در تاریخ روابط بینالملل روز ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ برابر با ۲۶ دیماه ۱۳۹۴ روزی بهیادماندنی خواهد بود، چرا که در این روز ایران و آمریکا در چارچوب مذاکرات دوسالهای که با عنوان مذاکرات ۱+۵ شهرت دارد به توافق نهایی رسیدند و توانستند موافقتنامه اتمی برجام را به مرحله اجرا برسانند.
در این روز پس از آن که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد که ایران همه گامها برای آغاز اجرای برجام را برداشته است، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، و فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، اعلام کردند که کلیه تحریمهای مالی و اقتصادی چندجانبه مرتبط با برنامه هستهایِ ایران منطبق با برجام برداشته شده و به این ترتیب دیپلماسی چندجانبه موفق شده است از جنگی محتوم جلوگیری کند.
در کنار این رویداد تاریخی و ساعاتی قبل از اعلام لغو تحریمهای ایران، رویداد دیگری به سرعت کاربران فضای مجازی را شگفتزده کرد. ابتدا دو وبسایت وابسته به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات ایران به نقل از مقامات قضایی جمهوری اسلامی در گزارشهایی اختصاصی اعلام کردند که چهار زندانی دوتابعیتی از زندان اوین و هفت ایرانی محبوس در ایالات متحده آزاد شدهاند و علاوه بر آن اسامی ۱۴ ایرانی دیگر از فهرست افراد تحت تعقیب اینترپل، پلیس بینالملل، خارج شده است. بعد از این بود که خبرگزاریها قبل از این که به تعبیر و تفسیر این جریان بپردازند تسلیم امواج شادی پایان مخاصمه اتمی با ایران شدند و تا مدتها ابعاد گوناگون چگونگی اجرای توافقنامه اتمی را مورد توجه دقیق قرار دادند. صدها مفسر و متخصص در ابعاد نظامی، اقتصادی، روابط بینالملل و امنیت ملی در کنار کارشناسان نظامیسیاسی، «برجام» را برای رسانههای دنیا بررسی و تفسیر کردند.
در این میان چند و چون آزادی زندانیان دوتابعیتی از زندان اوین چندان مورد توجه قرار نگرفت، گرچه معلوم شد تعدادشان از چهار نفر به پنج نفر افزایش یافته است. رابین رایت، خبرنگار و پژوهشگربرجسته هفتهنامه نیویورکر، اولین کسی بود که در مقاله خود به این موضوع پرداخت و ابعادی از معمای مبادله زندانیان را روشن کرد(۱). به عقیده رابین رایت، رسیدن به توافق برای آزادی زندانیان کار یکی از مقامات پرسابقه وزارت خارجه آمریکا بوده که توانست یک تیم آمریکایی را مأمور بررسی و مذاکرات بسیار محرمانهای با ایران کند. در نتیجه این مذاکرات بود که زندانیان دو کشور در روز ۱۶ ژانویه آزاد شدند.
ظاهراً چهارده ماه پیش از این رویداد، رئیس جمهور آمریکا مجوز ایجاد یک کانال بسیار محرمانه برای گفتوگو با ایرانیها را صادر کرده است تا در مورد آزادی آمریکاییهایی که در ایران ناپدید شده یا به زندان افتاده بودند با بالاترین نمایندگان دولت ایران وارد مذاکرات بسیار محرمانه شوند. این اقدام زاییده مذاکرات اتمی و اقدامی بود که به لحاظ دیپلماتیک با ریسک بسیار بالایی همراه بود. خانم وندی شرمن مذاکرهکننده ارشد آمریکایی برای اولین بار قضیه آزادی آمریکاییهای زندانی در ایران را مطرح کرد، طرفهای ایرانی خواهان آزادی شهروندان ایرانی محبوس در زندانهای آمریکا شدند و پرونده مبادله زندانیان از آن زمان مفتوح شد. هنوز معلوم نیست در ایران چه مقامی و در چه سطحی با مذاکرات موازی برای آزادی زندانیان موافقت کرده است. آیا این از اختیارات رئیس جمهور بوده یا شخص رهبری در جریان مستقیم آن قرار داشته است؟
برای مدتی بیش از یک سال خانم وندی شرمن با همتای ایرانیاش، مجید تخت روانچی، معاون امور اروپا و آمریکای وزارت خارجه ایران، در مورد مبادله زندانیان گفتوگو و تبادل نظر میکرد. سرانجام در اواخر سال ۲۰۱۴ تصمیم گرفته شد که قضیه جدا از مذاکرات مربوط به توافق اتمی و در چارچوب یک کانال رسمی دیگر پیگیری شود. به عقیده خانم رابین رایت، این موضوع پس از بحث و گفتوگو توسط پرزیدنت اوباما مورد تأئید قرار گرفت، اما آن قدر محرمانه ماند که به اغلب اعضای تیم مذاکرهکننده آمریکا که درگیر مذاکرات خطیر اتمی بودند اصولاً در مورد آن هیچ اطلاعی داده نشد.
در یک مقطع تغییر در ترکیب مذاکرهکنندگان موجب هراس و نگرانی شد که مبادا اصل قضیه به خطر بیفتد. سرپرستی تیم مذاکرهکنندگان ایران به یک مقام ارشد امنیتی وزارت خارجه سپرده شد و اگرچه هنوز از نظر ترکیب، این تیم گروهی دیپلماتیک به حساب میآمد، دخول مقام امنیتی در مذاکرات موجب شد که آمریکاییها تصور کنند نتیجه غیرقابل پیشبینی است. از طرف آمریکا برت مکگرک، عضو ارشد وزارت خارجه، یک تیم کوچک را سرپرستی میکرد که در آن افرادی از وزارت دادگستری، افبیآی و جامعه امنیتی آمریکا حضور داشتند. غالب ملاقاتها توسط دولت سوئیس تسهیل میشد و در شهر ژنو صورت میگرفت.
خانم رابین رایت بدون این که از کسی نام ببرد به نقل از یک مقام ایرانی مینویسد که مذاکرات تحت عنوان «ژست بشردوستانه» در خلال بیش از یک سال ملاقات محرمانه سه بار به توافق نزدیک شد و هر سه بار بدون نتیجه قطعی متوقف گردید.
برای کسانی که فراز و نشیبهای زندگی زندانیان آمریکایی در ایران را از طریق مطبوعات دنبال میکردند این مطلب بیشتر قابل درک است، بهخصوص وقتی جریان محاکمه جیسون رضاییان را دنبال کنیم متوجه میشویم که چگونه محاکمه او دچار پیچ و خمهایی میشود که منطقی به نظر نمیرسد. مثلاً یک بار میگویند که وکیل مدافع به پرونده او دسترسی داشته یا نداشته یا این که محاکمه شده و حکم صادر شده، ولی چون و چند حکم اعلام نمیشود. یا این که اعلام میشد که حکم حبس صادر شده، ولی مدت زمان آن اعلام نمیشد. مگر در یک محاکمه رسمی و قانونی میشود چنین جزئیاتی را پنهان کرد؟ تعبیر واضح این است که نشر اخباری در مورد محاکمه جیسون رضائیان بیشتر به خاطر ایجاد انگیزه در ادامه مذاکرات تبادل زندانیان بوده است.
در حقیقت پرونده محاکمه قدم به قدم با نتایج مذاکرات پنهانی پایین و بالا میشد و وقتی مذاکره متوقف میشد ابری از ابهام پرونده را در برمیگرفت. موانع متعددی پیش میآمد، تقاضاهایی در آخرین لحظات، موانع قانونی و مسائل پیشبینینشده، مثلاً در قوانین آمریکا مبادله زندانی با زندانی ممنوع است و باید زمینه حقوقی دیگری برایش پیدا کرد که به هیچ وجه به معنای مبادله نباشد؛ مثلاً بخشش ریاست جمهوری، یا به دلایل بشردوستانه و از این قبیل.
دلایل محرمانه بودن مذاکرات در آمریکا- در شرایطی که چالشهای انتخاباتی بین نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه برای دور آینده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شروع شده بود، اگر هر گونه خبری در مورد مذاکرات محرمانه برای آزادی زندانیان به بیرون درز میکرد، حزب جمهوریخواه میتوانست از آن به عنوان فاکتوری برای تقویت حزب خود استفاده کند. دولت اوباما به سخنرانی سالانه کنگره نزدیک و نزدیکتر میشد و میخواست هیچ گونه عذر و بهانهای برای حزب رقیب ایجاد نکند. به همین جهت دو تیم مذاکرهکننده تصمیم میگیرند تا روز اجرایی شدن توافق هستهای همه چیز را در حالت محرمانه مطلق نگه دارند.
تاکنون جمهوریخواهان برای کسب آرای مردم از هر وسیلهای برای اثبات برحق بودن مواضع خود استفاده تبلیغاتی کردهاند. این که تا چه حد این تبلیغات موفق بوده امری است که تا زمان انتخابات نمیتوان پیشبینی کرد. برای مثال، مخالفان معامله هستهای با ایران رئیس جمهور را متهم کردهاند که دهها میلیارد دلار پول را آزاد و در اختیار ایران قرار داده در حالی که آمریکاییها در ایران گروگان بودهاند. حتی پس از اعلام اجرایی شدن توافق اتمی سناتور مارکو روبیو، نامزد جوان جمهوریخواه، از دولت اوباما انتقاد کرد که با آزاد کردن سپردههای ایران «انگیزه ایجاد کرده که دولتهای دیگری همین کار را در اطراف دنیا» انجام بدهند و آمریکاییها را گروگان بگیرند.
مباحث مشابه در ایران: خطمشی فکری بنیادگرایانه که در محافل سیاسی ایران عموماً از آن با عنوان «دلواپسان» یاد میشود، بیش از هر چیز از فکر تئوری توطئه تغذیه میکند. بر این مبنا و از این زاویه هر گردشگری جاسوس است و هر دولتمردی که گذارش به ایران بیفتد قصدش آسیب زدن به «منافع رژیم» است. از این منظر، هیچ بعید نیست که اگر فردا پاپ فرانسیس از هفت خوان رستم بگذرد و برای زیارت اماکن مقدسه اسلامی به ایران برود، محافل دلواپس از او به نام خبرچین غرب یاد کنند. جالبترین نمونه این گونه قضاوتها، به نقل از فردی که خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس وی را به عنوان «کارشناس سیاسی» معرفی میکند در وبسایت این خبرگزاری منتشر شده است. این «کارشناس سیاسی» پس از آزاد شدن جیسون رضاییان عبارات کوتاهی را نوشته که بیش از هر چیزی ادعای مارکو روبیو را تقویت میکند. این مطلب در زیر بی کم و کاست ولی با ذکر حرف اول نام نویسنده آورده شده است:
[حالا معلوم شد «جیسون رضاییان» کیست. م م معتقد است که اصلیترین فردی که امروز آزاد شده جیسون رضاییان است، بقیه افراد چندان مهم نیستن، آمریکا هم اگر چیزی به ایران داده بابت رضاییان بوده، نه آن سه نفر دیگر.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، م م، کارشناس سیاسی، با انتشار تصویری از جیسون رضاییان در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
امروز چهار زندانی ایرانی آمریکایی در مقابل بستهای از امتیازها با طرف آمریکایی مبادله شدند. اصلیترین فردی که امروز آزاد شده جیسون رضاییان است. بقیه افراد چندان مهم نیستند. آمریکا هم اگر چیزی به ایران داده بابت رضاییان بوده، نه آن سه نفر دیگر. روزی که رضاییان دستگیر شد، بسیاری، از جمله برخی از مقامهای دولتی، معترض بودند که او یک روزنامهنگار ساده است و نباید چنین بیمحابا اتهامهای امنیتی به او وارد شود. امروز اما، بی آن که ضرورتی به انتشار جزئیات فعالیت رضاییان در ایران باشد، از همین رفتار آمریکا میتوان فهمید که رضاییان هر چه بوده، یک روزنامهنگار ساده نبوده. اگر امتیازی از دشمن گرفته میشود، این نه هنر دیپلماسی، بلکه مهارت مردانی است که در زمان مناسب، با اقدام درست و دقیق، سرمایهای معتبر برای معامله خلق میکنند.]
آن چه نویسنده به جیسون رضائیان نسبت میدهد از متن نوشته وی به روشنی معلوم است. علاوه بر آن نویسنده عنوان میکند که دولت ایران «بستهای از امتیازات» را از آمریکاییها گرفته است. این منطق دقیقاً استدلال جمهوریخواهان را در آمریکا تقویت میکند که معتقدند ایران این افراد را برای گرفتن «بسته امتیاز» به گروگان گرفته است.
سیگنالها: قبل از این که آزادی زندانیان رسماً اعلام شود خبرگزاریها و از جمله «نیویورک تایمز» از قول خانواده امیر حکمتی خبری را منتشر کردند که جای تأمل داشت. خبر کمی قبل از انتشار توافق نهایی و اعلام اجرایی شدن برجام منتشر شد: امیر حکمتی، ۳۲ ساله، برای معاینه و درمان غدههایی در صورت و ناحیه گردنش از زندان اوین به بیمارستانی در تهران منتقل شده بود، اما منبع خبر از سلامتی امیر حکمتی حکایت میکرد. بنابراین هیچ مشکل پزشکی که حیات امیر حکمتی را تهدید کند مطرح نبود و یا در گزارشات به آن اشاره نشده بود. هشت روز قبل از آن وکیل امیر حکمتی مدعی شده بود ایالات متحده از طریق دفتر حفاظت منافع خود (سفارت سوئیس) خواستار مبادله این زندانی شده است. وزارت خارجه آمریکا ادعای مباده را رد میکرد. حکمتی بیش از چهار سال را در زندان ایران گذرانده و همه تلاشها برای آزادی وی بیاثر مانده بود. وکیل حکمتی معتقد بود چون موکلش بیش از نیمی از زمان حبس را گذرانده به سادگی میتواند مشمول آزادی مشروط شود. در مواردی آزادی مشروط به زندانیانی تعلق گرفته که فقط یکسوم زمان حبس را سپری کرده بودند. وکیل وی میگفت درخواست آزادی مشروط را به دادستانی داده و در انتظار پاسخ است.
گرچه ابهام لاینحل به نظر میرسید، قطعاً تغییر مهمی در شرف انجام بود. آیا حکمتی برای آخرین چکآپ پزشکی به بیمارستان رفته بود تا در صورت آزادی یا مبادله نتواند ادعای مالی علیه ایران مطرح کند؟ در آن صورت چرا جیسون رضائیان و دیگران را به بیمارستان نبردهاند؟ به هر حال انتظار به درازا نکشید.
آزادی زندانیان: سرانجام روز ۱۶ ژانویه ۲۰۱۶ فرا رسید و مذاکرات شدیداً امنیتی و محرمانه در ژنو ثمر داد و قرار شد زندانیان هر دو طرف آزاد شوند.
رابین رایت مینویسد که آمریکا امیدوار بود خبر آزادی زندانیان را صبح آن روز اعلام کند، اما خبرگزاری فارس که گفته میشود وابسته به سپاه پاسداران است پیشدستی کرد. شاید اختلاف هشت و نیم ساعته بین دو پایتخت باعث شد که زمان واقعی اعلام در ایران جلوتر صورت بگیرد! خبر خبرگزاری فارس به نقل از منابع قضایی کشور اعلام میکرد که زندانیان دوتابعیتی در ایران در چارچوب برنامه «مبادله زندانیان که به تصویب شورای عالی امنیت ملی رسیده بود آزاد شدند». این خبر برای آمریکا چندان جالب نبود و بنابراین بلافاصله روایت خود را از آزادی زندانیان منتشر کرد که در آن گفته میشد: «هفت تن از ایرانیان زندانی، که شش تن آنان دارای تابعیت مظاعف آمریکایی – ایرانی هستند و در آمریکا یا منتظر محاکمه و یا محکوم و زندانی شده بودند مورد عفو واقع شدهاند». علاوه بر آن آمریکا اعلام کرد که ۱۴ ایرانی دیگر که نامشان در فهرست افراد تحت تعقیب پلیس بینالملل بود از این فهرست خارج و اتهامشان به حالت تعلیق درآمده است.
کدام چهار است که پنج نشود: خبرگزاریها نامهای مختلفی را مخابره کردند. به جای نام سیامک نمازی در بعضی فهرستها از نصرتالله خسروی رودسری نام برده میشد که برای بسیاری از مردم ناشناخته بود. ظاهراً فرد ناشناس دیگری به نام متیو ترهویتیک در بعضی از فهرستها وجود داشت. خبرهای بعدی حاکی از آن بود که متیو فارغالتحصیل دانشگاه بوستون و دستیار پژوهشی رابین رایت در بنیاد وودرو ویلسون بود که برای تحصیل زبان فارسی به ایران رفته بود. خانم هاله اسفندیاری مدیر سابق بخش پژوهشی خاورمیانه در بنیاد وودرو ویلسون هم قبلاً در سفری که برای دیدن مادرش به ایران رفته بود بازداشت شده و چندین ماه را در زندان گذرانده بود. وی با پرداخت یک وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزادی خود را خریده و از ایران خارج شده بود، ولی متیو چیزی حدود یک ماه در زندان بود و ظاهراً حتی هیئت آمریکایی در مورد وی صحبت چندانی هم نکرده و اتهام او از جانب ایران هنوز روشن نشده بود. در مورد نصرتالله خسروی رودسری و اتهام و زمان زندانی شدن وی نیز منبع مشخصی وجود نداشت.
به هر صورت معلوم شد سیامک نمازی اصلاً آزاد نشده است. برای بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور و در میان بسیاری از پژوهشگران، سیامک نمازی فردی آشنا است. فردی با ویژگیها و شخصیت خاص.
علاوه بر او، رابین رایت در مقاله خود در نیویورکر به رابرت (باب) لوینسون مأمور سابق افبیآی نیز اشاره میکند. وی یکی از کسانی است که دستکم آخرین بار در جزیره کیش که منطقه آزاد تجاری است و نیاز به ویزا ندارد زنده دیده شده و پس از آن ناپدید شده است. در اسناد ویکیلیکس به حضور او در زندان سپاه پاسداران اشاره شده، ولی اطلاعات قابل اعتمادی در این مورد وجود ندارد. علیرغم وعده همکاری که دولت ایران برای یافتن این فرد داده است هنوز از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. از ناپدید شدن وی هشت سال میگذرد و در این فاصله خانواده وی یک بار به ایران سفر کرده، اما دست خالی برگشتهاند.
رابین رایت در مورد سیامک نمازی هم مینویسد: «سفر سیامک به تهران بعد از این انجام شد که وی از کانالهای مختلف سیگنالهایی دریافت کرد که بازگشتش به وطن بیخطر خواهد بود؛ ولی به محض ورود دستگیر و زندانی شد.» گرچه او در دُبی زندگی میکرد ولی تابعیت دوگانه ایرانی – آمریکایی داشت و بسیاری از کسانی که او را از نزدیک میشناسند شیفته شخصیت دوستداشتنی او هستند.
آیا هنوز فرد یا افراد دیگری هم هستند که آزاد نشده باشند؟ آیا جز سیامک نمازی و احتمالاً رابرت لوینسون، فرد یا افراد دیگری هستند که برای دریافت «بسته امتیاز» بی سر و صدا نگهداری میشوند؟ آیا ممکن است روزی روابط ایران و آمریکا به مرحلهای برسد که بتوانند بدون واسطه و گروگانگیری مسائل بین دو کشور را به شیوهای مدنی حل و فصل کنند؟
---------------------------------------------------------------
- برای نوشتن این مقاله از مقاله خانم رابین رایت که در تاریخ ۱۶ ژانویه در مجله نیویورکر منتشر شد استفاده و در بسیاری موارد نقل به مضمون شده است.
- جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی در دانشگاه ایالتی شرق کارولینای شمالی