مهرداد مشایخی نسبت به «روابط ولایی نوع سکولار» هشدار می‌داد

  • امير مصدق کاتوزيان

مهرداد مشایخی، جامعه‌شناس و تحلیل‌گر ایرانی.

از چهارشنبه به بعد جای مهرداد مشایخی استادیار میهمان جامعه‌شناسی دانشگاه جورج‌تاون در واشینگتن خالی خواهد بود. در بالای مقالات و جلد کتاب‌های تازه؛ در جلوی کلاس درس روبه‌روی دانشجویان؛ بر روی صندلی جلسات بحث و مناظره؛ در تظاهرات سیاسی. هم در راهپیمایی و هم در جایگاه سخنران؛ در جلسه‌های تصمیم‌گیری‌های دانشگاهی و سیاسی، و هم در میزگردهای بررسی رویدادهای ایران.

درگذشت مهرداد مشایخی در روز ۱۳ مهر ۹۰، پنجم اکتبر ۲۰۱۱، شماری از فرهنگ‌دوستان و دانشگاهیان را در خارج از ایران و در ایران سوگوار کرده‌است. گرچه بسیاری هر روز انتظار شنیدن خبر را داشتند؛ چه او یک سال و اندی دچار بیماری سرطان لوزالمعده بود.

مهرداد مشایخی متولد تابستان داغ و جنجالی سال ۱۳۳۲ بود. در روز شانزده مرداد. و هنگام مرگ در سیزدهمین روز مهر و آغاز پاییز امسال، ۵۸ سال از زندگی‌اش می‌گذشت. و حاصل این ۵۸ بهار: علاقه‌مندی توأمان به پژوهش و تلاش، کاوش علمی و کنکاش سیاسی.

روی آوردن به علوم اجتماعی، دریافت فوق لیسانس اقتصاد و دکترای جامعه‌شناسی از دانشگاه امِریکن واشنگتن، و سپس نوشتن ده‌ها مقاله تحلیلی مثلا زمانی در گاهنامه‌های اندیشه و انقلاب، کنکاش و نظم نوین و زمانی دیگر در فصلنامه‌های مهرگان، ایران‌نامه، ره‌آورد و نظایر آن؛ و ارائه تحلیل در رسانه‌های فارسی برون‌مرزی؛ و ویراستار کتاب مشترک «ایران، فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی» به زبان انگلیسی و «به سوی دموکراسی و جمهوری در ایران» به زبان فارسی.
عمری که با این باور گذشت که دانشگاهیان در عرصه سیاست نمی‌توانند بی‌طرف باشند. چون از این دیدگاه بی‌طرفی خودش نوعی طرفداری است و سکوت، موجب ادامه نظم موجود.

پیک فرهنگ: ویژه مهرداد مشایخی، جامعه‌شناس درگذشته ایرانی

Your browser doesn’t support HTML5

پیک فرهنگ: ویژه مهرداد مشایخی، جامعه‌شناس درگذشته ایرانی



درگذشت مهرداد مشایخی فرصتی فراهم کرده‌است تا در گفت‌وگو با آشنایان و همکاران او در پهنه علم و سیاست با این گونه از دانشگاهیان ایرانی که سر آن دارند که نظم اجتماعی و فرهنگ سیاسی ایران را متحول کنند، آشنا شویم.

«او می‌گفت جنبش سبز فقط سبز نیست، رنگین‌کمان است»

اول سراغ مهرزاد بروجردی می‌رویم. استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز آمریکا که ۳۰ و اند سالی است از روزهای پیش از انقلاب بهمن ۵۷ و دوران دانشجویی با مهرداد مشایخی همراه، دوست و آشنا بوده‌است.

مهرزاد بروجردی: افرادی مثل مهرداد و یا من از سابقه چپ شروع کردیم. ولی شاید به خاطر این که رشته‌های تحصیلی‌مان علوم اجتماعی بود خیلی زود از کمبودهایی که در این گفتمان و زبان نیروهای چپ در ایران و یا منطقه به چشم‌مان می‌خورد آگاه شدیم. بنابراین راه مستقل خودمان را پیش گرفتیم و با بیرون دادن نشریاتی مثل کنکاش و نظم نوین که به بحث‌های جدیدی (مثل موضوع پوپولیسم یا فرهنگ سیاسی و یا اینکه چقدر باید به اندیشه سیاسی ارج گذاشته و غیره...) می‌پرداختند راه خودمان را از آن سنتی که خیلی برایمان دلچسب نبود جدا کردیم.

ولی شاید تعهد اجتماعی به این که باید یک حکومت و یک جامعه دموکراتیک‌تری باز شود در همه ما کماکان باقی مانده و دو سال پیش هم که مسائل جنبش سبز پیدا شد افرادی مثل مهرداد هم که در خارج از کشور در دفاع کردن از این موضوع چیزی کم نگذاشتند.

یک چیزی که باید به عنوان میراث فطری‌اش و شاخص‌های فکری‌اش مطرح شود، همیشه در صحبت‌هایی که با هم می‌کردیم و با دیگران می‌کرد و من شاهدش بودم تاکید بر این بود که یادمان باشد جنبش سبز حالت یک رنگین‌کمان دارد و فقط هم سبز نیست. بلکه نیروهای مختلفی در آن شرکت کردند چه مذهبی و چه سکولار، و این جنبش باید به این چندگانگی اجزایی که تشکیلش دادند آگاه باشد و احترام بگذارد و در گرداب مصلحت‌طلبی محدود نشود. این هم از دغدغه‌های جدی فکری مهرداد مشایخی در این اواخر بود.

مهرزاد بروجردی علایق و سرفصل‌های کارنامه دانشگاهی مهرداد مشایخی را این گونه خلاصه می‌کند:

مهرداد تز دکترایش را که در دانشگاه امریکن نوشته بود راجع به نقد و بررسی تز وابستگی (dependency theory) بود. سابقه قوی در اقتصاد داشت و از آن راه به طرف جامعه‌شناسی آمده بود. بحث‌های مورد علاقه او در رابطه با جنبش‌های اجتماعی و مسائل کارگران بود. هر چقدر بیشتر جلو رفت و این علاقه‌اش به جنبش‌های اجتماعی با بحث دموکراسی عجین شد و کماکان مشغله اصلی‌اش همین بود.

اگر بعضی از ما به طرف تاریخ روشنفکری و این گونه مسائل کشیده شدیم مهرداد شاید کمتر به این سو می‌گرایید و همان علاقه دایمی‌اش در رابطه با جنبش‌های اجتماعی را پی‌گیری می‌کرد.

شاید آخرین بحثی که او خیلی به آن علاقه داشت و مطرح می‌کرد امکان وقوع امری بود که او اسمش را گذاشته بود refolution که ترکیبی است از دو واژه رفرم و انقلاب [در زبان انگلیسی] که به نظر می‌آید شاید مدل غالب برای توضیح رویدادهای باشد که در کشورهایی مثل مصر و تونس هم اتفاق افتاد.

او می‌گفت لزوما انتخاب، بین رفرم و انقلاب نیست بلکه یک حالت بینابینی بین این‌ها می‌تواند به وجود بیاید که با شرایط خاصی که در منطقه می‌دید این راه حل را هرچه بیشتر محتمل می‌دانست.

آشنایان با مهرداد مشایخی می‌گویند او تا روزهای آخر زندگی رویدادها و تحولات ایران را به دقت دنبال می‌کرد. به گفته مهرزاد بروجردی مهرداد مشایخی با این تحولات با همان جدیتی برخورد می‌کرد که همکارانش در دانشگاه جورج‌تاون در زمینه تدریس از او سراغ داشتند:

«من سه هفته پیش در بیمارستان رفتم ملاقاتش و کماکان با حضور ذهن بسیار مسائل سیاسی روز را تا آن لحظه دنبال کرده بود و در تخت بیمارستان هم روزنامه هنوز روی پایش بود و داشت می‌خواند. آخرین باری که یک هفته پیش خانه‌شان رفته بودم دیدنش اتفاقا چند تا از همکاران جورج‌تاونش آمده بودند برای بازدید از ایشان.
در مراسمی هم که برای بزرگ‌داشت دکتر مشایخی چند وقت پیش در واشنگتن برگزار شد چندین نفر از همکارانشان از جمله رئیس دپارتمان جامعه‌شناسی شرکت کردند و از این صحبت می‌کردند که مهرداد مثل آچار فرانسه آن دپارتمان بوده و هر وقت که احتیاج داشتند به کلاس‌های مختلف چه در رابطه با مسائل خاورمیانه و چه ایران حتی چیزهای دیگر مثلا راجع به جنبش‌های اجتماعی در غرب و مسئله تبعیض نژادی و اینها همیشه حاضر بود که درس بدهد.
ما خیلی اوقات در رابطه با این که محتوای سیلابوس درسی‌مان باید چه باشد مشورت می‌کردیم و از همدیگر وام فکری می‌گرفتیم و برای من جالب بود که سعی می‌کرد اطلاعات خودش را در حوزه‌هایی که در رابطه با آن کار می‌کرد تا آخرین لحظه دنبال کرده باشد.»

«واژه نافرمانی مدنی را او در زبان فارسی نظریه‌پردازی کرد»

مهرداد مشایخی همچنین یکی از بنیان‌گذاران نهادی است که برای ۲۰ و اندی سال به ویژه استادان و فارغ‌التحصیلان جوان‌تر ایرانی و ایران‌شناس را در همایش‌های سالانه گرد می‌آورد. اکبر مهدی، استاد ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه وزلین اوهایو که خود چند دوره از گردانندگان مرکز پژوهش و بررسی مسائل ایران بود گفته‌هایش را درباره کارنامه مهرداد مشایخی از همین جا آغاز می‌کند:

اکبر مهدی: در انتهای سال‌های ۸۰ دوران انقلاب آقای مشایخی و چند تن از جوان‌های دیگری که به تازگی در حال اتمام دکترایشان بودند و یا دکترایشان را تمام کرده بودند در مرکز واشنگتن، به تاسیس سازمان سیرا یا مرکز پژوهش و مطالعات ایران پرداختند. من در اولین کنفرانسی که آنها در دانشگاه آمریکایی داشتند ایشان را ملاقات کردم و بعد در مجله کنکاش و بعد از آن در کنفرانس‌های جامعه‌شناسی و فعالیت‌های سیاسی که در طول سال‌های زیادی کنار هم بودیم.

اگر در یک کلمه بخواهیم مهرداد مشایخی را خلاصه کنیم باید بگوییم او یک جامعه‌شناس انتقادی بود و با تئوری‌های انتقادی و نظریات انتقادی به جامعه می‌نگریست. شاید الگوی وطنی‌اش دایی خودش دکتر امیرحسین آریانپور بود به عنوان یک جامعه‌شناس انتقادی متعهد و از نظر بین‌المللی هم سیراگ میلز که صاحب‌نظر نظریه تخیل خلاق جامعه‌شناسی بود را دنبال می‌کرد. برای او پیوند عمل و نظر خیلی مهم بود.

جامعه‌شناسی بود که آنچه را که به آن معتقد بود و می‌یافت می‌خواست که با حوزه عملی جامعه و تغییر و تحول جامعه آن را مرتبط کند. او یک نظریه‌آفرین بود و فردی بود با نظریات سیاسی دقیق و گسترده.

به طور مشخص می‌شود او را جامعه‌شناس سیاسی خواند. بیشتر کارهای او اصلا متمرکز بر این است. که نظریات جامعه‌شناسی سیاسی و توسعه را به حوزه ایران و تحولات ایران کشیده و ترجمان هم از نظر واژگان و هم از نظر راهبردی و یافتن شیوه‌هایی برای تغییر و تحول در جامعه سیاسی ایران شناخت.

مهرداد مشایخی


نقش دیگری هم در حوزه عملی داشت. او شدیدا به سازمان و سازمان‌بندی معتقد بود و معتقد بود که هر فرد نظریه‌پردازی باید نظریات خودش را در حوزه عمل پیاده کند و برای آن هم هزینه بدهد. به همین دلیل هم از ابتدای زندگی سیاسی خودش تاکنون همواره با سازمان‌های سیاسی مختلفی همراه بود و یا حتی در ایجاد آن موثر بود. به طور مشخص او در ایجاد اتحاد جمهوری‌خواهان نقش بسیار فعالی داشت. به عنوان یکی از نظریه‌پردازان عمده این جریان بود.

در طول دهه گذشته و اخیرا هم در این جریان انشعاب او جزو سازمان جمهوری‌خواهانی بود که به عنوان یک عضو فعال و نظریه پرداز در آن نقش داشت. او معتقد بود که تنها راه موفق شدن نظریات اجتماعی، فعال شدن آنها و موثر بودن آنها ایجاد نهادهای مدنی و ارتباط بین این نهادها و قدرت در جامعه است به گونه‌ای که بتواند قدرت را دگرگون کند.

مهرداد برای تغییر و تحول در ارتباط نابرابری که بین قدرت و نهادها و بخش‌های مدنی جامعه ایجاد شده بود، به طور مشخص خودش را در کنار نهادها و حوزه‌های مردمی می‌یافت. او معتقد بود نظریات اجتماعی را که فرا می‌گرفت چه در سطح جهانی و داده‌هایی که به دست می‌آمد می‌تواند به حوزه جامعه سیاسی ایران منتقل کند. برای همین هم نظریات خودش به صورت خلاق و همیشه مبتکرانه بود.

مهرداد مشایخی یکی از جامعه‌شناسان ماست که به طور عملی در سال‌های گذشته چندین واژه سیاسی را در فرهنگ سیاسی ایران جا انداخت چه به صورت ترجمه و چه به صورت نظریه‌پردازی درباره آنها.

واژه نافرمانی مدنی که از جریان‌های تحولات سیاسی اروپای شرقی بر می‌آمد در زبان فارسی توسط مهرداد نظریه‌پردازی شد و بعد واژه محاصره مدنی که توسط او و بعد دیگر دوستانش در جریان اتحاد جمهوری‌خواهان در حوزه فرهنگ سیاسی و گفتمان سیاسی ایران سکه رایجی شد؛ و به همین نحو این آخری وقتی به جریان جنبش سبز رسیدیم او از «رنگین‌کمان» این تحولات مدنی و پایه‌ای از درون جامعه سخن می‌گفت.

«مشایخی روی بخش‌های خاکستری طبقات مختلف تمرکز می‌کرد»

در لس‌آنجلس کاظم علمداری، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ایالتی نورث‌ریج به باور مهرداد مشایخی به جامعه‌شناسی سبب‌ساز و متعهد و مصداق‌های عینی آن در پندار و رفتار او می‌پردازد:

کاظم علمداری: دکتر مشایخی یک جامعه‌شناس و ایران‌شناس برجسته بود که جامعه‌شناسی را برای تغییر جامعه می‌خواست نه صرفا شناخت تئوری جامعه. دیدگاه دکتر مشایخی یک دیدگاه چندوجهی در علوم اجتماعی بود تا بشود او را صرفا در حوزه جامعه‌شناسی محدود کرد. به این معنا که او هم جامعه‌شناسی و هم تاریخ و هم علوم سیاسی و هم اقتصاد و هم جنبه‌های دیگر جامعه را در تئوری‌های خودش متبلور و منعکس می‌کرد. یکی دیگر از حوزه‌های تخصصی دکتر مشایخی شناخت فرهنگ، به خصوص فرهنگ ایران بود. او در کنار مقالات زیاد دیگر، همراه با یکی از همکاران آمریکایی‌اش کتابی در زمینه شناخت فرهنگ منتشر کردند.

ویژگی دیگر دکتر مشایخی این بود که او از روی تئوری‌های جامعه‌شناسی، جامعه را قالب‌بندی نمی‌کرد بلکه برعکس او معتقد بود که شناخت جامعه پایه و اساس تئوری‌های علوم اجتماعی است. بر این اساس او دائما در حال صیقل زدن نظریه‌های خودش بود که بتواند با واقعیت‌های اجتماعی آن را منطبق کند. دیدگاه دکتر مشایخی در زمینه دموکراسی، عامل بسیار مهمی بود که او نظریاتش را روی یک طبقه خاص متمرکز نمی‌کرد. طبقه بالا یا طبقه پایین. بلکه او به بخش‌های خاکستری طبقات مختلف در بالا و پایین و به خصوص بخش میان جامعه تمرکز می‌کرد و از طریق شناخت نیازهای مجموعه طبقات اجتماعی تلاش می‌کرد که راه رسیدن به دموکراسی و آزادی را در نظریه خودش منعکس کند. به نظر من در این زمینه او دیدگاه بسیار سیال و انعطاف‌پذیری داشت.

هشدار نسبت به «روابط ولایی نوع سکولار»

بازتاب این پیوند علم و عمل و جامعه‌شناسی و اقدام سیاسی را از جمله کسانی دیده‌اند که به ویژه در دوران هشت ساله معروف به اصلاحات به مانع برخوردن تلاش‌های محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین و سپس اعتراض‌ها به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در فعالیت‌های سیاسی در کنار مهرداد مشایخی بودند، مثلا امیرحسین گنج‌بخش، از بنیان‌گذاران اتحاد جمهوری‌خواهان ایران و در چند ماه اخیر سازمان جمهوری‌خواهان ایران.

امیرحسین گنج‌بخش، رئیس یکی از بخش‌های تحقیقات بیوفیزیک مؤسسه بهداشت ملی آمریکا و کارشناس کاربرد نور و لیزر برای درمان بیماری‌ها، به‌ویژه سرطان، نیز هست. او ۵ مقاله مشترک با مهرداد مشایخی نوشته‌است:

امیرحسین گنج‌بخش: مهرداد نگاه می‌کرد ببیند چه عواملی باعث توسعه سیاسی می‌شود و چه موانعی در جوامع به وجود می‌‌آید که جلوی این توسعه سیاسی را می‌گیرد. به همین دلیل هم در چند حوزه فکر می‌کرد و کار می‌کرد. در حوزه ذهنیت عمومی جامعه که در آن نقش سکولاریزه شدن جامعه را در پیشبرد دموکراسی ارزیابی کرد و نقش تعیین‌کننده‌ای در آورن این واژگان در فرهنگ جامعه‌شناسی ایران داشت. دومی برخورد به مفاهیم سیاسی تغییر و تحول بود که آن را می‌شود مهمترین دستاوردش دانست و آن را به سه نسل مختلف بعد از انقلاب بسط داد.
مشایخی نسل جنبش سبز را در فراسوی اصلاح‌طلبی طبقه‌بندی می‌کرد.

او نسل اولی‌ها را انقلابی ارزیابی کرد، نسل دومی‌ها را اصلاح‌طلب دانست و نسل سومی‌ها را که امروز در جنبش سبز خودشان را نشان دادند فراسوی اصلاح و انقلاب، به دموکراسی‌خواهی و آزادیخواهی طبقه‌بندی کرد. در سومین عرصه‌ای هم که این اواخر بسیار فعال شده بود و ما امیدواریم که بتوانیم این طرز تفکر را ادامه دهیم، نقش سازمان‌های سیاسی مدرن در ساختن دموکراسی است که مسئله سلسله مراتب دموکراتیک را جایگزین روابط سنتی ارباب و رعیتی و مرید و مرادی یا ولایی کند.
و ولایی هم که بحث می‌کرد فقط ولایی نوع مذهبی نبود بلکه ولایی نوع سکولار آن را که در احزاب ایدئولوژیک وجود داشت مطرح می‌کرد و این سه زمینه‌ای بود که تاثیر اساسی برای تغییر و تحول عظیم در کشوری با این‌همه مشکلات مثل ایران را پیش رو می‌کشید و روشنفکران و سیاسیون را به چالش می‌کشید برای این که آنها نیز این موانع را بشناسند و ارزیابی کنند.

«فضای دانشگاهی ایران بسته‌تر از آن است که از او تأثیر عمده‌ای بگیرد»

خواست تاثیرگذاری بر رویدادهای ایران امری است و توانستن آن امری دیگر. حسین قاضیان، جامعه‌شناس و محقق مدعو کنونی دانشگاه سیراکیوز نیویورک، که تا سال پیش در ایران بود از دامنه تاثیر نوشته‌های مهرداد مشایخی در دانشگاه‌های ایران باخبر است:

حسین قاضیان: اگر فضای دانشگاهی ایران مورد نظر باشد فضای دانشگاهی ایران دست کم در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی بسته‌تر و منجمدتر از آنی بود که اشخاصی مثل دکتر مشایخی بتوانند رویش تاثیر عمده‌ای داشته باشند. بسته‌تر بود به لحاظ سیاسی و بنابراین به افرادی چون مشایخی اجازه حضور شخصی و طبیعتا اجازه حضور مفهومی داده نمی‌شد و منجمدتر از آن است به این دلیل که یافته‌های جدید علمی کمتر در آن راه پیدا می‌کند. شاید این دو دلیل کافی باشد برای اینکه دکتر مشایخی حضور مستقیم و فعالی در عرصه دانشگاهی ایران در حوزه‌های علوم اجتماعی نداشت ولی با این وجود در حاشیه مباحث دانشگاهی حضور نسبتا قابل قبول و پررنگی پیدا کرده بود.

اما به گفته حسین قاضیان پژوهش‌های مهرداد مشایخی در برخی محافل فعال خارج از دانشگاه‌های ایران کمابیش مخاطب خاص خود را پیدا کرده بود. مخاطبانی که به پرسش‌های مشابه فکر می‌کردند. گیریم با پاسخ‌های متفاوت.

قاضیان: نظرات اخیر، یعنی در ده پانزده سال اخیر دکتر مشایخی خیلی به‌هنگام بود به این دلیل که با تحولاتی که در فضای سیاسی ایران اتفاق افتاده بود در پیدایش گرایش‌ها و نیروهای سیاسی جدید و همینطور پدید آمدن موقعیت‌های جدید در عرصه سیاسی ایران به‌هنگام بود.

به این معنا که از لحاظ نظری همان چیزهایی بود که برای کسانی که در عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی می‌خواستند قدم بگذارند و برای کسانی که می‌خواستند به نحو تحلیلی و نظری این اوضاع و احوال را به صورت رویدادهای متفاوت جستجو و درباره‌اش نظریه‌پردازی کنند مورد نیاز مصرف بود.

در میان فعالان سیاسی کسانی که اهل نظرورزی هم بودند و مایل بودند از دیدگاه نظری هم به مسائل نگاه کنند و همینطور در میان آن دسته از نظریه‌پردازانی که به جنبش اصلاحی این ده سال اخیر کمک می‌کردند و آنها را حمایت و پشتیبانی می‌کردند به لحاظ نظری ایدئولوژیکی کمک می‌کرد و به همین دلیل دکتر مشایخی گذشته از شخصیت محترمی که در بین این عده داشت از لحاظ فکر سیاسی هم که مطرح می‌کرد در میان این عده مطرح بود و مورد بحث و گفت‌وگو.

خانواده و نزدیکان مهرداد مشایخی اینک آماده می‌شوند تا روز یک‌شنبه، ۱۷ مهر، نهم اکتبر، مراسم سوگواری و خاکسپاری او را در واشنگتن برگزار کنند. صحبت از مراسم یادبودی هم هست به زودی با جمعی وسیع‌تر و با روایت‌های دیگری از دانشگاهیان و فرهنگ‌دوستان و سیاسیون تحول‌طلب از ۵۸ تابستان زندگی مهرداد مشایخی پیش از خزان زندگی‌اش.