برگزاری بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب تهران که در سالهای دهه هشتاد محل دائمی و رونق فرهنگی، فکری و مبادلاتی خود را در دهه هفتاد تا حد زیادی از دست داده بهانه خوبی برای بررسی وضعیت صنعت نشر و کتاب و تحولات آن در ایران در دهه اخیر است.
نسبت به سال ۱۳۸۰، امروز نویسندگان و ناشران و ویراستاران و تصویرسازان و دیگر دستاندرکاران کتاب در ایران در چه وضعیتی از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تخصصی قرار دارند؟ سیاست دولت در این حوزه چه بوده و چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
دخالت همهجانبه دولت در بازار کتاب
دولت جمهوری اسلامی با بستن راه بر فعالیت مستقل و آزاد نویسندگان و ناشران و دخالت همهجانبه در فرایند تولید و توزیع و مصرف کتاب، بخش مهمی از بازار کتاب را به خود اختصاص داده است.
بخش بزرگی از بازار کتاب در ایران بازار کتب درسی است که انحصارا در اختیار وزارت آموزش و پرورش است. در سالهای ۸۶ و ۸۷ به ترتیب ۲۱۳ و ۲۱۶ میلیون جلد کتاب غیردرسی (تحت نظارت و سانسور وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی) تولید شده است. (سالنامه آماری کشور، ۱۳۸۶؛ کارنامه نشر ایران، سایت کتاب، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸) این رقم در سال ۱۳۸۹ با تخمین باید به حدود ۲۲۰ میلیون رسیده باشد.
بدین ترتیب ۱۳۶ میلیون جلد کتاب درسی که توسط دولت در سال ۱۳۸۹ تولید و توزیع شد (ایران پرینت، اول مهر ۱۳۸۹) حدود ۴۰ درصد از کتب منتشره در ایران است. ۶۰ درصد بقیه نیز از حیث محتوایی (با توجه به خوانده شدن همه کتابها پیش از انتشار در اداره کتاب و سانسور آنها) کاملا مطابق با ایدئولوژی دولتی هستند یا حداقل با آن تعارضی ندارند.
نظارت تمامیتطلبانه و چندمرحلهای
در مرحله تولید و توزیع و مصرف با چند فرایند، نظارت تمامیتخواهانه، چند لایه و مخرب دولتی اعمال میشود:
الف: فرایند صدور مجوز برای ناشران که باید از فعالیت ناشران ناهمرنگ جلوگیری کند. در صدور مجوز برای ناشران بسیار سختگیری میشود (برخلاف دیگر صنوف)، چون مقامات جمهوری اسلامی به کتاب و ماندگاری آن بسیار میاندیشند و بها میدهند. ظاهرا هرچه برای مقامات جمهوری اسلامی مهمتر باشد (مثل دانشگاه و علوم انسانی و فرهنگ و دین) بیشتر تحت فشار و سرکوب و تخریب قرار میگیرد.
ب: فرایند صدور مجوز برای کتاب بعد از خوانده شدن و حذف موارد مورد نظر بررسان و در برخی موارد افزوده شدن نظرات سانسورچیان به صورت سانسور مثبت. مقامات دولتی در برخی موارد فقط نمیگویند چه در کتابها نباشد، بلکه میگویند چه باید در آنها باشد. این خواندنها و حذفها گاه برای چاپهای متوالی تکرار میشود. سانسور کتاب در ایران چنان گسترده است که حتی کتب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مراجع شیعه را نیز در برمیگیرد.
ج: فرایند صدور مجوز برای ترخیص کتاب از چاپخانه که در برخی دورهها یا برای برخی ناشران، اعمال و در برخی دیگر از دورهها و برای برخی دیگر از ناشران اعمال نمیشود. سلیقه مدیران در این گونه موارد به خوبی قابل ردیابی است.
د: فرایند جمعآوری کتبی که از زیر دست سانسورچیان در رفتهاند یا حساسیت ویژهای توسط مقامات دولتی یا عناصر امنیتی و نیروهای بسیجی یا برخی از روحانیون مرتبط با نیروهای لباسشخصی به آنها متوجه میشود (در مرحله توزیع و ارائه به نمایشگاه).
ه: عدم خرید کتب ناشران غیرخودی برای کتابخانههای عمومی و نهادهای دولتی. بدون این خرید بسیاری از کتابها نمیتوانند منتشر شوند و بسیاری از ناشران نمیتوانند سرپا بمانند. نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان خرید کتابخانههاست که زمینه انتشار بسیاری از کتابها(ی غیر عامهپسند) را فراهم میکند.
فرار سرمایههای دولتی از بخش کتاب
وزارت علوم در سال ۱۳۹۰ خواستار خرید ۲.۵ میلیارد تومانی از نمایشگاه کتاب تهران شده و وزارت ارشاد با کلیات این پیشنهاد موافقت کرده است. دو میلیارد تومان نیز برای بن کتاب دانشجویان اختصاص داده شده است. (خبرگزاری مهر، دوم اردیبهشت ۱۳۹۰) بخشی از بن اختصاصی برای دانشجویان معمولا به عنوان پاداش به مدیران دولتی اختصاص مییافته است. سرمایههای دولتی در سالهای اخیر بیش از پیش جایگزین سرمایههای بخش خصوصی در تولید و توزیع کتاب و صنعت نشر شده است.
کتابهایی که نمیخوانند
کتابهایی که بنا به صلاحدید مدیران فرهنگی دولت و بر اساس ایدئولوژی دولتی تولید میشوند خواننده پیدا نمیکنند. این موضوع را مدیران دولتی از موجودی انبارهایشان به خوبی متوجه شدهاند: «بهرغم انجام فعاليتهای مناسب در خصوص ترويج و نهادينه كردن فرهنگ مطالعه و كتابخوانی در ميان نوجوانان، اين گروه سنی از وجود كتابهای مفيد چه به لحاظ ميزان انتشار و چه در بحث محتوا و مطالب بیبهره است.» (مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، کیهان، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰)
این "بیبهره"ها ۴۰۰ عنوان کتاب تولیدی کانون را در سال ۱۳۸۹ نادیده گرفته و آنها را بیمشتری گذاشتهاند. وضعیت دیگر ناشران دولتی نیز بهتر از این نیست و در نهایت کتب آنها توسط بخش دیگری از دولت برای برهم انباشته شدن در کتابخانههای دولتی خریداری میشوند.
ناشران نامطلوب
ناشرانی که کتابهایی برای خوانده شدن تولید میکنند در یک گزارش دولتی (زمزمههای رنگی، واكاوی براندازی نرم در حوزه نشر، اندیشكده راهبردی امنیت نرم، تیر ۱۳۸۹) نامطلوب اعلام شدهاند. موفقترین ناشرانی که از حمایت دولت نیز محروم بودهاند یعنی نشر ﻧﯽ، چشمه، كویر، عطایی، روشنگران، ققنوس و اختران برای بیرقیب کردن بازار (و در نتیجه نابود کردن آن) برانداز معرفی میشوند تا کسانی که هیچ گونه آشنایی با نشر و کتاب ندارند رانتهای دولتی بخش فرهنگ را به خود اختصاص دهند. همچنین برانداز معرفی کردن ناشران موفقتر برای آن است که پروانه آنها به تدریج لغو شود، کتابهایشان سالها در اداره کتاب (اداره سانسور) خاک بخورد و تولیداتشان به کتابخانههای عمومی راه نیابد.
کتابفروشیهایی که بسته میشوند
علیرغم ده برابر شدن تعداد عناوین منتشره در دو دهه هفتاد و هشتاد، نه بر تعداد کتابفروشها افزوده شده و نه کار آنها رونق بیشتری یافته است. تولید و مصرف کتاب در ایران به دو جهت متفاوت میروند. دولت برای دولتیها و ترویج ایدئولوژی دولتی کتاب تولید میکند و مردم نیز آن کتابها را نمیخوانند. در دهه هشتاد با دولتیتر شدن فرهنگ، مردم باز هم کمتر به مطالعه رو می کنند و از همین جهت برخی کتابفروشیها تصمیم گرفتند مغازههای خود را تعطیل کنند.
تعطیلی کتابفروشی یعنی کار کمتر برای ویراستار و تصویرساز کتاب و نمونهخوان. در بخش دولتی نیز از عوامل عمدتا غیرحرفهای برای این گونه خدمات استفاده میشود. در درازمدت این گونه مشاغل نیروهای متخصص و باتجربه خود را از دست میدهند.
اینترنت و بیمعنی ساختن کتب ممنوعه
با گسترش اینترنت در ایران و افزایش دسترسی به کامپیوتر و اسکنر، صدها کتاب ممنوعه در سایتهای اینترنتی قرار گرفتند (اینترنت کار حفظ کنندگان کتابها را در کتاب و فیلم فارنهایت ۴۵۱ [نوشته ری بردبری] ساده کرده است). علاوه بر کتب ممنوعه بخش عمدهای از میراث ادبی ایران به اشکال مختلف در دنیای مجازی قابل دسترس (عمدتا مجانی) شدهاند. این پدیده به فرهنگ کتابخوانی در کشور یاری رسانده است. دسترسی به کتب ممنوعه در دنیای مجازی به نفع خوانندگان و علیه سانسور است، اما به نفع اقتصاد کتاب در ایران نیست. نویسندگانی که آثارشان سانسور شده و بعدا در اینترنت انتشار مییابد از منافع کارشان برخوردار نمیشوند و در نتیجه نمیتوانند به نحو حرفهای این کار را دنبال کنند.
نسبت به سال ۱۳۸۰، امروز نویسندگان و ناشران و ویراستاران و تصویرسازان و دیگر دستاندرکاران کتاب در ایران در چه وضعیتی از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تخصصی قرار دارند؟ سیاست دولت در این حوزه چه بوده و چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
دخالت همهجانبه دولت در بازار کتاب
دولت جمهوری اسلامی با بستن راه بر فعالیت مستقل و آزاد نویسندگان و ناشران و دخالت همهجانبه در فرایند تولید و توزیع و مصرف کتاب، بخش مهمی از بازار کتاب را به خود اختصاص داده است.
بخش بزرگی از بازار کتاب در ایران بازار کتب درسی است که انحصارا در اختیار وزارت آموزش و پرورش است. در سالهای ۸۶ و ۸۷ به ترتیب ۲۱۳ و ۲۱۶ میلیون جلد کتاب غیردرسی (تحت نظارت و سانسور وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی) تولید شده است. (سالنامه آماری کشور، ۱۳۸۶؛ کارنامه نشر ایران، سایت کتاب، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۸) این رقم در سال ۱۳۸۹ با تخمین باید به حدود ۲۲۰ میلیون رسیده باشد.
بدین ترتیب ۱۳۶ میلیون جلد کتاب درسی که توسط دولت در سال ۱۳۸۹ تولید و توزیع شد (ایران پرینت، اول مهر ۱۳۸۹) حدود ۴۰ درصد از کتب منتشره در ایران است. ۶۰ درصد بقیه نیز از حیث محتوایی (با توجه به خوانده شدن همه کتابها پیش از انتشار در اداره کتاب و سانسور آنها) کاملا مطابق با ایدئولوژی دولتی هستند یا حداقل با آن تعارضی ندارند.
نظارت تمامیتطلبانه و چندمرحلهای
در مرحله تولید و توزیع و مصرف با چند فرایند، نظارت تمامیتخواهانه، چند لایه و مخرب دولتی اعمال میشود:
الف: فرایند صدور مجوز برای ناشران که باید از فعالیت ناشران ناهمرنگ جلوگیری کند. در صدور مجوز برای ناشران بسیار سختگیری میشود (برخلاف دیگر صنوف)، چون مقامات جمهوری اسلامی به کتاب و ماندگاری آن بسیار میاندیشند و بها میدهند. ظاهرا هرچه برای مقامات جمهوری اسلامی مهمتر باشد (مثل دانشگاه و علوم انسانی و فرهنگ و دین) بیشتر تحت فشار و سرکوب و تخریب قرار میگیرد.
ب: فرایند صدور مجوز برای کتاب بعد از خوانده شدن و حذف موارد مورد نظر بررسان و در برخی موارد افزوده شدن نظرات سانسورچیان به صورت سانسور مثبت. مقامات دولتی در برخی موارد فقط نمیگویند چه در کتابها نباشد، بلکه میگویند چه باید در آنها باشد. این خواندنها و حذفها گاه برای چاپهای متوالی تکرار میشود. سانسور کتاب در ایران چنان گسترده است که حتی کتب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مراجع شیعه را نیز در برمیگیرد.
ج: فرایند صدور مجوز برای ترخیص کتاب از چاپخانه که در برخی دورهها یا برای برخی ناشران، اعمال و در برخی دیگر از دورهها و برای برخی دیگر از ناشران اعمال نمیشود. سلیقه مدیران در این گونه موارد به خوبی قابل ردیابی است.
د: فرایند جمعآوری کتبی که از زیر دست سانسورچیان در رفتهاند یا حساسیت ویژهای توسط مقامات دولتی یا عناصر امنیتی و نیروهای بسیجی یا برخی از روحانیون مرتبط با نیروهای لباسشخصی به آنها متوجه میشود (در مرحله توزیع و ارائه به نمایشگاه).
ه: عدم خرید کتب ناشران غیرخودی برای کتابخانههای عمومی و نهادهای دولتی. بدون این خرید بسیاری از کتابها نمیتوانند منتشر شوند و بسیاری از ناشران نمیتوانند سرپا بمانند. نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان خرید کتابخانههاست که زمینه انتشار بسیاری از کتابها(ی غیر عامهپسند) را فراهم میکند.
فرار سرمایههای دولتی از بخش کتاب
وزارت علوم در سال ۱۳۹۰ خواستار خرید ۲.۵ میلیارد تومانی از نمایشگاه کتاب تهران شده و وزارت ارشاد با کلیات این پیشنهاد موافقت کرده است. دو میلیارد تومان نیز برای بن کتاب دانشجویان اختصاص داده شده است. (خبرگزاری مهر، دوم اردیبهشت ۱۳۹۰) بخشی از بن اختصاصی برای دانشجویان معمولا به عنوان پاداش به مدیران دولتی اختصاص مییافته است. سرمایههای دولتی در سالهای اخیر بیش از پیش جایگزین سرمایههای بخش خصوصی در تولید و توزیع کتاب و صنعت نشر شده است.
کتابهایی که نمیخوانند
کتابهایی که بنا به صلاحدید مدیران فرهنگی دولت و بر اساس ایدئولوژی دولتی تولید میشوند خواننده پیدا نمیکنند. این موضوع را مدیران دولتی از موجودی انبارهایشان به خوبی متوجه شدهاند: «بهرغم انجام فعاليتهای مناسب در خصوص ترويج و نهادينه كردن فرهنگ مطالعه و كتابخوانی در ميان نوجوانان، اين گروه سنی از وجود كتابهای مفيد چه به لحاظ ميزان انتشار و چه در بحث محتوا و مطالب بیبهره است.» (مديرعامل كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، کیهان، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰)
این "بیبهره"ها ۴۰۰ عنوان کتاب تولیدی کانون را در سال ۱۳۸۹ نادیده گرفته و آنها را بیمشتری گذاشتهاند. وضعیت دیگر ناشران دولتی نیز بهتر از این نیست و در نهایت کتب آنها توسط بخش دیگری از دولت برای برهم انباشته شدن در کتابخانههای دولتی خریداری میشوند.
ناشران نامطلوب
ناشرانی که کتابهایی برای خوانده شدن تولید میکنند در یک گزارش دولتی (زمزمههای رنگی، واكاوی براندازی نرم در حوزه نشر، اندیشكده راهبردی امنیت نرم، تیر ۱۳۸۹) نامطلوب اعلام شدهاند. موفقترین ناشرانی که از حمایت دولت نیز محروم بودهاند یعنی نشر ﻧﯽ، چشمه، كویر، عطایی، روشنگران، ققنوس و اختران برای بیرقیب کردن بازار (و در نتیجه نابود کردن آن) برانداز معرفی میشوند تا کسانی که هیچ گونه آشنایی با نشر و کتاب ندارند رانتهای دولتی بخش فرهنگ را به خود اختصاص دهند. همچنین برانداز معرفی کردن ناشران موفقتر برای آن است که پروانه آنها به تدریج لغو شود، کتابهایشان سالها در اداره کتاب (اداره سانسور) خاک بخورد و تولیداتشان به کتابخانههای عمومی راه نیابد.
کتابفروشیهایی که بسته میشوند
علیرغم ده برابر شدن تعداد عناوین منتشره در دو دهه هفتاد و هشتاد، نه بر تعداد کتابفروشها افزوده شده و نه کار آنها رونق بیشتری یافته است. تولید و مصرف کتاب در ایران به دو جهت متفاوت میروند. دولت برای دولتیها و ترویج ایدئولوژی دولتی کتاب تولید میکند و مردم نیز آن کتابها را نمیخوانند. در دهه هشتاد با دولتیتر شدن فرهنگ، مردم باز هم کمتر به مطالعه رو می کنند و از همین جهت برخی کتابفروشیها تصمیم گرفتند مغازههای خود را تعطیل کنند.
تعطیلی کتابفروشی یعنی کار کمتر برای ویراستار و تصویرساز کتاب و نمونهخوان. در بخش دولتی نیز از عوامل عمدتا غیرحرفهای برای این گونه خدمات استفاده میشود. در درازمدت این گونه مشاغل نیروهای متخصص و باتجربه خود را از دست میدهند.
اینترنت و بیمعنی ساختن کتب ممنوعه
با گسترش اینترنت در ایران و افزایش دسترسی به کامپیوتر و اسکنر، صدها کتاب ممنوعه در سایتهای اینترنتی قرار گرفتند (اینترنت کار حفظ کنندگان کتابها را در کتاب و فیلم فارنهایت ۴۵۱ [نوشته ری بردبری] ساده کرده است). علاوه بر کتب ممنوعه بخش عمدهای از میراث ادبی ایران به اشکال مختلف در دنیای مجازی قابل دسترس (عمدتا مجانی) شدهاند. این پدیده به فرهنگ کتابخوانی در کشور یاری رسانده است. دسترسی به کتب ممنوعه در دنیای مجازی به نفع خوانندگان و علیه سانسور است، اما به نفع اقتصاد کتاب در ایران نیست. نویسندگانی که آثارشان سانسور شده و بعدا در اینترنت انتشار مییابد از منافع کارشان برخوردار نمیشوند و در نتیجه نمیتوانند به نحو حرفهای این کار را دنبال کنند.