امروز گفتوگویی داریم با شاعر: م. پگاه، مهرانگیز رساپور، که چند سال پیش هم درباره آثارش فرصتی پیش آمد تا با او گفتوگویی داشته باشیم. از آثار او میتوان به «پرنده دیگر نه» و «سیاره درنگ» اشاره کرد.
میخواستم درباره تحولاتی که در مسیر تحولات اجتماعی ایران در شعر شما مشاهده میشود از شما بپرسم. مثلاً در کتاب «پرنده دیگر نه» و «سیاره درنگ» آنچه به عنوان تحول میبینیم کاملاً نشان داده میشود که شما در طول این سالها نگاه ویژهای به نقش مهم زن در جامعه ایران داشتید و دارید. این درست است یا من اشتباه میکنم؟
نه. کاملاً درست است. مسئله زن مسئله بسیار مهمی است برای اینکه در جامعه ما مطرح بوده و ناخودآگاه در شعر من ظهور کرده و حضور دارد.
در شعر سنگسار شما دقیقاً این رگه مشاهده میشود.
به نظر من هستی در کل یک پدیده شاعرانه-عالمانه است. مسئولیت ذات هنر است نه وصلهای از بیرون. شعر راستین مثل هستی است. مثل طبیعت است. با تمام باشندگان و آفرینشهای بدیع و زیبا و شگفتانگیز و محسورکننده که هر کدام در راه هنر و در درون هست که تا به حال اندکی از آنها کشف شده و بینهایتی هنوز ناشناخته است.
Your browser doesn’t support HTML5
نگاه میکنیم که ببینیم آیا طبیعت تنها این صحنهها را دارد؟ آیا زلزله، توفان، سونامی، گردبادها، آتشسوزیهای طبیعی، برخوردهای سنگهای آسمانی، انقراض و تمام این سوانح ویرانکنندهاش را میشود نادیده گرفت؟ آیا طبیعت اینها را پنهان میکند، خودسانسوری میکند؟ طبیعت برای همه آفرینشهای بدیع و سوانح ویرانگر خودش بدون اینکه حکمی صادر کند صحنه را با تمام نیرو و قوای طبیعی خودش پدیدار میکند. به طوری که همه موجودات جاندار که در صحنه حضور دارند، آن را حس و درک میکنند. حتی سنگهایی که در صحنه هستند شامل عوارض این واقعه میشوند. شعر هم همین است.
من تنها کاری میکنم که برجسته کردن یک واقعیت است در ابعاد گسترده با زبان و بیان شاعرانه و وزن و موسیقی ویژه واژهها که بنا بر طبیعت پیامهای خودش تابع فضای متن شاعرانه است.
به نظر شما شباهتی وجود دارد بین سنگسار و آنچه امروز در جامعه ایران مشاهده میشود؟ یعنی عمل اسیدپاشی؟
بله. متاسفانه در این سیاره فضای ما که نامش زمین است در کنار خردگراییها و پیشرفتهای علمی و کشفهای درخشان، این فجایع در جوامع خردگریز و عقبمانده دیده میشود و شعر من بنا به مسئولیت ذاتی و طبیعی خودش اینها را برجسته و ثبت میکند. مثل صراحت و مسئولیت ذاتی هستی سانسورپذیر نیست. حکومت دینی را باید نقد دینی کرد. در چنین جوامع مردسالار که ارزشهای انسانی را نمیشناسند و هستی را محدود و فشرده کردهاند در دو قاب و قالب زن و مرد با تبعیض بسیار بین این دو که زن را برده مرد و فرمانبر او تصور میکنند باید با زبان گزندهای که میفهمند به نقد کشیده شوند.
حرفهای این زن در گودال سنگسار نشان میدهد که این جماعت مذهبی سنگ به دست و نادان و جاهل با خدا درافتادهاند. از لابهلای حرفهای هوشیارانه آن زن هست که مشکل جنسیت و حضور آنچه که اینها با آن مخالفند در طبیعت نمودار میشود. آنجا که میگوید: رنگ خونم بود پیراهنم/ بزن سنگ.