پس از حوادث خونین عاشورا که آخرین آمار کشتهشدگان آن، بر اساسا بولتن محرمانه ایرنا به نقل از وبسایت جرس ۳۷ نفر بوده است، فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که «دیگر دوره مدارا تمام شده است و هر کس در تظاهرات غیرقانونی شرکت کند، با وی برخورد شدیدتری در مقایسه با گذشته خواهد شد». (الف، ۹ دی ۱۳۸۸)
نگاهی به کارنامه خشونت حکومت جمهوری اسلامی در دوره پس از انتخابات تصور مقامات جمهوری اسلامی را از «مدارا» روشن میکند. اگر خشونتهای صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدامهای دستهجمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمبگذاریهای دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود.
حجم کمسابقه خشونتها
خشونت کمسابقه حکومت در برخورد با مخالفان خود در خیابانها و بازداشتگاههای قانونی و غیرقانونی در ماههای اخیر تنها در دوره منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ و حوادث اوایل دهه شصت قابل مشاهده بود. حکومت در روزهایی که احساس کند کنترل اوضاع دارد از کف میرود دستور تیر مستقیم میدهد.
بازداشتیها نیز بدون استثنا مورد ضرب و شتم و هتاکی قرار گرفتهاند، از جوان بینام و نشان بازداشت شده در خیابان به شکل تصادفی تا سخنگوی دولت خاتمی (نگاه کنید به عکسهای اتومبیل رمضانزاده که بدون هیچ تلاشی برای پاک کردن آن با آثار خون در خودرو به خانواده او تحویل داده شده است: سایت امیرکبیر، ۷ مرداد ۱۳۸۸).
فهرست کوتاهی از این قساوتها بدین قرارند:
* آویزان شدن از پا: این امر مشخصاً در مورد رامین آقازاده قهرمانی ذکر شده؛ وی ۱۵ روز بعد از این که با پای خود برای اثبات بیگناهیاش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد میشود و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده جان میبازد: سایت نوروز، شش مرداد ۱۳۸۸؛ افرادی دیگری نیز پس از آزادی جان سپردهاند: علیرضا داوودی در اصفهان، سایت رادیوزمانه، ۲۵ مرداد ۱۳۸۸؛ محمود رئيسی نجفی بر اثر ضرب و شتم جان میبازد، سحام نیوز، ۱۱شهریور ۱۳۸۸
* محروم کردن افراد از آب تا حدی که زندانیان از کاسه توالت و گودی کف زمین آب نوشیدهاند، محروم کردن افراد از دستشویی تا حدی که افراد در کانتینرهای کوچک و سولهها قضای حاجت کردهاند، تجاوز جنسی به جوانان (نوروز، ۸ شهریور ۱۳۸۸)؛ مورد ترانه موسوی که از هاله ابهام بیرون آمده است: نگاه کنید به نامه کروبی در این مورد؛ گزارش ادرار کردن بر روی زندانیان، تجاوز مکرر، مالیدن مدفوع به صورت آنان، لخت کردن آنها در برابر هم و درخواست تجاوز به یکدیگر از سوی بازجویان از زبان رضای ۱۵ ساله، تایمز آنلاین؛ ۲۲ اوت ۲۰۰۹
* ریختن بنزین روي بدن زندانیان و ساعتها نگاه داشتن آنها در هوای گرم تابستاني در زير آفتاب (بیانیه حزب مشارکت، ۷ مرداد ۱۳۸۸)
* خرد کردن دندانهای افراد، زدن افراد تا حد مرگ با باتون برقی، زنجیر و کابل به طور مکرر که به مرگ افراد نیز منجر شده است ( و بعد مرگها به بیماری مننژیت نسبت داده شده است)
* رها کردن زخمیها به حال خود (سایت روز، ۸ تیر ۱۳۸۸)
* تجاوز با باتون و شيشه نوشابه و نیز تجاوز جنسی به برخی از بازداشتشدگان: يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، پارلماننيوز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ گزارش یک فعال رسانهای، نوروز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ مصاحبههای ابراهیم شریفی و مریم صبری با رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)، شکستن صورت و انگشتان دست (امیرکبیر، ۴ شهریور ۱۳۸۸)
* پرتاب افراد از پشت بام و کشتن افراد به این طریق (پنج نفر به این طریق کشته شدهاند که فیلم آن در یوتیوب موجود است) یا هل دادن افراد از طبقات به سمت پایین (یک دختر در دانشگاه همدان)
* کتک زدن وحشیانه افراد برای گرفتن اقرار و اعلام معذرتخواهی از رهبری برای نگذاشتن صفت معظم در برابر مقام رهبری (مورد احمد زیدآبادی به نقل از همسرش؛ خبرنامه گویا، اول مهر ۱۳۸۸)
* بردن افراد زندانی برای اعدام و ترساندن افراد تا حد مرگ (گزارش مریم صبری از دوران زندان وی، رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)
* شکستن دنده افراد (مورد عیسی سحرخیز به نقل از خانواده وی و برخی مقامات حکومتی که با وی دیدار داشتهاند).
* ترور از پیش طراحی شده (تیراندازی به سوی خواهرزاده میرحسین موسوی؛ عاشورای ۱۴۳۱)*
* رد شدن با اتومبیل از روی مردم در روز عاشورای ۱۴۳۱ که منجر به قتل چندین نفر شد. (فیلم آن در یوتیوب موجود است)
* شلیک به مردم با تفنگ ساچمهای که گاه تا ۱۲۰ زخم در بدن ایجاد میکند.
این موارد به روشنی در گزارش برخی آزادشدگان و خانوادههای مقتولین به چشم میخورد.
برخی از مقتولین با باتون ضربه مغزی شدهاند. (مورد حسین اکبری، خبرنامه گویا، ۷ مرداد ۱۳۸۸؛ مورد علیرضا افتخاری، خبرنگار، سایت مردمک، ۸ مرداد ۱۳۸۸) در مواردی افراد پس از تیر خوردن مورد ضرب و شتم واقع شدهاند، به گونهای که علاوه بر تیرخوردگی ساق دست، پهلو و کمر، آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر وجود داشته که داخل آن را با پنبه پر کرده بودند، بازویی که تیرخورده بوده، شکستگی کامل داشته و روی صورت هم بینی به نظر شکسته مینمود (مورد امیرحسین طوفانپور، گویانیوز، ۸ مرداد ۱۳۸۸). یکی از کشتهشدگان در اصفهان (حسین اختر زند) از طبقه سوم به پایین پرتاب شده بود (اخبار روز، ۷ مرداد ۱۳۸۸). یکی دیگر از کشتهشدگان در نماز جمعه با ضربه باتون دچار سکته مغزی میشود (مورد مصطفی کیارستمی، نوروز، ۹ مرداد ۱۳۸۸). بسیاری نیز با گلوله مستقیم بسیجیان و نیروهای لباس شخصی در خیابان کشته شدهاند (مثل سجاد قائد رحمتی، داود صدری، اشکان سهرابی، ناصر امیرنژاد، ندا آقاسلطان، مهدی کرمی، یعقوب بروایه، مسعود هاشمزاده، میثم عبادی، بهزاد مهاجر: سایت رادیوفردا، ۱۱ تیر ۱۳۸۸؛ سایت نوروز، ۲۵ تیر ۱۳۸۸). افرادی نیز در درگیریهای خیابانی بهواسطه ضربات باتون و کابل به قتل رسیدند (مثل حسین طهماسبی).
اعضای فعال ستادهای انتخاباتی تا ماهها پس از انتخابات مورد بازداشت و ضرب و جرح و حتی قتل واقع شدهاند. امیر اسلامیان، عضو ستاد کروبی در یاسوج، حدود شش ماه پس از انتخابات کشته شد و جسد این جوان در اواسط آذر ۱۳۸۸ در حوالی روستای محل سکونت خود روستای «چراخ وال» واقع در شهرستان بوکان پیدا شد. (جرس، ۱۳ آذر ۱۳۸۸)
بنا به گزارش خانوادهها، به زندانیان مجروح تیر خلاص زده شده است. برادر کیانوش آسا وضعیت برادرش را این گونه توصیف میکند: «کیانوش روز ۲۵ خردادماه حوالی میدان آزادی با اصابت تیر به پهلویش زخمی شد . بر اساس گفته شاهدان او فقط یک گلوله خورده بود، اما به راحتی دست و پا و گردنش را تکان میداد و حتی سرش را برمیگرداند. کیانوش را از محل دور میکنند و با آمبولانس به بیمارستان منتقل میکنند. ما روز سوم تیرماه جسدش را شناسایی کردیم، و جسد او چهار روز بعد از زخمی شدنش به پزشکی قانونی منتقل شده بود، یعنی روز ۲۹ خردادماه. اما وقتی جسد او را در پزشکی قانونی شناسایی کردیم علاوه بر جای گلوله در کمرش، یک گلوله هم وارد گردنش شده بود که به احتمال ۹۰ درصد علت مرگش هم همین گلوله اصابت شده در گردنش بود، نه گلوله کمرش.» (مصاحبه با رادیوفردا، ۲۸ مرداد ۱۳۸۸)
فشار بر خانوادهها
خانوادههای کشتهشدگان و زندانیان در امان نبودهاند و مورد بازداشت و تهدید واقع شدهاند. نامزد ندا آقاسلطان و برادر کیانوش آسا تنها برخی از نمونههای بازداشت اعضای خانواده کشتهشدگان هستند. حتی مادران عزادار امکان گردهمایی در یک پارک عمومی را بدون دخالت ماموران پیدا نکردهاند و بعضا به طور گروهی (۱۵ تن از آنان) یکباره بازداشت شدهاند. (موج سبز، ۱۴ آذر ۱۳۸۸) حد بالای رفتار غیرانسانی حکومت با خانوادههای کشتهشدگان درخواست پول برای تحویل اجساد به آنها بوده است. از خانوادههای قربانیان تیراندازیهای خیابانی نیز درخواست پول گلوله شده بود. همچنین یکی دیگر از اعضای خانواده قربانیان را به عنوان گروگان بازداشت میکردند تا مراسم نگیرند و به کسی خبر ندهند.
شکنجه و تجاوز
چند گزارش در مورد بازداشتگاهها از زبان بازداشتشدگان عمق فاجعه یعنی شکنجهها و تجاوزها و قتل زندانیان را بیان میکند: «دو هفته در بازداشت لمپنها» (سایت موج سبز آزادی، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸)، «در کهریزک آب را میلیسیدیم» (سایت روز، هفت مرداد ۱۳۸۸)، «مشاهدات یک شاهد عینی از فجایع کشتارگاه کهریزک» (موج سبز آزادی، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸)، «گزارش تکاندهنده يک پزشک از يک مورد تجاوز جنسی در زندان» (خبرنامه گویا، ۲۹ مرداد ۱۳۸۸) و «رفتارهای شنیع با یک روحانی منتقد». (نوروز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۸) در زمان بازداشت نیز رفتارهایی غیرانسانی با بازداشتیها صورت گرفته است: «يک مادر و دختر بازداشتی در حضور هيئتت نمايندگان مجلس گفتهاند که وقتی بازداشت شدهاند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسير روی کمر آنها نشستهاند. هاله سحابی هم که در آن ديدار حضور نداشته و در آن زمان هنوز در بند ۲۰۹ نگهداری میشده بعدها گفته همراه او دختری بازداشت شده که يک مامور مرد لباسشخصی داخل ماشين روی پای او نشسته بوده است». (از بازداشتگاه بسيج تا بند قرنطينه؛ خاطرات يک دختر بازداشتی، ميدان زنان، هفت شهریور ۱۳۸۸)
خشونت بیسابقه در انظار عمومی
گرچه این سطح از خشونت در دوران آیتالله خمینی در ملاء عام و در دوران آیتالله خامنهای در زندانها رخ داده بود، در بیست سال حکومت خامنهای، علیرغم در کار بودن دستگاه سرکوب وی در همه حال و بیرحمی همیشگی وی و منصوبانش تاکنون به صحنه عمومی نیامده بود. ظاهرا احساس خطر حکومت در بالاترین مرحله قرار داشته است. (عراقی، فرمانده سپاه محمد رسولالله وضعیت حکومت را در روزهای پس از انتخابات «قرمز» اعلام میکند: خبرگزاری فارس، هفت مرداد ۱۳۸۸)
عدم تحویل اجساد
به گزارش هیأت منتخب نامزدها برای حمايت از آسيبديدگان، اسامی ۶۹ نفر از معترضين کشته شده و دستکم ۲۴۵ معترض بازداشتشده اعلام شده است. (علیرضا بهشتی، رادیوفردا، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸) پیکر منجمد بسیاری از کشتهها به خانوادهها تحویل داده نشده و پس از چندین هفته نگهداری در سردخانههای صنعتی توسط ماموران امنیتی دفن شدهاند. روز ۲۱ تير از میان جوازهای دفن صادر شده در قبرستان بهشت زهرا ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شدهاند. ۲۴ تيرماه نيز ۱۶ جواز دفن با شرايط فوق صادر شده است. (نوروز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۸)
خشونت کور و گسترده
زندان گوآنتانامو علیرغم بدنامیاش در مقایسه با کهریزک بر اساس گزارشهایی که از آنجا منتشر شده مدینه فاضله است. در زندان گوآنتانامو به هیچ زندانیای تجاوز جنسی نشده است؛ در ابوغریب زندانیان را از آب و غذا محروم نمیکردند و هر چند ساعت برای تنبیه جمعی آنها با باتوم و کابل و زنجیر به جانشان نمیافتادند؛ پیکر بیجان زندانیان گوآنتانامو و ابوغریب با دندانهای خرد شده و صورت له شده و بدنهای کبود و شکاف خورده به خانوادههای آنها تحویل داده نشده است (گزارش حسین علایی در مورد محسن روحالامینی از قول پدر وی، سایت ایران امروز، سوم تیر ۱۳۸۸؛ همچنین گزارشهای مربوط به مرگ سهراب اعرابي، محمد كامراني و امير جوادی: سایت موج سبز آزادی، ۲۷ تیر ۱۳۸۸؛ محمدجواد پرنداخ، دانشجوی اصفهانی، موج سبز آزادی، شش شهریور ۱۳۸۸) .
رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای بسیجی آن به اسرای بعثی تا این حد از خشونت روا نداشته است. با اعدامیهای سالهای دهه شصت نیز پیش از اعدام چنین رفتارهایی نشده بود. این رفتارها بر این نکته گواهی دارند که حکومت صرفا با اتکا بر قوای قهریه و نظریه «برد بر اساس ایجاد رعب و وحشت» امیدوار به بقای خود است و به هیچ وجه نمیخواهد یا نمیتواند اعتماد عمومی را بازگرداند. حکومتی که خود را دارای آینده و مستقر میبیند تا این حد به خشونت کور و گسترده علیه شهروندان معمولی دست نمیزند.
نگاهی به کارنامه خشونت حکومت جمهوری اسلامی در دوره پس از انتخابات تصور مقامات جمهوری اسلامی را از «مدارا» روشن میکند. اگر خشونتهای صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدامهای دستهجمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمبگذاریهای دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود.
حجم کمسابقه خشونتها
خشونت کمسابقه حکومت در برخورد با مخالفان خود در خیابانها و بازداشتگاههای قانونی و غیرقانونی در ماههای اخیر تنها در دوره منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ و حوادث اوایل دهه شصت قابل مشاهده بود. حکومت در روزهایی که احساس کند کنترل اوضاع دارد از کف میرود دستور تیر مستقیم میدهد.
بیشتر بخوانید:
فهرست کوتاهی از این قساوتها بدین قرارند:
* آویزان شدن از پا: این امر مشخصاً در مورد رامین آقازاده قهرمانی ذکر شده؛ وی ۱۵ روز بعد از این که با پای خود برای اثبات بیگناهیاش رفته بود، با بدنی که آثار شکنجه بر آن نمایان بود، از زندان آزاد میشود و پس از دو روز بر اثر جراحات وارده جان میبازد: سایت نوروز، شش مرداد ۱۳۸۸؛ افرادی دیگری نیز پس از آزادی جان سپردهاند: علیرضا داوودی در اصفهان، سایت رادیوزمانه، ۲۵ مرداد ۱۳۸۸؛ محمود رئيسی نجفی بر اثر ضرب و شتم جان میبازد، سحام نیوز، ۱۱شهریور ۱۳۸۸
* محروم کردن افراد از آب تا حدی که زندانیان از کاسه توالت و گودی کف زمین آب نوشیدهاند، محروم کردن افراد از دستشویی تا حدی که افراد در کانتینرهای کوچک و سولهها قضای حاجت کردهاند، تجاوز جنسی به جوانان (نوروز، ۸ شهریور ۱۳۸۸)؛ مورد ترانه موسوی که از هاله ابهام بیرون آمده است: نگاه کنید به نامه کروبی در این مورد؛ گزارش ادرار کردن بر روی زندانیان، تجاوز مکرر، مالیدن مدفوع به صورت آنان، لخت کردن آنها در برابر هم و درخواست تجاوز به یکدیگر از سوی بازجویان از زبان رضای ۱۵ ساله، تایمز آنلاین؛ ۲۲ اوت ۲۰۰۹
* ریختن بنزین روي بدن زندانیان و ساعتها نگاه داشتن آنها در هوای گرم تابستاني در زير آفتاب (بیانیه حزب مشارکت، ۷ مرداد ۱۳۸۸)
* خرد کردن دندانهای افراد، زدن افراد تا حد مرگ با باتون برقی، زنجیر و کابل به طور مکرر که به مرگ افراد نیز منجر شده است ( و بعد مرگها به بیماری مننژیت نسبت داده شده است)
* رها کردن زخمیها به حال خود (سایت روز، ۸ تیر ۱۳۸۸)
* تجاوز با باتون و شيشه نوشابه و نیز تجاوز جنسی به برخی از بازداشتشدگان: يکی از اعضای کميته ويژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، پارلماننيوز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ گزارش یک فعال رسانهای، نوروز، ۴ شهریور ۱۳۸۸؛ مصاحبههای ابراهیم شریفی و مریم صبری با رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)، شکستن صورت و انگشتان دست (امیرکبیر، ۴ شهریور ۱۳۸۸)
* پرتاب افراد از پشت بام و کشتن افراد به این طریق (پنج نفر به این طریق کشته شدهاند که فیلم آن در یوتیوب موجود است) یا هل دادن افراد از طبقات به سمت پایین (یک دختر در دانشگاه همدان)
* کتک زدن وحشیانه افراد برای گرفتن اقرار و اعلام معذرتخواهی از رهبری برای نگذاشتن صفت معظم در برابر مقام رهبری (مورد احمد زیدآبادی به نقل از همسرش؛ خبرنامه گویا، اول مهر ۱۳۸۸)
* بردن افراد زندانی برای اعدام و ترساندن افراد تا حد مرگ (گزارش مریم صبری از دوران زندان وی، رادیوفردا، اول مهر ۱۳۸۸)
* شکستن دنده افراد (مورد عیسی سحرخیز به نقل از خانواده وی و برخی مقامات حکومتی که با وی دیدار داشتهاند).
* ترور از پیش طراحی شده (تیراندازی به سوی خواهرزاده میرحسین موسوی؛ عاشورای ۱۴۳۱)*
* رد شدن با اتومبیل از روی مردم در روز عاشورای ۱۴۳۱ که منجر به قتل چندین نفر شد. (فیلم آن در یوتیوب موجود است)
* شلیک به مردم با تفنگ ساچمهای که گاه تا ۱۲۰ زخم در بدن ایجاد میکند.
این موارد به روشنی در گزارش برخی آزادشدگان و خانوادههای مقتولین به چشم میخورد.
برخی از مقتولین با باتون ضربه مغزی شدهاند. (مورد حسین اکبری، خبرنامه گویا، ۷ مرداد ۱۳۸۸؛ مورد علیرضا افتخاری، خبرنگار، سایت مردمک، ۸ مرداد ۱۳۸۸) در مواردی افراد پس از تیر خوردن مورد ضرب و شتم واقع شدهاند، به گونهای که علاوه بر تیرخوردگی ساق دست، پهلو و کمر، آثار کبودی در پشت گردن و زخمی عمیق در پشت سر وجود داشته که داخل آن را با پنبه پر کرده بودند، بازویی که تیرخورده بوده، شکستگی کامل داشته و روی صورت هم بینی به نظر شکسته مینمود (مورد امیرحسین طوفانپور، گویانیوز، ۸ مرداد ۱۳۸۸). یکی از کشتهشدگان در اصفهان (حسین اختر زند) از طبقه سوم به پایین پرتاب شده بود (اخبار روز، ۷ مرداد ۱۳۸۸). یکی دیگر از کشتهشدگان در نماز جمعه با ضربه باتون دچار سکته مغزی میشود (مورد مصطفی کیارستمی، نوروز، ۹ مرداد ۱۳۸۸). بسیاری نیز با گلوله مستقیم بسیجیان و نیروهای لباس شخصی در خیابان کشته شدهاند (مثل سجاد قائد رحمتی، داود صدری، اشکان سهرابی، ناصر امیرنژاد، ندا آقاسلطان، مهدی کرمی، یعقوب بروایه، مسعود هاشمزاده، میثم عبادی، بهزاد مهاجر: سایت رادیوفردا، ۱۱ تیر ۱۳۸۸؛ سایت نوروز، ۲۵ تیر ۱۳۸۸). افرادی نیز در درگیریهای خیابانی بهواسطه ضربات باتون و کابل به قتل رسیدند (مثل حسین طهماسبی).
اگر خشونتهای صورت گرفته مدارا تلقی شود، باید منتظر اعدامهای دستهجمعی خیابانی، بار دیگر کشتار وسیع زندانیان، به تیر بستن هزاران معترض در خیابان، ترورهای گسترده فعالان سیاسی و بمبگذاریهای دولتی در مراکز پرجمعیت برای متهم کردن مخالفان با هدف حفظ نظام و ولایت فقیه بود.
بنا به گزارش خانوادهها، به زندانیان مجروح تیر خلاص زده شده است. برادر کیانوش آسا وضعیت برادرش را این گونه توصیف میکند: «کیانوش روز ۲۵ خردادماه حوالی میدان آزادی با اصابت تیر به پهلویش زخمی شد . بر اساس گفته شاهدان او فقط یک گلوله خورده بود، اما به راحتی دست و پا و گردنش را تکان میداد و حتی سرش را برمیگرداند. کیانوش را از محل دور میکنند و با آمبولانس به بیمارستان منتقل میکنند. ما روز سوم تیرماه جسدش را شناسایی کردیم، و جسد او چهار روز بعد از زخمی شدنش به پزشکی قانونی منتقل شده بود، یعنی روز ۲۹ خردادماه. اما وقتی جسد او را در پزشکی قانونی شناسایی کردیم علاوه بر جای گلوله در کمرش، یک گلوله هم وارد گردنش شده بود که به احتمال ۹۰ درصد علت مرگش هم همین گلوله اصابت شده در گردنش بود، نه گلوله کمرش.» (مصاحبه با رادیوفردا، ۲۸ مرداد ۱۳۸۸)
فشار بر خانوادهها
خانوادههای کشتهشدگان و زندانیان در امان نبودهاند و مورد بازداشت و تهدید واقع شدهاند. نامزد ندا آقاسلطان و برادر کیانوش آسا تنها برخی از نمونههای بازداشت اعضای خانواده کشتهشدگان هستند. حتی مادران عزادار امکان گردهمایی در یک پارک عمومی را بدون دخالت ماموران پیدا نکردهاند و بعضا به طور گروهی (۱۵ تن از آنان) یکباره بازداشت شدهاند. (موج سبز، ۱۴ آذر ۱۳۸۸) حد بالای رفتار غیرانسانی حکومت با خانوادههای کشتهشدگان درخواست پول برای تحویل اجساد به آنها بوده است. از خانوادههای قربانیان تیراندازیهای خیابانی نیز درخواست پول گلوله شده بود. همچنین یکی دیگر از اعضای خانواده قربانیان را به عنوان گروگان بازداشت میکردند تا مراسم نگیرند و به کسی خبر ندهند.
شکنجه و تجاوز
چند گزارش در مورد بازداشتگاهها از زبان بازداشتشدگان عمق فاجعه یعنی شکنجهها و تجاوزها و قتل زندانیان را بیان میکند: «دو هفته در بازداشت لمپنها» (سایت موج سبز آزادی، ۱۹ مرداد ۱۳۸۸)، «در کهریزک آب را میلیسیدیم» (سایت روز، هفت مرداد ۱۳۸۸)، «مشاهدات یک شاهد عینی از فجایع کشتارگاه کهریزک» (موج سبز آزادی، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸)، «گزارش تکاندهنده يک پزشک از يک مورد تجاوز جنسی در زندان» (خبرنامه گویا، ۲۹ مرداد ۱۳۸۸) و «رفتارهای شنیع با یک روحانی منتقد». (نوروز، ۲۲ مرداد ۱۳۸۸) در زمان بازداشت نیز رفتارهایی غیرانسانی با بازداشتیها صورت گرفته است: «يک مادر و دختر بازداشتی در حضور هيئتت نمايندگان مجلس گفتهاند که وقتی بازداشت شدهاند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسير روی کمر آنها نشستهاند. هاله سحابی هم که در آن ديدار حضور نداشته و در آن زمان هنوز در بند ۲۰۹ نگهداری میشده بعدها گفته همراه او دختری بازداشت شده که يک مامور مرد لباسشخصی داخل ماشين روی پای او نشسته بوده است». (از بازداشتگاه بسيج تا بند قرنطينه؛ خاطرات يک دختر بازداشتی، ميدان زنان، هفت شهریور ۱۳۸۸)
خشونت بیسابقه در انظار عمومی
گرچه این سطح از خشونت در دوران آیتالله خمینی در ملاء عام و در دوران آیتالله خامنهای در زندانها رخ داده بود، در بیست سال حکومت خامنهای، علیرغم در کار بودن دستگاه سرکوب وی در همه حال و بیرحمی همیشگی وی و منصوبانش تاکنون به صحنه عمومی نیامده بود. ظاهرا احساس خطر حکومت در بالاترین مرحله قرار داشته است. (عراقی، فرمانده سپاه محمد رسولالله وضعیت حکومت را در روزهای پس از انتخابات «قرمز» اعلام میکند: خبرگزاری فارس، هفت مرداد ۱۳۸۸)
عدم تحویل اجساد
به گزارش هیأت منتخب نامزدها برای حمايت از آسيبديدگان، اسامی ۶۹ نفر از معترضين کشته شده و دستکم ۲۴۵ معترض بازداشتشده اعلام شده است. (علیرضا بهشتی، رادیوفردا، ۲۰ مرداد ۱۳۸۸) پیکر منجمد بسیاری از کشتهها به خانوادهها تحویل داده نشده و پس از چندین هفته نگهداری در سردخانههای صنعتی توسط ماموران امنیتی دفن شدهاند. روز ۲۱ تير از میان جوازهای دفن صادر شده در قبرستان بهشت زهرا ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه ۳۰۲ به خاک سپرده شدهاند. ۲۴ تيرماه نيز ۱۶ جواز دفن با شرايط فوق صادر شده است. (نوروز، ۳۰ مرداد ۱۳۸۸)
خشونت کور و گسترده
زندان گوآنتانامو علیرغم بدنامیاش در مقایسه با کهریزک بر اساس گزارشهایی که از آنجا منتشر شده مدینه فاضله است. در زندان گوآنتانامو به هیچ زندانیای تجاوز جنسی نشده است؛ در ابوغریب زندانیان را از آب و غذا محروم نمیکردند و هر چند ساعت برای تنبیه جمعی آنها با باتوم و کابل و زنجیر به جانشان نمیافتادند؛ پیکر بیجان زندانیان گوآنتانامو و ابوغریب با دندانهای خرد شده و صورت له شده و بدنهای کبود و شکاف خورده به خانوادههای آنها تحویل داده نشده است (گزارش حسین علایی در مورد محسن روحالامینی از قول پدر وی، سایت ایران امروز، سوم تیر ۱۳۸۸؛ همچنین گزارشهای مربوط به مرگ سهراب اعرابي، محمد كامراني و امير جوادی: سایت موج سبز آزادی، ۲۷ تیر ۱۳۸۸؛ محمدجواد پرنداخ، دانشجوی اصفهانی، موج سبز آزادی، شش شهریور ۱۳۸۸) .
رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای بسیجی آن به اسرای بعثی تا این حد از خشونت روا نداشته است. با اعدامیهای سالهای دهه شصت نیز پیش از اعدام چنین رفتارهایی نشده بود. این رفتارها بر این نکته گواهی دارند که حکومت صرفا با اتکا بر قوای قهریه و نظریه «برد بر اساس ایجاد رعب و وحشت» امیدوار به بقای خود است و به هیچ وجه نمیخواهد یا نمیتواند اعتماد عمومی را بازگرداند. حکومتی که خود را دارای آینده و مستقر میبیند تا این حد به خشونت کور و گسترده علیه شهروندان معمولی دست نمیزند.