این گفتار به مناسبت نهم دسامبر، «روز بین المللی ارجگذاری و کرامت به قربانیان جنایت نسلکُشی و پیشگیری از این جنایت» منتشر میشود.
عنوان این مقاله را از سخان آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد به عاریت گرفتم. وی میگوید:
«نسلکُشی اتفاقی نیست؛ عمدی است، با علایم هشدار دهنده و پیش آگهیها. اغلب نقطه اوج سالها محرومیت و انزوا است، انکار حقوق بشر و سایر اشتباهات [...]. باید تلاش بیشتری بکنیم تا پیش از موقع پاسخ دهیم و مانع تصاعد خشونت شویم [...]. همچنین باید کسانی را که از درگیریهای مسلحانه و یا اذیت و آزار فرار میکنند در پناه و محافظت خود قرار دهیم، و در باره هرگونه نفرت و کینه با صدای بلند سخن بگوئیم.»
از سپتامبر ۲۰۱۷، اجلاس عمومی سازمان ملل متحد روز نهم دسامبر را به عنوان «روز بین المللی ارج گذاری و کرامت به قربانیان جنایت قتل عام و پیشگیری از این جنایت» نامگذاری کرد. ۹ دسامبر سالگرد تصویب کنوانسیون سال ۱۹۴۸ است که برای پیشگیری و مجازات جنایات نسلکُشی به تصویب جامعه بین المللی رسید و به نام «کنوانسیون نسلکُشی» شناخته میشود.
هدف از آن، به نحوی که در متن کنوانسیون تعریف شده، ارتقاء آگاهی در مورد کنوانسیون نسلکُشی و نقش آن در مبارزه و پیشگیری از نسلکُشی است. علاوه بر آن روز ۹ دسامبر روز بزرگداشت و کرامت به قربانیان نسلکُشی نیز است.
در زمان تصویب این قطعنامه، ۱۹۳ کشور عضو مجمع عمومی متفقاً و بدون رای، مجدداً تاکید کردند که هریک از کشورها مسئولیت دارند از جمعیت خود در برابرنسلکُشی حمایت و حفاظت کرده از وقوع این جنایت و یا تحریک برای وقوع آن پیشگیری کنند. به عبارت دیگر دولتها مسئولند از کلیه امکانات موجود استقاده کنند تا در داخل کشور اقدامی در جهت نسلکُشی بخشی از جمعیت تحت هیچ عنوانی انجام نشود و همچنین تحت هیچ شرایطی اقدامی صورت نگیرد که مردم به نسلکُشی گرایش پیدا کنند و برای انجام آن ترغیب و تشویق شوند.
مطابق قوانین بین المللی، نسلکُشی چه در زمان صلح باشد چه در زمان جنگ، یک جنایت است. یعنی وضعیتی که یک کشور در آن قرار گرفته توجیهی برای نسلکُشی فراهم نمی کند. با وجود چنین تعهداتی در جامعه ملل، وقوع رویدادهایی که موجب کشتار و فرار دسته جمعی مسلمانان روهینگیایی در میانمار شد جای تعجب بسیار دارد در حالیکه دولت قانونی میانمار نسبت به این کنوانسیون متعهد است. هرچند که برای تطبیق شرایط روهینگیاییها با تعاریف دقیقتری که در کنوانسیون نسلکُشی آمده تحقیق و مشاهده حضوری بیشتری در محل وقوع (حتی پس از وقوع رویداد) لازم است، ولی بر اساس شواهد و تعاریف موجود میتوان گفت قضیه روهینگیا با بیش از یکی از مواد تعریف حقوقی کنوانسیون تطبیق دارد.
مطابق تعریف بند دوم کنوانسیون هریک از اعمال زیر به قصد نابودی کل یا بخشی از، یک گروه مذهبی، نژادی یا قومی، «نسلکُشی» شناخته میشود:
• کشتن اعضای گروه
• آسیب جسمی یا روانی به اعضای گروه
• تحمیل ارادی شرایطی در زندگی گروه، خواه در کل یا در جزء، که منتهی به نابودی جسمی آنان شود
• اقدامات تحمیلی که مانع زایش و تولد نوزاد در داخل گروه گردد
• انتقال و جابجایی اجباری فرزندان اعضای یک گروه به گروهی دیگر
و آنچنان که در بند سوم کنوانسیون آمده موارد زیر موجب مجازات است:
• نسلکُشی
• توطئه به قصد نسلکُشی
• ترغیب و تشویق مستقیم و عمومی برای نسلکُشی
• اقدام به ارتکاب نسلکُشی
• همدستی و همکاری در نسلکُشی
و بند چهارم هر فردی که مجری دستور باشد یا مقامی که طبق قانون اساسی مسئولیتی در سطح حاکمیت و اداره کشور دارد در صورت وقوع نسلکُشی مسئولیت قانونی دارد.
تاریخ یکصد ساله اخیر موارد مهم و غیر قابل انکاری از نسلکُشی را ثبت کرده که همچون لکه ننگی بر تاریخ بشریت باقی مانده است. یکی از موارد کشتار ارامنه (۱۹۱۵) است که در خلال جنگ اول جهانی و با مباشرت ترکان عثمانی انجام شد. مورد دیگر نسلکُشی یهودیان «هولوکاست» در خلال جنگ دوم جهانی توسط آلمان نازی است. مورد دیگر نسلکُشی در کشور آفریقایی روآندا در سال ۱۹۹۴ است که درست پنچاه سال پس از «هولوکاست در آلمان و در مقابل چشمان نگران کشورهای غربی رخ داد. در عین حال مورد مسلمانان روهینگیایی نیز رسما به عنوان پاکسازی قومی شناخته میشود.
کشتار ارامنه
فرد پطروسیان در تحقیقی که توسط رادیو فردا منتشر شد جوانب مختلف کشتار ارامنه را در آغاز قرن بیستم تحت عنوان «زمانی برای کشتن ارمنیها» مورد بررسی قرار داده است. واقعیت این است که کشتار ارامنه به دلایل مختلفی برای مدتها در سایه نگه داشته شده و کمتر در مورد آن بحث شده است. در آغاز قرن این جنایت در شرایطی اتفاق افتاد که به دلایل گوناگون از جمله نبود امکانات اطلاع رسانی تا مدتها سایر نقاط دنیا از وسعت و عمق آن بیاطلاع ماندند. وقتی هم که چنین امکاناتی فراهم شد دولت عثمانی سقوط کرده و جایش را به جمهوری نوبنیاد و سکولار ترکیه به زعامت کمال آتاتورک داده بود. گرچه هنوز تا پذیرش کنوانسیون نسلکُشی چند دهه باقیمانده بود ولی دولت آتاتورک نمی خواست مسئولیت این جنایت را بپذیرد و لذا بهترین راه لاپوشانی جنایت و کوچک نشان دادن آن بود.
بعدها پس از پیوستن ارمنستان به اتحاد جماهیر شوروی روسها نمیخواستند همسایه خود را که بر تنگههای بوسفور و داردانل حاکمیت قانونی داشت و میتوانست در عبور و مرور کشتیها و بعد هم ناوگان و زیر دریاییهای روس اخلال ایجاد کند، از خود برنجانند و لذا کم کم روز ۲۴ آوریل تبدیل به یکی از روزهای تقویم شد که فقط برای ارامنه و برخی تاریخ دانان معنی و مفهوم داشت.
دولت ترکیه هیچ وقت دخالت خود را در این نسلکُشی نپذیرفت و حتی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال ارمنستان این موضوع به عنوان یک اقدام برای بیان حسن همجواری مورد توجه قرار نگرفت و ترکیه حاضر به معذرت خواهی از ارمنستان نشد. در عین حال فکر معذرت خواهی در میان اندیشمندان و روشنفکران ترک وجود دارد و احتمال آن در سایه حکومت سیاستمداران دیگر در آینده منتفی نیست.
هولوکاست
با به قدرت رسیدن هیتلر در ۱۹۳۴ به عنوان رهبر حزب نازی آلمان، اندیشه وجود دشمن در درون جامعه آلمان روز بروز قویتر شد و سر انجام با وقوع جنگ جهانی دوم این اندیشه که کلاً خارجیان را دشمن تلقی میکرد بر یهودیان بیش از سایرین تمرکز کرد و دست به کشتار جمعی آنان زد.
علاوه بر یهودیان هزاران غیر یهودی از جمله اسرای جنگی ارتش سرخ، زندانیهای سیاسی – عقیدتی، کولیها، و لهستانیها نیز در اتاقهای گاز و اردوگاههای کار اجباری «آشویتس» و جاهای دیگر جان خود را از دست دادند. تحلیلهای فعلی نشان میدهند که برنامه نژادپرستان نازی تحت عنوان «راه پایانی» به بیش از شش میلیون نفر -که در جریان نسلکشی کشته شدند- تمرکز میکرد و قصد آن کشتن شمار بیشتری از یهودیان بود.
زمان کوتاهی پس از پایان جنگ دوم جهانی یهودیان که از همه جای دنیا به سوی سرزمین تاریخی خود فلسطین مهاجرت کرده بودند، به ایجاد کشور – ملت جدیدی پرداختند که اسرائیل نامیده شد. بحث تاریخی تشکیل این کشور و اینکه چگونه تا به امروز کشور دومی که در راس سازمان ملل آمده بود و میتوانست وطن فلسطینیها باشد موضوع این مقاله نیست. ولی از همان زمان عدهای بر آمار و ارقام و تعداد نفرات کشته شده در طول سالهای «هولوکاست» تشکیک وارد کردند ولی اسرائیلیها با توسل به قوانین و حمایت سازمانهای بین المللی توانستند تا حد زیادی با اندیشه هولوکاست ناباوری برخورد قانونی کنند. در برخی از کشورهای دنیا از جمله در آلمان، یعنی کشوری که مرتکب نسلکُشی یهودیان شده بیان ناباوری و تشکیک در هولوکاست جرم تلقی میشود.
در سالهای اخیر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری پیشین ایران، تشکیک به هولوکاست را تبدیل به یک شعار سیاسی کرد و با هزینههای زیادی توانست گروهها و فعالیتهایی را سازماندهی کند که هدفشان اشاعه شک و تردید در مورد اصل وقوع و یا تعداد کشته شدگان در خلال هولوکاست بوده ست. این اقدام به اندازه کافی چهره ایران را در سطح بین المللی مخدوش کرده و خود تبدیل به عاملی شد که بر علیه منافع ملی ایران عمل کرد و خصومتهایی را دامن زد که تا به امروز بر علیه مردم، و دولت جمهوری اسلامی تاثیر دارد.
پرسشی که میتوان مطرح کرد این است، وقتی برای واقعه عاشورا پس از سالها همچنان مراسم سوگواری برگزار میشود، و از آن به عنوان محور عقیدتی برای تقویت اعتقاد به یک نظام سیاسیِ مذهب محور استفاده میشود، چه ضرورتی موجب شده است که واقعیت تاریخی دیگری درمیان ملتی دیگری که دین و مذهب دیگری دارد انکار و به تمسخر گرفته شود و اصولاً چگونه اینکار میتواند در خدمت منافع ملی ایران باشد؟ شکی نیست که انکار هولوکاست مانند انکار کشتار جمعی ارامنه به دلایل سیاسی انجام میشود و با تغییر دولتها و جانشین شدن دولتمردانی منطق گرا، این نگرشها قابل تجدید نظر خواهد بود.
نسلکُشی در روآندا
در روآندا فاجعه از نوع دیگری بود. دولت رسمی روآندا مرتکب نسلکُشی شد. در دهه ۱۹۹۰میراٍثهای پیش ازدوران استعمار و سیاستهای دوران استعمار به تشکیل دولت روآندا انجامید. این دولت بسیار بد نام و مورد تنفر در آغازین سالهای دهه ۱۹۹۰ به شدت برای بقای خود احساس خطر میکرد. بسیاری از مکانیسمهایی که از طریق آن نسلکُشی در روآندا عملی شد تشابه مبهوت کننده ای با نسلکُشی در دوران آلمان نازی دارند. تا سال ۱۹۹۴ «توتسیها» در روآندا، عملاً مانند یهودیها در آلمان، تبدیل به طبقاتی شدند که به لحاظ اجتماعی مُرده به حساب میآمدند و لذا کشتار آنان از دیدگاه قدرت منفور حاکمه موجه جلوه میکرد. درست پنجاه سال پس از کشف اردوگاههای مرگ در آلمان نازی، جهان شاهد نسلکُشی دیگری به همه سیاق و روال در روآندا بود.
بر اساس تحقیقی که توسط دانشگاه کمبریج صورت گرفته و در ۱۹۹۹ در نشریه مطالعات آفریقای نوین منتشر شده، همانطور که هفتاد سال پس از هولوکاست نمیتوان ریشههای تنفر نازیها از یهودیها فهمید؛ ریشههای تنفر طبقه حاکمه در روآندا را نیز در برابر توتسیها نمی توان درک کرد. رواندا هفت میلیون و سیصد هزار نفر جمعیت داشت که ۸۴ درصد آن از قوم «هوتو»، ۱۵ درصد از قوم «توتسی»، و تنها یک درصد از قوم «توا» بودند. پس از نسلکُشی توتسیها رقم رسمی منتشر شده توسط دولت نشان میدهد فقط ظرف مدت یکصد روز یک میلیون و هفتاد هزار و چهارده نفر توتسی کشته شدند.
وقایع روهینگیا در میانمار
علیرغم تغییراتی که در ماهیت رژیم میانمار در سالهای اخیر رخ داده، در این کشور نقش بوداییها نسبت به پیروان سایر مذاهب برجسته تر شده و نسبت به دیگران برتری مشهودی پیدا کرده اند. جمعیت میانمار نزدیک به ۵۳ میلیون نفر است. روهینگیاییها در میان سایر مسلمانان حاضر در این کشور فقط حدود یک میلیون و یکصد هزار نفرند و در هیچ سطحی در دولت نمایندگی نمیشوند.
از ماه ژوئن ۲۰۱۲ خشونتها بین مسلمانان روهینگیایی و بوداییهای «آراکان» شروع شد که فقط حدود چهار درصد از جمعیت میانمار را تشکیل میدهند. در درگیریهای که بین بوداییها و روهینگیاییها رخ داد، بوداییها با حمایت دولت ۲۰۰ نفر را کشتند و حدود ده هزار خانه را منهدم کردند. پنج سال پیش این حادثه موجب فرار و جابجایی ۱۲۷۰۰۰ روهینگیایی به بنگلادش، هند، مالزی، سریلانکا و تایلند گردید. تعداد فراریان که به نقل از واشنگتن پست تا قبل از ماه آگوست ۲۰۱۷ حدود ۱۹۷ هزار نفر بود، در مدتی کمتر از یکماه به بیش از ۶۰۶۰۰۰ نفر رسید. (برای مقایسه کافی است در نظر بگیرید که کل افرادی که در سال ۲۰۱۷ از دریای مدیترانه گذشتند که در اروپا پناهجو شوند ۱۳۰۰۰۰ نفر بوده است). دولت میانمار تائید میکند که ۱۷۶ روستای محل سکونت روهینگیاییها دراطراف سه شهر در ایالت راخین به کلی تخلیه و صدها هزار نفر به بنگلادش پناهنده شدهاند.
گرچه فاجعه روهینگیا در چند هفته اخیر تحت فشارهای بین المللی کمی اُفت کرده است و یا شاید هم دیگر کسی باقی نمانده باشد که به کشورهای همجوار پناهنده شود ولی در هرصورت این فاجعه بنا بر تحقیقی که سه محقق دانشگاه نورمن پاترسون در کانادا انجام داده اند و حسب تعریف با جنایت نسلکُشی برابری میکند چرا که در آن:
• قتلعام
• عدم پذیرش حق شهروندی
• جابجایی اجباری
• ممنوعیت سفر
• محدودیت و ممنوعیت تحصیل
• ممنوعیت یا محدودیت اشتغال
• مشکلات ازدواج
• تبعیض فرهنگی و مذهبی
• مشکلات پناهندگی
در سطوح مختلف بر روهینگیاییها تحمیل شده است. وقتی از این منظر نگاه میکنیم، گرچه از نظر تعداد و موارد اتفاق بسیار محدودتر است ولی الگویی که در جمهوری اسلامی علیه باورمندان به بهائیت اعمال میشود تشابه زیادی به برخی از موارد فهرست بالا دارد.
به هر صورت، اینها تنها مواردی نیست که اکنون در دنیا اتفاق میافتد ولی با هوشیاری میتواند آخرین موارد آن باشد. بسیاری از اقلیتهای دینی را میتوان نام برد که درگیر موارد مشابه هستند. وجود دولت خود خوانده «خلافت اسلامی» تا زمانی که حاکمیت بر بخشی از سرزمینهای اشغالی عراق و سوریه را در اختیار داشت خود نمونه بارز و عملی اقداماتی بود که میتوان آن را مصداق «نسلکُشی» دانست. رفتار وحشیانه داعشیها با کردهای ایزدی چه توصیفی غیر از نسلکُشی دارد؟ آیا وقت آن نشده است که دادگاههای بین المللی رهبران داعشی را به عنوان جنایت نسلکُشی تحت تعقیب قرار دهند و آنان را در دادگاههای بین المللی به مجازات برسانند؟
روز نهم دسامبر را به عنوان «روز بین المللی ارج گذاری و کرامت به قربانیان جنایت قتل عام و پیشگیری از این جنایت» گرامی بداریم و از تمام دولتهای دنیا بخواهیم با هرگونه حرکت که به هر نوعی به مصادیق نسلکُشی تشابه دارد به شدت مقابله کنند و گرنه خودشان به عنوان مسئول آماده پاسخگویی در برابر دادگاههای بین المللی باشند. «نسلکُشی اتفاقی نیست؛ عمدی است، با علایم هشدار دهنده و پیش آگهیها».
____________________________
جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی و امنیت بین المللی در دانشگاه ایالتی کارولینای شمالیست.