روز یکشنبه، ۲۵ اردیبهشتماه، مصادف با سالگرد نیمقرن فعالیت نهضت آزادی ایران است، و این مناسبت در شرایطی فرا میرسد که هواداران و دوستداران نهضت در ایران نه تنها از گرامیداشت این سالگرد، که حتی از دیدارهای خصوصی، خانوادگی، و دوستانه نیز محرومند. این فرصت را مغتنم شمرده فرازهایی از تاریخ فکری و سیاسی این حرکت مهم تاریخ معاصر ایران را یادآور میشویم.
طلوع لیبرالیسم در اروپا و در ایران عهد قاجار و نهضت مشروطه
لیبرالیسم به گونه خوشهای از آرای مرتبط با هم در اروپای قرون ۱۷ و ۱۸ تکوین یافت. تاکید بر استقلال فردی در سه سپهر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و نیز تعریف نوینی از دولت با ویژگیهای سهگانه محدودیت، شفافیت، و مسئولیت آن در برابر ملت از آن جملهاند.
هر یک از بنیانگذاران این نهضت فکری سنگی در شالوده این بنای خجسته کار گذاردند. توماس هابز اصل حاکمیت مردم را، جان لاک حقوق طبیعی شهروندی را، آدام اسمیت ابتکار اقتصادی افراد را، ژان ژاک روسو برابری بنیادین آحاد جامعه را، و مونتسکیو اصل تفکیک قوا را مطرح کردند. مجموعه این آرا شبکه منسجمی از ایدهها را فراهم آورد که در پیروزی نخستین «انقلابهای دموکراتیک» تاریخ بشر یعنی انقلاب ۱۷۷۶ آمریکا و انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه اثری تعیینکننده داشت.
طرفه آن که لیبرالیسم در اروپا و آمریکا، و دو قرن بعد از آن در ایران، در صرافت توجیه دینی خود بود. در غرب سخن از این بود که خداوند فرد و جامعه انسانی را آزاد و مستقل خلق و اراده کرده و لیبرالیسم در راستای خلقت انسانها و در مسیر اراده الهی برای سعادت آنها قرار دارد، و در ایران استدلالات عقلی و نقلی اقامه میشد که عدل و رحمت الهی حکومتهای منصف و مصلح انسانی را میطلبد و اسلام فساد قدرتمندان و ستم زورگویان را مخالف سنتهای الهی قلمداد کرده است. میبینیم آرایی که در اروپا در قرون ۱۷ و ۱۸ ظاهر شد موازی نظریاتی بود که در ایران در قرون ۱۹ و ۲۰ در قالب نهضت مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۹ میلادی) به منصه ظهور رسید.
نخستین بانیان و منادیان لیبرالیسم اسلامی روشنفکران فارسی یا آذریزبان بودند که در قففاز، هند و سایر کشورهای نزدیک به ایران سکونت داشتند و آشناییشان با تفکر و فرهنگ غربی سابقه بیشتری از بومیان ایران بود. در این برهه متفکرانی مانند احمد آقایف (۱۸۶۵-۱۹۳۹) و جمالالدین اسدآبادی (۱۸۳۸-۱۸۹۷) قرائتهای بدیعی از لیبرال دموکراسی اسلامی به دست دادند.
اما منظمترین و مفصلترین سند فارسی که به دفاع از اصول لیبرالیسم اسلامی اختصاص دارد «تنبیهالامه و تنزیهالملّه» مرحوم محمد حسین نائینی است که در ۱۹۰۹ میلادی و در پاسخ روحانیون استبدادطلب و طرفدار محمدعلی شاه به رشته قلم کشیده شد. در مقدمه این مقاله دلایل متعددی برای سازگاری حکومت مردمسالارانه و مشیت الهی مییابیم، از جمله آن که در عهد غیبت امام زمان وظیفه مردم رفع ستم و غصب حکومت جباران و برپایی حکومت مشروط و محدود است. پیروزی انقلاب مشروطه مقاله نایینی را به مانیفست لیبرالیسم اسلامی تبدیل کرد و سرنوشت ملیگرایی ایرانی و آزادیطلبی اسلامی را به یکدیگر گره زد.
دوم: لیبرالیسم اسلامی در عهد پهلوی
در دوران حکومت پهلوی اندیشه لیبرالیسم اسلامی در دو مسیر دنبال شد: روحانیون عضو مجلس شورای ملی به پشتگرمی سرمشق آیات عظام خراسانی، مازندرانی، و طباطبایی، با شرکت در انتخابات آزاد در عمل بر سازگاری دموکراسی و تدین صحه نهادند. مدرس (۱۸۷۰-۱۹۳۷) در زمان پهلوی اول و کاشانی (۱۸۸۶-۱۹۶۱) در زمان پهلوی دوم مظهر این گونه اندیشه و عمل سیاسی بودند. با سقوط مصدق در ۱۹۵۳ میلادی دوران روحانیون مستقل مجلسی نیز به سر آمد. از آن پس دانشگاهیانی مانند مهدی بازرگان (۱۹۰۷-۱۹۹۵)، یدالله سحابی (۱۹۰۵-۲۰۰۲) و همفکران حوزوی آنها بودند که اندیشه لیبرالیسم اسلامی را دنبال کردند. رویکرد فکری و دینی بازرگان و سحابی هرچند از ماهیت علمی رشتههای تخصصیشان (ترمودینامیک و دیرینشناسی) مایه گرفته بود، اما همواره با اندیشه و عمل سیاسی ملیگرای آنها نیز عجین بود. این نسل از روشنفکران مسلمان دو دوران کوتاه نسبتاً آزاد در دوره پهلوی یعنی دوران فترت میان دو شاه پهلوی در حین جنگ جهانی دوم و دوران استقلال ملی در زمان مصدق را درک کرد و توانست در برهه دوم نقش عمدهای نیز ایفا کند.
برای سهولت تحلیل میتوان تاریخچه لیبرالیسم اسلامی پس از نیمه دوم قرن بیستم را به پنج دوران تقسیم کرد:
دوران مقدماتی: ۱۹۴۱-۱۹۵۳ دوران شکلگیری این حرکت بود که در طی آن تحصیلکردگان اروپا به کشور بازگشته، به تدریس در دانشگاههای نوپای ایران پرداختند. مهمترین چالش روشنفکران دینی در این دوران قدرت بلامنازع حزب توده در محیطهای علمی و دانشگاهی بود. در این هنگام روشنفکران دانشگاهی مانند بازرگان و سحابی با روشنفکران حوزوی مانند محمدتقی شریعتی و آیتالله طالقانی به افقهای فکری همانندی نائل شده با تشکیل سه مجمع مدنی تاریخی یعنی «کانون اسلامی»، انجمن اسلامی مهندسین و «انجمن اسلامی دانشجویان» راه جدیدی را در میان اسلام سنتی و تحّزب چپگرای سکولار هموار کردند. در هنگامه ملی کردن صنعت نفت مهندس مهدی بازرگان از سوی مصدق به مدیریت کمیته خلع ید جهت ملی کردن نفت منتصب شد و با کودتای ۲۸ مرداد و سقوط مصدق، دوران نخست لیبرالیسم اسلامی در عهد پهلوی نیز به پایان رسید.
دوران بالندگی: این دوران از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ به طول انجامید. در این دوران جبهه ملی دوم تشکیل شد که همواره با سرکوب دولتی و اختلاف درونی روبهرو بود. کسوف فعالیت سیاسی در این دوران فرصتی برای ارائه روشهای بدیع برای همساز نمودن دین، علم، و سیاست مدرن به دست داد.
در این زمان مهندس بازرگان «شرکت انتشار» را که دفتر آن در خیابان باب همایون تهران و میعادگاه همفکران نهضت و جبهه ملی و نیز روشنفکران حوزوی بود تاسیس کرد و بسیاری از آثار خود و همفکرانش را از این طریق به انتشار رسانید. سرانجام در سال ۱۹۶۰ میلادی، در هنگامی که جبهه ملی دوم در نهایت ضعف و انشقاق به سر میبرد بازرگان، سحابی، و همفکرانشان به فکر بنیاد نهادن «نهضت آزادی ایران» افتادند.
دوران تشکیل: این دوران از ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ میلادی را در برمیگیرد و شاهد اعلام موجودیت نهضت آزادی در ماه مارس ۱۹۶۱ است. ۱۲ عضو موسس نهضت همگی از ملیگرایان لیبرال و نواندیشان دینی بودند. نهضت آزادی از تساهل نسبی دوران نخست وزیری دکتر امینی برای اعلام موجودیت سیاسی خویش استفاده کرد، اما با سقوط دولت او در ۱۹۶۳ غیرقانونی اعلام شد و اکثر رهبران آن بازداشت و محاکمه شدند. در طول ۱۹ ماه فعالیت آزاد، نهضت آزادی به جای ایجاد دفاتر حزبی در کشور و آمادگی برای شرکت در انتخابات، به تشکیل برنامههای سخنرانی عمومی و کارهای فرهنگی پرداخت. «گفتار ماه» عنوان مجموعه سخنرانیهایی از این دوره است که بعداً منتشر نیز شد و در واقع الگویی بود برای حسینیه ارشاد که در دهه بعد از آن به اوج فعالیت خود رسید. نهضت در فعالیتهای انساندوستانه مانند مددرسانی به قربانیان زلزله لار نیز کارایی خود را نشان داد. در این دوران انتشارات درونی نهضت آزادی به مسائلی مانند نقد اختناق سیاسی در ایران و همکاری دولت پهلوی با اسرائیل پرداختند. پس از تعطیل نهضت آزادی، مهندس بازرگان در دفاعیات خود در ۱۹۶۳ به درستی پیشبینی کرد که نهضت آزادی آخرین فعالیت قانونی و غیرمسلحانه منتقد از دولت خواهد بود. در این زمان خفقان سیاسی به حدی رسید که وکلایی که از سران نهضت دفاع کرده بودند خود به محاکمه کشیده شدند. در نتیجه اختناق فراگیر و ناامیدی از فعالیتهای سیاسی در این عصر گروهی از اعضای جوان نهضت «ضد جنبشی» را سازماندهی کردند که به فعالیت مسلحانه متمایل بود و به تشکیل سازمان مجاهدین خلق انجامید.
دوران گسترش: این برهه از ۱۹۶۳-۱۹۷۹ به طول انجامید که در طی آن سران نهضت بهتدریج از زندان آزاد شده فعالیتهای علمی، دینی، و سیاسی خویش را از سر گرفتند. در این دوره نسل جوانتر نهضت برای تحصیل و فعالیت سیاسی به کشورهای اروپایی و آمریکا رفته، سازمانهایی مانند «جبهه ملی سوم» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» را در خارج از کشور تشکیل دادند. از جمله دکتر ابراهیم یزدی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و کانادا را بنیان نهاد.
در این دوره انشعاب درونی دیگری نیز در نهضت آزادی رخ داد که طی آن برخی از نسل دوم رهبران نهضت مانند مهندس عزتالله سحابی به مواضع اقتصادی چپگراتری روی آوردند و رویکرد غیرانتقادی نهضت به اقتصاد سرمایهداری را مورد انتقاد قرار دادند. این حرکت شباهت دیگری میان لیبرالیسم اروپایی و لیبرالیسم اسلامی را به یاد میآورد، چرا که پیدایش قرائت سوسیالیستی از لیبرالیسم در غرب نیز با تغییر تاکید لیبرالیسم از حقوق فردی به مطالبات جمعی همراه بوده، چنان که هم اکنون در اروپا و آمریکا «لیبرالها» به جهات سیاسی و اقتصادی در برابر محافظهکاران قرار میگیرند.
این دوران به آغاز انقلاب اسلامی در ایران گره خورد که در آن سران نهضت آزادی، با آن که نقش عمدهای در شروع انقلاب نداشتند، در به ثمر رساندن آن کارساز بودند. پس از انقلاب، مهندس بازرگان به عنوان نخستین نخست وزیر و دکتر یزدی در سمت نخستین وزیر امور خارجه جمهوری نوپای اسلامی ایران شناخته شدند و سایر اعضای اصلی نهضت نیز در دولت یا در مجلس به خدمت پرداختند. اما دولت بازرگان، چنان که میدانیم، چندان دوامی نیاورد و چند روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران استعفا کرد.
دوران تجدید: این دوران که در اواخر سال ۱۹۷۹ پس از استعفای دولت بازرگان آغاز شد و هنوز ادامه دارد زمان اعاده هویت حزبی نهضت آزادی به عنوان اپوزیسیون است که بهرغم تضییغات و تهدیدات مداوم دولت جمهوری اسلامی از جمله حبس دبیر کل و بسیاری از اعضا آن همچنان ادامه دارد.
در شرایط فعلی، این واقعیت که رهبران هر دو رویکرد نهضت آزادی که در ایران به سر میبرند: دکتر ابراهیم یزدی (دبیر کل فعلی حزب) و مهندس عزتالله سحابی به همراه یاران و اعضای خانوادهشان مشمول مراقبت شدید و محرومیت از همه حقوق سیاسی هستند خود روشنترین دلیل است که خودکامگان تا دندان مسلح ایران خویش را در برابر نهضتی پنجاهساله و مدنی که سرمایهای جز شخصیت رهبران، تاریخ خدمات، و نیروی اندیشههایش ندارد به نهایت آسیبپذیر میبینند.
----------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای مطرح شده در این نوشته، الزاماً بازتاب دیدگاههای رادیو فردا نیست.
طلوع لیبرالیسم در اروپا و در ایران عهد قاجار و نهضت مشروطه
لیبرالیسم به گونه خوشهای از آرای مرتبط با هم در اروپای قرون ۱۷ و ۱۸ تکوین یافت. تاکید بر استقلال فردی در سه سپهر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی و نیز تعریف نوینی از دولت با ویژگیهای سهگانه محدودیت، شفافیت، و مسئولیت آن در برابر ملت از آن جملهاند.
هر یک از بنیانگذاران این نهضت فکری سنگی در شالوده این بنای خجسته کار گذاردند. توماس هابز اصل حاکمیت مردم را، جان لاک حقوق طبیعی شهروندی را، آدام اسمیت ابتکار اقتصادی افراد را، ژان ژاک روسو برابری بنیادین آحاد جامعه را، و مونتسکیو اصل تفکیک قوا را مطرح کردند. مجموعه این آرا شبکه منسجمی از ایدهها را فراهم آورد که در پیروزی نخستین «انقلابهای دموکراتیک» تاریخ بشر یعنی انقلاب ۱۷۷۶ آمریکا و انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه اثری تعیینکننده داشت.
طرفه آن که لیبرالیسم در اروپا و آمریکا، و دو قرن بعد از آن در ایران، در صرافت توجیه دینی خود بود. در غرب سخن از این بود که خداوند فرد و جامعه انسانی را آزاد و مستقل خلق و اراده کرده و لیبرالیسم در راستای خلقت انسانها و در مسیر اراده الهی برای سعادت آنها قرار دارد، و در ایران استدلالات عقلی و نقلی اقامه میشد که عدل و رحمت الهی حکومتهای منصف و مصلح انسانی را میطلبد و اسلام فساد قدرتمندان و ستم زورگویان را مخالف سنتهای الهی قلمداد کرده است. میبینیم آرایی که در اروپا در قرون ۱۷ و ۱۸ ظاهر شد موازی نظریاتی بود که در ایران در قرون ۱۹ و ۲۰ در قالب نهضت مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۹ میلادی) به منصه ظهور رسید.
نخستین بانیان و منادیان لیبرالیسم اسلامی روشنفکران فارسی یا آذریزبان بودند که در قففاز، هند و سایر کشورهای نزدیک به ایران سکونت داشتند و آشناییشان با تفکر و فرهنگ غربی سابقه بیشتری از بومیان ایران بود. در این برهه متفکرانی مانند احمد آقایف (۱۸۶۵-۱۹۳۹) و جمالالدین اسدآبادی (۱۸۳۸-۱۸۹۷) قرائتهای بدیعی از لیبرال دموکراسی اسلامی به دست دادند.
اما منظمترین و مفصلترین سند فارسی که به دفاع از اصول لیبرالیسم اسلامی اختصاص دارد «تنبیهالامه و تنزیهالملّه» مرحوم محمد حسین نائینی است که در ۱۹۰۹ میلادی و در پاسخ روحانیون استبدادطلب و طرفدار محمدعلی شاه به رشته قلم کشیده شد. در مقدمه این مقاله دلایل متعددی برای سازگاری حکومت مردمسالارانه و مشیت الهی مییابیم، از جمله آن که در عهد غیبت امام زمان وظیفه مردم رفع ستم و غصب حکومت جباران و برپایی حکومت مشروط و محدود است. پیروزی انقلاب مشروطه مقاله نایینی را به مانیفست لیبرالیسم اسلامی تبدیل کرد و سرنوشت ملیگرایی ایرانی و آزادیطلبی اسلامی را به یکدیگر گره زد.
دوم: لیبرالیسم اسلامی در عهد پهلوی
در دوران حکومت پهلوی اندیشه لیبرالیسم اسلامی در دو مسیر دنبال شد: روحانیون عضو مجلس شورای ملی به پشتگرمی سرمشق آیات عظام خراسانی، مازندرانی، و طباطبایی، با شرکت در انتخابات آزاد در عمل بر سازگاری دموکراسی و تدین صحه نهادند. مدرس (۱۸۷۰-۱۹۳۷) در زمان پهلوی اول و کاشانی (۱۸۸۶-۱۹۶۱) در زمان پهلوی دوم مظهر این گونه اندیشه و عمل سیاسی بودند. با سقوط مصدق در ۱۹۵۳ میلادی دوران روحانیون مستقل مجلسی نیز به سر آمد. از آن پس دانشگاهیانی مانند مهدی بازرگان (۱۹۰۷-۱۹۹۵)، یدالله سحابی (۱۹۰۵-۲۰۰۲) و همفکران حوزوی آنها بودند که اندیشه لیبرالیسم اسلامی را دنبال کردند. رویکرد فکری و دینی بازرگان و سحابی هرچند از ماهیت علمی رشتههای تخصصیشان (ترمودینامیک و دیرینشناسی) مایه گرفته بود، اما همواره با اندیشه و عمل سیاسی ملیگرای آنها نیز عجین بود. این نسل از روشنفکران مسلمان دو دوران کوتاه نسبتاً آزاد در دوره پهلوی یعنی دوران فترت میان دو شاه پهلوی در حین جنگ جهانی دوم و دوران استقلال ملی در زمان مصدق را درک کرد و توانست در برهه دوم نقش عمدهای نیز ایفا کند.
برای سهولت تحلیل میتوان تاریخچه لیبرالیسم اسلامی پس از نیمه دوم قرن بیستم را به پنج دوران تقسیم کرد:
دوران مقدماتی: ۱۹۴۱-۱۹۵۳ دوران شکلگیری این حرکت بود که در طی آن تحصیلکردگان اروپا به کشور بازگشته، به تدریس در دانشگاههای نوپای ایران پرداختند. مهمترین چالش روشنفکران دینی در این دوران قدرت بلامنازع حزب توده در محیطهای علمی و دانشگاهی بود. در این هنگام روشنفکران دانشگاهی مانند بازرگان و سحابی با روشنفکران حوزوی مانند محمدتقی شریعتی و آیتالله طالقانی به افقهای فکری همانندی نائل شده با تشکیل سه مجمع مدنی تاریخی یعنی «کانون اسلامی»، انجمن اسلامی مهندسین و «انجمن اسلامی دانشجویان» راه جدیدی را در میان اسلام سنتی و تحّزب چپگرای سکولار هموار کردند. در هنگامه ملی کردن صنعت نفت مهندس مهدی بازرگان از سوی مصدق به مدیریت کمیته خلع ید جهت ملی کردن نفت منتصب شد و با کودتای ۲۸ مرداد و سقوط مصدق، دوران نخست لیبرالیسم اسلامی در عهد پهلوی نیز به پایان رسید.
دوران بالندگی: این دوران از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱ به طول انجامید. در این دوران جبهه ملی دوم تشکیل شد که همواره با سرکوب دولتی و اختلاف درونی روبهرو بود. کسوف فعالیت سیاسی در این دوران فرصتی برای ارائه روشهای بدیع برای همساز نمودن دین، علم، و سیاست مدرن به دست داد.
در این زمان مهندس بازرگان «شرکت انتشار» را که دفتر آن در خیابان باب همایون تهران و میعادگاه همفکران نهضت و جبهه ملی و نیز روشنفکران حوزوی بود تاسیس کرد و بسیاری از آثار خود و همفکرانش را از این طریق به انتشار رسانید. سرانجام در سال ۱۹۶۰ میلادی، در هنگامی که جبهه ملی دوم در نهایت ضعف و انشقاق به سر میبرد بازرگان، سحابی، و همفکرانشان به فکر بنیاد نهادن «نهضت آزادی ایران» افتادند.
دوران تشکیل: این دوران از ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ میلادی را در برمیگیرد و شاهد اعلام موجودیت نهضت آزادی در ماه مارس ۱۹۶۱ است. ۱۲ عضو موسس نهضت همگی از ملیگرایان لیبرال و نواندیشان دینی بودند. نهضت آزادی از تساهل نسبی دوران نخست وزیری دکتر امینی برای اعلام موجودیت سیاسی خویش استفاده کرد، اما با سقوط دولت او در ۱۹۶۳ غیرقانونی اعلام شد و اکثر رهبران آن بازداشت و محاکمه شدند. در طول ۱۹ ماه فعالیت آزاد، نهضت آزادی به جای ایجاد دفاتر حزبی در کشور و آمادگی برای شرکت در انتخابات، به تشکیل برنامههای سخنرانی عمومی و کارهای فرهنگی پرداخت. «گفتار ماه» عنوان مجموعه سخنرانیهایی از این دوره است که بعداً منتشر نیز شد و در واقع الگویی بود برای حسینیه ارشاد که در دهه بعد از آن به اوج فعالیت خود رسید. نهضت در فعالیتهای انساندوستانه مانند مددرسانی به قربانیان زلزله لار نیز کارایی خود را نشان داد. در این دوران انتشارات درونی نهضت آزادی به مسائلی مانند نقد اختناق سیاسی در ایران و همکاری دولت پهلوی با اسرائیل پرداختند. پس از تعطیل نهضت آزادی، مهندس بازرگان در دفاعیات خود در ۱۹۶۳ به درستی پیشبینی کرد که نهضت آزادی آخرین فعالیت قانونی و غیرمسلحانه منتقد از دولت خواهد بود. در این زمان خفقان سیاسی به حدی رسید که وکلایی که از سران نهضت دفاع کرده بودند خود به محاکمه کشیده شدند. در نتیجه اختناق فراگیر و ناامیدی از فعالیتهای سیاسی در این عصر گروهی از اعضای جوان نهضت «ضد جنبشی» را سازماندهی کردند که به فعالیت مسلحانه متمایل بود و به تشکیل سازمان مجاهدین خلق انجامید.
دوران گسترش: این برهه از ۱۹۶۳-۱۹۷۹ به طول انجامید که در طی آن سران نهضت بهتدریج از زندان آزاد شده فعالیتهای علمی، دینی، و سیاسی خویش را از سر گرفتند. در این دوره نسل جوانتر نهضت برای تحصیل و فعالیت سیاسی به کشورهای اروپایی و آمریکا رفته، سازمانهایی مانند «جبهه ملی سوم» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» را در خارج از کشور تشکیل دادند. از جمله دکتر ابراهیم یزدی انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در آمریکا و کانادا را بنیان نهاد.
در این دوره انشعاب درونی دیگری نیز در نهضت آزادی رخ داد که طی آن برخی از نسل دوم رهبران نهضت مانند مهندس عزتالله سحابی به مواضع اقتصادی چپگراتری روی آوردند و رویکرد غیرانتقادی نهضت به اقتصاد سرمایهداری را مورد انتقاد قرار دادند. این حرکت شباهت دیگری میان لیبرالیسم اروپایی و لیبرالیسم اسلامی را به یاد میآورد، چرا که پیدایش قرائت سوسیالیستی از لیبرالیسم در غرب نیز با تغییر تاکید لیبرالیسم از حقوق فردی به مطالبات جمعی همراه بوده، چنان که هم اکنون در اروپا و آمریکا «لیبرالها» به جهات سیاسی و اقتصادی در برابر محافظهکاران قرار میگیرند.
این دوران به آغاز انقلاب اسلامی در ایران گره خورد که در آن سران نهضت آزادی، با آن که نقش عمدهای در شروع انقلاب نداشتند، در به ثمر رساندن آن کارساز بودند. پس از انقلاب، مهندس بازرگان به عنوان نخستین نخست وزیر و دکتر یزدی در سمت نخستین وزیر امور خارجه جمهوری نوپای اسلامی ایران شناخته شدند و سایر اعضای اصلی نهضت نیز در دولت یا در مجلس به خدمت پرداختند. اما دولت بازرگان، چنان که میدانیم، چندان دوامی نیاورد و چند روز پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران استعفا کرد.
دوران تجدید: این دوران که در اواخر سال ۱۹۷۹ پس از استعفای دولت بازرگان آغاز شد و هنوز ادامه دارد زمان اعاده هویت حزبی نهضت آزادی به عنوان اپوزیسیون است که بهرغم تضییغات و تهدیدات مداوم دولت جمهوری اسلامی از جمله حبس دبیر کل و بسیاری از اعضا آن همچنان ادامه دارد.
در شرایط فعلی، این واقعیت که رهبران هر دو رویکرد نهضت آزادی که در ایران به سر میبرند: دکتر ابراهیم یزدی (دبیر کل فعلی حزب) و مهندس عزتالله سحابی به همراه یاران و اعضای خانوادهشان مشمول مراقبت شدید و محرومیت از همه حقوق سیاسی هستند خود روشنترین دلیل است که خودکامگان تا دندان مسلح ایران خویش را در برابر نهضتی پنجاهساله و مدنی که سرمایهای جز شخصیت رهبران، تاریخ خدمات، و نیروی اندیشههایش ندارد به نهایت آسیبپذیر میبینند.
----------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای مطرح شده در این نوشته، الزاماً بازتاب دیدگاههای رادیو فردا نیست.