در بحبوبه تحولات خاورمیانه کسی انتظار نداشت به ناگاه خبر از سفر محرمانه چند هفته پیش نتانیاهو به عمان بشنود، آن هم سفری با استقبال گرم از سوی عمان. گرمای این استقبال را میتوان در موارد عدیدهای به شرح زیر یافت:
- تعمد عمان و اسرائیل در علنی کردن این خبر و پنهان نگه نداشتن آن.
- دعوت رسمی عمان از نخستوزیر اسرائیل.
- استقبال شخص سلطان قابوس از نتانیاهو، آن هم به رغم کهولت سنش که او را از انظار عمومی به دور نگه داشته بود.
- همراهی همسر نتانیاهو در این سفر و همچنین هیئت بلندپایهای از مقامهای ارشد اسرائیل از جمله رئیس موساد و مقامهای سیاسی و نظامی که خود گواه آن است گفتوگوها در زمینههای گوناگون در جریان بود.
از همین رو بسیاری از کارشناسان معتقدند این سفر گرچه به بهانه مذاکرات صلح اسرائیل و فلسطین انجام شد، ولی محدود به آن نبود. درست است که چند روز پیش از این سفر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان، در عمان بود ولی به دلیل حُسن روابط عمان و ایران، عموم کارشناسان بر این باورند که موضوعات این سفر محدود به میانجیگری عمان میان فلسطین و اسرائیل نبود. چنین میانجیگری را مصر و یا اردن که روابط با دو سوی منازعه دارند، نیز میتوانستند انجام دهند. عمان تا پیش از این سفر فاقد روابط دیپلماتیک با اسرائیل بود.
گو اینکه اسحاق رابین و شیمون پرز، نخستوزیران پیشین اسرائیل، در پی روند صلح فلسطین و اسرائیل در دهه ۹۰ به عمان سفر کرده بودند و دفتر تجاری دو کشور (به جای سفارت) برقرار شده بود، ولی با متوقف شدن روند صلح، هم دفتر تجاری در سال ۲۰۰۰ بسته شد و هم روند عادیسازی روابط عمان و اسرائیل متوقف شد.
دقیقاً از همین جاست که سفر نتانیاهو به عمان و استقبال گرم از او در رأس یک هیئت بلندپایه، غیرمترقبه و شگفتانگیز شد به ویژه هنگامی که در یادآوریم این سفر در شرایطی انجام شد که موضوع مجادله برانگیز «قدس شرقی» که توسط ترامپ به عنوان اورشلیم یکپارچه (شرقی و غربی) به عنوان پایتخت اسرائیل اعلام شد، مورد اعتراض عمان نیز قرار گرفته بود.
این سفر در این شرایط آنگاه شگفتانگیزتر میشود که در پی این دیدار، یوسف بنعلوی، وزیر خارجه عمان، در کمال صراحت و بدون اشاره به اختلاف بر سر قدس شرقی گفت: «اسرائیل یک "کشور" حاضر در این منطقه است و همگی ما این را درک میکنیم. جهان هم از این حقیقت آگاه است. زمان آن فرا رسیده است که با اسرائیل همانند دیگر کشورها رفتار شود.»
دعوت رسمی عمان از نخستوزیر اسرائیل، استقبال گرم از او و چنین اظهار نظر رسمی از وزیر خارجه عمان دو پیام زیر را در بر دارد:
یکم؛ عمان وارد فاز عادیسازی روابط با اسرائیل شده، آن هم در شرایطی که نه پیششرطی به عنوان «تحفظ» این کشور درباره چند و چون اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل دارد و نه هیچ پیش شرط دیگر مانند مخالفت با شهرکسازی اسرائیل در منطق اشغالی فلسطینیان. ناگفته پیداست که چنین عادیسازی روابط با اسرائیل چه امتیاز بزرگی برای اسرائیل و شخص نتانیاهو است.
دوم؛ عمان نه تنها خود وارد فاز عادیسازی با اسرائیل آن هم با واگذاری چنین امتیاز بزرگی شده بلکه دیگر «کشورها» را توصیه به «شناسایی» اسرائیل کرده است. آن دیگر کشورها کدامند؟ عربستان، بحرین، امارات یا «کشوری دیگر»؟
با در نظر گرفتن اینکه عربستان، بحرین و امارات تا همین جا مراودات خود با اسرائیل را آشکار کردهاند، مخاطب توصیه عمان نمیتواند این کشورها باشند. تنها کشور عربی خلیج فارس که هیچگونه مراودهای با اسرئیل ندارد، کویت است. گو اینکه کویت یا هر کشور دیگری در جهان میتواند مخاطب این توصیه عمان باشند، جمهوری اسلامی ایران نیز قطعاً در شمول این فراخوان عمان قرار میگیرد به ویژه اگر روابط گرم و حسنه تهران-مسقط در طول چهار دهه گذشته را از جمله نقش عمان به عنوان واسط بین تهران- واشنگتن در مذاکرات هستهای به یاد آوریم.
تردید نیست که توصیه مسقط به جمهوری اسلامی برای شناسایی اسرائیل توصیهای شگفتانگیز است که ای بسا آدمی را وادارد گمان بَرد مخاطب این توصیه تهران نیست، اما، مگر فاش شدن مذاکرات محرمانه «اسلام ناب محمدی» با «شیطان بزرگ» در پرونده هستهای آن هم با مجوز شخص رهبر جمهوری اسلامی در اواخر سال ۹۱ شگفتانگیز نبود؟ اساساً عرصه سیاست عرصه اخبار شگفتانگیز است. چه استبعادی دارد که مخاطب دعوت عمان برای شناسایی اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران باشد؟
تهران و واکنش ملایم به سفر نتانیاهو به عمان
تقریباً همه کارشناسان و صاحبنظران بر این باورند که سفر نتانیاهو به عمان، صورت مذاکراتی اعم از مسئله فسطین و اسرائیل را در برداشته است. میانجیگری عمان میان محمود عباس و بنیامین نتانیاهو تنها بخشی از واقعیت است. بخشی از واقعیت همچنان محرمانه باقی مانده و آن میانجیگری عمان میان تهران و تلآویو است که دستکم در سوریه به گونهای به نقطه تقابل نظامی رسیده است.
پیامهای اسرائیل به تهران از کانال مسکو بر کسی پوشیده نیست. این پیامها از کانال مسقط نیز میتواند به تهران فرستاده شده باشد. اما، به شرحی که گفته ظاهراً پیام عمان به تهران چیزی فراتر از تقابل ایران و اسرائیل در سوریه است؛ پیامی برای شناسایی رسمی اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی.
پیام احتمالی عمان به جمهوری اسلامی مبنی بر شناسایی اسرائیل توسط تهران، اگرچه میتواند محل تردید برخی جزماندیش باشد که ماهیت سیال سیاست را هنوز درک نکردهاند، اما، استقبال گرم سلطان قابوس از نتانیاهو قطعاً یک چیز را روشن کرد و آن اینکه جمهوری اسلامی در کلیت خود دیگر «حساسیت» زیادی در عادیسازی روابط کشورها با غده سرطانی اسرائیل و رژیم اشغالگر قدس (ادبیاتی که جمهوری اسلامی در توصیف اسرائیل بهکار میبندد) وجود ندارد. در پی این سفر، مهمترین اعتراضها تنها از زبان امیرعبداللهیان، مشاور رئیس مجلس و از بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه، شنیده شد و بس.
امیرعبداللهیان در حساب کاربریاش در توئیتر نوشت: «دیدار نتانیاهو نخستوزیر جنایتکار رژیم نامشروع صهیونیستی با سلطان قابوس به دور از حکمت شناخته شده در سلطان قابوس است.» و قاسمی نیز به این بسنده کرد که: «از نظر ما کشورهای اسلامی منطقه نباید تحت فشار کاخ سفید به رژیم غاصب صهیونیستی فضای تحرک برای ایجاد مصائب و مشکلات جدید در منطقه دهند... عقبنشینی و تن دادن به خواستههای نامشروع آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی، آنها را برای فشار و پیشروی بیشتر در منطقه و نادیده گرفتن حقوق مسلم ملت فلسطین جسورتر میکند.»
روشن است که این واکنشها چیزی در حد صفر است هنگامی که در یاد آوریم از چهار دهه پیش، روابط تهران-قاهره به دستور آیتالله خمینی صرفاً به دلیل شناسایی اسرائیل توسط «فرعون مصر» در ادبیات جمهوری اسلامی، قطع شد.
پرسش این است که چرا امروز جمهوری اسلامی چنان واکنش سختی از خود به عادیسازی رابطه عمان و اسرائیل نشان نمیدهد؟ امروز شناسایی اسرائیل توسط سطان قابوس (دوست دیرینه ایران) نیز دیگر حساسیتبرانگیز نیست. این یعنی جمهوری اسلامی در «روند حساسیتزدایی» از انکار موجودیت اسرائیل قرار گرفته است. (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به موضع ایران درباره موجودیت اسرائیل)