اروتیکِ عاشقانه‌ای که دل آمریکایی‌ها را برده است

عکسی از نخستین روز اکران فیلم «پنجاه پرده خاکستری»، ساخته‌شده بر اساس رمان پرفروش آن، ۲۰۱۵

قرار گرفتن رمان اروتیک «پنجاه پرده خاکستری» در جایگاه پرفروش‌ترین کتاب دهه اخیر در آمریکا بار دیگر این پرسش را مطرح کرده است که دلیل چنین اقبالی به یک رمان «ضعیف» چیست.

رمان سه‌گانه «پنجاه پرده...» با فروش نزدیک به ۳۵ میلیون فقط نسخه کاغذی در آمریکا در ده سال، به عنوان پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین کتاب یک دهه اخیر آمریکا معرفی شده است.

مؤسسه ان.دی.پی در نیویورک که این آمار را منتشر کرده، جزئیات دیگری از بازار فروش این کتاب به شکل آنلاین و نسخه‌های ای‌بوک و رده جهانی را هم در اختیار می‌گذارد که مهم‌ترین نکته فروش بالای هر سه کتاب به ترتیب رده فروش است: «پنجاه پرده خاکستری»، «پنجاه پرده تاریک‌تر» و «پنجاه پرده آزاد»، که دو کتاب اول در سال ۲۰۱۱ و سومی در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است.

به این آمار می‌توان افزود فروش بیش از ۱۲۵ میلیون نسخه از این سه‌گانه را در جهان (تا سال ۲۰۱۵) و ترجمه به ۵۲ زبان.

آمار خوانندگان برخی کشورها ازجمله ایران، که انتشار ترجمه چنین کتاب اروتیکی با توجه به سانسور دولتی میسر نیست، در آمارهای جهانی مدنظر قرار نمی‌گیرد، گرچه چند ترجمه آماتوری از این کتاب در اینترنت فارسی منتشر شده و طرفداران بسیار دارد.

یک زن نسخه‌ای از «پنجاه سایه خاکستری» را از یک فروشگاه کتاب در لندن برمی‌دارد، ۲۰۱۲

نکته دیگر در بررسی آمار مؤسسه ان.دی.پی این است که تمام ده رتبه پرفروش آمریکا در هالیوود به فیلم تبدیل شده‌اند و آنها نیز فروش بالایی دارند.

شاید این نکته که کتابی پس از اکران نسخه سینمایی‌اش کماکان به فروش بالای خود ادامه دهد و حتی اکران در سینماها کمک بیشتری به فروش اثر ادبی کند، برای مخاطبان ایرانی و حتی غیرآمریکایی غیر قابل هضم باشد، اما این پدیده در آمریکا و در ارتباط با هر ده کتاب پرفروش این دهه صادق است.

نکته حاشیه‌ای دیگر هم این‌که بازار تقاضای اسباب‌ و آلات سکس در پی فروش چشمگیر این رمان و فیلمش نیز افزایش قابل‌توجهی پیدا کرده تا جایی که در بخشی از یادداشت سایت لایف درباره این فیلم، به کیفیت آموزشی و نحوه استفاده از انواع این اسباب‌ و ابزارهای‌ جنسی اشاره شده است.

این حجم از فروش و تأثیرگذاری برای یک اثر، در عین دیدگاه‌های اغلب منفی منتقدان مبنی بر «ضعیف» یا حتی «بی‌ارزش» بودن آن، اتفاقی نادر است.

مسئله اصلی اما این نیست. مسئله اصلی همان مشکل تاریخی است که منتقد ادبی را یک سوی خط و مخاطب عام را طرف دیگر قرار می‌دهد، جوری که نه مخاطب یک اثر پرفروش دلیل عصبانیت و نارضایتی منتقد ادبی از پرخواننده بودن یک کتاب را می‌فهمد و نه منتقد دلیل اقبال مخاطب به یک اثر ضعیف ادبی را درک می‌کند.

این سردرگمی تاریخی درباره «پنجاه پرده خاکستری» بیشتر است، چرا که این بار پای اروتیسم (و شهوت و برهنگی) نیز در میان است.

اما قصه این سه رمان چیست؟

دختری جوان و چشم و گوش‌بسته با مردی برازنده و پولدار آشنا می‌شود که به شکل نامتعارفی از سکس و همخوابگی معتقد است و دختر را هم به سکس با شیوه مخصوص خود راضی می‌کند و بعد از طی مسیری بسیار ناهموار، در نهایت، دختر با مرد ازدواج می‌کند و مشکلات را از پیش رو برمی‌دارند.

می‌پرسید همین؟ بله، همین؛ با چاشنی روان‌کاوی شخصیت‌ها که کودکی‌شان چه‌طور بوده و در چه مقاطعی تحت ضایعه‌ها و بحران‌های روحی قرار گرفته‌اند و رفتارهای نامتعارف‌شان تا چه اندازه به تاریخچه روحی‌شان مربوط است.

در حقیقت، روان‌کاوی شخصیت‌های این رمان قرار است لایه‌ای از تفکر به رمان اضافه کند تا فقط زیرشاخه‌ای از ادبیات اروتیک یا، به گواه بعضی منتقدان، پورنوگرافی نباشد؛ اما عدم تسلط نویسنده به این حوزه حساس مسلماً هیچ کمکی به رهایی رمان از این مخمصه نکرده و کماکان اگر قرار است این رمان گونه‌یابی و ژانر آن مشخص شود، در همان دسته پورنوگرافی یا، با کمی اغماض، اروتیک قرار می‌گیرد.

ریشه‌یابی این اقبال عمومی نتایج جالبی در پی می‌آورد که حتی می‌تواند سرگرم‌کننده باشد.

رمان‌های اروتیک و پورنوگرافی همیشه خوانندگان خود را داشته‌اند، خوانندگانی که به گواه آمار بیشتر زنان‌اند، کاملاً خلاف‌آمد فیلم‌های اروتیک یا پورنوگرافی که مخاطبان‌‌شان بیشتر مردان‌اند. شاید بتوان گفت «پنجاه پرده...» این دو طیف را با هم از طریق فیلم و کتاب جذب کرده است.

دو خواننده رمان «پنجاه طیف...» در انتظار برای دریافت امضای نویسنده، در نیویورک، ۲۰۱۵


بنا به گزارش سی‌ان‌ان (فوریه ۲۰۱۷) از موفقیت کتاب و حاشیه‌های آن در جامعه همین بس که می‌توان در مکان‌های عمومی، مانند مترو و کافه‌ها، زنان جوانی را دید که این کتاب را در دست دارند و مشغول خواندن آن‌اند. این یعنی دیگر ابایی از خواندن کتابی با مضمون اروتیک در انظار عمومی وجود ندارد یا شاید هم به این معنا باشد که معنای اروتیسم و پورنوگرافی فرق کرده و دست‌کم قابل‌اغماض‌تر شده است.

تاریخ ادبیات دنیا همیشه با این موضوع روبه‌رو بوده که عشق‌های اصطلاحاً آبکی و رؤیایی و خیال‌بافانه اولین عامل فروش رمان‌ها و آثاری‌اند که گاه حتی ارزش ادبی نداشته‌اند. آن‌چه در این قرن بیشتر از همه به این رؤیاها دامن زده و باعث فروش بیشتر شده، رؤیای زندگی مرفه، فانتزی‌های دور از دسترس و حالا اروتیسم غلوشده در ساحت رؤیایی نه چندان دور از دسترس است.

این اصل انکارنشدنی است که «سکس می‌فروشد» (sex sales). در این میان، قوانین اخلاقی و محدودیت‌های سنی و جایی که ادبیات رسمی برای اروتیسم در نظر گرفته، طبعاً چارچوب‌ها و قراردادهای خود را دارد؛ تعاریفی که همه در قاب اخلاق و عرف جامعه معنا می‌شوند.

جامعه آمریکا هم از این قاعده مستثنا نیست. این چیزی است که نویسنده رمان «پنجاه پرده...»، خانم ای. ال. جیمز (۵۶ ساله، انگلیسی، خانه‌دار و مادر دو فرزند)، با وبگردی و عضویت در سایت طرفداران فیلم «گرگ و میش» (Twilight) و نوشتن اولین داستان بلندش در آن سایت به‌خوبی با آن آشنا شده بود.

خانم ای. ال. جیمز مخاطبش را به‌خوبی می‌شناخت؛ همان مخاطب رؤیاپرداز و خیال‌بافِ از دل تاریخ برآمده، با این تفاوت در دوره کنونی که این مخاطب حالا با تکنولوژی آشناست، حرفه‌ای است و تشنه مفاهیم و قالب‌های تازه. حالا او مخاطبی است که با سریال‌های خشن و فانتزی خو کرده و دلش بیشتر و فراتر می‌خواهد؛ مردانی که دل و هورمون‌شان هنوز برای گونه‌های شرمگین دختران جوان بی‌تجربه می‌تپد و زنانی که قدرت و ثروت مردان جذب‌شان می‌کند. سکس هم که در دنیای پورنوگرافی تعریف دیگری دارد. پس چگونه می‌توان راه باریکی از این دنیا به آن دنیای رؤیایی نقب زد؟

ای. ال. جیمز در حال امضا کردن کتابش، نیویورک، ۲۰۱۵

جواب ظاهراً در دنیای ناشناخته اروتیسم همراه با خشونت و روان‌پریشی است. اتاق کریستین گری، شخصیت اصلی این رمان، جواب تمام این پرسش‌هاست؛ دنیایی با ابزارهای متعدد و گوناگون شکنجه جنسی و خشونت، محمل رؤیای لذت جنسی همراه با فانتزی و حتی رنگ‌های تند دنیایی تازه. این همان دنیایی است که کارخانه هالیوود، درست در نقطه مقابل اما از جنس همان، با فیلمی چون «آلیس در سرزمین عجایب» برای مخاطب می‌سازد.

منتقد فیلم، ایمی نیکلسون، معتقد است که این فیلم‌ها به کمدی تبدیل شده‌اند. در حقیقت آن‌چه در رمان باعث تخیل و حتی تحریک خواننده می‌شود که حداقل می‌توان برایش کارکردی در نظر گرفت، در فیلم به سطحی از شوخی و ناکارآیی، حتی در محدوده جاذبه‌های جنسی، می‌رسد. به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت ممکن است رمان تحریک کننده و انگیزه‌زا باشد، اما فیلم همان هم نیست.

آیا واقعاً چیزی عوض شده است؟

نشانه‌های رمان عامه‌پسند یا پرفروش در طول تاریخ تغییر نکرده‌اند. فرمول‌ها همانند شاخص‌ها در طول تاریخ و با پیشرفت بشر جای خود را به هم‌ارزهای معنایی داده‌اند. عشق و بوسه جای خود را به سکسِ خودآزار و دیگر‌آزار داده‌اند، اما شخصیت‌ها همان‌اند؛ دختر محجوب و مرد قوی ثروتمند.

اگر روزی مخاطب ادبیات برای دختر زیبای سرخ‌گونه در داستان به دنبال اسب سفید و شاهزادۀ سوار بر آن می‌گشت تا در اعماق جنگل نهایتاً بوسه‌ای از گوشه لب‌هایش بچیند، حالا مرد بانفوذ دخترک را سوار هلی‌کوپتر می‌کند و از ایالتی به ایالت دیگر می‌برد و در بالاترین طبقه یک آسمانخراش، در اتاقی سراسر سرخ، او را شلاق می‌زند و گونه‌های دختر از شرم سرخ‌تر می‌شود.

همچون گذشته، پایان خوش عشاق یا شرکای جنسیِ دو طرفِ قرارداد نیز همان وصال و ازدواج است، منتها امروزه با قراردادهای امروزی.

با این وصف، قرار گرفتن این رمان در جایگاه پرفروش‌ترین رمان دهه ۲۰۲۰ آمریکا چندان نباید عجیب بنماید.