هومان نارنجیها، پژوهشگر اعتیاد، با انتقاد از آن چه «کاهش اجباری آمار معتادان در ایران» عنوان کرده این مسئله را موجب افزایش دیگر آسیبهای اجتماعی در کشور دانسته است.
آقای نارنجیها در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، با اشاره به پایین بودن سطح آگاهی جامعه ایران از اعتیاد گفته است که با زور، ضرب و فشار نمیتوان اعتیاد را در یک جامعه از بین برد.
مهدیس کامکار، روانپزشک ساکن تهران، نیز معتقد است که اکنون با وجود تخدیرکنندهها، تهییجکنندهها و مواد توهمزا روانپزشکان از اختلال مصرف مواد به جای سوء مصرف مواد استفاده میکنند.
رادیوفردا درباره تاثیر برخوردهای قهری با مسئله اعتیاد نظر این روانپزشک را جویا شده است.
مهدیس کامکار در تهران: سیاستهای حاکم اصولا در مورد همه آسیبهای اجتماعی به لحاظ پزشکی، روانپزشکی و جامعهشناسی کارشناسی شده نیست. ما احتیاج به نگاه کارشناسی بین رشتهای داریم، چون آسیبهای اجتماعی چند بعد دارند، هم بعد فردی دارند، هم بعد خانوادگی دارند و هم بعد اجتماعی دارند و هم بعد مالی دارند.
حالا کدام یک از این برخوردها همه ابعاد را در برمیگیرد؟
در اوایل انقلاب، طبیعتا چون اصلا همه آسیبهای اجتماعی را جرم حساب میکردند فقط برخورد حقوقی و قهری انجام میشد، یعنی این که با کسی که آسیب اجتماعی ایجاد کرده بود یا خود آسیب اجتماعی دیده بود، با او مثل یک مجرم برخورد میکردند. بنابراین کسانی که خودشان معتاد بودند، حتی بیمار هم محسوب نمیشدند.
اولا این که آنها را به زندان میانداختند، بعد در زندان هم به اشکال عجیب و غریب غیرعلمی آنها را مجبور به ترک میکردند، اما این فقط یک ترک جسمی است و در خیلی از اوقات خودشان، کلمهای عامیانه را برای این روش به کار میبردند، و آن را «یابویی» مینامیدند.
ما میدانیم که در ۹۰ درصد از موارد مصرف مواد چه تحریککننده، چه تهییجکننده و چه مواد دیگر ایجاد توهم میکنند و موادی که با ایجاد اختلالات آسیبهای روانی یا بیماریهای روانپزشکی همراه است. یعنی این که اینها افرادی هستند که یا از اول دچار مشکلات روانپزشکی هستند، یا این که دچار مشکلات شخصیتی و اختلالات خلقی و استعدادی هستند و توانایی آن را ندارند تا مشکلاتی که در جامعه وجود دارد یا در بدن خودشان احساس رنج روانی دارند، تحمل کنند یا با آن مطابقت ایجاد کنند، از همین رو برای تحمل و تطابق با زندگی از مواد کمک میگیرند.
وقتی متوجه نشویم چه نیازهای فردی و اجتماعی در پیرامون این فرد است، یعنی چه عوامل محیطی باعث میشود این فرد آسیبدیده شود و خودش هم عاملی میشود که باعث آسیب دیگران میشود، این پدیده به صورت زیرزمینی ادامه پیدا میکند.
پس میتوانیم این طور نتیجه بگیریم که این نتیجه برخورد قهری که صورت گرفته بود، منجر به زیرزمینی شدن این قضیه شده است.
بله، آسیبهای اجتماعی مثل یک خانواده میمانند، وقتی که دچاربیماری آسیب اجتماعی میشوید، خواه ناخواه با آسیبهای دیگر اجتماعی دیگر هم آشنا میشوید و درگیرش میشوید. دلیلش هم این است که میگوییم شخص به لحاظ فردی مستعد میشود و سیستم خانوادگی ادامه پیدا میکند.
در سالهای اخیر یک سری کارهای فرهنگی هم در این زمینه انجام شد، مثل فیلمهایی که در سینمای ایران تولید شد و در تلویزیون ایران نمایش دادند و به آن پرداختند، اینها چطور نتوانست پاسخگوی این امر باشد و جلوی رشد افرادی که به این مواد رو میآورند را بگیرد؟
اینها خیلی قابل بحث است. مثلا یکی از کارهایی که از سیستم قهری درآمد، در ایران هم انجام دادند از طریق کشورهای جهان اول گفتند ما میآییم جایگزین میکنیم، روش سابستیوشن تراپی [درمان با جایگزین] را میگذاریم، چیزی را میگذاریم مثل انتخاب بین بد و بدتر، چیزی را میگذاریم که مثل قبل از انقلاب بود به آنها میگفتند: تریاکیهای شریف به اینها جیره بدهیم، بنابراین آمدند، یک مرکز درمانی درست کردند. بهزیستی خودش درست کرد، که این آدمها بیایند به جای مواد تحریککنندهشان از متادون استفاده کنند.
مشکل اصلی درمان با متادون این است که نشئگی نمیدهد، بنابراین این افراد که نود درصدشان دچار اضطراب و افسردگی هستند، این روش فقط درمان بدون درمان علت اصلی مشکل است و حتما درمانهای روانپزشکی لازم است.
درمان علت اصلی بسیار اهمیت دارد، یعنی در هیچ جای دنیا نتوانستهاند به این موضوع غلبه کنند که دلیل آن وجود مافیاهای بزرگی است که پشت این قضیه هستند و اکثر اوقات هم سر از جاهایی در میآورد، که نمیشود به آن دست زد، برای همین است که برای افرادی که انگیزه دارند و تمکن دارند و خانواده هم آماده کمک است فقط ۲۵ درصد احتمال موفقیت است و این خیلی کم است. حال شما فرض بفرمایید در مورد کسانی که این انگیزه را ندارند، یا سیستم حمایتی خوبی ندارند، و مسائل فرهنگی دارند و چه و چه، این احتمال به ده درصد میرسد، و اگر اینها در کوتاهمدت به صورت جسمی و روانی ترک کنند، احتمال عودشان زیاد است.
برای این که همان عوامل و پیش فاکتورهایی که باعث شده این آسیب اجتماعی رخ دهد، سر جایشان هستند و همان عوامل باعث رخ پیداکردن این آسیب اجتماعی است، وهر بار که عود میکند فرد احساس ناامیدی بیشتری میکند.
آقای نارنجیها در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، با اشاره به پایین بودن سطح آگاهی جامعه ایران از اعتیاد گفته است که با زور، ضرب و فشار نمیتوان اعتیاد را در یک جامعه از بین برد.
Your browser doesn’t support HTML5
مهدیس کامکار، روانپزشک ساکن تهران، نیز معتقد است که اکنون با وجود تخدیرکنندهها، تهییجکنندهها و مواد توهمزا روانپزشکان از اختلال مصرف مواد به جای سوء مصرف مواد استفاده میکنند.
رادیوفردا درباره تاثیر برخوردهای قهری با مسئله اعتیاد نظر این روانپزشک را جویا شده است.
مهدیس کامکار در تهران: سیاستهای حاکم اصولا در مورد همه آسیبهای اجتماعی به لحاظ پزشکی، روانپزشکی و جامعهشناسی کارشناسی شده نیست. ما احتیاج به نگاه کارشناسی بین رشتهای داریم، چون آسیبهای اجتماعی چند بعد دارند، هم بعد فردی دارند، هم بعد خانوادگی دارند و هم بعد اجتماعی دارند و هم بعد مالی دارند.
حالا کدام یک از این برخوردها همه ابعاد را در برمیگیرد؟
در اوایل انقلاب، طبیعتا چون اصلا همه آسیبهای اجتماعی را جرم حساب میکردند فقط برخورد حقوقی و قهری انجام میشد، یعنی این که با کسی که آسیب اجتماعی ایجاد کرده بود یا خود آسیب اجتماعی دیده بود، با او مثل یک مجرم برخورد میکردند. بنابراین کسانی که خودشان معتاد بودند، حتی بیمار هم محسوب نمیشدند.
اولا این که آنها را به زندان میانداختند، بعد در زندان هم به اشکال عجیب و غریب غیرعلمی آنها را مجبور به ترک میکردند، اما این فقط یک ترک جسمی است و در خیلی از اوقات خودشان، کلمهای عامیانه را برای این روش به کار میبردند، و آن را «یابویی» مینامیدند.
ما میدانیم که در ۹۰ درصد از موارد مصرف مواد چه تحریککننده، چه تهییجکننده و چه مواد دیگر ایجاد توهم میکنند و موادی که با ایجاد اختلالات آسیبهای روانی یا بیماریهای روانپزشکی همراه است. یعنی این که اینها افرادی هستند که یا از اول دچار مشکلات روانپزشکی هستند، یا این که دچار مشکلات شخصیتی و اختلالات خلقی و استعدادی هستند و توانایی آن را ندارند تا مشکلاتی که در جامعه وجود دارد یا در بدن خودشان احساس رنج روانی دارند، تحمل کنند یا با آن مطابقت ایجاد کنند، از همین رو برای تحمل و تطابق با زندگی از مواد کمک میگیرند.
وقتی متوجه نشویم چه نیازهای فردی و اجتماعی در پیرامون این فرد است، یعنی چه عوامل محیطی باعث میشود این فرد آسیبدیده شود و خودش هم عاملی میشود که باعث آسیب دیگران میشود، این پدیده به صورت زیرزمینی ادامه پیدا میکند.
پس میتوانیم این طور نتیجه بگیریم که این نتیجه برخورد قهری که صورت گرفته بود، منجر به زیرزمینی شدن این قضیه شده است.
بله، آسیبهای اجتماعی مثل یک خانواده میمانند، وقتی که دچاربیماری آسیب اجتماعی میشوید، خواه ناخواه با آسیبهای دیگر اجتماعی دیگر هم آشنا میشوید و درگیرش میشوید. دلیلش هم این است که میگوییم شخص به لحاظ فردی مستعد میشود و سیستم خانوادگی ادامه پیدا میکند.
در سالهای اخیر یک سری کارهای فرهنگی هم در این زمینه انجام شد، مثل فیلمهایی که در سینمای ایران تولید شد و در تلویزیون ایران نمایش دادند و به آن پرداختند، اینها چطور نتوانست پاسخگوی این امر باشد و جلوی رشد افرادی که به این مواد رو میآورند را بگیرد؟
اینها خیلی قابل بحث است. مثلا یکی از کارهایی که از سیستم قهری درآمد، در ایران هم انجام دادند از طریق کشورهای جهان اول گفتند ما میآییم جایگزین میکنیم، روش سابستیوشن تراپی [درمان با جایگزین] را میگذاریم، چیزی را میگذاریم مثل انتخاب بین بد و بدتر، چیزی را میگذاریم که مثل قبل از انقلاب بود به آنها میگفتند: تریاکیهای شریف به اینها جیره بدهیم، بنابراین آمدند، یک مرکز درمانی درست کردند. بهزیستی خودش درست کرد، که این آدمها بیایند به جای مواد تحریککنندهشان از متادون استفاده کنند.
مشکل اصلی درمان با متادون این است که نشئگی نمیدهد، بنابراین این افراد که نود درصدشان دچار اضطراب و افسردگی هستند، این روش فقط درمان بدون درمان علت اصلی مشکل است و حتما درمانهای روانپزشکی لازم است.
درمان علت اصلی بسیار اهمیت دارد، یعنی در هیچ جای دنیا نتوانستهاند به این موضوع غلبه کنند که دلیل آن وجود مافیاهای بزرگی است که پشت این قضیه هستند و اکثر اوقات هم سر از جاهایی در میآورد، که نمیشود به آن دست زد، برای همین است که برای افرادی که انگیزه دارند و تمکن دارند و خانواده هم آماده کمک است فقط ۲۵ درصد احتمال موفقیت است و این خیلی کم است. حال شما فرض بفرمایید در مورد کسانی که این انگیزه را ندارند، یا سیستم حمایتی خوبی ندارند، و مسائل فرهنگی دارند و چه و چه، این احتمال به ده درصد میرسد، و اگر اینها در کوتاهمدت به صورت جسمی و روانی ترک کنند، احتمال عودشان زیاد است.
برای این که همان عوامل و پیش فاکتورهایی که باعث شده این آسیب اجتماعی رخ دهد، سر جایشان هستند و همان عوامل باعث رخ پیداکردن این آسیب اجتماعی است، وهر بار که عود میکند فرد احساس ناامیدی بیشتری میکند.