سرنوشت جنبش زنان ایران چه خواهد بود: مستقل یا حکومتی؟

سال ۱۳۶۸ زمانی که اولین دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری در دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تشکیل شد، بسیاری آن را گامی مثبت در نگاه «جمهوری اسلامی» به مسایل زنان دانستند. تحلیلی که تا به امروز همچنان اختلاف‌نظرهای زیادی در مورد آن وجود دارد.

در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران که ماه گذشته در شهر فلورانس برگزار شد نیز یکی از سخنرانی‌ها به موضوع «بررسی نقش جامعه زنان در مبارزه با بنیادگرایی، با تاکید بر تعامل با دفاتر امور زنان دولت‌ها» اختصاص داشت.

نوشین کشاورزنیا، کارشناس ارشد مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی با نگاهی به عملکرد هر یک معاونت‌های امور زنان در دوران روسای مختلف جمهوری، به بررسی تعامل فعالان زن با این دفاتر پرداخت. به گفته او کنفرانس پکن نقطه اشتراک دفتر امور زنان به مدیریت شهلا حبیبی در دولت هاشمی رفسنجانی با گروه‌های فعال در مسایل زنان بود.

نقطه اشتراکی که به گفته او نقطه عطف هویت‌یابی فمنیست‌های مسلمان در ایران بود. نوشین کشاورزنیا گفت:« وقتی(زنان از کنفرانس پکن) برمی‌گردند، مشخصا وارد حوزه زنان می‌شوند. عقاید گروهی کاملا تغییر می‌کند و گروهی با حفظ هویت اسلامی به شاخه فمینیسم اسلامی گرایش پیدا می‌کنند. به نظر می‌رسد در این دوره، دستاورد مشخصی که حاکی از همکاری یا پیگیری مباحث کنفرانس پکن باشد، بین دو گروه به چشم نمی‌خورد. علتش هم می‌تواند عدم وجود تشکل‌های مستقل وجود ندارد. میراث پکن ماند برای دوره بعد که به دوره اصلاحات موسوم است. »

دولت محمد خاتمی و فمینیست‌های اسلامی

نوشین کشاورز نیا در بررسی رابطه دفتر مشارکت امور زنان به مدیریت زهرا شجاعی در دولت محمد خاتمی با گروه‌های فعال زنان می‌گوید:«(در این دوران) گروه سکولارها شناخته‌تر از قبل می‌شوند و عرصه نقد و نظر هم با گروه نواندیش اصلاح‌طلب دینی، کسانی که در بخش دولت هستند، کمی باز می‌شود. طبیعتا آن گروه فمینیست‌های اسلامی، رفت و آمدشان به دولت بیشتر است و آنها هستند که بیشتر به مرکز امورمشارکت زنان می‌روند؛ به عنوان مشاور، پژوهشگر و یا در جهت سیاست‌های مرکز کارهای ترویجی انجام می‌دهند. من فکر می‌کنم اینجا سکولارها بیشتر نقش منتقد دارند. البته در جلسات و یا سمینارهایی که برگزای می‌شود، شرکت می‌کنند، نقد و نظر و خواسته ها را می‌گویند اما مقر اصلی آنها برای بیان مطالباتشان سایت‌ها و مجلاتی است که راه می‌اندازند.»

با این که به گفته خانم کشاورزنیا گروه‌هایی از فعالان زن مذهبی در دوران محمد خاتمی، روابطی را با دفتر امور زنان برقرار کرده‌اند، اما وی می‌گوید:« فکر می‌کنم هنوز در این دوره گرایش غالب، نکوهش لابی‌گری با دولت است،(فعالان زن) مطالبات زنان را مطرح می‌کنند اما درگیر حل کردن چالش‌های خود نیز هستند.(مانند) بحث گسترده‌ای که مجله زنان نیز آن را به یک جریان اصلی تبدیل کرد این که اصلا چیزی به نام جنبش زنان داریم یا نداریم؟ در مورد برقراری ارتباط قوی و موثرتر با دولت، این که اصولا باید با دولت لابی کنیم؟ مطالباتمان چطور باید باشد؟ من فکر می‌کنم تقریبا جو غالب این بود که نه، یعنی دیدگاه منفی وجود دارد.»

دفتر امور زنان و خانواده در دولت احمدی‌نژاد

نوشین کشاورزنیا در بررسی دفتر امور زنان در دولت محمود احمدی‌نژاد، می‌گوید که در پی تغییر مسیر تحقیقات و فعالیت‌های دفتر امور زنان به سوی اسلامی شدن، راه ارتباطی زنانی که او نواندیش دینی می‌خواند، با دفتر امور زنان به ریاست زهره طبیب‌زاده نوری قطع می‌شود. کشاورزنیا این قطع ارتباط را دلیل نزدیکی دو گروه از فعالان مسایل زنان می‌داند.

به گفته این کارشناس مسایل زنان در این دوران حرکت‌های دیگری نیز شکل می‌گیرد:« مطالبات زنان در دوره احمدی‌نژاد ظرف پیدا می‌کند، به این معنی که چند کمپین راه می‌افتد و خیلی سازمان‌دهی‌شده‌تر از قبل خواسته‌ها را مطرح می‌کنند، کمپین‌هایی مانند کمپین یک میلیون امضا،‌ کمپین ضد سنگسار، کمپین ورود به استادیوم‌-روسری سفیدها، نمونه‌هایی است از آن سازمان‌دهی که برای این مطالبات شکل می‌گیرند.»

با این که به گفته خانم کشاورزنیا تا پایان دولت احمدی‌نژاد رابطه فعالان جنبش زنان با دفتر امور زنان رابطه‌ای بسیار کم‌رنگ بوده اما مهرداد درویش‌پور، جامعه ‌شناس ساکن سوئد معتقد است که اساسا استقلال جنبش زنان از نهادهای دولتی امری واجب است، هرچند به گفته او حکومت‌های دیکتاتوری ویژگی‌های خاص خود را دارد: «در کشورهای استبدادی که سعی می‌کنند از هر ابزاری برای مشروعیت بخشیدن به نهادهای قدرت استفاده کنند، استقلال جبش زنان به نظرم بسیار مهم است.

اگر این جنبش‌ها مستحیل شوند، بیش از آن که بتوانند از ابزار دولت در خدمت زنان استفاده کنند، بیشتر زنان به ابزار مصونیت بخشیدن به دولت‌ها تبدیل می‌شوند. فکر می‌کنم پافشاری بر این استقلال مهم است. اما، اولا: جنبش زنان یک دست نیست. ثانیا: در یک جنبش کاملا مستقل زنان، در یک جامعه استبدادی،اگر کلامی را تولید کنید، از منفذها و روزنه‌هایی هم ممکن است کسانی که خودشان فمینیست نیستند- بیشتر از زنان مدیران حاکمیت هستند- تحت تاثیر این جنبش فمینیستی و جنبش زنان، اصلاحاتی را در ساختارهای دولتی ایجاد کنند. ما نباید این را رد کنیم. باید از هر تغییر و هر چرخشی به سود زنان، استقبال کرد نباید آن را تخطئه کرد.»

شکستن تابوی لابی‌گری در دولت روحانی

اما آن گونه که نوشین کشاورز نیا می‌گوید در دولت حسن روحانی، صرف حضور شهیندخت مولاوردی در جایگاه معاونت امور زنان سبب شده تا تابوی لابی‌گری با دولت شکسته شود. او با اشاره به سابقه حضور شهیندخت مولاوردی در معاونت امور زنان در دولت خاتمی و آشنایی او با بسیاری از فعالان اسلامی و سکولار زن در ایران می‌گوید:«اعتقادم بر این است که هنوز آن گفتمان عمومی و ضروری برای بحث بر سر این که آیا باید این مناسبات باشد و چطور باید باشد، تبدیل به یک گفتمان عمومی نشده. بلکه فقط به دلیل حضورخانم مولاوردی و یا پیشینه‌ای که در دوره‌های قبل گفتم، یعنی آمدن اصولگراها، باعث شده تایید و توافق ضمنی وجود داشته باشد که بخش عمل‌گرای جنبش باید سیاست لابي‌گری با دولتی‌ها را پیش ببرد.»

محدودیت‌های امنیتی ایجاد شده برای فعالان زنان، بگیر و ببند ها و از سوی دیگر مهاجرت گروه گسترده‌ای از فعالان زنان و روزنامه‌نگاران آن گونه که خانم کشاورزنیا می‌گوید به کم‌توان شدن فعالان زن منجر شده است.

او با طرح این پیش‌زمینه،‌ ضرورت لابی‌گری با دولت را این گونه مطرح می‌کند:«با توجه به شرایطی که در ایران داریم، باید برای تعامل و برقراری ارتباط موثر دنبال راه کار باشیم. ما به این تعامل و استفاده از پتاسیل نهادهای دولتی ناگزیر هستیم. ما چطور می‌توانیم با مسئله خشونت علیه زنان که در سطح گسترده در عرصه عمومی و خصوصی درحال انجام است، مبارزه کنیم و مطالبتمان را بگوییم بدون این که بتوانیم نهادهای مختلف دولتی را چه در سطح سیاست‌گذاری‌ها و چه در بخش کارهای عملی درگیر کنیم؟»

استقلال جنبش زنان و شرایط سرکوب

مهرداد درویش‌پور اما معتقد است که فعالان زنان ایران ضعیف، تحت فشار و یا کم تعداد باشند، باید همچنان از خود مراقبت کند:«باز هم تاکید می‌کنم تجربه تاریخی نشان داده بیش از این که دولت‌ها و امکانات دولتی به میدانی برای رشد و گسترش جنبش زنان تبدیل شوند، این خطر برعکس است.

بحث بر سر نادیده گرفتن شرایط جامعه ایران نیست. بحث بر سر این هم نیست که ما با توجه به شرایط سرکوب نباید از این روزن‌ها استفاده کنیم. جان کلام من این است که استفاده از هر فرصتی برای پیشبرد خواسته های زنان، باید به گونه‌ای پیش برود که منجر به تقلیل خواسته و توفعات زنان نشود، با گفتمان رسمی دولتی در هم نیامیزد و به یک معنی به اخته شدن جنبش زنان منجر نشود.

این مساله‌ای کلیدی است که بسیاری از فعالان جنبش زنان نگران آن هستند و من فکر می‌کنم این نگرانی به‌جاست. این نگرانی الزامابا تلاش برای اعمال فشار از طریق فضای عمومی ساختن برای خواسته‌های زنان و حتی لابی‌گری منافات ندارد. با این همه باز هم باید تاکید کنیم بر استقلال جنبش زنان وعدم در هم‌آمیختگی‌شان با نهادهای قدرت و به ویژه حکومت در جامعه‌ای نظیر ایران»

---------------------------------------------------------------------------------------------

در برنامه‌های بعدی صدایی دیگر باز هم به مباحث مطرح شده در کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایران خواهیم پرداخت.