بازماندگان عشق نخست شاه

شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاریس در تابستان ۱۹۷۴

در نگاهی عاشقانه، رویایی و بی‌قرار از تاریخ، محمدرضا شاه پهلوی عشق نخستین و ماندگار خود «ایران» را در جمع پنج کشور بزرگ جهان می‌دید و هدف تعیین‌شده او رقابت شانه به شانه با ژاپن، در نیمه دهه شصت شمسی (هشتاد میلادی) و تنها حدود پنج سال بعد از زمانی بود که انقلاب رویاهای او کابوس ساخت.

تاریخ انباشته از درس‌های بزرگ است و شاخه‌ای از تاریخ، به عنوان «دانش نسل زنده از رویدادهای گذشته» یک ملت و یا فرد، نه تنها به اندیشه‌ها، رفتارها و مطالعه ظرفیت‌های موجود و مفقود، که به اقدامات شکل گرفته و شکل نگرفته مرتبط نیز می‌پردازد، با این قصد که از تکرار «نامطلوب»ها پیشگیری شود.

اگر فاجعه به قدرت رسیدن نازی‌ها، ابعاد تخریب و کشتار جنگ جهانی دوم و نسل‌کشی یهودیان برای مردم آلمان قابل پیش‌بینی بود، هیتلر به قدرت نمی‌رسید و مردم ایران اگر جام جهان‌نما داشتند و نتایج انقلاب اسلامی را ۴۰ سال بعد می‌دیدند، سرنوشت ده‌ها میلیون فرزندان و بازماندگان آنها متفاوت با امروز بود.

در این چارچوب، فرض من بر این است که اگر شاه همان تمامیت‌خواه خشونت‌گرای قدرت‌طلبی بود که مخالفان به دروغ می‌گفتند، می‌توانست و باید شورش‌های سال‌های ۵۶ و ۵۷ را به منظور پیشگیری از شکل گرفتن انقلاب، به هر قیمت و با هر وسیله، خاموش و ادامه حرکت کشور در مسیری را که ۶۰ سال پیشتر آغاز شده بود، ضمانت می‌کرد.

بیشتر در این باره: شاه در میانه سازش و بیزاری از غرب

در نیمه دوم دهه پنجاه شمسی با وجود تجربه رشد اقتصادی سالانه تا ۱۴ درصد، ایران هنوز ۱۰ سال تا تکمیل نسبی و غیرقابل تخریب زیرساخت‌های شهری، رسیدن جامعه به بلوغ فکری و گشودن گام به گام افق سیاسی که لازمه تأمین و تحکیم مرحله نخستین رشد ماندگار در یک کشور است، فاصله داشت و از این لحاظ مانند بنای نوساز بلندی بود که سقف و پنجره‌های آن در برابر بادهای مخالف و باران‌های مخرب در دست تکمیل است.

۱۰ سال بعد از انقلاب اسلامی ایران، دانگ شیائوپینگ رهبر دهه هفتاد و هشتاد چین در برابر بحرانی مشابه و بالقوه برانداز قرار گرفت و به منظور حفظ زیرساخت‌های جوان کشور پهناور خود و پیشگیری از فروپاشی آن، اعتراض‌های میدان «صلح آسمانی» را با تحمل هزینه‌ای دردناک و سنگین جوانان معترض سرکوب کرد.

تظاهرات صدها هزار نفری و اعتراضات دانشجویی پکن در ماه آوریل سال ۱۹۸۹ میلادی آغاز شد و مدت سه ماه تا روز ۴ ماه ژوئن و پاکسازی میدان توسط ارتش که طی آن هزاران نفر به قتل رسیدند، ادامه یافت. گرچه صلیب سرخ چین گزارش از دو هزار و ۶۰۰ کشته داد، ولی اسناد از طبقه‌بندی خارج شده بریتانیا در تاریخ ۲۴ دسامبر سال ۲۰۱۷، حاکی از کشته شدن حداقل ۱۰ هزار معترض در تابستان سال ۱۹۸۹ میلادی در میدان «تیان‌آنمن» پکن است.

هزینه انسانی دیروز را تاریخ معاصر و مردم چین فراموش نکرده‌اند ولی امروز بعد از عبور موفق از دوران نکبت بار فقر، و با تکیه بر ثروت‌های مادی و قدرت به دست آمده، چین به دنیا فخر می‌فروشد.

حاشیه تلخی که در روایت‌های تاریخ به کثرت و به روشنی می‌توان دید و آخرین شاه ایران شاید آن را هرگز ندید، نوشتن تاریخ به دست طرف‌های پیروز است، و پیروزی نیازمند ماندن در صحنه و ادامه مبارزه تا رسیدن به نتیجه و نه دل بستن به تقدیر- طرف بازنده نه تنها زمان حال که آینده را نیز دست کم تا وقت حضور طرف پیروز در صحنه، می‌بازد.

تربیت مردی برای نسل بعد

شاه در آغاز دوران تحصیلش در سوئیس

محمدرضا شاه پهلوی و پدر او رضا شاه هر دو ایران را یکپارچه، قدرتمند و پیشرفته می‌خواستند ولی با تأمل و احتیاط می‌توان گفت که برای رسیدن به هدف مشترک، الگوهای انتخابی آنها بنا بر اقتضا وضع روز داخلی ایران، شرایط خارجی و بخصوص خلق و خوی شخصی و جهان‌بینی هر یک، متفاوت با دیگری بود.

شعار «خدا، شاه، میهن» یادگار شاخص دوران حکمرانی رضا شاه بعد از رسیدن به پادشاهی و بازگوی نگاه او نسبت به اهمیت حضور مذهب، جایگاه شاه به عنوان نماد و عامل تداوم تاریخی ایران و همچنین تأکید بر پیوند شاه با همه قوم‌ها و آحاد ایرانی است.

پیش از به قدرت رسیدن رضا شاه، ایران در نتیجه اجرای قرارداد سن پیترز بورگ در سال ۱۲۸۶ خورشیدی (۱۹۰۷میلادی) به دو منطقه نفوذ روس و انگلیس تقسیم شده بود.

در شروع راه، رضا شاه ارتش مدرن ایران را پایه گذاشت و با خنثی کردن طغیان‌ها در ولایات و سرکوب شورش میرزای جنگلی در گیلان، محمد خیابانی در تبریز، اسماعیل سیمیتقو در آذربایجان و کردستان، محمدتقی خان پسیان در مشهد و شیخ خزئل در خوزستان یکپارچگی کشور را باز گرداند و برای حفظ امنیت در آن شهربانی و ژاندارمری را بنیان گذاشت.

رضا شاه و ولیعهدش محمدرضا که چندی بعد به عنوان دومین پادشاه سلسله پهلوی تاج‌گذاری کرد

بعد از پشت سر نهادن دوران قبیله‌گرایی و پایان دادن به حکومت‌های خان خانی، ایران معنی کامل کشور مستقل یکپارچه را یافت و دوران تجدد را با معیارهای ۸۰ سال پیش جهان آغاز کرد.

قصد رضا شاه ساختن بنایی بود در ایران که بعد از او استوار بماند و این درک روشنی است که محمدرضا پهلوی نیز از نیت خوب پدر داشت و در نخستین کتاب خود «مأموریت برای وطنم» ضمن ستایش از «نیات» و «دستاوردهای» بزرگ رضا شاه آن را مورد تأکید قرار می‌دهد، هر چند که پهلوی‌ستیزها حتی در این موارد روشن نیز سعی تحریف تاریخ، وارونه نشان دادن موضوع و ادعای دروغین نارضایتی فرزند از پدر دارند.

رضا شاه با نگاهی به جلو فرزند خود را برای مدیریت ایران در دورانی می‌خواست که زیرساخت‌های اقتصادی کشور آماده شده و دانشگاه‌های داخلی و خارجی جوانان را برای گردش چرخ‌های تولید و اقتصاد با بهره گرفتن از دانش روز آماده می‌کنند.

بنای دادگستری مدرن ایران به نیت گسترش عدالت بود و نه تداوم دیکتاتوری و تثبیت نابرابری و حکومت ظلم و زور، چنانکه اعزام خیل دانشجویان ایرانی به کشورهای مترقی اروپایی نیز با نیت خو گرفتن آنان با جوامع آزاد و مترقی جهان انجام می‌شد و نه تحمیل خفقان بر جامعه و توسل به بند و زندان برای اداره کردن آن.

با تکیه بر همین جهان‌بینی روشن رضا شاه، ولیعهد خود را در ۱۲ سالگی برای آموزش به سوئیس فرستاد.

رضا شاه و محمدرضا ولیعهدش در بازدید از یکی از واحدهای نظامی

در چشم طوفان

تداوم حرکت رو به رشد ایران را در آستانه تجربه دوران مدرن زندگی، جنگ دوم جهانی متوقف ساخت و اشغال نظامی کشور توسط متفقین شیرازه کشور را به نحوی فاجعه بار از هم گسیخت.

پهلوی دوم در سنین جوانی، مسئولیت اداره کشوری را به ارث برد که در نتیجه اشغال خارجی و به یغما بردن محصولات کشور که صرف تغذیه نیروهای اشغالگر می‌شد، قحطی زده بود.

دیدار و گفت‌وگوی شاه با سه غول سیاست جهان؛ تئودورروزولت، وینستون چرچیل و جوزف استالین، در حاشیه کنفرانس سه روزه تهران (شش تا نهم آذر ماه ۱۳۲۲)، دو سال پس از هجوم نظامی نیروهای اشغالگر از شمال و جنوب کشور، از فرازهای تاریخی دوران پادشاهی ۳۷ ساله پهلوی دوم محسوب می‌شود.

در فاصله ۱۰ سال پس کنفرانس تهران که طی آن بلوغ سیاسی زودرس و تسلط شاه جوان در برخورد با غول‌های سه کشور بزرگ جهان به نمایش در آمد، او با استفاده از اختیارات مندرج در قانون اساسی مشروطه و بدون هرگونه اعتراض قانونی، بنا بر نیازها و شرایط آن دوران پر تلاطم، از اسفند ماه سال ۱۳۲۲ و معرفی علی سهیلی به عنوان نخست‌وزیر تا ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ و امضای حکم عزل محمد مصدق، رؤسای دولت خود را ۲۰ بار تغییر داد.

از راست: چرچیل، روزولت و استالین در نشست تهران

حکم برکناری محمد مصدق از نخست‌وزیری را شاه با اکراه در شرایطی امضا کرد که ادامه کار دولت در وضعیت تعطیل مجلس و بستن دیوان عالی کشور که بالاترین مرجع قضایی مملکت به شمار می‌رفت و با استفاده از «اختیارات ویژه» نخست‌وزیر صورت گرفته بود، عملاً امکان‌ناپذیر شده و کشور در وضعیت فلج سیاسی و خطر فروپاشی و به قدرت رسیدن حزب توده و اعلام جمهوری دمکراتیک دست نشانده اتحاد شوروی قرار داشت.

مخالفان شاه که طرفداران انقلاب سال ۵۷، چپی‌ها، مصدقی‌ها، اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و جمهوری خواهان را در جمع خود داشته و دارند، برکناری مصدق را، متفاوت با همه تغییر دولت‌های پیشین، «کودتا» خواندند و از چهل سال پیش تاکنون در نتیجه تبلیغات فرمایشی که پاره‌ای رسانه‌های خارجی نیز به آن دامن می‌زنند به غلط «کودتای ۲۸ مرداد» در ادبیات سیاسی جا انداخته شد.

شاید برجسته‌ترین رویداد دهه ۳۲ شمسی ملی شدن نفت بود که شاه به طور کامل از آن حمایت کرد ولی با روش‌های مصدق در ایجاد «موازنه منفی» و به ورشکستگی کشاندن اقتصاد کشور روی مخالف داشت.

عنوان کتاب نخست شاه «مأموریت برای وطنم» که دو دهه بعد از رسیدن به پادشاهی نوشته شده پاسخی است به نیت رضا شاه که او را در نوجوانی برای اداره ایرانی «مستقل، مدرن، و آزاد» راهی سوئیس ساخته بود.

در کتاب دوم شاه «انقلاب سفید» تصویر جامعه‌ای را می‌توان دید که در آن نظام ارباب رعیّتی منسوخ می‌شود، بی‌سوادی از آن رخت بر می‌بندد، عدالت اقتصادی از راه بالا بردن سطح زندگی پا می‌گیرد و زنان حقوق مساوی با مردان می‌یابند.

«انقلاب سفید شاه» و شاه‌بیت آن «اصلاحات ارضی» که «انقلاب از بالا» محسوب می‌شود معرف «راه سوم» و متفاوت با «سوسیالیسم» و «سرمایه‌داری» و جایگاه و خط مشی «جهان سومی»هاست که در نقاب «در حال توسعه» بودن عقب‌ماندگی و فقر را در مقایسه با دنیای پیشرفته تجربه می‌کردند.

در زمان انتشار کتاب سوم شاه؛ «به سوی تمدن بزرگ» (سال ۱۳۵۵) بخش قابلی از آرمان‌ها و هدف‌های از پیش تعیین‌شده او فراهم آمده بود و در گام‌های بعد قرار بود پیشرفته‌ترین عناصر دانش و بینش بشری در راه تأمین بالاترین سطح زندگی مادی و معنوی برای همه افراد در ایران فراهم آیند.

شاه در توضیح تمدن بزرگ می‌گوید: «تمدنی که بر پایه سازندگی و انسانیت بنیان نهاده شده و در آن هر فرد در عین برخورداری از رفاه مادی، از حداکثر تأمین اجتماعی و غنای روحی و اخلاقی بهره‌مند شود. در راه رسیدن به این تمدن باید بر اساس جهان‌بینی ایرانی، با بهترین اجزای تمدن و فرهنگ جهانی در آمیزیم و در این راه از هر گونه تعصب و کوتاه‌بینی دوری گزینیم.»

بنا بر آنچه برنامه‌ریزی شده بود در سال ۱۳۶۴ شمسی (۱۹۸۵ میلادی) درآمد سرانه ایران به بیش از چهار هزار و ۵۰۰ دلار می‌رسید، تولید سالیانه فولاد ۲۰ میلیون تن و تولید آلومینیوم یک میلیون تن و تولید خودرو (پیکان، آریا، شاهین، شورولت ایران، کادیلاک) به یک میلیون دستگاه در سال بالغ می‌شد و سود سالانه تولیدات صنایع شیمی و پتروشیمی برابر با هفت میلیارد دلار با ارز آن روز.

محمدرضا پهلوی، شاهنشاه ایران، تحقق تمدن بزرگ را در رسیدن کشور تا سال ۱۹۹۰ میلادی به سطح زندگی و پیشرفت کشورهای بزرگ اروپای غربی و برخورداری مردم از آزادی‌های فردی و اجتماعی و برقراری دمکراسی پایدار در آن می‌دید و نه غلتیدن با موج‌های عوام‌فریبانه فصلی در دفاع از دمکراسی شکننده در جامعه‌ای نیازمند، وابسته و عقب‌مانده.

در یک تفاوت روشن با آیت‌الله خمینی که احساس خود را در بازگشت به کشور بعد از ۱۴ سال فراغ «هیچ» خواند، عشق نخست و ماندگار شاه، ایران بود.

شاه، ملت را فرزندان خود می‌دید و می‌خواند، و آرزو داشت به شیوه‌ای که اسپانیا بعد از رسیدن به زیرساخت‌های اقتصادی و شهری لازم و قرار گرفتن در سطح یک جامعه مترقی، با پادشاهی خوان کارلوس تجربه دمکراسی ماندگار را آغاز کرد، در مسیری مشابه قرار گرفته و از این لحاظ سرمشق کشورهای خاورمیانه شود -رویایی که در یکصد سالگی شاه و ۴۰ سال بعد از استقرار نظام تازه در کشور کابوس منطقه شده و مردم آن فرسنگ‌ها دور از ظرفیت‌های خود، به جای رفاه و ترقی فقر و عقب‌ماندگی را مشق می‌کنند.

یادداشت‌ها آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیستند.