هنوز که هنوز است این واقعیت را انکار می‌کند.»

*

۱۵ فروردین سال ۱۳۹۵. تعطیلات نوروز به پایان رسیده و خانواده‌ها پس از دیدوبازدید به زندگی هرروزه خود باز می‌گردند. مسافران راه دور نیز، نازنین زاغری، بریتانیایی-ایرانی برای ملاقات خانواده اش در سفری دوهفته‌ای به ایران آمده. همراه با دختر ۲۲ ماهه‌اش، گابریلا گیسو. نازنین در بنیاد خیریه تامسونرویترز مدیر پروژه است و همسری بریتانیایی به نام ریچارد رتکلیف دارد. در فرودگاه امام خمینی و در راه بازگشت به خانه مأموران سپاه پاسداران به سمتش می‌روند و به او می‌گویند ممنوع الخروج است.

اخبار مربوط به دستگیری نازنین تا ۷۰ روز منتشر نمی‌شود و بعد اعلام می‌شود که به زندانی در کرمان منتقل شده و اتهاماتی از سوی سپاه ثارالله کرمان به او وارد شده. نازنین بارها وعده آزادی گرفته. اعتصاب غذا کرده، چهار تولد از پنج تولد گابریلا گیسو را از دست داده و از سال ۱۳۹۵ تاکنون تنها یک بار توانسته برای سه روز در کنار مادر و پدر و دخترش باشد. او به اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، و مشارکت در فعالیت‌های مرتبط با براندازی نرم متهم و به پنج سال زندان محکوم شده است.

بهرام قاسمی، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه ایران در یکی از ده‌ها وعده در مورد احتمال آزادی او چنین گفته: «وزیر امور خارجه و وزارت خارجه اعلام کردند که با توجه به مسائل انسان دوستانه این موضوع را با مقامات سیستم قضایی ایران پیگیری خواهند کرد.»

تصاویری از یادداشت‌های همدلانه با خانواده زاغری-رتکلیف در زمان اعتصاب غذای همسر نازنین زاغری در مقابل سفارت ایران در لندن

این مسائل انسان دوستانه هنوز در پرونده نازنین وارد نشده. نه تنها وارد نشده، بلکه پرونده نازنین یک خبر فراموش شده را نیز زنده کرده است: مناقشه مالی ایران و بریتانیا و این که بریتانیا مبلغی حدود ۴۰۰ میلیون پوند باید به ایران بپردازد. در سال‌های اخیر، نزدیکان و همسر نازنین گفته اند که قاضی پرونده مشخصاً به او گفته بدون پرداخت بدهی بریتانیا به ایران، او آزاد نخواهد شد.

در جریان حضور محمدجواد ظریف در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال جاری اخبار مربوط به این پول و آزادی نازنین به شکلی رسمی مطرح شد. خبرنگاران به نقل از آقای ظریف گفتند که پیشنهاد پرداخت پول و آزادی نازنین ابتدا توسط فیلیپ هموند، وزیر خارجه سابق بریتانیا مطرح شده و تا وزارت خارجه جرمی هانت معلق مانده و سرانجام آقای هانت آن را باج دهی نامیده و رد کرده. داستانی که وزارت خارجه بریتانیا آن را تکذیب می‌کند.

جرمی هانت بارها در دوران وزارتش به باجگیری و بدل کردن زندانیان به گروگان و اهرم فشار اشاره کرده است: «ببینید، شما یک تمدن بزرگ هستید و حالا ممکن است با بریتانیا اختلافاتی داشته باشید اما وسط این قصه یک زن بیگناه و دختر کوچکش قرار گرفته اند. ترسیده اند. حالشان خوب نیست و آسیب پذیرند، کار درست این است که آزادش کنید و انسان‌ها را برای اِعمال فشار سیاسی، طعمه و گروگان نکنید.»

نازنین روز دهم مهر در نامه‌ای تأثرانگیز از زندان نوشت که کشورش برای مطالبات سیاسی او را به حراج گذاشته است. شیرین عبادی، وکیل دادگستری و برنده نوبل صلح با اشاره به وضعیت نازنین می‌گوید ارسال چمدان‌های پر پول از سوی آمریکا ایران را بدعادت کرده است:

«اصولاً دستگیری خانم زاغری نوعی گروگانگیری است برای این که از انگلیس درخواست دریافت اموالی را بکنند که دولت ایران خودش را مستحق آن اموال می‌دانست و رفتاری که آقای اوباما با دولت ایران کرد و برای آزادی چهار گروگان ایرانی-آمریکایی در چمدان پول فرستاد، دولت ایران را بدعادت کرده و باعث شده افرادی که دارای دوتابعیت هستند در معرض خطر قرار بگیرند برای این که دولت ایران از طریق دستگیری آن‌ها به خواست‌های غیر منطقی خودش برسد.»

یکی از آخرین تصاویر نازنین زاغری و دخترش گابریلا گیسو در تابستان ۹۸ زمانی که او برای چند روز به مرخصی آمده بود

داستان نازنین هنوز تمام نشده. هنوز دوران محکومیت او باقی مانده. همسرش ریچارد رتکلیف او را گروگان جمهوری اسلامی ایران می‌داند، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر:

«آیا پرونده‌هایی نظیر این، گروگانگیری است؟ بله. ما این جاییم که بگوییم هست. صادقانه به شما بگویم که این یک گروگانگیری دولتی است. روش تازه‌ای در دیپلماسی گروگانگیری است که ایران دارد به کار می‌برد و جهان باید متوجهش شود و باید کاری انجام دهد.»

از ۱۳ آبان سال ۵۸ و آغاز بحران گروگانگیری اعضای سفارت امریکا در تهران چهل سال می‌گذرد. در زمستان سال ۵۹، انعقاد قرار داد الجزایر به بحران گروگان‌گیری پایان داد و بزرگترین مبادله پول و گروگان را رقم زد، با این همه تا به امروز همچنان آزادی یک انسان در گرو دریافت «چیزی» در سیاست جمهوری اسلامی معنا دارد. آن چیز چه پول باشد، چه تبادل زندانی، چه ساخت محیطی محصور برای شهروندان، سپاه پاسداران از یک سو در اجرایی کردن تئوری‌های آیت‌الله خامنه‌ای در مقابله با نفوذ از طریق بازداشت دوتابعیتی‌ها و خارجی‌ها و دستگاه دیپلماسی از سوی دیگر در تاخت‌زنی افراد، کاملاً یکدست و هماهنگ عمل کرده‌اند.