کشف «حرکت و سرعت» و سینما و مدرنیته در ایران قاجار

حمید نفیسی، استاد دانشگاه در آمریکا

حمید نفیسی، استاد تئوری و تاریخ سینما در دانشگاه نورث وسترن شیکاگو، در آمریکا به تازگی در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند درباره ویژگی‌های تولید و نمایش سینما در دوران قاجار نکاتی را گفت.

حمید نفیسی در طول سالیان گذشته کتاب‌های بسیاری را درباره سینما و مطبوعات ایرانی با نگاهی به کوشش‌های پراکنده ایرانیان در تبعید منتشر کرده است.

گفت‌وگوی پیک فرهنگ با حمید نفیسی

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگوی پیک فرهنگ با حمید نفیسی



او به تازگی مجموعه چهار جلدی تاریخ اجتماعی سینمای ایران را برای انتشار آماده کرده است، مجموعه‌ای که از ابتدای ورود سینما به ایران در دوران قاجار تا سه دهه و اندی بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ایران را در برمی‌گیرد.

پیک فرهنگ: آقای حمید نفیسی، ممکن است نکات مهم صحبت‌تان در دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند را برای شنوندگان ما بگویید؟

حمید نفیسی: در این کنفرانس من تاکیدم روی سینما در دوران قاجار است و سعی کردم سخنرانی‌ام را محدود کنم به یک سری مشخصه‌هایی که من فکر می‌کنم می‌شود به‌اش گفت مشخصه‌های تولید نمایش سینما در دوران قاجار.

برای کسی مثل من که در این رشته تخصص ندارند به نظر می‌رسد که سینما در دوران قاجار باید فصل کوچکی باشد. این درست است؟

از یک طرف درست است، از یک طرف هم با وجود کوچک بودنش یک تاثیر خیلی اساسی و فکر می‌کنم عمیق در جامعه ایران داشته. چون برای اولین بار است که ایرانی‌ها مخصوصا آنها که خارج نرفته بودند با دنیای غرب مستقیما روبه‌رو می‌شوند. یعنی از راه فیلم‌هایی که برای‌شان نمایش داده شده.

آیا این مواجه شدن با فرهنگ دیگری که پیشرفته‌تر و مدرن‌تر بود می‌شود گفت این سرآغاز مدرنیسم در ایران بود یا قبل از آن مقاطع دیگری هست که اهمیت بیشتری داشت؟

مقاطع دیگر بوده و ایرانی‌ها با مدرنیته آشنا شده بودند از قبل. مثلا همان عباس میرزا در اوایل سال‌های ۱۸۰۰ سرباز می‌فرستد به خارج برای آموزش. تجار می‌رفتند خارج برای خرید و واردات. خود شاه‌ها می رفتند خارج و خاطرات‌شان را می‌نوشتند. خاطرات‌شان چاپ می‌شده و مردم می‌خواندند. اینها تاثیرات زیادی داشته و نخست وزیرانی که رفرمیست بودند... ولی مواجه شدن با خود غرب با چشمان خودشان توسط آدم‌های عادی، من فکر می‌کنم، یک حالت شوک بنیادی برای‌شان ایجاد می‌کند. چون برای اولین بار اینها با دیدن فیلم،‌ با بعضی از اصول مدرنیته آشنا می‌شوند.

مثلا فرض کنید با سرعت آشنا می‌شوند، با تحرک آشنا می‌شوند. آنجا که مردم قطار را برای اولین بار تماشا می‌کنند در فیلم‌های لومیر مثلا می‌آید توی ایستگاه... جمال‌زاده در نامه‌ای که برای من نوشت گفت مردم وقتی می‌دیدند این قطار می‌آید توی ایستگاه از ترس‌شان از سینما فرار می‌کردند. خیال می‌کردند قطار دارد می‌آید به سوی‌شان.

این آشنا شدن با تحرک،‌ با صنعت،‌ با ماشین خیلی تاثیر می‌گذارد روی‌شان. همان نفس دیدن این که تحرک هست و سرعت هست اینها را با مدرنیته که یکی از مشخصه‌هایش تحرک و سرعت است آشنا می‌کند. مثلا ناصرالدین شاه وقتی خودش می‌رود خارج در دفتر خاطراتش که چاپ شده اولین تجربه‌اش را راجع به سواری در قطار می‌نویسد و می‌نویسد این قطار این قدر به سرعت می‌رود که من سرم دارد گیج می‌رود و دارم به حال تحول می‌افتم.

ولی ایرانی‌ها با نمایش آشنا بودند. خود تعزیه و حتی افرادی که در روستاها بودند. آن چه طور تاثیر نداشته؟

چرا تاثیر داشته، ولی این حالت واقع‌گرایی که سینما داشته هیچ چیز دیگر نداشت. یعنی وقتی مثلا خاطرات مظفرالدین شاه را آدم می‌خواند از اولین فیلم‌هایی که دیده در پاریس در سال ۱۹۰۰ می‌گوید قطرات باران چه طور روی زمین می‌آید. این واقع‌گرایی است. یا وقتی که داستایفسکی اولین خاطراتش را راجع به دیدن فیلم می‌نویسد خیلی جالب است برای اولین بار متوجه می‌شود چون سینما سیاه و سفید بوده می‌گوید من با یک جهان سایه‌ای مواجه شدم.

یعنی در واقع آغاز یک تحول است؟

بله. یک نوع تحول در دیدن،‌ بینش و درک مسائل. در تعزیه و این جور چیزها هیچ چیز مثل این واقعیت بصری نبوده.