شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم پس از مدتها دوباره موجی از مخالفتها و انتقادات را علیه او برانگیخت. عده زیادی از منتقدان در واکنش به این مسئله بر موضع صحیحی انگشت گذاشتند. و آن این که خاتمی هیچ تفاوتی با گذشته نکرده و این افکار عمومی است که سبقه و پیشینه او را فراموش کرده و انتظاراتی غیر منطبق با واقعیت از او دارد.
صحت این بحث وقتی آشکار میشود که به پیشینه عملکرد خاتمی در گذشته از زمان ریاستجمهوری او تا به امروز نگاهی بیندازیم. در بین نکات برجسته کارنامه عملکرد سیاسی محمد خاتمی و تصمیمات مهم او معدود مواردی وجود دارد که با الگوی ثابت رفتاری او منطبق نباشد که از آن میان میتوان به پافشاری او بر افشای دست داشتن عوامل وزارت اطلاعات در قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷ اشاره کرد.
اما جز این موارد نادر، عملکرد آقای خاتمی در برخورد با مسائل مختلف غالبا الگو و چارچوب ثابتی را ترسیم میکند که با عملکرد چند سال اخیر او نیز کاملا سازگار است. از این جمله میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد: نحوه مواجهه او با مسائلی چون حمله به کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز در سال ۷۸، توقیف مطبوعات و ترور سعید حجاریان در سال ۷۹، عدم تایید لوایح دوگانه، برگزاری انتخابات مجلس هفتم، برخورد با منتقدان و معترضانی چون دانشجویان، موضع او در قبال اعتصاب غذای اکبر گنجی، عملکرد او در انتخابات ریاست جمهوری نهم، شوراهای سوم و مجلس هشتم و موضع او پس از این انتخاباتها و در نهایت نامهنگاریهای مخفیانه به آقای خامنهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و دیگر موارد از این دست.
الگوی رفتاری سید محمد خاتمی
بررسی الگوی رفتاری سیدمحمد خاتمی ۴ ویژگی ثابت را به ما نشان میدهد: فقدان برنامه و محاسبهگری سیاسی، رعایت خط قرمز حساسیتهای رهبری، حفظ پایگاه حامیان و طرفداران و تداوم حضور در فضای سیاسی.
در توضیح مورد نخست باید گفت عملکرد محمد خاتمی تابع هیچ گونه برنامه سیاسی منسجم، منظم و از پیش طراحی شدهای نیست و بسیاری از تصمیمات و مواضع به صورت آنی و دفعی اتخاذ میشود. از اینرو بسیاری از آنها بر پایه محاسبات اشتباه و استنباطهای نادرست از نتایج و حاصل از آن عمل رخ میدهد. نامهنگاری به رهبری در اوج درگیریها پس از انتخابات و پیشنهاد «بخشش ظلمی که به رهبری از سوی مردم شده» نمونههای اخیر از این دست است.
آقای خاتمی همچنین هیچ گاه و در هیچ شرایطی خود را در مقابل رهبری آیتالله خامنهای و الزامات آن قرار نمیدهد و این مسئله برای او فراتر از هر خط قرمزی قرار دارد. از اینرو آنجا که احساس شود عملی به معنای دهنکجی یا ایستادگی آشکار در مقابل اراده رهبری و حلقه حامیان نزدیک اوست بدون تردید عقبنشینی رخ میدهد.
این الگوی رفتاری، بر خلاف آنچه ابراز میشود، ارتباط یک به یکی با بحث جلوگیری از بروز «خطر جدی» برای نظام ندارد و صرفا با حساسیت رهبری خود را تنظیم میکند. هر چند حساسیت آیتالله خامنهای معمولا بر مواردی است که برای نظام خطر محسوب میشود، اما همیشه این گونه نیست. مانند شرکت یا عدم شرکت در انتخابات اخیر.
آقای خاتمی به ترکیب جمعیتی، خاستگاه، علائق و سلیقه حامیان خود واقف است. او حاضر نیست از حامیان و پشتیبانان خود جدا شود و راه خود را برود. چه این که حتی بخشی از علائق و سلایق خودش نیز بر خواست حامیان منطبق است. در این چارچوب رفتارهای خاتمی در همراهی با جنبش اعتراضی مردم معنا مییابد. خاتمی همچنین علاقهمند به حضور در فضای سیاسی ایران است و اصولا مایل به گوشهنشینی، حتی موقت، نیست.
او حتی مانند شخصیتهایی چون هاشمی رفسنجانی که حضور یا عدم حضور خود را در فضای سیاسی ایران با نسبت تاثیر این حضور بر حفظ و گسترش قدرت و نفوذ خود تعریف میکنند نیست. بسیاری از منتقدان ابراز میکنند که اساسا خاتمی به چه علت بحث شروط شرکت در انتخابات و پس از آن عدم تحقق این شروط و فقدان شرایط برای شرکت در انتخابات را مطرح کرد که در نهایت بخواهد با رای دادن این همه انتقاد و اعتراض را به جان بخرد. اما دقیقا همین دغدغه حضور فعالانه در فضاست که بدون آن که کسی، حتی حامیانش، از او انتظار داشته باشند یا او به خاطر مقام و موقعیتی که دارد ناگزیر به رویارویی با مسائل باشد، دست به ابتکار میزند تا حضور خود را در فضای سیاسی تداوم بخشد.
روشن است که گرد هم آوردن این چهار ویژگی در بسیاری از موارد، بهویژه پس از رخدادها و حوادث به وجود آمده پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، بسیار دشوار و گاه حتی غیرممکن است. همین امر تناقضات موجود در عملکرد خاتمی را رقم میزند.
بدین ترتیب که او برای حضور در فضا بدون داشتن برنامه و توجیه خاصی در هماهنگی با مواضع و مطالبات حامیان خود مواضعی را مطرح میکند یا عملی را انجام میدهد، اما هر گاه به حساسیت رهبری برمیخورد عمل خود را با آن متناسب میکند. بعد از آن هم مجدد برای حفظ خود در فضا و به دست آوردن دوباره پشتیبانی هوادارانش اقدام به توجیه تناقضات موجود در رفتار و گفتار میکند.
معضل تکرارشونده
با توجه به موارد یادشده و پیشینه عملکرد خاتمی، پر واضح است که او نمیتواند عملکرد قابل قبولی در جایگاه حساس سیاسی چه در قدرت و چه خارج از ساختار قدرت در زمانهای که مردم برای رسیدن به دموکراسی و آزادی با حاکمیتی تمامیتخواه دست به گریبان هستند داشته باشد.
در بیرون از ساختار قدرت او فاقد اراده، انسجام، تیزبینی و برنامه لازم برای رهبری، ایستادگی، مذاکره با حاکمیت در شرایط خاص از طرف نیروهای معترض است. در درون ساختار قدرت هم نمیتواند نیرویی قابل اتکا برای مخالفان وضع موجود باشد. شاید تنها بتوان گفت که به لحاظ شخصی تنها از برخی از افراد حاضر در ساختار کنونی قدرت بهتر است.
مشکل دقیقا جایی است که الگوهای رفتاری آقای خاتمی بعد از مدتی توسط بسیاری از مردم و فعالان فراموش میشود و انتظارات متفاوت از جایگاه و شیوه رفتاری ایشان تنظیم میشود. این میان مقصر ذهن فراموشکار مردم و منتقدان و حامیان ایشان است. بسیاری از عملکردها توسط حامیان او، که به رسانههای گروهی هم دسترسی دارند، به تدریج توجیه و از اذهان زدوده میشود و رفتارهای منطبق بر خواست و علاقه منتقدان جلوهگری بیشتری پیدا میکند.
در همین چند روز گذشته شاهد توجیه تدریجی و زدودن حساسیت افکار عمومی از سوی این حامیان بودهایم. البته برای جبهه اصلاحات و اصلاحطلبان وجود شخصی مانند آقای خاتمی همچنان یک سرمایه محسوب میشود. سرمایهای که آنها به اتکا او خواهند توانست روی آرای عمومی همچنان حساب باز کنند و راه بازگشت خود را به حاکمیت، در صورت میدان دادن رهبری، هموار ببینند.
جنبش سبز و جایگزینی الگوی خاتمیمحور
تا مدتها به سبب بسته بودن راه رشد و معرفی شخصیتهای سیاسی تحولخواه با مشی متفاوت از خاتمی او به ناچار یکهتاز بود و جز او کسی نبود که هم بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند، هم قابلیت جذب آرای عمومی را داشته باشد و هم حامی و بانی تغییر و اصلاح وضع موجود شود. همین مسئله به او موقعیتی منحصر به فرد اعطا کرده بود تا با اتکا به آن بتواند به دانشجویان منتقد پاسخ دهد: «بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل خواهند کرد و شما نتیجه عملشان را خواهید دید».
در همین راستا پیش از ظهور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در فضای اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر اساسا عملکردی جز آن چه آقای خاتمی در پیش میگرفت از سوی حامیان ایشان ناممکن، بی حاصل و بدون نتیجه اعلام و طی کردن هر راهی برای تغییر وضع موجود بدون پذیرش و همراهی سیدمحمد خاتمی و همراهانش غیرممکن و منتهی به ناکجاآباد القا میشد.
بارها از سوی بسیاری از اصلاحطلبان در مقابل منتقدان این موضع اعلام شده بود که یا بی چون و چرا خاتمی و اصلاحطلبان و عملکردشان را بپذیرید یا بروید اسلحه به دست بگیرید. با ظهور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در فضای تحولخواهی ایران و جوش و خروش جنبش سبز، در عمل نشان داده شد که هم میتوان برای تغییر وضع موجود با جدیت تلاش کرد، هزینه داد، صادق بود، ایستادگی کرد و هم این که اسلحه دست نگرفت.
اما با این وجود نباید فراموش کرد تا مجال فراخی برای طرح ایدهها و روشهای متنوع سیاستورزی در ایران وجود ندارد، حامیان و طرفدارانی ذوب شده در خاتمی هستند که هر گونه عملکرد او را در نهایت توجیه میکنند و رسانههای جمعی اثرگذار و تحت نفوذ این حامیان به زدودن سابقه عملکرد خاتمی مشغول هستند، نمیتوان به عدم تکرار این وقایع و یا دستکم کمفروغ شدن این حرکات نزد افکار عمومی امیدی داشت. در حال حاضر ظاهرا تنها برگ برنده حامیان جنبش سبز که مشی خاتمی را نمیپذیرند و نمیپسندند، وجود و مشی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و امکان جایگزینپذیری این گونه سیاستورزی حتی در شرایط امروز ایران است.
-----------------------------------------------------------------------------------
*عباس حکیمزاده، دبیر سیاسی سابق دفتر تحکیم وحدت، از فعالان جنبش دانشجویی است.
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.
صحت این بحث وقتی آشکار میشود که به پیشینه عملکرد خاتمی در گذشته از زمان ریاستجمهوری او تا به امروز نگاهی بیندازیم. در بین نکات برجسته کارنامه عملکرد سیاسی محمد خاتمی و تصمیمات مهم او معدود مواردی وجود دارد که با الگوی ثابت رفتاری او منطبق نباشد که از آن میان میتوان به پافشاری او بر افشای دست داشتن عوامل وزارت اطلاعات در قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷ اشاره کرد.
اما جز این موارد نادر، عملکرد آقای خاتمی در برخورد با مسائل مختلف غالبا الگو و چارچوب ثابتی را ترسیم میکند که با عملکرد چند سال اخیر او نیز کاملا سازگار است. از این جمله میتوان به مواردی از این دست اشاره کرد: نحوه مواجهه او با مسائلی چون حمله به کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز در سال ۷۸، توقیف مطبوعات و ترور سعید حجاریان در سال ۷۹، عدم تایید لوایح دوگانه، برگزاری انتخابات مجلس هفتم، برخورد با منتقدان و معترضانی چون دانشجویان، موضع او در قبال اعتصاب غذای اکبر گنجی، عملکرد او در انتخابات ریاست جمهوری نهم، شوراهای سوم و مجلس هشتم و موضع او پس از این انتخاباتها و در نهایت نامهنگاریهای مخفیانه به آقای خامنهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و دیگر موارد از این دست.
الگوی رفتاری سید محمد خاتمی
بررسی الگوی رفتاری سیدمحمد خاتمی ۴ ویژگی ثابت را به ما نشان میدهد: فقدان برنامه و محاسبهگری سیاسی، رعایت خط قرمز حساسیتهای رهبری، حفظ پایگاه حامیان و طرفداران و تداوم حضور در فضای سیاسی.
در توضیح مورد نخست باید گفت عملکرد محمد خاتمی تابع هیچ گونه برنامه سیاسی منسجم، منظم و از پیش طراحی شدهای نیست و بسیاری از تصمیمات و مواضع به صورت آنی و دفعی اتخاذ میشود. از اینرو بسیاری از آنها بر پایه محاسبات اشتباه و استنباطهای نادرست از نتایج و حاصل از آن عمل رخ میدهد. نامهنگاری به رهبری در اوج درگیریها پس از انتخابات و پیشنهاد «بخشش ظلمی که به رهبری از سوی مردم شده» نمونههای اخیر از این دست است.
آقای خاتمی همچنین هیچ گاه و در هیچ شرایطی خود را در مقابل رهبری آیتالله خامنهای و الزامات آن قرار نمیدهد و این مسئله برای او فراتر از هر خط قرمزی قرار دارد. از اینرو آنجا که احساس شود عملی به معنای دهنکجی یا ایستادگی آشکار در مقابل اراده رهبری و حلقه حامیان نزدیک اوست بدون تردید عقبنشینی رخ میدهد.
این الگوی رفتاری، بر خلاف آنچه ابراز میشود، ارتباط یک به یکی با بحث جلوگیری از بروز «خطر جدی» برای نظام ندارد و صرفا با حساسیت رهبری خود را تنظیم میکند. هر چند حساسیت آیتالله خامنهای معمولا بر مواردی است که برای نظام خطر محسوب میشود، اما همیشه این گونه نیست. مانند شرکت یا عدم شرکت در انتخابات اخیر.
آقای خاتمی به ترکیب جمعیتی، خاستگاه، علائق و سلیقه حامیان خود واقف است. او حاضر نیست از حامیان و پشتیبانان خود جدا شود و راه خود را برود. چه این که حتی بخشی از علائق و سلایق خودش نیز بر خواست حامیان منطبق است. در این چارچوب رفتارهای خاتمی در همراهی با جنبش اعتراضی مردم معنا مییابد. خاتمی همچنین علاقهمند به حضور در فضای سیاسی ایران است و اصولا مایل به گوشهنشینی، حتی موقت، نیست.
او حتی مانند شخصیتهایی چون هاشمی رفسنجانی که حضور یا عدم حضور خود را در فضای سیاسی ایران با نسبت تاثیر این حضور بر حفظ و گسترش قدرت و نفوذ خود تعریف میکنند نیست. بسیاری از منتقدان ابراز میکنند که اساسا خاتمی به چه علت بحث شروط شرکت در انتخابات و پس از آن عدم تحقق این شروط و فقدان شرایط برای شرکت در انتخابات را مطرح کرد که در نهایت بخواهد با رای دادن این همه انتقاد و اعتراض را به جان بخرد. اما دقیقا همین دغدغه حضور فعالانه در فضاست که بدون آن که کسی، حتی حامیانش، از او انتظار داشته باشند یا او به خاطر مقام و موقعیتی که دارد ناگزیر به رویارویی با مسائل باشد، دست به ابتکار میزند تا حضور خود را در فضای سیاسی تداوم بخشد.
روشن است که گرد هم آوردن این چهار ویژگی در بسیاری از موارد، بهویژه پس از رخدادها و حوادث به وجود آمده پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸، بسیار دشوار و گاه حتی غیرممکن است. همین امر تناقضات موجود در عملکرد خاتمی را رقم میزند.
بدین ترتیب که او برای حضور در فضا بدون داشتن برنامه و توجیه خاصی در هماهنگی با مواضع و مطالبات حامیان خود مواضعی را مطرح میکند یا عملی را انجام میدهد، اما هر گاه به حساسیت رهبری برمیخورد عمل خود را با آن متناسب میکند. بعد از آن هم مجدد برای حفظ خود در فضا و به دست آوردن دوباره پشتیبانی هوادارانش اقدام به توجیه تناقضات موجود در رفتار و گفتار میکند.
معضل تکرارشونده
با توجه به موارد یادشده و پیشینه عملکرد خاتمی، پر واضح است که او نمیتواند عملکرد قابل قبولی در جایگاه حساس سیاسی چه در قدرت و چه خارج از ساختار قدرت در زمانهای که مردم برای رسیدن به دموکراسی و آزادی با حاکمیتی تمامیتخواه دست به گریبان هستند داشته باشد.
در بیرون از ساختار قدرت او فاقد اراده، انسجام، تیزبینی و برنامه لازم برای رهبری، ایستادگی، مذاکره با حاکمیت در شرایط خاص از طرف نیروهای معترض است. در درون ساختار قدرت هم نمیتواند نیرویی قابل اتکا برای مخالفان وضع موجود باشد. شاید تنها بتوان گفت که به لحاظ شخصی تنها از برخی از افراد حاضر در ساختار کنونی قدرت بهتر است.
مشکل دقیقا جایی است که الگوهای رفتاری آقای خاتمی بعد از مدتی توسط بسیاری از مردم و فعالان فراموش میشود و انتظارات متفاوت از جایگاه و شیوه رفتاری ایشان تنظیم میشود. این میان مقصر ذهن فراموشکار مردم و منتقدان و حامیان ایشان است. بسیاری از عملکردها توسط حامیان او، که به رسانههای گروهی هم دسترسی دارند، به تدریج توجیه و از اذهان زدوده میشود و رفتارهای منطبق بر خواست و علاقه منتقدان جلوهگری بیشتری پیدا میکند.
در همین چند روز گذشته شاهد توجیه تدریجی و زدودن حساسیت افکار عمومی از سوی این حامیان بودهایم. البته برای جبهه اصلاحات و اصلاحطلبان وجود شخصی مانند آقای خاتمی همچنان یک سرمایه محسوب میشود. سرمایهای که آنها به اتکا او خواهند توانست روی آرای عمومی همچنان حساب باز کنند و راه بازگشت خود را به حاکمیت، در صورت میدان دادن رهبری، هموار ببینند.
جنبش سبز و جایگزینی الگوی خاتمیمحور
تا مدتها به سبب بسته بودن راه رشد و معرفی شخصیتهای سیاسی تحولخواه با مشی متفاوت از خاتمی او به ناچار یکهتاز بود و جز او کسی نبود که هم بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند، هم قابلیت جذب آرای عمومی را داشته باشد و هم حامی و بانی تغییر و اصلاح وضع موجود شود. همین مسئله به او موقعیتی منحصر به فرد اعطا کرده بود تا با اتکا به آن بتواند به دانشجویان منتقد پاسخ دهد: «بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل خواهند کرد و شما نتیجه عملشان را خواهید دید».
در همین راستا پیش از ظهور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در فضای اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر اساسا عملکردی جز آن چه آقای خاتمی در پیش میگرفت از سوی حامیان ایشان ناممکن، بی حاصل و بدون نتیجه اعلام و طی کردن هر راهی برای تغییر وضع موجود بدون پذیرش و همراهی سیدمحمد خاتمی و همراهانش غیرممکن و منتهی به ناکجاآباد القا میشد.
بارها از سوی بسیاری از اصلاحطلبان در مقابل منتقدان این موضع اعلام شده بود که یا بی چون و چرا خاتمی و اصلاحطلبان و عملکردشان را بپذیرید یا بروید اسلحه به دست بگیرید. با ظهور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در فضای تحولخواهی ایران و جوش و خروش جنبش سبز، در عمل نشان داده شد که هم میتوان برای تغییر وضع موجود با جدیت تلاش کرد، هزینه داد، صادق بود، ایستادگی کرد و هم این که اسلحه دست نگرفت.
اما با این وجود نباید فراموش کرد تا مجال فراخی برای طرح ایدهها و روشهای متنوع سیاستورزی در ایران وجود ندارد، حامیان و طرفدارانی ذوب شده در خاتمی هستند که هر گونه عملکرد او را در نهایت توجیه میکنند و رسانههای جمعی اثرگذار و تحت نفوذ این حامیان به زدودن سابقه عملکرد خاتمی مشغول هستند، نمیتوان به عدم تکرار این وقایع و یا دستکم کمفروغ شدن این حرکات نزد افکار عمومی امیدی داشت. در حال حاضر ظاهرا تنها برگ برنده حامیان جنبش سبز که مشی خاتمی را نمیپذیرند و نمیپسندند، وجود و مشی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و امکان جایگزینپذیری این گونه سیاستورزی حتی در شرایط امروز ایران است.
-----------------------------------------------------------------------------------
*عباس حکیمزاده، دبیر سیاسی سابق دفتر تحکیم وحدت، از فعالان جنبش دانشجویی است.
* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.