عباهایی که روپوش‌‌ پزشکی را سیاه کردند‎

  • آرش گنونی

دیدار حسین روازاده و عباس تبریزیان، از ترویج‌دهندگان «طب اسلامی»، مهر ۱۳۹۵

«طب اسلامی» زاده جمهوری اسلامی نیست، از دیرباز گفته می‌شد که اسلام راهکارهایی را از پیش از تولد تا پس از مرگ برای انسان در نظر دارد.

اما قدرت ایدئولوژی اسلامی در چهار دهه گذشته در ایران مقوله «طب اسلامی» را، به گفته خود مقام‌های جمهوری اسلامی، مبتذل‌تر و گستاخ‌تر از همیشه کرده و همزمان به آن مصونیت بخشیده است.

نقطه اوج این ابتذال و گستاخی را می‌توان این روزها در ماجرای آتش زدن کتاب اصول طب داخلی هاریسون به دست یک روحانی به نام «آیت‌الله عباس تبریزیان» مشاهده کرد که خود را «پدر طب اسلامی» می‌خواند.

جامعه پزشکی ایران در بن‌بست

جامعه پزشکی ایران در روزهای اخیر، به‌طور یکپارچه با واکنش‌ به این اقدام، خواستار برچیده شدن بساط «طب اسلامی» شده‌اند.

علاوه بر سعید نمکی، وزیر بهداشت که با مقایسه این اقدام با اقدام‌های مخرب طالبان در افغانستان، تبریزیان را فردی «جاهل» خواند که «عده‌ای مریض نادان» هم او را تأیید می‌کنند، دیگر مقام‌های وزارت بهداشت نیز به این اقدام قرون وسطایی واکنش نشان دادند.

مثلاً علیرضا رئیسی، معاون وزارت بهداشت، گفت: «آنچه مایه تأسف است فقط خالی بودن دست این افراد مدعی از نقد علمی نیست، بلکه سکوت و عدم برخورد قاطع مراجع علمی، فرهنگی، دینی و قضایی در برابر چنین رفتارهایی است.»

عباس تبریزیان در حال طبابت اسلامی

او ادامه داد که تبریزیان با طب اسلامی «تجارتخانه‌ای» برپا کرده و «این اتفاق نادر و عجیبی نیست و در حال تبدیل شدن به رویه و قاعده‌ای است که به اشکال مختلف شاهد تکرار آن بوده‌ایم؛ از دخالت جاهلانه در درمان صدها بیمار مبتلا به سرطان و بیماری‌های مزمن تا توصیه به خوردن نمک در هنگامه بسیج ملی "کنترل فشارخون" از تریبون صدا وسیما.»

حتی محمدرضا قدیر، رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم، نیز این اقدام تبریزیان را محکوم کرد و گفت که او «با بی‌سوادی از علم طب، برای خود دکان باز کرده» است.

دفتر نظارت و اعتباربخشی معاونت درمان وزارت بهداشت، مرکز تحقیقات اخلاق و حقوق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، و انجمن علمی طب سنتی ایران نیز از جمله سازمان‌ها و نهادهایی بودند که هاریسون‌سوزی تبریزیان را محکوم کردند.

واکنش محدود روحانیون

علاوه بر خشم جامعه پزشکی ایران، نفس اقدام کتاب‌سوزی، تأثیر بسیار منفی بر افکار عمومی دارد. در این شرایط، حوزه علمیه قم و بخشی از روحانیون و حتی برخی از نمایندگان رهبر جمهوری اسلامی تلاش کردند با محکوم کردن اقدام تبریزیان، آبروی رفته از روحانیت را تا حدودی بازگردانند، اما واکنش آن‌ها از صدور چند بیانیه فراتر نرفت.

بیشتر در این باره: وزیر بهداشت: آتش زدن کتاب، نشان‌دادن چهره زمخت طالبانی از روحانیت بود


علیرضا اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور و از فقهای شورای نگهبان، با انتشار بیانیه‌اش نوشت: «این گونه تفکرات و اقدامات در حوزه علمیه جایگاهی نداشته و انتسابی به حوزه و روحانیت ندارد.»

یا رسول جعفریان، از روحانیون سرشناس و رئیس کنونی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، نوشت: «وظیفه حاکمیت دفاع از حریم علم و دانش و مبارزه با جاهلانی است که با اقدمات ناصواب خود، زمینه آسیب زدن به دین و سلامت مردم را دنبال می‌کنند.»

بی‌عملی معنادار دستگاه قضایی ایران

با وجود درخواست‌های مکرر، چه از سوی مقام‌های بهداشت، چه از سوی نهادهای دیگر، برای پیگرد قانونی عباس تبریزیان، دستگاه‌ قضایی ایران تاکنون نه تنها در این زمینه پرونده‌ای تشکیل نداده که تأکید کرده او بازداشت نشده است.

دادسرای ویژه روحانیت، روز دوشنبه ۷ بهمن، اعلام کرد عباس تبریزیان بازداشت نشده و اخبار در این زمینه «از اساس کذب است».

این نهاد قضایی که به طور اختصاصی به جرایم روحانیون رسیدگی می‌کند، برای این که بار مسئولیت را از شانه خود بردارد، اضافه کرد که «حسب اطلاع واصله، مشارالیه در خارج از کشور (شهر نجف اشرف) ساکن است.»

این در حالی است که در روزها و ماه‌های اخیر، دستگاه قضایی ایران با برخورد با «شاخ‌های اینستاگرام» سعی داشته قدرت سایبری خود را به رخ بکشد، یا در جریان بازداشت کسانی مثل روح‌الله زم، فعال سیاسی ساکن فرانسه، نیروهای قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی تلاش کردند «اشراف و توان» خود را حتی فرای مرزهای ایران به نمایش بگذارند.

ناگفته نماند که عباس تبریزیان که پدربزرگش متولد تبریز بود و به عراق مهاجرت کرده بود، در سال ۱۳۴۳ در شهر نجف در عراق به دنیا آمد و تا ۱۸ سالگی نیز در این شهر اقامت داشت و از آن پس مقیم ایران شده است.

صحت و سقم اقامت تبریزیان در حال حاضر در خارج از ایران مشخص نیست، اما این قطعیت دارد که سایت‌های متعددِ او در اینترنت و کانال‌ها و صفحات گوناگون او در شبکه‌های اجتماعی همچنان در ایران فعال است و پلیس فتا (پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا) نیز در این زمینه تاکنون اقدامی انجام نداده است.

تبریزیان عمده ارتباطاتش از طریق اینترنت است و به این طریق، علاوه بر ارائه توصیه‌های خود در زمینه «طب اسلامی» و جذب مشتری، به فروش اینترنتی آنچه «داروی اسلامی» خوانده می‌شود نیز می‌پردازد.

تبریزیان، یک متهم سابقه‌دار

اهمال نیروهای انتظامی و قضایی ایران در برخورد با تبریزیان، که به نظر عمدی می‌رسد، بی‌سابقه نیست.

محمود عباسی، یک قاضی که خود معاونت حقوق بشر و امور بین‌الملل وزارت دادگستری را برعهده دارد، گفته است: «سال‌هاست که تبریزیان به مداخله آشکار در امور پزشکی و دارویی می‌پردازد و متأسفانه مسئولان قضایی در قبال شکایات و پرونده‌های متشکله علیه وی مماشات می‌کنند، که شاید نگرانی آنان ناشی از ملبس بودن تبریزیان به لباس روحانیت باشد.»

او تأکید کرد که «بدون تردید، بی‌تفاوتی جامعه و مسئولان در قبال اقدامات غیرقانونی چنین افرادی موجب گستاخی آنان شده است.»

بر اساس گزارش رسانه‌های ایران، سال ۱۳۹۶، وزارت بهداشت فعالیت عباس تبریزیان در زمینه «طب اسلامی» را غیرقانونی اعلام کرد و خواستار توقف فعالیت او و شاگردانش شد.

یک سال بعد، دفتر نظارت و اعتباربخشی وزارت بهداشت طی بخشنامه‌ای، با تأکید بر فعالیت عباس تبریزیان، از معاونان درمان دانشگاه‌های علوم پزشکی سراسر کشور خواست که در صورت مشاهده موارد تخلف مشابه، «ضمن معرفی متخلفان به مراجع ذی‌صلاح قانونی از جمله دادگاه ویژه روحانیت، برخورد قانونی مناسب صورت پذیرفته و این دفتر را از اقدامات انجام‌شده، مطلع کنند».

با این حال، فعالیت‌های عباس تبریزیان و افراد کمترشناخته‌شده در زمینه «طب اسلامی» و فروش «دارو»هایشان همچنان ادامه دارد.

علاقه مقام‌های حکومتی به «طب اسلامی»

آنچه مسلم است، دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نه تنها «طب اسلامی» را جرم نمی‌داند بلکه بخش قابل‌توجهی از روحانیون به این پزشکی کاذب ایمان دارند.

بیشتر در این باره: «ناکارشناسان» در تلويزيون دولتی ايران

برای نمونه، محمد سعیدی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه قم، در دیداری که آبان ۱۳۹۵با عباس تبریزیان داشت، خواستار آن شد که طب اسلامی به عنوان یکی از دروس حوزه علمیه تدریس شود.

سعیدی گفت: «طب اسلامی باید به عنوان یکی از دروس حوزه مطرح شود و پژوهش‌های علمی در این عرصه، محتوای لازم را تأمین سازند.»

محمد سعیدی همان کسی است که پیشتر در یک جلسه سخنرانی، نقل‌قولی را از خواهر رهبر جمهوری اسلامی در مورد «یاعلی» گفتن علی خامنه‌ای در لحظه تولد مطرح کرد.

البته گاهی این ایمان به «طب اسلامی» جان بیماران از جمله مقام‌های جمهوری اسلامی را نیز گرفته است. نمونه جنجالی آن، اظهارات پسر محمود هاشمی شاهرودی، رئیس پیشین قوه قضاییه، است که پس از مرگ پدرش گفت هاشمی شاهرودی به حرف کارشناسان طب اسلامی گوش داد و بیماری‌اش از کنترل خارج شد.

شاهرودی در زمان حیاتش از حوزه‌های علمیه خواسته بود که با جمع‌آوری «روایات عجیب و تکان‌دهنده و پرمحتوای اسلامی» در مسیر احیای طب اسلامی بکوشند.

ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، پس از مرگ هاشمی شاهرودی، به نقل از احمد کریمی که او را «متخصص طب سنتی» معرفی کرده بود، نوشت: «در حال حاضر ۱۵ هزار روحانی از حوزه‌های علمیه بیرون آمده‌اند و در قامت طبیبِ طب اسلامی ‌مشغول طبابت هستند.»

یا مثلاً علی محقی، مسئول ستاد نمازجمعه بیرجند، به تازگی گفته است که «میز طب اسلامی از مهم‌ترین طرح‌هایی است که در فضای مصلی در کنار فریضه نماز به اجرا درآمده است».

ولایتی و خامنه‌ای؛ «معماران طب اسلامی»

اما این رفتار دوگانه در جمهوری اسلامی نسبت به «طب اسلامی» ناشی چیست؟ چرا برخی آن را محکوم و برخی دیگر آن را ترویج می‌کنند؟ شاید دلیل اصلی این رفتار دوگانه را باید در حمایت دفتر رهبر جمهوری اسلامی از «طب اسلامی» جست‌وجو کرد.

تقریباً با آغاز رهبری خامنه‌ای، در سال ۱۳۶۹، در فرهنگستان علوم پزشکی شاخه‌ای به نام گروه طب اسلامی و طب سنتی تأسیس شد.

علی‌اکبر ولایتی، مشاور امور بین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی که خود پزشک کودکان است، اکنون ریاست این گروه را برعهده دارد.

او چندی پیش در نشست خبری دومین همایش بین‌المللی «تاریخ پزشکی در ایران و اسلام»، از «شکوفایی پزشکی» پس از اسلام سخن گفت.

به گفته ولایتی، که او را باید از معماران اصلی «طب اسلامی» در این دوره دانست، تاکنون هشت دانشکده طب سنتی و داروسازی سنتی در ایران تأسیس شده است.

بیشتر در این باره: پسر هاشمی شاهرودی: پدرم به حرف کارشناسان طب اسلامی گوش داد، بیماری‌اش از کنترل خارج شد

اما خود خامنه‌ای با وجود برخورداری از یک تیم ویژه پزشکی مدرن، از هواداران «طب اسلامی» است و، دست‌کم در کلام، چنین «طبی» را ترویج کرده است.

رهبر جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۹، در دیدار با برخی استادان دانشگاه، گفت: « یکی از دوستان اشاره کردند که دانشکده‌ طب سنتی تشکیل شده. این برای من یک مژده است.»

به غیر از محدودیت‌هایی که در چهل سال جمهوری اسلامی در رشته‌های پزشکی و آموزش آن‌ها در ایران (مثل ممنوعیت پزشکی زنان برای مردان) اعمال شده، خامنه‌ای حتی در سخنرانی‌هایش پزشکانی را که در دانشکده‌های پزشکی معتبر تحصیل کرده‌اند، تحقیر کرده است.

رهبر جمهوری اسلامی در یکی از سخنرانی‌هایش گفته است: «وصیتنامه‌ بقراط را، سابق در مطب‌ها دیده بودم و نمی‌دانم حالا هم آویزان است یا نه، خیلی خوشم می‌آمد. هر جا هم می‌رفتم، نگاه می‌کردم و هر طور بود، می‌خواندم. آن را هم ظاهراً برای مراجعین زده بودند؛ برای خودشان نزده بودند، چون در اتاق انتظار بود و در اتاق خودشان نبود.»

«طب اسلامی» فقط یک «دکان» نیست

به دلیل همین حمایت سرنوشت‌ساز حکومت است که عباس تبریزیان با وجود اخطارها و هشدارها، بدون هیچ نگرانی به کار خود ادامه می‌دهد.

او بر پیشانی سایت اینترنتی خود این جمله از خامنه‌ای را قرار داده است: «دغدغه امروز من طب اسلامی و ایرانی است.»

یا در بیانیه‌ای، در واکنش به بالا گرفتن اعتراض‌ها به آتش زدن کتاب اصول طب داخلی هاریسون، به مخالفانش پاسخ داد: «حضرت آقا فرمودند اگر آنان برجام را پاره کردند، ما آن را آتش می‌زنیم. پس این یک حرکت نمادین است.»

تبریزیان حتی از گفتمان یهودستیزانه حکومت ایران و شخص رهبر جمهوری اسلامی نیز برای توجیه هاریسون‌سوزی خود بهره برد و گفت: «آیا سوزاندن کلام یهود در کشور اسلامی اقدامی نابجاست؟»

در حالی که وزارت بهداشت در تلاش است تا از طریق یک کانال تجاری با سوئیس، دارو وارد کشور کند، او نه تنها گفت که سوزاندن کتاب این پزشک یهودی اقدامی درست بوده که حتی مدعی شد درآمد حاصل از فروش داروهای پزشکی به جیب «صهیونیسم» می‌رود.

عباس تبریزیان کوتاه نیامده و در این روزها که محققان در لابراتوارهای پیشرفته کشورهای گوناگون به دنبال یافتن واکسن برای مهار اپیدمی ویروس کرونا هستند، «واکسن اسلامی» این ویروس را ارائه کرده که «همان داروی امام کاظم و داروی جامع امام رضا با عسل و سیاه‌دانه است».

در مجموع، آنچه به عنوان «طب اسلامی» از سوی حکومت ایران ترویج و بر آن تاکید می‌شود، فقط یک «دکان» نیست که زمینه را برای ایجاد شغل عده‌ای فراهم کرده باشد.

از سوی دیگر، ترویج «طب اسلامی»، صرف‌نظر از خطرات جانی برای بیماران، در شرایطی است که به گفته وزیر بهداشت، ایران با «خطر پدیده پزشکان بیکار» مواجه است.

اگر در اوایل استقرار جمهوری اسلامی و در جریان انقلاب فرهنگی، رشته‌های علوم انسانی و هنر بیش از دیگر رشته‌های تحصیلی آسیب‌پذیر بودند، به نظر می‌رسد که اکنون آفت جهالت حکومتی شاخه‌های علوم طبیعی را نیز آلوده و مسموم کرده است.