طاها عابدیان، نوازنده ویولون آلتو: ما ایرانی‌ها با بقیه همپا هستیم

  • امير مصدق کاتوزيان

طاها عابدیان

سه‌شنبه شب اول آذر برابر با ۲۲ نوامبر کارنگی هال نیویورک تالار اجرای قابل‌ترین هنرمندان و موسیقیدانان جهان شاهد اجرای عابدیان استرینگ تریو یا‌‌ همان سه نوازی سازهای زهی عابدیان بود با قطعاتی از بتهوون. گروه موسیقی سه نفره‌ای که بنیانگذار و سازمان دهنده آن طاها عابدیان است، موسیقیدان ایرانی ۳۴ ساله مقیم وین و تکنواز ویولون آلتو.

طاها عابدیان در هفت سالگی در تهران سه تار به دست گرفت. در ۱۲ سالگی نواختن ویولون و سپس ویولون آلتو را آغاز کرد و پس از نوازندگی در ارکستر جوانان در ۱۶ سالگی راهی اتریش شد. به یاری توماس کریستین داوید، ‌موسیقیدان ایران‌دوست اتریشی که از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۴ در دانشگاه تهران موسیقی درس می‌داد و سپس رهبری ارکس‌تر مجلسی رادیو تلویزیون ملی ایران را به عهده گرفت و چند سال پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ هم بار دیگر برای تدریس نوجوانان و جوانان به ایران بازگشت.

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگوی امیرمصدق کاتوزیان با طاها عابدیان را بشنوید



طاها عابدیان هفت سال پیش مدرک کار‌شناسی ارشد خود را در رشته تکنوازی ویولون آلتو از کنسرواتوار وین دریافت کرد و دو سال پیش هم تحصیل در مقطع دکترای اتنوموزیکولوژی را آغاز کرد. با تمرکز بر شناخت موسیقی ملل و اقوام و تحقیقی درباره سنت و نوآوری در موسیقی ایران. در کنار این‌ها طاها عابدیان رهبری ارکس‌تر مجلسی اتریش را در سالهای اخیر بر عهده داشته که در آن برخی از نوازندگان ارکس‌تر فیلارمونیک وین هم همکاری می‌کنند.

مهمان این هفته پیک فرهنگ در کارنگی هال نیویورک طاها عابدیان برنده اول کنکور بین المللی تکنوازی ویولون آلتو در سال ۱۹۹۶ در اسپانیا و تکنواز برگزیده این ساز در ۱۹۹۷ در ارکستر سمفونیک موسیقی پاسیفیک در ژاپن که در نامدار‌ترین تالارهای موسیقی آمریکا، ‌ اروپا، ‌ ژاپن، ‌ آفریقای جنوبی و خاورمیانه اجرا داشته است.

  • آقای عابدیان، شما در هفت سالگی سه تار دست گرفتید و در ۱۲ سالگی ویولون و بعد ویولون آلتو. این گذار از موسیقی سنتی به موسیقی کلاسیک غربی در ایران به چه دلیل صورت گرفت با توجه به اینکه آن سال‌ها سالهای بعد از انقلاب بود که حکومت و جامعه چندان سازگار نبود با موسیقی کلاسیک غربی؟

طاها عابدیان: یکی از دلایل تعویض رشته من از موسیقی سنتی به موسیقی کلاسیک علاقه شخصی خودم بود به موسیقی کلاسیک و دوم بین المللی بودن موسیقی کلاسیک بود که آن زمان هنوز موسیقی ایرانی مثل امروز آن قدر بین المللی نشده بود. مثل الان که خیلی از موزیسین‌ها می‌آیند و برایشان تور می‌گذارند در اروپا و آمریکا راحت رفت و آمد انجام می‌شود. و یک چیزی هم که برای من مهم بود من به خاطر اینکه از هفت سالگی شاگرد آقای محمود تاجبخش شده بودم و خیلی جدی موسیقی سنتی را کار می‌کردم دوست داشتم یک تنوعی ایجاد شود در یادگیری موسیقی و بروم در ژانری که شاید پرسپکتیوش آن زمان بعد بیشتری داشته باشد. یکی از دلایل مهم آن زمان یادم می‌آید که همین بین المللی بودن موسیقی کلاسیک بود.

  • با محمود تاجبخش سه تار کار کردید و بعد در شرایطی با توماس کریستین داوید اتریشی شروع کردید کار کردن که آن موقع به ایران آمده بود. این تجربه چگونه بود؟

آن زمان که من وارد هنرستان موسیقی شدم که حدود ۱۲ سالم بود دو سه سال بعد آقای توماس کریستین داوید به ایران تشریف آوردند از طرف انجمن فرهنگی اتریش در ایران و کورس آهنگسازی و رهبری گذاشتند و یک ارکس‌تر مجلسی هم تشکیل دادند. برای ما آن زمان این یک چیز خاصی بود که یک استاد اروپایی بیاید ایران و او جزو اولین کسانی بود که آن زمان پاشد آمد و شروع کرد به تدریس و یک چیز خاص بود. برای شخص خود من سرنوشت مرا رقم زد. موقعی که من با ایشان آشنا شدم و پیششان یاد می‌گرفتم و بعد همکاری بود و بعد هم ایشان ساپورت کردند که من بتوانم بیایم وین و به ادامه تحصیل بپردازم خوب این یک چیز خیلی خاصی بود که آن زمان ما انتظارش را نداشتیم.

  • نا‌آشنا نبود توماس کریستین داوید با ایران. قبل از انقلاب هم در ایران رهبری ارکس‌تر را به عهده داشت.

بله. این طور بوده. منتها من تا وقتی آقای توماس کریستین داوید به ایران تشریف آوردند نمی‌شناختم به شخصه یعنی سابقه کاریشان را هم نمی‌دانستم. ولی ما در هنرستان که بودیم آگهی زده بودند که کورس آهنگسازی پروفسور توماس کریستین داوید در انجمن فرهنگی اتریش... و کسانی که می‌خواهند در فلان تاریخ بیایند ثبت نام کنند که ما فکر می‌کنم جزو نفرات اول بودیم من و چند تا از هم رشته‌ای‌هایم که خودمان را سریع رساندیم و ثبت نام کردیم. خیلی هم استقبال شد. یادم است که تمام سالن پر شده بود و جای خالی نبود. فکر می‌کنم حداقل چهل پنجاه نفر آنجا متقاضی بودند که تک تک حرفهای ایشان را یادداشت می‌کردند.

  • همین آشنایی موجب این شد که شما بیایید وین و ادامه تحصیل بدهید و در رشته نوازندگی ویولون آلتو، ویولا و بعد رهبری ارکس‌تر... وقتی به اروپا آمدید درکتان از سبک آموزش موسیقی کلاسیک چگونه تغییر پیدا کرد؟ از لحاظ استاندارد‌ها می‌پرسم.

من مقایسه می‌کنم همیشه. من زمانی که شاگرد آقای تاجبخش بودم ایشان خوب خیلی آدم با انضباطی بود خود ایشان هم فکر می‌کنم ویولون ایرانی می‌زدند و شاگرد استاد ابوالحسن صبا بودند و متدی که ایشان تدریس سه تار می‌کرد خیلی منظم و دقیق بود. ولی موقعی که من آمدم وین و با پروفسور خودم مرحوم کلاوس پیشتین که ایشان نفر اول گروه آلتوی ارکس‌تر سنفونیک وین بودند که همین یک ماه پیش فوت شدند متاسفانه، ‌ موقعی که من با ایشان آشنا شدم اصلا یک بعد جدیدی بود در زندگی من. برای اینکه نوع برخورد انسانی این آدم که می‌توانم او را نماینده یک جامعه بدانم و تنها این آدم نیستند که این طور تدریس می‌کنند ولی خیلی از لحاظ روحی و صمیمی بودن ساپورت روحی کردند بنده را. حالا به خاطر اینکه من خارجی بودم و آمدم وارد اتریش شدم و می‌دانستند که من زبان آلمانی صحبت نمی‌کردم آن زمان ولی خیلی منظم و گام به گام با من شروع کردند به کار کردن. یک چیزی هم که من همیشه به شاگردان خودم هم اینطور تدریس می‌کنم یک جلسه‌ای که من پیش ایشان می‌رفتم تدریس ساز ببینم ممکن بود یک جلسه موسیقی پنج یا شش ساعت طول بکشد. یعنی من پنج ساعت روی پا می‌ایستادم و می‌زدم اتودهای مختلف و قطعات مختلف و بعد ساعت سوم و چهارم تازه ایشان می‌گفت داری به آن چیزهایی که مد نظر من است نزدیک می‌شوی. در صورتی که در ایران یا خیلی جاهای دیگر که من نمی‌خواهم فقط ایران را مثال بزنم، ساعت تدریس موسیقی یک ساعت است ۴۵ دقیقه است. در آن ۴۵ دقیقه کسی چیزی نمی‌تواند یاد بگیرد. یعنی یک سری اطلاعات را شما می‌توانید به دانش آموز بدهید ولی این را باید خودش برود بعد پیدا کند که آیا این جوری می‌شود یا این جوری نمی‌شود. ولی کسی که بالای سر شاگرد می‌ایستد و چند ساعت کار می‌کند خوب آن خیلی بیشتر در ذهن باقی می‌ماند بعدش. این بود. و خیلی هم من شاید یک مقدار تجربه‌های منفی هم در ایران داشتم در‌‌ همان هنرستان و پیش بعضی از معلم‌ها که همیشه با شاگرد‌ها... که امروز هم همینطور است خیلی‌ها را ناامید می‌کنند که شما هیچوقت راه پیدا نخواهید کرد مثلا در عرصه بین المللی فکرش را هم نکنید. این حرف را خیلی‌ها به من زده بودند و دلیلش که من راه پیدا کردم شاید آن حرف‌ها بود. من می‌خواستم ثابت کنم که نه این طور نیست.

یک نوازنده ایرانی می‌تواند در فیلارمونیک وین هم کار کند با هم پاسپورت ایرانی‌اش هم بیاید در کارنگی هال نیویورک کنسرت دهد و با تاپ‌ترین رهبر‌ها مثل پیر بولس که ما اسمش را در تاریخ موسیقی خوانده بودیم در ایران بیاید با این‌ها آشنا شود. خب پشتکار هم هست ولی در نظر من درست نیست. یعنی شما همیشه باید بگذارید استعداد آدم‌ها شکوفا شود و تا آنجا که می‌شود بروند جلو. حالا ممکن است یکی از خود من هم جلو‌تر بزند. چه بهتر. آدم افتخار می‌کند که فلان نوازنده آمد رفت در دنیا تاپ‌ترین شد و این هم ایرانی است یا دوست و آشنای من است. این یکی از ضعف‌هایی است که من می‌دانم هست در ایران و هنوز هم که با خیلی از آدم‌ها صحبت می‌کنم برای خیلی چیزهای ساده این‌ها دودل می‌شوند. نمی‌دانند. آیا ما این کار را بکنیم کار درستی است؟ آیا ما شانس این را داریم؟ مشکلات روحی روانی پیدا می‌کنند. در صورتی که این طور نباید بشود و کم کم آدم این را حذف کند و اعتماد به نفس از‌‌ همان سن کم به شاگرد‌ها بدهد که این‌ها وقتی می‌آیند و خودشان را مقایسه می‌کنند با نوازنده‌های بین المللی و کشوری احساس کمبود هیچوقت نکنند. هیچ کمبودی وجود ندارد. ما نمی‌خواهیم بگوییم که ما ایرانی‌ها از بقیه بهتر هستیم. نه. ولی ما همپا هستیم با بقیه.

  • در همین اجرای کارنگی هال سه‌شنبه شب در بروشور اجرا نوشته عابدیان استرینگ تریو، ‌ سه نوازی زهی عابدیان. سابقه تشکیل این تریو این سه نوازی به کی بر می‌گردد و چه شد که به این فکر افتادید؟

من وقتی در وین شروع به تحصیل کردم هفده سال پیش بود. چند سال بعد ما تشکیل یک کوارتت زهی را دادیم که در آکادمی وین تحت تعلیم پروفسور یوهانس می‌زر و پروفسور خود من داشتیم تحصیل می‌کردیم و خانم لیندا هدلونت که نوازنده ویولون سل این آنسامبل هست از‌‌ همان زمان با من دارد نوازندگی می‌کند یعنی ما زمان تحصیل با هم نوازندگی کردیم توی کنسرت‌های دانشگاه روی صحنه بودیم و بعد از چندین سال یک آنسامبل را تشکیل دادیم به اسم آنسامبل وین هلسینکی به خاطر اینکه ایشان از شهر هلسینکی فنلاند می‌آمدند و نوازنده دیگری که در این آنسامبل می‌زدند و منتخب شخص بنده بودند نوازنده وینی بودند. شامل حال خود من هم می‌شد. ولی قضیه عابدیان استرینگ تریو این بود که ما زمانی که خواستیم در نیویورک کنسرت اول را بگذاریم یعنی دعوت کردند از انجمن فرهنگی اتریش در نیویورک آنسامبل وین هلسینکی خوب یک گروه چهارپنج نفره است. گفتند ما یک تریو احتیاج داریم یک گروه سه نفره. چون اسم آنسامبل در موسیقی کلاسیک از چهار پنج نفر بیشتر است یا کوراتت و کوینتت است و یا آنسامبل که می‌شود بیشتر می‌شود. گفتم خوب ما نمی‌توانیم اسمش را آنسامبل وین هلسینکی را انتخاب کنیم. می‌شود عابدیان استرینگ تریو باشد و این از آن زمان دیگر ثبت شد و موقع‌هایی که استرینگ تریو اجرا می‌کنیم همیشه عابدیان استرینگ تریو استفاده می‌شود و فورماسیون‌های بزرگ‌تر مثل کوارتت و کوینتت یا تعداد بیشتر اسم آنسامبل وین هلسینکی رویش هست.

  • اشاره کردید به این که سبک آموزش موسیقی در ایران اشکالاتی داشت. الان شروع کردید به رفت و آمد به ایران. در ایران چه نقشی شما ایفا می‌کنید در ارتباط با هنرآموزان؟

من وقتی که می‌روم ایران همیشه خودم را می‌گذارم جای دانش آموزان که هستند که آن زمان که من ایران بودم برایم خیلی باارزش بود که یک نفر از اروپا یا یک کشور دیگر می‌آمد و شروع می‌کرد به تدریس کردن. اگر آن تجربه را کسی بخواهد به دست بیاورد باید مثلا می‌گویم مثل من هفده سال برود در وین و کار کند با ارکسترهای مختلف و تحصیل کند کلی خرج کند تا آدمهایی را پیدا کند و بخواهد این معلومات را به دست بیاورد. من حالا شخصا می‌روم آنجا و این معلومات را کاملا می‌گذارم در اختیار آدم‌ها و با آن‌ها کار می‌کنم و می‌توانند استفاده کنند. معمولا هم همه می‌آیند استفاده می‌کنند و خیلی هم استقبال کردند و خیلی هم خوشحال هستند این طور که متوجه شده‌ام. ولی قدر هم بدانند برای اینکه خیلی از آدم‌ها ممکن است اطلاعاتشان را در اختیار کسان دیگر نگذارند و در عرصه تدریس نباید آدم خودخواه باشد باید هر چه در چنته دارد یاد بدهد. برای اینکه آدم اگر این کار را نکند و آدمهای دیگر این کار را نکنند آن اطلاعات حتی ممکن است از بین برود.

  • انجمن فرهنگی اتریش و ایران از این حمایت می‌کند؟

بله. الان در حال حاضر انجمن فرهنگی اتریش دقیقا از این پروژه حمایت می‌کند و من فعلا با آن‌ها در ارتباط هستم. خیلی هم خوشحالم برای اینکه به هر حال یک انجمن بین المللی است و از طرف کشور اتریش ساپورت می‌شود و در ایران هم یک اعتبار خاصی دارد.

  • سوال اول از سه تار شروع کردیم و گذار به آلتو. حالا وارد رهبری ارکستر شدید که مثلا از قطعات درویش خان استفاده می‌کند، از‌‌ همان سه تار و با سازهای زهی. پیش درآمدش، چهارمضرابش... تجربه‌تان در این زمینه چگونه بوده و واکنش مخاطبان اروپایی؟

من با دو زبان موسیقی بزرگ شده‌ام. موسیقی سنتی خودمان و موسیقی کلاسیک. این پروژه‌ای که با آثار درویش خان بوده خوب همیشه من در ذهنم بوده که خیلی از قطعات موسیقی سنتی ما که نت نویسی شده خیلی هماهنگی دارد برای اینکه با آنسامبل اجرا شود و با آنسامبل‌های بین المللی اجرا شود. منتها باید یک نفر تنظیم کند. من خودم را هیچوقت آهنگساز نمی‌دانم در حال حاضر برای اینکه در این رشته الان فعالیتی ندارم. ولی به عنوان کسی که اصول آهنگسازی را و تحصیلاتش را کرده و دانش آن را به دست آورده خوب یک مقدار روی این پروژه دارم کار می‌کنم که تنظیم کنم این آثار را برای ساز سه تار و یک آنسامبل زهی که می‌تواند کوارتت باشد یا کوینتت زهی که دفعه اول همین امسال تابستان در کشور فنلاند ما اجرا داشتیم که خیلی استقبال شد. نوازنده‌های دیگر همه اروپایی بودند. شنوندگان اروپایی بودند و خیلی خوششان آمد و من این پروژه را حالا دارم دنبال می‌کنم که به حالت یک سی دی در بیاید و برایش حتما ساپور‌تر و اسپانسر احتیاج دارم که اگر هر سوسایتی و هر کسی که فرهنگ ایرانی را دوست دارد و بخواهد بین المللی بودنش را ساپورت کند می‌تواند با من شخصا تماس بگیرد و من جزییات پروژه را بیشتر برایشان اطلاع بدهم.

  • نهادهای ایرانی یا دولت و این‌ها از این پروژه‌ها حمایت می‌کنند؟

امیدوارم که این کار را بکنند ولی من هنوز دنبالش نرفته‌ام. برای این که من اول باید پروژه‌ام کامل تکمیل شود و بعد حتما از هر نهاد فرهنگی که پروژه‌های بنده و پروژه‌های هر موزیسین را به عنوان یک فرد طبیعی ساپورت کند خیلی خوشامد می‌گویم.