دیدارهای چندگانه جواد ظریف و جان کری به موضوعی جنجالی در سیاست آمریکا تبدیل شده است. اما فراتر از آنکه در مصاف دونالد ترامپ و مایک پومپئو با وزیر خارجه اسبق آمریکا حق با کدام طرف است، اهمیت این گفتوگوها بر سر آینده توافق هستهای ایران و ۱+۵ موسوم به «برجام» است که بعد از خروج آمریکا نفسهایش به شماره افتاده است.
بر اساس مواضع مقامات جمهوری اسلامی و رصد کردن اقدامات شرکتهای اروپایی فعال در ایران میتوان نتیجه گرفت که عملکرد اتحادیه اروپا در حفظ برجام با گروه ۱+۴ موفقیتآمیز نبوده و تنها میتواند شبحی از آن را نگه دارد. تهدید اخیر جواد ظریف مبنی بر افزایش غنیسازی اورانیوم که تردید وجود آورد از مرحله حرف فراتر برود، نیز به نوبه خود احتمال مرگ زودرس برجام را افزایش داده است.
حال در شرایط یادشده این سئوال مطرح است که آیا دیدارها و ارتبطات پیدا و پنهان کری و ظریف میتواند به بقای برجام کمک کند و اساساً ظرفیت آن چیست؟
طبیعتاً میتوان انتظار داشت جان کری که خود را از معمارهای برجام میداند در دیدارهای فوق توصیهها و راهبردهایی برای حفظ برجام کرده باشد. جمهوری اسلامی نیز این دیدارها برای سنجش کار کردن بر روی شکاف در درون عرصه سیاسی آمریکا برای حفظ برجام را فرصت به شمار آورده است. در این میان روابط شخصی خوب ظریف و کری نیز موقعیتی برای ارزیابی ظرفیتهای حفظ برجام در آمریکا فراهم ساخته است. اما از آنجا که کری در هیئت حاکمه کنونی آمریکا نفوذی ندارد، پتانسیلهای بالقوه را میتوان در دو محور استیضاح احتمالی ترامپ و پیروزی حزب دمکرات در انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا جستوجو کرد.
منتهی پیش از آن باید در نظر داشت که مناسبات ظریف و کری نیز خالی از تنش و نقاط اختلاف پررنگ نیست. همانگونه که کری در اظهاراتش تصریح کرده که نسبت به پیامدهای منفی برنامههای موشکی به ظریف هشدار داده است.
با سیاستی که جمهوری اسلامی بعد از برجام در پیش گرفت و حاضر نشد تنشزدایی با آمریکا را در حوزههای دیگر تعمیم دهد و کماکان مناسبات خصمانه را حفظ کند، حتی در صورت پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات ۲۰۱۶ نیز حفظ برجام خالی از چالش نبود. البته بعید بود دولت آمریکا از برجام خارج شود اما وجود اختلافات برجسته در حوزههای موشکی و سیاستهای منطقهای اجازه استفاده از برجام در سطوح مورد نظر جمهوری اسلامی را نمیداد. کمااینکه در ماههای اولیه نیز واقعیت موجود با صورتبندی و انتظارات ایجاد شده از سوی دولت روحانی تفاوتهای بارزی داشت.
در اواخر دوره ریاست جمهوری اوباما نیز دولت آمریکا حساسیتهای خود نسبت به جمهوری اسلامی را داشت و تنبیههایی را خارج از محدوده برجام اعمال کرد. میتوان پیشبینی کرد که با تشدید شکاف در حوزه برنامههای موشکی و مناقشات منطقه، احتمال تصویب تحریمهای جدید در مسیر موازی و هماهنگ با اروپا وجود داشت که بقای برجام را تحتالشعاع قرار میداد و حداقل شکننده میساخت.
حال با فرض اینکه ترامپ در ماههای آینده استیضاح شود که احتمال تحقق آن قابل اعتنا بوده و در مسیر افزایشی قرار گرفته است اما هنوز قطعیتی بر آن متصور نیست، مایک پنس جایگزین او میشود. دیدگاههای پنس و کابینه فعلی دولت آمریکا در خصوص برجام که حمایت اکثریت حزب جمهوریخواه را دارند، تفاوت معناداری با ترامپ در خصوص برجام ندارد. آنها نیز برجام را خاتمه یافته تلقی کرده و خواهان دستیابی به توافق جدیدی با جمهوری اسلامی هستند که محدودیتهای هستهای را دائمی ساخته و موارد موشکی و اختلافات منطقهای نیز به آن افزوده شود. در تصور آنها هزینه خروج از برجام پردخت شده و دلیلی بر کوتاه آمدن از مواضع وحود ندارد.
تصمیمگیری در این خصوص وابسته به شخص ترامپ نبوده است، اگرچه او اصرار زیادی در تحقق آن با توجه به شعارهای دوران کمپین انتخاباتیاش داشت. بنابراین کنار رفتن ترامپ بیشتر در کاهش تنش با اروپا و بخصوص تعدیل جنگ تجاری با چین اثرگذار خواهد بود و ظرفیت قابل اعتنایی در حفظ برجام ندارد.
دیگر سناریو پیروزی دمکراتها در انتخابات امسال است که میتوان پیشبنی کرد که اکثریت مجلس نمایندگان را به دست آورند اما دور از انتظار است که ترکیب سنا دستخوش تغییر بزرگی شود. در عین حال جریان مسلط دمکراتها در زمینه جمهوری اسلامی اختلاف نظر بزرگی با جمهوریخواهها ندارند.
جان کری و اوباما استثناهایی در دمکراتها هستند. در بهترین حالت ممکن است دمکرات ها به خاطر بازسازی میراث اوباما و کاهش اختلافات با اتحادیه اروپا به عنوان متحد راهبردی به سمت بازگشت امریکا به برجام حرکت کنند. اما توازن قوا در سنا مانع بزرگی در تحقق این اقدام است. از سوی دیگر بخش مسلط دمکراتها ممکن است بیشتر تمایل داشته باشند با توجه به خروج دولت آمریکا از اصلاح برجام دفاع کنند و شرایط فعلی دولت آمریکا را تعدیل کنند.
در واقع تصور حفظ برجام با تداوم سیاست خصمانه با آمریکا و توسعهطلبی در خاورمیانه از سوی جمهوری اسلامی در هیئت حاکمه آمریکا و عرصه سیاسی کشور قابل قبول نیست و تضادهای ساختاری نیز حل نمیشود.
بنابراین با توجه به ملاحظات پیش گفته دیدارهای ظریف و کری فقط در حوزه مشورت و جنگ روانی در آمریکا کارایی دارد و ظرفیت قابل اعتنایی در حفظ برجام نخواهد داشت. بخصوص اگر ترامپ استیضاح نشود و دمکراتها در انتخابات برنده نشوند که نه تنها تأثیری مثبت نخواهد داشت، بلکه اوضاع را در آمریکا برای جمهوری اسلامی سختتر کرده و لایه رقابت جناحی را نیز بر رویکرد تهاجمی دولت آمریکا اضافه خواهد کرد.