بهار عربی، آزمون دموکراسی و نیروهای اسلام‌گرا

طرح اختصاصی علیرضا درویش برای رادیوفردا

برگزاری انتخابات آزاد در سه کشور عربی تونس، مصر و مراکش و پیروزی چشمگیر نیروهای اسلام‌گرا پرسش‌های فراوانی را پیرامون سرنوشت آن چه در رسانه‌های جهان «بهار عربی» نام گرفته به میان آورده است. شماری از ظهور زودهنگام «خزان عربی» سخن می‌گویند و کسانی هم با اشاره به پیشروی اسلام‌گرایان بر این باورند که جنبش‌های دموکراسی‌خواهانه کشورهای عربی توسط این نیرو‌ها مصادره شده است.

نگاهی به نتایج انتخابات در مصر و تونس نشان می‌دهد که برندگان انتخابات همان‌هایی شاید نیستند که در هفته‌های سرنوشت‌ساز مبارزه خیابانی مسالمت‌آمیز علیه بن‌علی یا حسنی مبارک در صف اول قرار داشتند و افکار عمومی منطقه و جهان آنها را در رسانه‌ها می‌دید.

در تونس نیروهای اسلام‌گرا کم و بیش در حاشیه جنبش خیابانی قرار داشتند و در حوادث میدان تحریر قاهره جوانانی که علیه حکومت غیردموکراتیک حسنی مبارک و فساد دولتی شورش کرده بودند در صف اول قرار داشتند. امروز برای بسیاری پرسش این است که چگونه از پی بهار عربی اسلام‌گرایان دست بالا را از آن خود کردند؟ آیا نیروهای اسلام‌گرا تا آن اندازه به روندهای دموکراتیزه کردن این جوامع صادقانه باور دارند یا این که از فضای دموکراتیک ایجاد شده برای تحمیل نوعی از حکومت دینی مورد نظر خود بهره خواهند گرفت؟ همزمان می‌توان پرسید آیا دموکراسی چاره دیگری هم جز پذیرش این نیرو‌ها در نظم نوظهور دارد؟

شرایط بسیار متفاوت

سه کشوری که در هفته‌های پیش شاهد انتخابات بودند شرایط بسیار متفاوتی دارند و ترکیب و توازن نیروهای سیاسی و تجربه چند دهه گذشته آنها به یک گونه نبوده است.

در تونس حزب اسلام‌گرای النهضه پس از سال‌ها فعالیت مخفی توانست با کسب ۸۹ کرسی از مجموع ۲۱۷ کرسی از دیگران پیشی گیرد. ولی همزمان احزاب مهم سکولار لیبرال یا چپ مانند حزب چپ ناسیونالیستی کنگره برای جمهوری (۲۹ کرسی)، حزب بیانیه مردمی با ۲۶ کرسی و دو حزب چپ‌گرای تاریخی (۳۶ نماینده) وزنه مهمی در مجلس تونس به شمار می‌روند. رهبر تاریخی حزب النهضه بار‌ها اعلام کرده است که او بیشتر هوادار الگوی ترکیه است و بر آن است دولت تونس را بر پایه ائتلاف با احزاب سکولار تشکیل دهد.

در مصر وضعیت بسیار متفاوتی حاکم است. در بخش اول انتخابات این کشور که در چند شهر بزرگ برگزار شد حزب عدالت و آزادی (اخوان‌المسلمین) حدود ۳۷ درصد، حزب اسلام‌گرای افراطی النور ۲۴ درصد و حزب اسلامی الواسط (میانه‌رو) ۴ درصد آرا را از آن خود کردند. شش فهرست انتخاباتی احزاب لیبرال و سکولار با کسب حدود ۳۰ درصد آرا در اقلیت قرار گرفته‌اند. به نظر می‌رسد خطر اصلی افراطی‌گری اسلامی از جانب سلفی‌های حزب النور باشد.

در مراکش گشایش سیاسی در پی بحران عمیق سیاسی و سرنگونی دولت خودکامه به وجود نیامده است. ظهور جنبش‌های دموکراتیک در سایر کشورهای عربی روند اصلاحات سیاسی در این کشور را شتاب بخشیده و مراکش در حال گذار از یک حکومت سلطنتی مستبد به یک مشروطه پارلمانی است. در انتخابات اخیر حزب اسلام‌گرای عدالت و توسعه ۱۰۷ کرسی (مجموع ۳۹۵) را به دست آورد، در حالی که در انتخابات سال ۲۰۰۷ تعداد نمایندگان‌های این حزب از ۴۷ نفر فرا‌تر نمی‌رفت. چهار حزب رقیب یعنی استقلال (۶۰ کرسی)، اجتماع ملی مستقل‌ها (۵۲ کرسی) و اتحاد سوسیالیستی نیروهای مردمی (۳۹ کرسی)، حزب سوسیالیست و ترقی (۱۸ کرسی) شرکای احتمالی آینده اسلام‌گرایان در اداره کشور خواهند بود.

نکته قابل توجه در هر سه تجربه پراکندگی چشمگیر نیروهای سکولار و دموکراتیک است که با وجود حضور فعال نیروهای اسلام‌گرا قادر به به وجود آوردن جبهه مدنی گسترده برای دفاع از دستاوردهای دموکراسی و حقوق شهروندی نیستند. برخی از این نیرو‌ها توانسته‌اند با اسلام‌گرایان زبان مشترکی بیابند و دیگران ماندن در اپوزیسیون را ترجیح می‌دهند.

اسلام‌گرایان و موج دموکراسی

آن چه سرخوردگی بخشی از افکار عمومی در منطقه و جهان را سبب شده این واقعیت مهم است که دختران و پسران جوان و فعالان جامعه مدنی که نقش موتور تحولات سیاسی را در تونس و مصر بازی کردند نیروهای اسلام‌گرای پیروز در انتخابات نمایندگی نمی‌کنند. این شکاف آشکار تا حدود زیادی نتیجه وضعیت سیاسی این دو کشور است.

این البته بدان معنا نیست که نیروهای اسلام‌گرا یک‌شبه از زمین سر برآورده‌اند و دستاوردهای مردمی را به «غارت» برده‌اند. در مصر همه می‌دانستند که اخوان‌المسلمین نفوذ فراوانی در افکار عمومی دارد، ولی فقدان دموکراسی در گذشته اجازه نمی‌داد تصویری روشن از صف‌آرایی سیاسی و نفوذ واقعی هر نیرو داشت. شماری از این نیرو‌ها هم‌ گاه بازیگر خاموش، اما واقعی زندگی سیاسی بوده‌اند که به برکت دموکراسی از سایه بیرون آمده‌اند و بهتر از دیروز دیده می‌شوند. نیروهای اسلام‌گرا در بسیاری از کشورها در شبکه‌های اجتماعی حضوری فعال دارند و از طریق مساجد، تشکل‌های کمک به تهیدستان و مدارس دینی نفوذ خود را گسترش می‌دهند. بخشی از افکار عمومی در این کشور‌ها به‌ویژه در میان گروه‌های سنتی یا تهیدستان به دلایل مختلف به پروژه اسلام‌گرایان تمایل دارند. اسلام‌گرایان توزیع بهتر ثروت یا مبارزه با فساد را در مرکز برنامه‌های خود قرار داده‌اند و این شعار‌ها می‌تواند برای بسیاری از مردم جذاب باشد.

استقرار دموکراسی در کشورهایی که از تجربه طولانی حکومت‌های آمرانه و غیرمشارکتی جدا می‌شوند روندی خطی و ساده نیست. اگر دموکراسی را نه فقط به عنوان ساز و کار سیاسی و حکومت‌مداری، که به مثابه فرهنگ هم نگاه کنیم، شاید درک این روند‌ها و چالش‌ها آسان‌تر شود. خطر دست‌اندازی به دموکراسی فقط شامل نیروهای اسلام‌گرا نمی‌شود و برخی از گرایش‌های سکولار و حتی ضد مذهبی و یا نیرویی مانند ارتش هم با دموکراسی و روش‌های دموکراتیک میانه خوشی ندارند.

دموکراسی را باید در روند زندگی سیاسی و اجتماعی یاد گرفت و در پراتیک اجتماعی جاری ساخت. جامعه و احزاب و سازمان‌های مدنی در جریان این تجربه پوست می‌اندازند و دموکراسی را به عنوان ارزش اصلی جامعه امروزی درونی می‌کنند. بدون گذار از پراتیک (عمل) اجتماعی نه فرهنگ دموکراسی به وجود می‌آید و نه احزاب گوناگون زندگی دموکراتیک را یاد می‌گیرند.

واقعیت سیاسی در این کشور‌ها این است که نیروهای اسلام‌گرا از نفوذ قابل توجهی برخوردارند و دموکراسی بدون مشارکت واقعی آنها پا نخواهد گرفت. این هم بخشی از بازی دموکراسی و چالش گذار به دموکراسی است هر چند می‌تواند‌ گاه موجودیت آن را هم تهدید کند. برای دموکراسی، جامعه نیاز به افراد و نیروهای دموکرات (مذهبی و سکولار) و نیز تجربه و فرهنگ دموکراسی دارد. آن چه در انتخابات تونس، مراکش و نیز مصر اساسی است حضور نیروهای سکولار دموکراتیکی است که نقش مهمی در توازن قوا و پاسداری از روند نهادی شدن دموکراسی ایفا می‌کنند. در تونس و مراکش نیروهای اسلام‌گرا به تنهایی نمی‌توانند حکومت کنند و این خود زمینه را برای همکاری نیروهای متفاوت و قوام دموکراسی و عدم کاربرد روش‌های ضددموکراتیک فراهم می‌آورد. در مصر اما وضعیت بسیار حساس و شکننده است و جامعه در برابر چالش بزرگی قرار گرفته است.

نکته مهم دیگر این است که دموکراسی در این کشور‌ها فقط به برگزاری انتخابات دوره‌ای و تشکیل مجلس محدود نمی‌شود، آن چه به نظر می‌رسد بیشتر در معرض خطر باشد حقوق زنان، اقلیت‌های دینی یا آزادی‌های سندیکایی و فردی جامعه مدنی است. دفاع از این بخش از دموکراسی بخشی از مبارزه دموکراتیک و گره‌گاه اساسی آینده جامعه است.

پوست‌اندازی احزاب اسلام‌گرا؟

تجربه دموکراتیک در کشورهای منطقه در صورت تداوم در زمان به روندی تاریخی برای تحول آینده‌ساز این بخش استبدادزده جهان تبدیل خواهد شد. مشارکت احزاب اسلام‌گرا در زندگی سیاسی دموکراتیک می‌تواند در صورت تداوم به تحول درونی و فرهنگی آنها منجر شود. پذیرش ساز و کارهای حکومت مدرن و شرکت در زندگی دموکراتیک و چرخش قدرت سیاسی در جامعه نوعی سکولاریزه شدن از پایین هم هست.

بسیاری از احزاب دموکرات مسیحی در نقاط مختلف جهان این تجربه را پشت سر گذاشته‌اند. هر چند شرایط کشورهای عربی متفاوت است و نیروهای اسلام‌گرا به‌ویژه بخش‌های بنیادگرا و افراطی که رویای حکومت اسلامی تمام‌عیار را در سر می‌پرورانند را نمی‌توان به آسانی با نیروهای مذهبی مسیحی دهه‌های گذشته مقایسه کرد، اما مسئله بر سر به وجود آمدن تجربه و فرهنگی است که در کشورهای منطقه وجود ندارد و باید شکل گیرد. واقعیت این است که به جز تجربه‌های بسیار نادر هیچ یک از نظام‌های سکولار یا نیمه‌سکولار دنیای اسلامی با دموکراسی سر کار نیامدند و نتوانستند راه دموکراسی را در کشور خود بگشایند. تجربه‌های سکولار در منطقه بیشتر با کودتا و سرکوب و زور، نابرابری و فساد و تحقیر انسان‌ها همراه بوده است. بخشی از محبوبیت نیرو‌های اسلام‌گرا به خاطر همین تجربه‌ها و کارنامه منفی، فساد گسترده دولت‌های ضد دموکراتیک و تحقیر انسان‌ها و بی‌عدالتی است.

گذار دشوار به دموکراسی

گذار جوامع به سوی دموکراسی و جامعه سکولار و مدنی و قانون‌مدار یک‌شبه و به اشکال همگون اتفاق نمی‌افتد. از سوی دیگر روند سکولاریزه شدن جامعه یک‌سویه و از بالا (نهادهای رسمی) به پایین نیست. با یک جنبش اجتماعی کوتاه نمی‌توان از یک کشور بسته و بی‌تجربه در حوزه مدنی و دموکراسی به سوی جامعه‌ای با بلوغ مدنی و دموکراتیک جهش کرد. انتظار گذار جهشی نوعی توهم است. باید به این تجربه جدید به صورت روندی طولانی و پرتنش نگریست. تجربه‌های گذار به جامعه سکولار بسیار متفاوت‌اند و چند و چون رابطه مذهب با دولت و سیاست هم در همه جا یکسان نیست.

میان دموکراسی مطلوب و استبداد خشن حالت‌های بینابینی می‌تواند وجود داشته باشد. وزن نیروهای دموکرات (سکولار یا مذهبی) و میزان پویایی آنها در پاسداری از دستاوردهای دموکراتیک نقش مهمی در تحکیم ارزش‌های سکولار و دموکراتیک بازی می‌کند.

پیروزی نیروهای اسلام‌گرا در انتخابات دموکراتیک پرسش روندهای دموکراتیزه کردن جوامع مسلمان را بار دیگر به صورتی حاد و جدی مطرح می‌کند. منطقه در برابر دورنمای سیاسی جدیدی است. فردا همین پرسش‌ها در لیبی، یمن، بحرین، سوریه و سایر کشور‌ها به میان خواهند آمد. ایران ما نیز با این چالش روبه‌رو خواهد بود.

باید با نگاهی غیر جامد به سراغ تجربه‌های جدید رفت و با حساسیت آنها را پی گرفت. تجربه ترکیه در چند سال گذشته نشان داد که سکولاریزه کردن دموکراتیک جامعه همواره از راه‌های تجربه و شناخته شده عبور نمی‌کند. اگر امروز از الگوی ترکیه در برابر جمهوری اسلامی ایران سخن به میان می‌آید به برکت به وجود آمدن این تجربه مهم است. چند سال پیش پیروزی نیروهای اسلام‌گرا در ترکیه نیز همین پرسش‌ها و نگرانی‌ها را به وجود آورد. در آن زمان هم کسانی با مقایسه تجربه جبهه نجات اسلامی الجزایر یا جمهوری اسلامی آینده تیره و تاری برای ترکیه پیش‌بینی می‌کردند. این نگرانی‌ها همیشه هم بی‌مورد نبودند. اکنون هم شرایط ترکیه با یک دموکراسی پیشرفته اروپایی فاصله دارد. ولی ترکیه را دیگر نمی‌توان کشوری غیر دموکراتیک به شمار آورد و وجود نیروهای دیگر سیاسی در کنار اسلام‌گرایان یا نقش ارتش و نیز پیوندهای این کشور با جهان سبب شدند نوعی تجربه جدید گذار به شکلی از دموکراسی شکل گیرد و امروز به عنوان الگو در برابر کشورهای عربی مطرح شود.

مشارکت در پراتیک دموکراتیک، حتی در سطح محدود، به تحول درونی نیروهای اسلام‌گرا کمک می‌کند. در حقیقت این روندی دورانی و دیالکتیکی است که یک نیروی سیاسی همه در تحول جامعه شرکت می‌کند و هم خود متحول می‌شود. ناگفته پیداست که روندهای این‌چنینی شکننده‌اند و‌ گاه پر از تنش و محدودیت. ولی دموکراسی در شرایط کنونی راه میان‌بر ندارد. این چالش حیاتی کشورهای منطقه ماست در آغاز دومین دهه قرن بیست و یکم و مردمی که برای نخستین بار در تاریخ خود انتخابات آزاد و دموکراسی را تجربه می‌کنند.