حامد نیک‌پی از تجربه خود از موسیقی تلفیقی می‌گوید

  • امير مصدق کاتوزيان
هفته گذشته سپیده رئیس‌سادات، خواننده جوان موسیقی سنتی ایران، میهمان پیک فرهنگ بود و در پرسش پایانی برنامه درباره موسیقی تلفیقی یعنی آمیزه‌ای از موسیقی سنتی و گونه‌هایی از موسیقی غربی ابراز عقیده کرد که توجه مخاطبان ایرانی به این نوع موسیقی که اکنون حامی و دوستدار پیدا کرده، ‌ دیری نخواهد پایید.

گفت‌وگوی پیک فرهنگ با حامد نیک‌پی

Your browser doesn’t support HTML5

گفت‌وگوی پیک فرهنگ با حامد نیک‌پی



این هفته نظر دیگری را در این باره می‌شنویم. حامد نیک‌پی، خواننده جوان گونه‌ای از موسیقی تلفیقی ایران و صاحب آلبوم‌های «آسوده»، «گذر» و «دیوانه‌تر»، که پس از انتخابات ۲۲ خرداد ترانه «مالک این خاک منم» از او بر سر زبان‌ها افتاد میهمان پیک فرهنگ است تا هم از موسیقی تلفیقی و هم از نگاه و تجربه خود در این نوع موسیقی بگوید.

* آقای نیک‌پی، شما این نوع موسیقی تلفیقی را که تجربه می‌کنید و کار می‌کنید چه طور تعریف می‌کنید؟


حامد نیک‌پی: موسیقی که امروز من دارم تجربه‌اش می‌کنم در گذشته و نسل‌های قبل از من هم نمونه‌های بسیار خوبی ازش موجود است و انجام شده. منتها من خودم الان تمرکزم روی آواز تلفیقی است.

چه ایرانی‌ها، ‌ چه اعراب و چه ترک‌ها و چه اسپانیایی‌ها و هندی‌ها به مراتب این موسیقی‌ها را اجراهای زیبا و زیادی را تجربه کرده‌اند. ولی در موسیقی ایرانی چیزی را که قبلا می‌دیدم تمرکز جدی و دقت جدی روی موسیقی سنتی ایران بوده یا موسیقی پاپ ایران. موسیقی تلفیقی در خود ایران که تجربه می‌شد بیشتر به صورت موسیقی سازی بوده و نه به صورت موسیقی آوازی.

ولی در خارج ایران پیش‌کسوتانی بودند که این موسیقی را قبلا تجربه کرده‌اند. من فقط سعی کردم هر تلفیق را انجام می‌دهم همیشه یک وابستگی به چارچوب‌ها و اصول خود موسیقی غربی و موسیقی سنتی‌مان دارم. من روی رنگ‌آمیزی کار می‌کنم. روی لهجه دارم کار می‌کنم. روی یک سری تکنیک‌ها دارم تجربه می‌کنم. هیچ هدفی که تغییر شکل دادن به این معنا که موسیقی جدیدی را اختراع کنم، یا بگویم من کشف کردم یا اولین‌ام یا آخرین‌ام، نداشتم هیچ وقت. دلم می‌خواست یک روزی سبک خودم را ثبت کنم. ولی الان هنوز زود است به نظر من و جرات نمی‌کنم اسمش را ثبت بگذارم. یک تجربه است و دارم با این تجربه بالا پایین می‌کنم، ‌ آزمون و خطا. تا الان شانسی که آورده‌ام از طرف شنونده‌هایم بسیار استقبال خوب بوده. بسیار انتقادهای سازنده هم وجود دارد در اطراف. به طور فرهنگی هم همیشه انتقادهای مخرب هم وجود دارد. چون خیلی از آدم‌ها در فرهنگ ما بدون این که وقت بگذارند ناخودآگاه از تغییر خوش‌شان نمی‌آید و همیشه به آن چیزی که عادت دارند‌‌ همان درست است.

* آن عده‌ای که از این تغییرات ممکن است خوش‌شان نیاید استدلالی که می‌کنند این است که شما می‌آیید و با این نوع موسیقی یک مقدار فضا را عوض می‌کنید. یک مقدار موسیقی را رقیق می‌کنید، ‌ آن قدر رقیق می‌شود که دیگر از آن سرچشمه اصلی چیزی باقی نمی‌ماند و بنابراین می‌گویند این نوع موسیقی آسیب می‌زند. سنتی که شما الان گفتید که خودتان را به آن وابسته می‌دانید. جواب‌تان به این عده از منتقدان چیست؟


من موافق نیستم. صددرصد. ولی اتفاقا خوب است. دیدگاه آن‌ها را همیشه به عنوان یک اخطار در ذهنم نگاه می‌دارم که از مسیر نلغزم و فراموش نکنم ریشه را. درست می‌گویند. وجود دارند کسانی که به سطح تلفیق فقط توجه می‌کنند، نه به عمق محتوایی. ولی رقیق شدن فقط به تلفیق‌سازی نیست. رقیق شدن کلام کم‌تاثیر نیست. موسیقی رقیق را وقتی گوش می‌کنید بارزترینش انتخاب کلامی است که رویش صورت می‌گیرد. مثلا در موسیقی تلفیقی من و هم‌نسلان من هیچ موقع موسیقی سطحی به معنای کلامی را نمی‌بینید و همیشه سعی می‌کنید که از اشعاری که امتحان‌هایشان را پس داده‌اند یا محبوبیت پیدا کرده‌اند یا با نمونه‌های مختلفی از‌‌ همان شاعر سالیان سال پیام‌های عرفانی و انسانی و پیام‌های عشقی‌شان را به نسل خودشان، ‌ نسل قدیم، ‌ نسل آینده داده‌اند... این‌ها همیشه مهم بود. یکی از این فاکتور‌ها این است.

فاکتور دیگر این است که تا تجربه نکنیم و از آن بترسیم هیچ پیشرفتی در هیچ علمی یا هیچ رشته و شاخه هنری رخ نمی‌دهد. همیشه افراد متعصب به ترس از آسیب خوردن آن سنت‌هایی که داشتند همیشه اولین مخالف تغییر بودند. ولی زمانی اگر خالص آن اثر، خالق آن تغییر به اصول کلاسیک و استاندارد‌ها وقوف داشته یا تجربه و مطالعه داشته وتعصب داشته به آسیب نزدن و فقط می‌خواسته رنگ متفاوتی را بیان کند، ‌ من شاهد بودم که نیما یوشیج‌ها به وجود آمدند. سهراب سپهری‌ها به وجود آمدند. یا خود اساتید امروز ما کسانی فرض کنید استاد علیزاده‌ها، استاد کلهر‌ها، ‌ استاد محمدرضا شجریان‌ها... من مطمئن‌ام اگر در زمان خودشان آن‌ها که هم‌سن ما بودند قابل مقایسه... خدای نکرده خودم را با آن‌ها مقایسه نمی‌کنم، چون آن‌ها این قدر زحمت کشیدند و ما‌ها راه داریم تا به سن آن‌ها برسیم. ولی دارم نمونه می‌گویم از سن. در زمان خودشان پیشرو نام‌گذاری می‌شدند و خواننده‌های وقت یا نوازنده‌های وقت موسیقی‌های آن‌ها را هم شاید موسیقی ایرانی و سنتی نمی‌دانستند و تغییرات آن‌ها را دوست نداشتند. ولی زمان آن‌ها را هم تبدیل به کلاسیک‌ها کرد به نظر من.

* گاهی وقت‌ها صحبتی که می‌شود این است که موسیقی تلفیقی امتحان خودش را پس داده به خاطر این که مخاطب پیدا کرده. آیا کافی است که مثلا با استناد به مخاطب آدم بگوید که کیفیت کار خوب است یا این که اگر نیست مبنای این که آدم بگوید این موسیقی دارد امتحانش را پس می‌دهد و نمره قبولی گرفته چیست؟


نه، اصلا درست نیست. به نظر من شنونده برای خود من می‌توانست بیشتر جنبه روحیه دادن باشد به دنبال کردن رشته‌ای که دارم. که پیش‌کسوت‌ها یا بزرگ‌تر‌ها همیشه می‌گفتند نه زیاد به آن خوبی گفتن‌ها توجه کن و نه زیاد... فقط سعی کن درست و متعهد مسیرت را طی کنی. نه آن‌ها استناد نیست. شما به مرور زمان تجربه‌ای را خواهید کرد که انتقاد‌ها و تشویق‌ها را متوجه خواهید شد که کدام سازنده است. من خودم به شخصه سعی کرده‌ام به سازندگی آن‌ها توجه کنم. گرچه در سال‌های گذشته خیلی موقع‌ها هم ناراحت می‌شدم از چیزهایی که می‌گفتند. ولی خب هر کسی نظر خودش را دارد و جواب مطلقی وجود ندارد.

حامد نیک‌پی تلفیقی




من فکر می‌کنم این هم شاخه‌ای است که سال‌هایی نزدیک به سه دهه است که در اروپا و جاهای دیگر یک ذره هم بیشتر شاید دقیق نتوانم بگویم... که اجرا می‌شود و من فکر می‌کنم در... نمی‌خواهم کلمه بازار موسیقی را به کار ببرم... در دنیای موسیقی این هم یک شاخه‌ای است اضافه شده و شنونده پیدا کرده. ولی قطعا به پایان راه خودش نرسیده. ولی خوبی که داشته نمونه‌های مختلفی چه از لحاظ تلفیق‌سازی و چه از لحاظ تلفیق‌های آوازی و چه از لحاظ تلفیق‌های شرق و غرب ـ غرب و غرب ـ و شرق و شرق با هم داشتند که نمونه‌های مختلفی وجود داشته که به نظر من همه‌اش زیبا بوده.

حتی این مختص موسیقی ما نیست. شما در موسیقی اسپانیا هم الان نگاه کنید خیلی از هم‌نسلان ما استاندارد فلامنکو دوست ندارند. فراری‌اند. ولی وقتی نگاه کنیم تلفیقی در آنجا اتفاق افتاده، آن‌ها دارند با موسیقی کوبا و یا لاتین و جاز کوبا دارند تلفیق می‌کنند. یا خود جاز را با فلامنکو چه در سازبندی‌ها و چه در آواز‌هایشان دارند استفاده می‌کنند که نمونه‌هایش هست. مثلا بوییکا هم دارد جاز لاتین را استفاده می‌کند و هم خود جاز را با فلامنکو. موسیقی شرق هم که سال‌ها به خاطر مراکش و اندلس از آن شاخه دارد استفاده می‌شود. در ترکی هم خیلی نمونه‌های خوبی وجود دارد. یا در خود ایران وقتی استاد کلهر پروژه غزل را با استاد شجاعت خان دارد انجام می‌دهند آن هم یک تلفیق است. درست است جفت‌شان موسیقی شرق‌اند ولی یک تلفیق و راه گشایی است برای کسان دیگر است. هیچ چیز مطلق نشده. به نظر من همه در یک مسیری هستند و در دنیای موسیقی به نظر من یک شاخه باز شده.

* توی تحریرهایی که شما استفاده می‌کنید گاهی آدم رنگ و بوی فلامنکو را می‌بیند و گاهی موسیقی الجزایری و گاهی وقت‌ها تحریرهای ترکی قوالی... این‌ها آیا خلق می‌شود روی صحنه، ‌ بیشتر مبتنی بر روش است یا بیشتر مبتنی بر الهام است؟


بیشتر مبتنی بر الهام است. در اجراهای من فی‌البداهه خودش اتفاق می‌افتد روی صحنه. بعضی وقت‌ها هم در آهنگ‌هایی که به صورت تصنیف نوشته می‌شود تکنیک‌هایی بوده که فی‌البداهه اتفاق افتاده بعدا رویش فکر کردم و سر و سامانی به‌شان دادم. سعی کردم منسجم‌تر در آن آهنگ استفاده کنم. ولی در آوازهای تلفیقی بوده که در کار اتو کردستان یک کار اینسترومنتال بود که بعدا رویش شعر گذاشتم یک بار با شعر زنده‌یاد مشیری، یک بار با صدای پای آب سهراب سپهری... بوده که مثلا با دو تحریر مختلف اجرا کرده‌ام.

مثلا در اجرای سان‌فرانسیسکو از تحریرهای دستگاهی و ردیف‌خوانی بیشتر استفاده کرده‌ام ولی در لس‌آنجلس کاملا از تکنیک راگا و موسیقی فلامنکو استفاده شده با فضای محلی. یعنی اگر شاخه ایرانی‌اش را بخواهم بگویم نغمه‌های محلی تویش استفاده کرده‌ام. مثل موسیقی خراسان، ‌ موسیقی بختیاری. در موسیقی محلی خیلی علاقه به موسیقی خراسان، موسیقی بختیاری دارم و در آواز‌هایم از آن زیاد استفاده می‌کنم.