از زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، تمام روسای جمهور آمریکا برای تقویت نیروهای به اصطلاح میانهرو و لیبرال سعی کردهاند که از اختلافات درونی حکومت ایران بهرهبرداری کنند، اما این روش همیشه به شکست انجامیده است. جناحهای رقیب در حکومت ایران بار دیگر دچار اختلافات شدیدی شدهاند، ولی این بار به هیچ وجه نباید در مورد ماهیت و طبیعت رژیم ایران دچار اشتباه شد.
روزنامه آمریکایی «وال استریت جورنال» در تحلیلی از تازهترین بحران درون حاکمیت ایران مینویسد که جهان آزاد و میلیونها ایرانی که آرزوی پیوستن به این جهان را دارند از نزاع فعلی بین محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای و بحران ناشی از آن هیچ سودی نخواهند بود.
فارغ از این که کدام یک از این جناحها به پیروزی برسد، جمهوری اسلامی کماکان رژیمی سرکوبگر، تروریست و تهدیدی اتمی برای منطقه باقی خواهد ماند. ولی در عین حال میتوان امیدوار بود و آرزو کرد که این تنشها تا جایی که امکان دارد ادامه یابند و همزمان غرب نیز اعمال فشار بر حکومت ایران را تشدید کند.
دعوای دو جناح بر سر قدرت و سوءاستفاده از قدرت است. دومین دور ریاست جمهوری احمدینژاد در سال ۱۳۹۲ به پایان خواهد رسید و طبق قانون اساسی او دیگر نمیتواند در این مقام باقی بماند. او با حمایت رهبر ایران در مقام ریاست جمهوری قرار گرفت، ولی به نظر میرسد که قصد دارد برای دورانی طولانیتر در مرکز قدرت سیاسی ایران باقی بماند. برخی از مشاوران و نزدیکان وی از احتمال تغییر قانون و حذف محدودیت برای ارائه مقام ریاست جمهوری یا پیروی از روش ولادیمیر پوتین و بنابراین رساندن یکی از یاران احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری صحبت میکنند.
چنین بلندپروازیهایی باعث نگرانی رهبر ایران شده است. آیتالله خامنهای پس از انتخابات پرتقلب ریاست جمهوری و اعتراض گسترده مردم در تابستان سال ۱۳۸۸ قاطعانه و همهجانبه از احمدینژاد حمایت کرد. ولی اکنون رهبر ایران و روحانیون محافظهکار و متحدان آنها در نهادهای نظامی و امنیتی میکوشند تا رئیس جمهور را سرجای خود بنشانند. بلندپروازیها و روی آوردن احمدینژاد به نوعی ناسیونالیسم ایرانی میراث انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن را به چالش کشیده است.
تحلیلگر روزنامه «وال استریت جورنال» یادآوری میکند که این دوره پرتنش از اختلافات دو جناح با موضوع برکناری وزیر اطلاعات توسط رئیس جمهور و سپس ابقای وی توسط آیتالله خامنهای آغاز شد. احمدینژاد به روشهای مختلف در برابر اعمال فشار رهبر و جناح اصولگرای پیروی آیتالله خامنهای مقاومت کرد. یکی از اقدامات وی تغییر ترکیب کابینه، حذف چند وزارتخانه و به عهده گرفتن سرپرستی وزارت نفت بود. ولی روز پنجشنبه وی تحت فشار مخالفان خود ناگزیر شد فرد دیگری را برای سرپرستی وزارت نفت معرفی کند.
به نظر میرسد که محمود احمدینژاد در موضع شکست قرار گرفته و هر روز فشارها بر وی و متحدانش افزایش مییابد. رسانههای وابسته به سپاه پاسداران وی و مشاورانش را به رمالی و جادوگری متهم کرده و آنها را مبلغ تفسیری انحرافی از آیین شیعه معرفی میکنند. چنین اتهاماتی در نظامی دینی مثل جمهوری اسلامی بسیار خطرناک است. مجلس نیز هفته گذشته بار دیگر تحقیقات در مورد وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ را به جریان انداخت. برملا شدن رسواییهای حکومت ایران به یک چنین شکلی واقعا بیسابقه است.
حملات متقابل دو جناح که دیگری را به انواع خلافکاریها از جمله فساد مالی متهم میکنند باعث خواهد شد که مردم ایران شناخت بهتری از حکومت پیدا کنند. مردم ایران در پرتو این افشاگریها و حملات متقابل بهتر خواهند فهمید که چرا ملت ثروتمندی مثل ایران با این همه ذخایر نفت باید چنین اقتصاد ویران و چنین حکومت مستبد و فاسدی داشته باشد.
تداوم بحران در حکومت جمهوری اسلامی را ضعیفتر و منفورتر خواهد کرد. هر چند جنبش اعتراضی دو سال پیش به شدت افت کرده و تضعیف شده، این جنبش هنوز زنده است. گروههای مخالف حکومت برای روز یکشنبه که با دومین سالگرد انتخابات بحثانگیز سال ۲۰۰۹ مصادف است همه را دعوت به راهپیمایی کردهاند.
تحلیلگر روزنامه «وال استریت جورنال» در پایان با اشاره به سیاست خارجی دولت آمریکا مینویسد که باراک اوباما دو سال را با سیاست «گفتوگو با ایران» هدر داده است. با شکست سیاست مذاکره با ایران دولت آمریکا و اتحادیه اروپا فشار و تحریم علیه آن کشور را شدت دادهاند. اعمال فشار اقتصادی مسلما در مورد رژیم ایران کارساز خواهد بود. ولی علاوه بر آن باید از جنبشهای اعتراضی نیز حمایت کرد و امیدوار بود که بار دیگر مردم ایران با شهامت برای مبارزه با حکومت و سرنگونی آن به میدان بیایند.
روزنامه آمریکایی «وال استریت جورنال» در تحلیلی از تازهترین بحران درون حاکمیت ایران مینویسد که جهان آزاد و میلیونها ایرانی که آرزوی پیوستن به این جهان را دارند از نزاع فعلی بین محمود احمدینژاد و آیتالله خامنهای و بحران ناشی از آن هیچ سودی نخواهند بود.
فارغ از این که کدام یک از این جناحها به پیروزی برسد، جمهوری اسلامی کماکان رژیمی سرکوبگر، تروریست و تهدیدی اتمی برای منطقه باقی خواهد ماند. ولی در عین حال میتوان امیدوار بود و آرزو کرد که این تنشها تا جایی که امکان دارد ادامه یابند و همزمان غرب نیز اعمال فشار بر حکومت ایران را تشدید کند.
دعوای دو جناح بر سر قدرت و سوءاستفاده از قدرت است. دومین دور ریاست جمهوری احمدینژاد در سال ۱۳۹۲ به پایان خواهد رسید و طبق قانون اساسی او دیگر نمیتواند در این مقام باقی بماند. او با حمایت رهبر ایران در مقام ریاست جمهوری قرار گرفت، ولی به نظر میرسد که قصد دارد برای دورانی طولانیتر در مرکز قدرت سیاسی ایران باقی بماند. برخی از مشاوران و نزدیکان وی از احتمال تغییر قانون و حذف محدودیت برای ارائه مقام ریاست جمهوری یا پیروی از روش ولادیمیر پوتین و بنابراین رساندن یکی از یاران احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری صحبت میکنند.
چنین بلندپروازیهایی باعث نگرانی رهبر ایران شده است. آیتالله خامنهای پس از انتخابات پرتقلب ریاست جمهوری و اعتراض گسترده مردم در تابستان سال ۱۳۸۸ قاطعانه و همهجانبه از احمدینژاد حمایت کرد. ولی اکنون رهبر ایران و روحانیون محافظهکار و متحدان آنها در نهادهای نظامی و امنیتی میکوشند تا رئیس جمهور را سرجای خود بنشانند. بلندپروازیها و روی آوردن احمدینژاد به نوعی ناسیونالیسم ایرانی میراث انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن را به چالش کشیده است.
تحلیلگر روزنامه «وال استریت جورنال» یادآوری میکند که این دوره پرتنش از اختلافات دو جناح با موضوع برکناری وزیر اطلاعات توسط رئیس جمهور و سپس ابقای وی توسط آیتالله خامنهای آغاز شد. احمدینژاد به روشهای مختلف در برابر اعمال فشار رهبر و جناح اصولگرای پیروی آیتالله خامنهای مقاومت کرد. یکی از اقدامات وی تغییر ترکیب کابینه، حذف چند وزارتخانه و به عهده گرفتن سرپرستی وزارت نفت بود. ولی روز پنجشنبه وی تحت فشار مخالفان خود ناگزیر شد فرد دیگری را برای سرپرستی وزارت نفت معرفی کند.
به نظر میرسد که محمود احمدینژاد در موضع شکست قرار گرفته و هر روز فشارها بر وی و متحدانش افزایش مییابد. رسانههای وابسته به سپاه پاسداران وی و مشاورانش را به رمالی و جادوگری متهم کرده و آنها را مبلغ تفسیری انحرافی از آیین شیعه معرفی میکنند. چنین اتهاماتی در نظامی دینی مثل جمهوری اسلامی بسیار خطرناک است. مجلس نیز هفته گذشته بار دیگر تحقیقات در مورد وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ را به جریان انداخت. برملا شدن رسواییهای حکومت ایران به یک چنین شکلی واقعا بیسابقه است.
حملات متقابل دو جناح که دیگری را به انواع خلافکاریها از جمله فساد مالی متهم میکنند باعث خواهد شد که مردم ایران شناخت بهتری از حکومت پیدا کنند. مردم ایران در پرتو این افشاگریها و حملات متقابل بهتر خواهند فهمید که چرا ملت ثروتمندی مثل ایران با این همه ذخایر نفت باید چنین اقتصاد ویران و چنین حکومت مستبد و فاسدی داشته باشد.
تداوم بحران در حکومت جمهوری اسلامی را ضعیفتر و منفورتر خواهد کرد. هر چند جنبش اعتراضی دو سال پیش به شدت افت کرده و تضعیف شده، این جنبش هنوز زنده است. گروههای مخالف حکومت برای روز یکشنبه که با دومین سالگرد انتخابات بحثانگیز سال ۲۰۰۹ مصادف است همه را دعوت به راهپیمایی کردهاند.
تحلیلگر روزنامه «وال استریت جورنال» در پایان با اشاره به سیاست خارجی دولت آمریکا مینویسد که باراک اوباما دو سال را با سیاست «گفتوگو با ایران» هدر داده است. با شکست سیاست مذاکره با ایران دولت آمریکا و اتحادیه اروپا فشار و تحریم علیه آن کشور را شدت دادهاند. اعمال فشار اقتصادی مسلما در مورد رژیم ایران کارساز خواهد بود. ولی علاوه بر آن باید از جنبشهای اعتراضی نیز حمایت کرد و امیدوار بود که بار دیگر مردم ایران با شهامت برای مبارزه با حکومت و سرنگونی آن به میدان بیایند.