دیکتاتور لیبی سقوط کرد، اما برخی از کارشناسان بر این اعتقادند چه صاحبان قدرت و چه جامعه لیبی واجد شباهتهای مهمی با حاکمیت و جامعه ایران هستند.
رادیوفردا در گفتوگو با مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار سیاسی و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، در ابتدا از او پرسیده است که آیا بین تحولات لیبی و ایران شباهتی هم دیده میشود.
مرتضی کاظمیان: اتفاقاتی که در منطقه رخ داد، در کشورهای مختلف واجد مشابهتهایی بوده است و با تحولات ایران قابل شباهتسازی است.
اما در مورد لیبی، وضع کاملا متفاوت است، یعنی شباهتهای قابل توجهی بین ایران و شرایط فعلی لیبی وجود دارد.
اگر بخواهم این شباهتها را به طور فهرستوار برشمارم، باید بگویم در هر دو کشور شاهد حضور یک حاکمیت اقتدارگرا هستیم که سرکوبگر و متکی به شخصاند.
حاکمیت هر دو کشور ویژگیهای یک حکومت رانتی را دارند. بخش اعظم درآمد آنها را فروش نفت و گاز تامین میکند. هر دو حکومت بر هویت ایدئولوژیک تکیه دارند و ابزارهای اطلاعرسانی و رسانهای کاملا محدود بوده و در اختیار حاکمان اقتدارگرا در هر دو کشور قرار دارد.
البته در مورد شاخصهای جامعهشناختی به خصوص در مورد جمعیت جوان، سطح تحصیلات و نرخ سواد مردم و همین طور هم نرخ شهرنشینی، هر دو کشور ایران و لیبی، واجد مشابهتهای معناداری هستند.
به هر حال اختلافاتی هم در این میان وجود دارد. مهمترین آنها از منظر جنبشهای اجتماعی که در ایران وجود دارد از یک سو و اتفاقاتی که در لیبی از سوی دیگر تاکنون رخ داده است، این است که مخالفان در لیبی دست به اسلحه برده و متوسل به یک نزاع خشونتآمیز با حاکمیتی که آنها را با یک سرکوب خونین هدف قرار داده، شدهاند.
همچنین تفاوت خط مشی میان جنبش سبز در ایران و افراد معترض نسبت به وضعیت سیاسی در لیبی، وضعیت موجود در ایران را با لیبی متفاوت خواهد کرد.
یک حاکمیت اقتدارگرای دیگر در جهان دچار تغییر شد و یک نظام دیکتاتوری دیگر به پایان رسید. این مسئله به عقیده من مهمترین وجهی که برای دموکراسیخواهان ایرانی دارد یک نوع امیدواری است، امید به این که این تلاشها بینتیجه نیست. یعنی حامیان جنبش سبز و کسانی که خواهان دموکراسی در ایراناند، باید همه تمرکزشان را بر این نکته متمرکز کنند که انگیزه، پیگیری، سماجت و صبوری و امیدواری دموکراسیخواهان در جهان است که فرجام نتیجهبخشی خواهد داشت.
آن چنان که در کشورهای مختلف از جمله مصر، تونس و لیبی بینتیجه نبود و این امیدواری وجود دارد، در صورتی که اراده و انگیزه لازم و پیگیری و سماجت وجود داشته باشد. و همین طور بایستی این تلاشها بدون ترس و یاس ادامه داشته باشد.
از همین زاویه، جنبش سبز در ایران میتواند کاملا امیدوارنه، پیگیر مطالبات خود باشد.
رادیوفردا در گفتوگو با مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار سیاسی و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، در ابتدا از او پرسیده است که آیا بین تحولات لیبی و ایران شباهتی هم دیده میشود.
مرتضی کاظمیان: اتفاقاتی که در منطقه رخ داد، در کشورهای مختلف واجد مشابهتهایی بوده است و با تحولات ایران قابل شباهتسازی است.
اما در مورد لیبی، وضع کاملا متفاوت است، یعنی شباهتهای قابل توجهی بین ایران و شرایط فعلی لیبی وجود دارد.
گفتوگوی وحید پوراستاد با مرتضی کاظمیان
Your browser doesn’t support HTML5
اگر بخواهم این شباهتها را به طور فهرستوار برشمارم، باید بگویم در هر دو کشور شاهد حضور یک حاکمیت اقتدارگرا هستیم که سرکوبگر و متکی به شخصاند.
حاکمیت هر دو کشور ویژگیهای یک حکومت رانتی را دارند. بخش اعظم درآمد آنها را فروش نفت و گاز تامین میکند. هر دو حکومت بر هویت ایدئولوژیک تکیه دارند و ابزارهای اطلاعرسانی و رسانهای کاملا محدود بوده و در اختیار حاکمان اقتدارگرا در هر دو کشور قرار دارد.
البته در مورد شاخصهای جامعهشناختی به خصوص در مورد جمعیت جوان، سطح تحصیلات و نرخ سواد مردم و همین طور هم نرخ شهرنشینی، هر دو کشور ایران و لیبی، واجد مشابهتهای معناداری هستند.
- آقای کاظمیان، شما برخی از وجوه تشابه بین تحولات ایران و لیبی را برشمردید. آیا تفاوتهایی هم بین تحولات این دو کشور میبینید؟
به هر حال اختلافاتی هم در این میان وجود دارد. مهمترین آنها از منظر جنبشهای اجتماعی که در ایران وجود دارد از یک سو و اتفاقاتی که در لیبی از سوی دیگر تاکنون رخ داده است، این است که مخالفان در لیبی دست به اسلحه برده و متوسل به یک نزاع خشونتآمیز با حاکمیتی که آنها را با یک سرکوب خونین هدف قرار داده، شدهاند.
همچنین تفاوت خط مشی میان جنبش سبز در ایران و افراد معترض نسبت به وضعیت سیاسی در لیبی، وضعیت موجود در ایران را با لیبی متفاوت خواهد کرد.
- با توجه به این که یکی از دیکتاتورهای دنیا سقوط کرد و با توجه به این که شما لیبی و ایران را دارای یک سری شباهتها میدانید، حالا چه چشماندازی از تحولات ایران و اعتراض معترضین ایرانی دارید؟
یک حاکمیت اقتدارگرای دیگر در جهان دچار تغییر شد و یک نظام دیکتاتوری دیگر به پایان رسید. این مسئله به عقیده من مهمترین وجهی که برای دموکراسیخواهان ایرانی دارد یک نوع امیدواری است، امید به این که این تلاشها بینتیجه نیست. یعنی حامیان جنبش سبز و کسانی که خواهان دموکراسی در ایراناند، باید همه تمرکزشان را بر این نکته متمرکز کنند که انگیزه، پیگیری، سماجت و صبوری و امیدواری دموکراسیخواهان در جهان است که فرجام نتیجهبخشی خواهد داشت.
آن چنان که در کشورهای مختلف از جمله مصر، تونس و لیبی بینتیجه نبود و این امیدواری وجود دارد، در صورتی که اراده و انگیزه لازم و پیگیری و سماجت وجود داشته باشد. و همین طور بایستی این تلاشها بدون ترس و یاس ادامه داشته باشد.
از همین زاویه، جنبش سبز در ایران میتواند کاملا امیدوارنه، پیگیر مطالبات خود باشد.