سرانجام نوری مالکی از مقام نخست وزیری عراق کنارهگیری کرد. پس از این که کوششهای وی در درجه اول برای بقا و حفظ قدرت، سپس برای انتقال قدرت به یکی از افراد نزدیک و مورد وثوق، یا فرار از واگذاری آن به نتیجه نرسید و راهی جز واگذاری قدرت برایش باقی نماند، بالاخره نوری مالکی تسلیم رای رئیس جمهور عراق شد.
شخصی که توسط فواد معصوم رئیس جمهور عراق به جای نوری مالکی به نخست وزیری برگزیده شده است یکی دیگر از اعضای حزب دعوت اسلامی عراق یا «حزب الدعوه» است. این مقاله قصد ورود به بحث فنی و شکلی انتخاب نخست وزیر جدید عراق را ندارد که خود مستلزم تحقیق و بررسی دقیق دیگری است. تمرکز این مقاله بیشتر پیرامون بحثی است در خصوص وضعیت موجود عراق و این که تا چه حد سازوکارهای دولت جدید عراق خواهد توانست مشکلات ساختاری قدرت را در عراق و به تبع آن مشکل داعش را در منطقه و فراتراز منطقه حل و فصل کند.
در نگاه اول به قضیه، به نظر میرسد امروز دستاندرکاران سیاسی عراق مایلند تئوری مشارکت در قدرت و استراتژی خودمختاری [Power Sharing and Autonomy Strategy] را به عنوان راه حل منطقی بحران کنونی عراق بیازمایند. کاربرد این استراتژی تا حدودی در زمان تشکیل دولت جدید عراق پس از فراخوان نیروهای نظامی آمریکا موثر بود، ولی فقط به خودمختاری مقید و محدود کردستان عراق منتهی شد. سنیهای غیر کُرد عراق هیچ وقت به عنوان بخشی مستقل در داخل عراق تعریف نشدند، چرا که در زمان صدام حسین خود قدرت مطلقه را در دست داشتند و لذا در زمان تشکیل دولت شیعیمذهب مورد خصومت قرار گرفتند یا به خاطر ترسی که از آنان در دل اکثریت بود اصلا به بازی گرفته نشدند. بنابراین تا به امروز دولت عراق دولتی با اکثریت موثر شیعی بوده که در آن نقش سنیها محدود به خطکشیهایی بود که توسط شیعیان انجام میشد. ظهور داعش و گسترش سریع قدرت آن در زمانی بسیار کوتاه ناگهان عراقیها و جامعه بینالملل را متوجه این نقص عمده در سیستم سیاسی عراق کرد.
این روزها بحثهای داغی در مورد چگونگی پدید آمدن داعش فضای حقیقی و مجازی جهان اسلام را فرا گرفته که در آن از تئوری توطئه گرفته تا درجاتی از واقعگرایی را میتوان مشاهده کرد. یک اصل مسلم وجود دارد که داعش زاییده دین یا دستکم برآمده از تفسیری از آئین اسلام است. علما و بانفوذترین رهبران جهان اسلام در زمان پدید آمدن طالبان، و کمی بعد از آن با ظهور القاعده هیچ وقت به طور علنی در خصوص تفسیری که انگیزه وجودی آن دو اندیشه بود بحثی نکردند و عمدتا در سکوت ماندند. بعضاً حتی در خفا از طالبان و القاعده و شیوههای ضد انسانی آنان جانبداری نمودند. در مورد «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) هم که امروز فقط به دلایل عملی به بخش اولیه این اصطلاح مجعول یعنی دولت اسلامی رضایت داده است، همان موضعگیری سکوت علمای اسلام تکرار شده است. یعنی سکوت در مورد فلسفه دولت اسلامی. بعضاً – آن هم به صورت پراکنده – به تقبیح شیوههای آدمکشی این گروه که اطلاق انسان به آنان توهین به کل بشریت است پرداختند یا به دولت عراق توصیه کردند که دولت فراگیری تشکیل بدهد.
معلوم نیست چرا در جهان اسلام با آن همه متولیان رنگارنگ، مساجد، مراکز رنگ به رنگ و مدعیان ارشاد و سیاستگزاری و صدور فتوا، هیچ کس به خود اجازه نداده است فتوای کافر بودن داعش را صادر کند و نماز خواندن پشت سر این آدمکشان قسیالقلب را حرام و عین شِرک و کُفر اعلام نماید. البته، اگر امروز یک نویسنده یا وبلاگنویس سوالی را از باب کنجکاوی در مورد گوشهای از اسلام مطرح کند که خوشایند آن مراکز نباشد بلافاصله حکم شرعی اعدام وی صادر و هزاران دلار جایزه به کسی داده خواهد شد که آن سوالکننده مفلوک را حد شرعی کند یا این که فتاوی مراکزاسلامی از کشمیر گرفته تا بوسنی و هرزگوین یکی بعد از دیگری آن نویسنده مفلوک را به امپریالیسم و کمونیسم و مارکسیسم و صهیونیسم یا اینتلیجنس سرویس و سازمان سیا منسوب میکنند.
چرا و چگونه است که داعش و داعشیان که دستشان به خون انسانهای بیگناهی آلوده است که در بیابان با یک وعده خوراک نان و ماست در یک روز زندگی میکنند و بر سجاده خود به سوی همان "الله" نماز میخوانند «مسلمانند»؟ و اگر داعشیان مسلمانند پس مسلمانان چیستند و نامسلمانان کدامند؟ شاید اینها و صدها سوال مشابه اصلاً پاسخ مناسبی نداشته باشد، چرا که کسی نمیخواهد بپذیرد داعش نماد تروریسم ایدئولوژیکی است که از درون اسلام و به نام اسلام پرورش یافته است تا در قرن بیست و یکم با شمشیر اسلام، دولت اسلامی برقرار کند.
حالا از این این قضیه که بگذریم، میرسیم به این که در عراق، یک نخست وزیر عضو حزب الدعوه جایش را به نخست وزیر دیگری از همان حزب داده است. همه (از جمله راقم این سطور) یا معتقدند یا خوشبینانه امیدوارند که حیدر العبادی قادر باشد آن قدر به عشایر و گروههای محروم از قدرت سیاسی در عراق نزدیک شود که بتواند دور باطل انحصار قدرت سیاسی را که زاده نخست وزیر قبلی است بشکند و با تشکیل کابینهای فراگیر بخشی از قبایل عراق را به جان داعش بیندازد. آن وقت آن گروههای تازه مسلح شده با یک سری آدمکشیهای جدید یا داعشیان را نابود کنند یا این که مجبور به تسلیم و سازش، یا مجبور به جلای بارگاه دولت نوظهور اسلامیشان سازند! هیچ یک از این سه گزینه بر دیگری برتری ندارد، چرا که یا مستلزم همکاری با آدمکشان است یا نیاز به آدمکشی مجدد دارد یا این که آدمکشها را به سرزمینهای همسایه میراند تا موج خون جدیدی به راه بیندازند همان طور که بر اساس گزارشهایی که نمیتوان صحت آنها را تائید کرد همین حالا داعشیان در سوریه (ببخشید، یعنی شامات) صدها تن را از دم شمشیر گذراندهاند! مشکل داعش را باید دولت حل کند و نه سپر انسانی قبایل عراقی.
تشنگان قدرت همیشه این گونه مرتکب اشتباهات بزرگ میشوند و تا آخرین لحظه در برابر مشارکت قدرت سیاسی مقاومت میکنند. منافعی که باید از دست بدهند آن چنان چشمشان را کور میکند که هر گونه اتهامی را شایسته رقیب میدانند، مبادا که گوشهای از قدرت لایزال آنان از دست برود. وقتی جنگ قدرت بر مبنای اعتقادات و مذاهب باشد وضعیت بدتر هم میشود. آنان که قدرت را به زعم خود شخصاً و به نمایندگی از خدا در دست دارند احساس میکنند یک مسئولیت الهی به آنها حکم میکند که آن را در انحصار خود نگه دارند. آیا مشابه همین مباحث و ادعاها در سایر کشورهای مذهبمحور خاورمیانه وجود ندارد؟ آیا قدرت سیاسی در ایران و افغانستان و عربستان یا اردن و مصر و مراکش موهبتی الهی نیست که مستقیماً به نمایندگان مستقیم خدا واگذار شده است؟
اگر محور اندیشه و انگیزه سیاسی آقای حیدر العبادی فقط اسلامی باشد مشکل داعش در درون عراق به درد بیدرمانی تبدیل میشود که تا دهههای آینده گریبان مردم منطقه را رها نخواهد کرد. برخلاف القاعده که خوشبختانه نتوانست دولتی را بر یک سرزمین مسلط کند، داعش هم اکنون دولت اعلان شده دارد و هم قریب به یکسوم از سرزمینهای عراق و شاید عملاً بخشهایی از سوریه را هم تحت سلطه خونین خود گرفته است. همان طور که حکومت طالبان حاکمیت را تجربه کرد و هنوز هم نتوانسته است لذت سلطه بر نوامیس مردم را فراموش کند، داعش نخواهد توانست از لذت قدرت سیاسی دست بردارد و در نتیجه با بیرحمی و شقاوت به آدمکشی ادامه خواهد داد.
داعش محصول یک جنگ قدرت است که با استفاده از اسلحه و تخصص نظامی و اطلاعاتی موجود در منطقه پدید آمده و به همین اعتبار پرونده آن باید از طریقی مشابه و احتمالاً از طریق مقابله نظامی بسته شود. با داعش نمیتوان روی میز مذاکره و از طریق دعوت به مشارکت در قدرت سیاسی به توافق رسید. تئوری مشارکت در قدرت سیاسی (power sharing) بیشتر در مواردی موفق است که طرفین به این عقلانیت سیاسی رسیده باشند که به جای جنگ برای سلطه بر دیگران از قدرت خود به صورتی مشترک استفاده کنند. اگر بتوان منازعه را به نوعی بازسازی کرد که تمرکز بر مکانیسم مشارکت قدرت قرار بگیرد و نه استفاده از قدرت نظامی، امکان این به وجود میآید که این شیوه سازنده باشد. مشابه این عملکرد را در مورد ایرلند و تا حدودی در مورد ایالت باسک در اسپانیا و برخی نقاط دیگر دنیا میبینیم. حتی رهیافت کردهای عراق در قضیه خودمختاری و اخیراً استقلال کردستان بیشتر نزدیک به اصل مشارکت قدرت است تا نبرد نظامی برای رسیدن به اهداف سیاسی.
در عرصه نظامی و سیاسیِ منازعه داعش چنین امکان و گرایشی مشاهده نمیشود. اکنون داعش درگیر نبرد با پیشمرگههای کرد است که با حمایت هوایی آمریکا وارد عرصه کارزار شدهاند. اگر دوباره داعش نفسی تازه کند و پولهای بانک دیگری را در منطقه به سرقت ببرد و زرادخانه جدیدی را تاراج کند، قادر خواهد بود بار دیگر از طریق ارعاب و کاربرد شمشیر درمیان مردم و به اسم اسلام رابطه تبعیت جبری و وفاداری یا بَردگی ایجاد کند و به حکومت قسیالقلب اسلامی خود ادامه دهد.
خطر داعش خطری فراسوی منطقه و متوجه هر جایی است که یک مسلمان زندگی میکند. به همین دلیل مبارزه با داعش نیاز به مساعی جمیله بینالمللی دارد. اکنون باید از دولتهای منطقه یا هر دولت خارجی دیگری که حاضر باشد توان نظامی خود را به این کار اختصاص بدهد کمک گرفت. باید اقدامی فوری به عمل بیاید تا به موجودیت دولت به اصطلاح اسلامی خاتمه داده شود. دولتی که در این پیکار شرکت نکند خود داعشی دیگر است یا با داعش همکاسه است. این که عراقیها و کشورهای منطقه منتظر باشند آقای حیدر العبادی کابینه خود را تشکیل بدهد هم به تنهایی کافی نیست. هر لحظه، لحظهای است که از دست میرود و موجب اشاعه میکرب تفکر داعشی میشود.
داعش باید از طریق عملیات نظامی گازانبری و سریع، محاصره و خلع سلاح شده و سران جنایتکار آن در پروسهای پندآمیز، عادلانه ولی شفاف محاکمه شوند تا دستهای ناپاکی که در پنهان آنان را پرورش دادهاند آشکار شده و به جهان معرفی شوند. این کار باید هرچه زودتر انجام شود وگرنه اگر بار دیگر دست داعش به سد موصل برسد به جای آب، سم به خورد مردم عراق خواهد داد و از کشتهها پشته خواهد ساخت. این کار باید از همین امروز شروع شود... فردا خیلی دیر است.
--------------------------------------------------------------------
جلیل روشندل: استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی