«زن، زندگی، آزادی»؛ انقلاب زنان در ایران آغاز شده است

یکی از تجمعات اعتراضی روزهای اخیر در ورودی خیابان ۱۶ آذر تهران

درست چند ماه پس از آنکه زر امیرابراهیمی، برنده جایزه بهترین بازیگر زن امسال جشنواره کن، در این رویداد جهانی پیش‌بینی کرد که انقلاب بعدی ایران را زنان رقم خواهند زد، اعتراضاتی در ایران شکل گرفته که موضوع «زن» و آزادی‌هایش محور اصلی آن است.

این ارزیابی خانم امیرابراهیمی که خود قربانی زن‌ستیزی در ایران جمهوری اسلامی شده، در کنار دیگر ارزیابی‌های مشابه از فعالان مدنی و جامعه‌شناسان، قطعاً بدون پشتوانه نبود.

آنچه موجب چنین ارزیابی‌هایی در سال‌های اخیر شده، بستر عمیق تبعیض آشکار علیه زنان ایرانی در جمهوری اسلامی و همچنین به نمایش درآمدن آشکارتر مقاومت زنان ایرانی علیه این تبعیض است.

آنگونه که تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد، زنان ایران اولین نیروی اپوزیسیون جمهوری اسلامی بوده‌اند، زیرا جمهوری اسلامی پیش از هر قشر و گروهی، به جنگ مستقیم علیه آنان رفت.

نظام اقتدارگرا و مردسالار جمهوری اسلامی با سیاست «یا روسری، یا توسری» و با این تصور باطل که زنان «ضعیف‌ترین انسان‌ها» هستند و سرکوب آنان ساده‌تر از بقیه نیروهاست، علیه زنان دست به کار شد، اما غافل از این که زنان خود را به اولین و پرشمارترین معترضان در جمهوری اسلامی تبدیل کردند.

بیشتر در این باره: «امر به معروف و نهی از منکر»، یا من حقم و تو باطل؟

هنوز یک ماه از انقلاب ایران نگذشته بود که تظاهرات پرشمار زنان به مناسبت روز جهانی زن در اسفند سال ۱۳۵۷ به صحنه اعتراضات ضدحکومتی تبدیل شد، زیرا روح‌الله خمینی با فاصله کوتاهی از انقلاب، قانون حمایت خانواده را لغو و حجاب اسلامی را در کشور اجباری کرد و اینگونه اولین پایه‌های نقض گسترده و سیستماتیک حقوق زنان در جمهوری اسلامی آغاز شد.

نقض حقوق زنان ایران در سال‌های بعد، به مرور ابعاد تازه و سویه‌های جدید یافت؛ علاوه بر عقب‌نشینی از بسیاری از دستاوردهای ایران در حوزه زنان، قانونگذاران جمهوری اسلامی با تصویب قوانین ضدزن، نقض حقوق زنان را نهادینه کردند.

گرچه ظاهراً روسری و چادر بر حیات اجتماعی زنان در ایران سایه سیاه افکند، اما هرگز زنان تسلیم نشدند و اعتراضات زنان نیز همپای سرکوبشان، سویه‌های جدید یافت و آنان کم‌کم خود را از حاشیه اعتراض‌ها به متن آوردند.

قدرت و پیشروی آرام زنان به گونه‌ای بوده که اکنون چهار دهه پس از اعتراض زنان در ابتدای انقلاب، بار دیگر «زن» به محور اصلی یک اعتراض، این بار بزرگ‌تر و پرشمارتر، تبدیل شده است.

درست است که جرقه اولیه اعتراضات کنونی، خشم مردم نسبت به ریخته شدن خون یک زن بوده، اما آتش‌های زیرخاکستر بسیار دیگری به اندازه کافی وجود داشته که این اعتراضات را به فراتر از یک خونخواهی ساده تبدیل کند.

بیشتر در این باره: مهسا؛ اکسیر زندگی و نماد تغییر

نام «مهسا امینی» اکنون نماد دست‌کم بیش از ۴۰ سال مبارزه زنان ایرانی در دوران جمهوری اسلامی است؛ از کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز تا کارزار چهارشنبه‌های سفید.

همچنین نام مهسا امینی، نام‌های زنان ایرانی بسیار دیگری را هم نمایندگی می‌کند: دختران خیابان انقلاب، ندا آقاسلطان، سحر خدایاری (دختر آبی)، نسرین ستوده، سپیده رشنو، نرگس محمدی، گوهر عشقی، مسیح علی‌نژاد و ...

چرا «زن، زندگی، آزادی»؟

معترضان در اعتراضات کنونی، چه زن چه مرد، در میان انبوه شعارهای سر داده شده، به طور خودجوش شعار «زن، زندگی، آزادی» را به عنوان شعار اصلی خود انتخاب کردند.

کلمه «زن» در این شعار محوری است، زیرا در دو کلمه دیگر هم مستتر است؛ «زندگی» بدون زن وجود ندارد و «آزادی» هم بدون آزادی زن.

بیشتر در این باره: «شما را نپذیرفتم و اسلام اینگونه نیست»

طرح‌ها و نمادهایی نیز که از این اعتراضات ساخته و پیام‌هایی که در داخل و خارج برای آن صادر شده، جملگی نقش زنان را در این اعتراضات برجسته می‌کند.

اما برجستگی نقش زنان در این اعتراضات فقط در شعار و اهدافش یا طرح‌ها و پیام‌هایش نیست؛ زنان و دختران نیز با حضور پررنگ و شجاعانه خود، صحنه‌های بی‌سابقه‌ای را در اعتراضات ایران به نمایش گذاشتند؛ از قرار گرفتن در صف اول اعتراضات و برداشتن یا سوزاندن روسری‌ها تا رقصیدن در میانه میدان و مواجهه تن به تن با نیروهای سرکوب و حتی فریاد زدن بر سر آنان.

این «شجاعت» بی‌سابقه دختران و زنانی که اکثریت آنان در دوران جمهوری اسلامی به دنیا آمده‌اند، با همراهی، حمایت و پشتیبانی مردان و پسران هم مواجه شده است.

این امر نشان می‌دهد که مطالبات قدیمی زنان نسل انقلاب ایران، چهل سال بعد، به طور عمیق‌تری در نسل‌های پس از انقلاب ریشه دوانده و جدایی بیشتری بین جامعه ایران و حکومت جمهوری اسلامی افتاده است.

علاوه بر قرائت مردسالارانه از «زن» در جمهوری اسلامی، حکومت ایران اساساً «زندگی آزادانه» چه برای زن چه برای مرد را هم یک برنامه «دشمن» خود می‌داند و بارها با عنوان‌های مختلف از جمله «تهاجم فرهنگی» به جنگ آزادی‌ها در زندگی‌های فردی و اجتماعی رفته است.

داوید ریگوله-رز، از مؤسسه روابط بین‌الملل و استراتژیک پاریس، درباره اعتراضات کنونی ایران به خبرگزاری فرانسه گفته که اعتراضات کنونی «یک شوک بسیار مهم» و نمایانگر «یک بحران اجتماعی» در ایران است.

بیشتر در این باره: جدال روزانۀ حکومت با زنان در ایران؛ آمار و پژوهش‌ها چه می‌گویند؟

این پژوهشگر مسائل ایران تأکید کرده که «میان مقام‌هایی که بر شاخص‌های اصلی انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ همچنان پافشاری می‌کنند و جامعه‌ای که به طور فزاینده سکولار شده، ارتباطی وجود ندارد».

به نظر می‌رسد که مقام‌های جمهوری اسلامی و در رأس‌شان رهبر جمهوری اسلامی از این عدم ارتباط آگاهند.

خامنه‌ای در سخنرانی روز چهارشنبه خود در جمع نظامیان، از اعتراضات کنونی سخنی به میان نیاورد، اما به این شکاف نسلی اشاره و غیرمستقیم آن را تأیید کرد.

او که قبلاً خواستار «جهاد تبیین» شده، بار دیگر از مقام‌ها و نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی «به طور جدی» خواست که «روایت» حکومت از وقایعی همچون جنگ ایران و عراق را برای «نسل کنونی» بازگو کنند.

اما جمهوری اسلامی این را هم به خوبی می‌داند که دیگر «روایت»هایش در میان نسل جدید، به ویژه دختران و زنان خریداری ندارد؛ به همین دلیل دست به اسلحه می‌برد و اعتراضات را سرکوب می‌کند.

اما سرکوب، حتی شدید و خونبارش، نمی‌تواند مطالبات ریشه‌ای جامعه کنونی ایران به ویژه مطالبات زنان و نسل جدید را از بین ببرد و دیر یا زود، زلزله اعتراضاتی دیگر، در فرصتی دیگر، پایه‌های حکومت را خواهد لرزاند.

«زن، زندگی، آزادی» یک خواسته بنیادین و برای جمهوری اسلامی برافکنانه است؛ برآورده شدن آن فقط در صورت یک تغییر بنیادین در ایران امکان‌پذیر است.