یادداشتی از علی افشاری: آیتالله ابراهیم امینی، فقیه نجفآبادی، در ۹۵سالگی درگذشت و پرونده زندگی نسبتاً طولانیاش، پس از ماهها دستوپنجه نرم کردن با بیماری، بسته شد.
مروری کوتاه بر موضعگیری آیتالله امینی درباره برخی رویدادهای مهم، بهخصوص اختلاف مواضع فکریاش با آیتالله منتظری در برابر استبداد دینی، تابلوی نسبتاً روشنی از فرجام زندگی ۹۵ ساله او به دست میدهد.
ابرهیم امینی از بازماندگان روحانیونی بود که از اواسط دهه سی در حوزه علمیه قم فعال شدند و با فاصله گرفتن از مشیِ سنتی حاکم بر حوزهها به فعالیت سیاسی حول پارادایم بنیادگرایی اسلامی با حمایت از زعامت دینی و سیاسی آیتالله خمینی روی آوردند.
امینی به لحاظ سواد حوزوی در مرتبه خوبی بود و جزو روحانیونی نبود که عمدتاً به کار سیاسی مشغول باشد. وی پیش مراجع معروف زمانه ازجمله بروجردی، گلپایگانی، مرعشی نجفی و خمینی تحصیل کرده بود و در حلقه شاگردان علامه طباطبایی نیز حضور داشت. او در جریان اعتراضات مدرسه فیضیه قم و اعتراض به بازداشت آیتالله خمینی فعال بود و جزء جمعی بود که علمای بلاد را در تهران جمع کردند و توانستند از آنها برای مرجعیت آیتالله خمینی تأییدیه بگیرند تا از مجازات اعدام رهایی یابد.
اما پیش از انقلاب، عمده کارهای امینی حوزوی بود و کمتر فعالیت سیاسی میکرد، به همین دلیل هم نه بازداشت شد و نه به تبعید رفت.
بیشتر در این باره: درگذشت سیدجعفر کریمی؛ فقیهی که در برابر قدرت خائف بودامینی همچنین از مؤسسان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود و تا سالهای پایانی دهه هشتاد نیز عضو این تشکل سیاسی – دینی باقی ماند؛ اگرچه تقریباً از نیمه دهه هشتاد منتقد سیاستهای رسمی این نهاد شد.
امینی را میتوان جزو جریان میانه در بین روحانیون انقلابی و مدافع جمهوری اسلامی به شمار آورد که عضو کارگزاران نظام هم بود، اما هیچوقت عضو جناحهای سیاسی نشد و در عین حال مواضعش با نیروهای تندرو فاصله داشت. همچنین عهدهدار مسئولیت بالایی در جمهوری اسلامی نشد، اما معتمد مقامات ارشد بود و با ولی فقیه سابق و فعلی مناسبات خوبی داشت.
در دوران رهبری آیتالله خمینی، مهمترین مسئولیتش عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی بود. پیش از آن در سالیان اولیه انقلاب، نمایندگیهای موردی از آیتالله خمینی داشت که برای ساماندهی امور و آرام کردن مردم معترض در استانهای هرمزگان و مازندران و تنظیم مناسبات حوزههای علمیه و مدیریت طلاب و روحانیون اهل سنت انجام شد. البته در آن سالها نماینده استان چهارمحال و بختیاری در مجلس خبرگان نیز بود. همچنین روابط نزدیکی با آیتالله منتظری، همشهری خود، داشت و در حوزه علمیه قم هم تدریس میکرد.
بعد از رهبری خامنهای، موقعیت وی در قدرت بهتر شد. دلیل اصلی آن، مخالفت وی با شورایی شدن رهبری در شورای بازنگری قانون اساسی و هم در مجلس خبرگان در جریان تعیین جانشینی آیتالله خمینی بود. البته امینی در جلسهای که شب قبل از جلسه مجلس خبرگان در جماران تشکیل شده بود، بعد از مخالفت با رهبری شورایی ابتدا «نام یکی از مدرسین و اساتید درس خارج حوزه علمیه قم» را طرح میکند و بعد از مخالفت رو به خامنهای میگوید «شما خودتان مناسب هستید»، که با سکوت خامنهای و دیگر افراد حاضر در جلسه مواجه میشود.
امینی بعد از انتخاب خامنهای با خط تبلیغی بزرگنمایی و تثبیت وی در جایگاه رهبری مطلقه همراهی کرد. امینی از سال ۱۳۷۱ یکی از سه امامجمعه موقت و گردشی قم شد و به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزیده شد. همچنین بر کرسی نایبرئیس مجالس دوم و سوم خبرگان تکیه زد. مدتی نیز رئیس دبیرخانه مجلس خبرگان بود.
بیشتر در این باره: آیتالله مومن؛ فقیهی با دو چهرهاما وقایع سال ۸۸ اوضاع را تا حدی تغییر داد. مشی میانه امینی و خودداری از همراهی با جناح تندروِ نظام باعث شده بود تا با خودیهای منتقد و انقلابیونِ تجدیدنظرکرده نیز روابط حسنهای داشته باشد. او موافق تحولات در درون هسته سخت قدرت نبود و برای آینده نظام نگران شده بود. در این راستا امینی از اکبر هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و حملات اصولگرایان تندرو علیه او را محکوم نمود.
او که در سال ۸۴ از ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی پشتیبانی کرده بود، در انتخابات ۸۸ نسبت به میرحسین موسوی سمتگیری کرد و در نتیجه فاصلهاش با اصولگرایان تندرو بیشتر شد.
سخنان او در نماز جمعه قم که «وجود اختلافنظرهای جزئی با ولی فقیه نباید منجر به طرد آنها شود»، باعث حمله گروههای فشار شد. در نتیجه عملاً به ۱۷ سال امامت مستمر نماز جمعه قم وی پایان داده شد. او در انتخابات هیئت رئیسه خبرگان مجلس پنجم نیز با حمایت رفسنجانی به رقابت با احمد جنتی پرداخت که در نهایت شکست خورد. امینی همچنین به رد صلاحیت حسن خمینی نیز اعتراض کرد.
کارنامه امینی اگرچه وی را در جمع کارگزاران میانهروِ جمهوری اسلامی قرار میدهد، اما پایبندی او به باورهای کلان جمهوری اسلامی و همراهی با تصمیمات راهبردی و اصلی نهاد ولایت فقیه باعث شد تا آلت دست اقتدارگرایان شود.
در واقع او بیاعتنا به مبانی نظری و ساختارهای مقوم استبداد، به دنبال نرمش در رفتار و عملکرد بود که بدیهی بود پاسخگو نیست و خروجی آن تحکیم پایههای استبداد است. در این چارچوب، امینی به لحاظ فردی مشی استبدادی و اقتدارگرا نداشت و اهل تعامل بود، اما مواردی چون «اجتناب از برخورد ریشهای با مشکلات»، «گریز از پرداخت هزینه برای ظلمستیزی» و «تطبیق با وضع موجود» باعث شد تا استبدادپرور شود.
آیتالله امینی نسبت به فجایع بزرگی که در زمان حیات جمهوری اسلامی رخ داد، سکوت کرد و در برخی از آنها حتی همراهی کرد. این ویژگی، تفاوت اصلی مشیِ او با آیتالله منتظری بود که تقریباً نقطه عزیمت مشابهی داشتند و از یک شهر نیز برخاسته بودند.
این سابقه باعث شد امینی از ارتباطاتش با رهبری برای رایزنی جهت کاهش محدودیتها و فشارها علیه آیتالله منتظری استفاده کند. البته او با تصمیم غیرقانونی آیتالله خمینی در تحمیل استعفا به آیتالله منتظری همراهی کرد و از تصمیم نظام دفاع میکرد، اما خواهان رعایت شأن حوزوی آیتالله منتظری و سابقه او در انقلاب بود.
در فضایی که فعالان دفتر آیتالله خمینی علیه آیتالله منتظری بعد از سال ۶۵ ایجاد کردند، امینی نیز شریک شد و در یکی از نمازجمعههای قم در جایگاه سخنران نکاتی علیه مواضع انتقادی آیتالله منتظری ایراد کرد. البته اختلاف نظر او اصولی نبود بلکه نظرش این بود که آیتالله منتظری باید انتقاداتش را نگه دارد و از نظر آیتالله خمینی تبعیت کند.
نگاه به حاکمیت مطلق نظرات حاکم، پایه اصلی همراهی امینی با حکمرانی استبدادی را تشکیل میداد که اهل تعیین قیود و محدودیتهایی برای اعمال قدرت نبود.
ابراهیم امینی در حالی که در جلسه تعیین آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری، از بینش سیاسی و شجاعت و استقلال فکری و مدیریت آیتالله منتظری تعریف کرده بود، بعدها بهخصوص بعد از تشدید مقابله حکومت با آیتالله منتظری، نظراتش را تغییر داد.
وی در خاطراتش مدعی شد که آیتالله خمینی نظر موافقی نسبت به آن انتخاب نداشت، اما در برابر گزارش آیتالله مشکینی، رئیس وقت مجلس خبرگان، سکوت کرد و چیزی نگفت. او همچنین توضیح داده بود: «در آن زمان که خبرگان در اجلاس فوقالعاده در رابطه با انتخاب آقای منتظری به قائم مقامی در حال مذاکره بودند، آقای محمدی گیلانی در بیخ گوش من گفت: من در جماران بودم، در بیت امام گفته میشد که امام با انتخاب آقای منتظری به قائممقامی موافق نیست. من نیز همین مطلب را آهسته به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم، ایشان گفتند امام که نهی نکرده، بهعلاوه، در شرایط فعلی طرح این مطلب به مصلحت نیست، تا ببینیم چه پیش میآید.»
البته سخنان بعدی امینی و مصاحبههای وی با نشریات تندروِ نزدیک به محافل امنیتی، حاوی حملاتی به آیتالله منتظری نیز شد و اتهامات رسمی نظام را تکرار کرد. در برخورد با این مسائل، مجتبی لطفی، از شاگردان آیتالله منتظری، نامهای خطاب به امینی نوشت و اظهاراتش را رد کرد. وی در بخشی از نامه چنین نوشت:
«حضرت آیتالله! در شمارهی ۴۲۹- ۴۳۰ ماهنامهی "پاسدار اسلام" مطالبی فرمودید که تأملاتی را در پی دارد. از جمله فرمودهاید: "امام در سال ۶۴ با انتخاب آیتالله منتظری به عنوان قائممقام در یک عمل انجامشده قرار گرفتند." شما که نائبرئیس بودید، خوب میدانید که فرایند این انتخاب بیش از چهارماه طول کشید و یکشبه انجام نشد. پس به چه مبنایی معتقد هستید ایشان "در عمل انجامشده" قرار گرفتند؟! اگر مخالف بودند، در این فرصت بسیار نمیتوانستند مخالفت خویش را بیان کنند؟! همچنین در خلال بحث برای انتخاب آقای منتظری، از آقای محمدی گیلانی نقل میکنید که وی در جماران بوده و "شنیده" که امام با این انتخاب مخالف است. روایت محمدی گیلانی دربارهی مخالفت امام دچار سهگانگی در نقل شده، نقل شما، ریشهری و هاشمی! کدامیک درست است؟ اگر روایت ری شهری ملاک باشد امام بیش از چهار ماه وقت جلوگیری داشته است؛ اگر روایت هاشمی درست باشد که فلسفه مخالفت حسادتهای برخی از حوزویان در پی میآید نه عدم صلاحیت آقای منتظری. اما کلام شما هم که اصلاً بر اساس "شنیده" محمدی گیلانی در جماران است و نه دیدار چشم در چشم با امام! و اصولاً موافقت یا مخالفت امام بر چه اساسی ملاک است؟»
بیشتر در این باره: از «ائمه برتر از قرآنند» تا «دیوثی» مذاکرهکنندگان هستهایابراهیم امینی پیش از ارسال نامه موهن موسوم به ۶/۱ در فروردین ماه ۱۳۶۸ از سوی آیتالله خمینی به آیتالله منتظری، همراه با سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی و علی مشکینی با آیتالله خمینی دیدار کرد و وساطت آنها برای تعدیل موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی کارساز نیفتاد. او روایت می کند که موضع آیتالله خمینی خیلی تند بوده و او از خواندن «نامه عاطفی و اندوهبار» آیتالله خمینی بهشدت هراسان شده و حال خود را چنین شرح میدهد: «حالتی وحشتناك و غیرقابل توصیف بر جانم عارض شد كه تلخی آن را هنوز فراموش نكردهام.»
امینی همچنین میگوید: «آیتالله خمینی اعلام کرد که از ابتدا با انتخاب آیتالله منتظری به قائممقامی رهبری مخالف بوده و نیازی به تشکیل مجلس خبرگان برای عزل نمیدیده و تصمیم خود را کافی میدانسته است! و عبارتهای تندی در خصوص وجهه حوزوی آیتالله منتظری نیز بیان کرده بود.»
امینی سخنی از صحبتهای خودش نمیکند که احتمالاً مربوط به وحشتی بوده که دچارش شده بود و مصلحت دیده بود تا سکوت پیشه کند.
اختلاف سرنوشت او و فقهای دیگری چون آیتالله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی با آیتالله منتظری در همین ترس نهفته است که باعث شد آنها چرخدندههای ظلم شوند. این ترس و محافظهکاری در انحراف انقلاب به استبداد دینی و تثبیت اقتدارگرایی مخوف در نهاد ولایت فقیه نقش اساسی داشت؛ کسانی که خود تمایل به این امر نداشتند اما مرعوب جو شدند و از بیان حقیقت و ایستادگی در برابر ظلم و تضییع حقوق سر باز زدند و به نصیحتهای پیدا و پنهان به حاکمان خودکامه بیرحم بسنده کردند.
به هر حال دو فقیه نجفآبادیِ مشهورِ بعد از انقلاب چشم بر دنیا بستند. اما تفاوت شگرف آیتالله منتظری علاوه بر مدارج فقهی، نام نیک وی در عرصه عمومی است که در تاریخ ماندگار میشود، اما آیتالله امینی محلی از اعراب در تاریخ نخواهد داشت و در زمان حال نیز به دلیل تقویت بنای مخرب استبداد دینی مورد نکوهش است.
با فوت ابراهیم امینی، از شمار اندک اعتدالیها و اصلاحطلبهای مجلس خبرگان کاسته شد. هرچند، حضور آنها تأثیر معناداری در عملکرد خنثای مجلس خبرگان و تعقیب سیاستهای دیکتهشده نداشته است.