فريد زکريا سردبير امور بينالملل مجله نيوزويک در ستون هفتگی خود به تقويت موضع ايران و تضعيف ميانهروی در جهان عرب بر اثر حمله اسرائيل به غزه میپردازد.
وقتی از حملات اسراييل به غزه سخن به ميان میآيد، بسياری از چهرههای برجسته اسراييلی چنين اظهار نظر میکنند که دشمن اصلی اسراييل، نه حماس، که جمهوری اسلامی ايران است.
در همین مورد مايکل اورن، مورخ اسراييلی، که در حال حاضر افسر مطبوعاتی ارتش اسراييل است، در گفته است که عمليات اسراييل عليه حماس میتواند «ضربهای استراتژيک به ايران» و «توسعه طلبیهای آن کشور» باشد.
«ايران در غزه يا مرزهای فلسطينی، منافع چندانی ندارد. نفوذی که ايران در جهان عرب دارد از قدرت نرم اين کشور ناشی میشود؛ شهرتی که به عنوان مدافع فلسطين برای خود ساخته است.»
ولی نصر مولف کتاب «احياء شيعه»
فريد زکريا در پاسخ به اين اظهارات مینويسد برخلاف تصور اين کارشناسان، حماس، «پياده نظام» ايران نيست. چرا که به نوشته وی چندين دهه است که ايران يک گروه فلسطينی ديگر به نام «جهاد اسلامی» را بنياد نهاده است. آقای زکريا مینويسد اين درست است که حماس به تازگی از ايران کمکهای مالی و سلاح دريافت کرده است، اما اين بدان معنا نيست که اين گروه، از ايران دستور میگيرد. آقای زکريا مینويسد به عنوان مثال تصميم حماس برای رد پيشنهاد آتشبس، احتمالاً بدون راهنمايی تهران انجام گرفته است.
اما به راستی اقدامات اخير اسراييل عليه غزه تا چه حد منجر به تضعيف ايران شده است؟ اين پرسش را ولی نصر مولف کتاب «احياء شيعه» چنين پاسخ میدهد: ايران در غزه يا مرزهای فلسطينی، منافع چندانی ندارد. نفوذی که ايران در جهان عرب دارد از قدرت نرم اين کشور ناشی میشود؛ شهرتی که به عنوان مدافع فلسطين برای خود ساخته است.
فريد زکريا در ادامه مینويسد کشورهای عرب ميانهرو در موضع دفاع هستند. رژيم حسنی مبارک در مصر حماس را تحقير میکند و آن را به عنوان شاخهای منشعب از حزب ممنوعه اخوان المسلمين میداند. اما در يک چرخش موضع، مصر که در نخستين روزهای آغازين حمله اسراييل به غزه، اسلامگرايان را سرزنش میکرد اکنون اسراييل را مقصر میداند. اردن و عربستان سعودی هم به نحوی مشابه تغيير موضع دادهاند. به بيانی ديگر، اين تکرار همان واکنشی است که همين کشورها در نبرد ٣ سال پيش اسراييل با حزب الله لبنان از خود نشان دادند.
سکوت میانه روهای عرب، صدای بلند ایران
هر چه کشورهای ميانه رو عرب سکوت کردهاند صدای دولتمردان جمهوری اسلامی بلندتر شده است. محمود احمدی نژاد رييس جمهوری اسلامی ايران حملات اسراييل را محکوم کرده است. آيت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی نيز در بيانيهای که در روز هشتم دیماه صادر کرد، کشورهای عرب را به دليل آنکه در برابر مردم خود پاسخگو نيستند هدف حمله لفظی خود قرار داده است و از پژوهشگران و مسئولان دانشگاه الازهر پرسيده آيا زمان آن فرا نرسيده که خطری را که متوجه اسلام و مسلمين است حس کنند؟
حسن نصرالله رهبر حماس نيز از اين نيز فراتر رفت و با خطاب قرار دادن مردم مصر و ارتش آن کشور گفت «من خواهان کودتا نيستم؛ اما با رهبرانتان صحبت کنيد و از آنان بخواهيد آنچه در غزه روی میدهد را نپذيرند».
«در ايران نيز توازن نيروها در حال تغيير است. روزنامههای اصلاحطلب بر روی صفحات نخست خود تصوير کودکان کشته شده فلسطينی را چاپ میکنند.»
فرید ذکریا
فريد زکريا در ادامه مقاله خود با اشاره به اينکه کسانی مانند حسنی مبارک و ملک عبدالله در اردن نگرانیای بابت برنده شدن در انتخابات ندارند، بنابر اين میتوانند در مورد حمله اسرائيل به غزه همچنان ساکت باقی بمانند، اضافه میکند برای آنکه بدانيم افکار عمومی منطقه امروز در چه وضعيتی است، بايد به نظرات تنها رهبر جهان عرب که به شکلی دموکراتيک انتخاب شده است، توجه کنيم.
نوری المالکی نخست وزير عراق، متحد وفادار آمريکا از تمام کشورهای عرب و مسلمان خواسته است «که تمام روابط ديپلماتيک و نيز تمام تماسهای ـ دولتی يا خصوصی ـ خود با اين رژيم بیرحم که همچنان به حملات تلخ و عذابآور خود به غيرنظاميان بیسلاح و صلحجو ادامه میدهد را قطع کنند».
مقاله فريد زکريا در مجله نيوزويک اين گونه ادامه پيدا میکند: آيتالله علی سيستانی با ارج و قربترين روحانی عراقی، که مورد تحسين بسياری از نومحافظهکاران آمريکايی است، هفته پيش فتوايی صادر کرد که در آن حملات اسرائيل «وحشيانه» خوانده شده است».
اقدامات نظامی اسرائيل موجی که به سود اين کشور در حرکت بود را تضعيف کرد. در طول دو سال گذشته کشورهايی مانند مصر، عربستان سعودی و اردن به اين نتيجه رسيده بودند که مهمترين عامل نگرانی در منطقه برآمدن قدرت ايران است ـ و در اين مورد ديدگاهها و منافع آنها با اسرائيل مشترک است.
به عبارت ديگر اسرائيل برای نخستين بار در تاريخ خود بر سر راهبردیترين موضوعی که امروز در منطقه وجود دارد، وارد ائتلافی با دولتهای ميانهرو عرب می شود. کاندوليزا رايس ، وزير امور خارجه آمريکا، مشوق و حامی اين ائتلاف بوده است.
فريد زکريا نقطهضعف چنين ائتلافی را افکار عمومی عرب میداند و اضافه میکند که ايران به خوبی بر اين امر واقف بوده است. شيوهای که ايران برای شکست اين ائتلاف به کار برده آن است که هميشه به افکار عمومی جهان عرب گفته که حامی اصلی آرمان فلسطينیها است و از اين رو نمیتواند دشمن اعراب باشد. با نشانی تهران دشمن واقعی اعراب، رژيمهای حاکم بر کشورهای عربی است.
نکته بعدی در مقاله فريد زکريا پرداختن به اين موضوع در داخل ايران است او مینويسد: در ايران نيز توازن نيروها در حال تغيير است. نيروهای ميانهرو اکنون سکوت اختيار کردهاند. روزنامههای اصلاحطلب بر روی صفحات نخست خود تصوير کودکان کشته شده فلسطينی را چاپ میکنند. وی به نقل از ولی نصر مینويسد «يک ماه پيش بحث اصلی در تهران پايين آمدن قيمت نفت و سوءمديريت اقتصادی بود اما اکنون بحث در مورد فلسطين و خشم جهان عرب است. احمدینژاد بحث جاری را بيشتر دوست دارد».
مقاله فريد زکريا در آخرين شماره مجله نيوزويک با اين عبارات پايان میگيرد: اسرائيل اعتقاد دارد که درس جنگ سال ۲۰۰۶ با لبنان اين بود که بايد راهکارهای نظامی خود را تقويت کند. نيروهای دفاعی اسرائيل نيز به خوبی خود را با اين راهکار تطبيق دادند. اما واقعيت اين است که اسرائيل از شکست و تحقير غزه تنها خوراکی ايدئولوژيک در اختيار حکمرانان تهران میگذارد، خوراکی که از آن لذت خواهند برد. اين شايد درس سياسی اين جنگ باشد.