رکس تیلرسون وزیر امور خارجه آمریکا روز چهارشنبه در کمیته سیاست خارجی مجلس نمایندگان در مورد اولویتهای بودجهای وزارت خارجه توضیح داد. یکی از نمایندگان از او در مورد تحریم سپاه پاسداران و سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران سوال کرد.
او در پاسخ گفت: «سیاست ما در مورد ایران در حال تکوین است وهنوز به رئیس جمهور ارائه نشده، ولی می توانم به شما بگویم که ما قطعاً نقش برهم زننده ثبات ایران را در منطقه تحت نظر داریم. پرداختهای ایران به رزمندگان خارجی، صدور میلیشیا به سوریه، عراق، یمن، و حمایت ایران از حزب الله ... و ما در برابرهژمونی ایران اقدام می کنیم.»
|برای دریافت تازهترین خبرها به تلگــــرام رادیو فردا بپیوندید|
بررسی شرایط موجود - می توان نتیجه گرفت که این اظهارات نشانه وجود یک استراتژی مشخص نیست ولی یک چارچوبه فکری را بر ملا می کند که می تواند به یک استراتژی سیاست خارجی منتهی شود. پس از این اظهارات رکس تیلرسون به تشریح چگونگی پاسخ آمریکا در قبال اقدامات ایران پرداخت و تاکید کرد آمریکا شناسایی تمامیت سپاه پاسداران را به عنوان حامی تروریسم تحت بررسی دارد همانطور که «واحد قدس سپاه پاسداران» را حامی تروریسم می شناسد.
اظهارات تیلرسون خطاب به کمیته سیاست خارجی بر این نکته تاکید می کند که اقدامات منطقهای ایران به ویژه «مسلح کردن گروه هایی که آمریکا آنها را تروریستی می شناسد مانند حزب الله» تهدیدی است برای اسرائیل که متحد امریکا در منطقه است. در جهت مقابله با سیاستهای ایران، تیلرسون گفت: «سیاست ما در قبال ایران پسزدن این هژمونی، مهار کردن توانایی [ایران] برای ساخت سلاح هستهای و تلاش برای حمایت از عناصری در داخل ایران است که به تغییر مسالمتآمیز رژیمشان منتهی شود.»
دست کم دو جزء از اجزای سه گانه این استراتژی، یعنی پس زدن هژمونی، و مهار توانایی تولید سلاحهای هستهای در سیاست خارجی امریکا در قبال ایران تازگی نداشته و به شکلهای مختلف دنبال می شده است. اما عنصر سوم یعنی «حمایت از عناصری در داخل ایران که به تغییرمسالمت آمیز منتهی شود» امر بیسابقهای است که بسیاری از ایرانیان منتظر بودند در خلال انتخابات ۱۳۸۸ از جانب آمریکا مشاهده کنند ولی دولت پرزیدنت اوباما در ان قضیه دخالت نکرد.
در شرایط فعلی انتخابات ریاست جمهوری ایران خاتمه یافته و اقای حسن روحانی منتظر آغاز دوره دوم ریاست جمهوری خویش است. بیان این مطلب از جانب وزیر امور خارجه آمریکا سوالاتی را مطرح می کند:
- آیا زمان مناسب برای حمایت از جریانات داخلی فراهم است؟
- مبانی حقوقی و بین المللی چنین حمایتی چه خواهد بود؟
در پاسخ باید گفت احتمال دارد جو ملتهب سیاسی در داخل و بخصوص مکالمات معنا دار رهبری با رئیس جمهور و پیگیری خواستههای مردم این تصور را در میان مقامات آمریکایی به وجود آورده که زمان برای طرح چنین قضیهای مناسب است. اما، مداخله در امور داخلی کشور دیگر قطعاً فاقد مبنای حقوقی خواهد بود مگر اینکه بخاط نوع عملکرد نظام سیاسی شرایطی ایجاد شود که یک کشور خارجی تحت عنوان مداخله بشر دوستانه بتواند دخالت کند.
تحریمها تشدید می شود - روز پنجشنبه، ساعاتی پیش از اینکه سنای آمریکا طرح جامع تحریم موسوم به اس ۷۲۲ را تصویب و برای امضا به ریاست جمهوری فرستاد. مقامات مطلع معتقدند این تحریمها به نوعی تنظیم شده اند که بر توافق هسته بین ایران و ۱+۵ تداخل نکرده و موجب تضعیف آن نشود.
صبح همان روز، وزارت امور خارجه ایران نسبت به بیانات تیلرسون در مجلس نمایندگان آمریکا واکنش نشان داد و بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه با اشاره به سابقه تاریخی مداخله آمریکا و کودتای ۱۹۵۳در ایران، سخنان تیلرسون را «مداخله جویانه و نقض صریح قواعد آمره حقوق بین الملل، غیر قابل قبول» دانسته و آن را «به شدت محکوم» کرد. در واکنش دیگری، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران «مذاکره» را «تنها راه حل» و نظر رکس تیلرسون را «توهم آلود» دانست. وی همچنین در تویتر خود نوشت: «پس از چند دهه پیگیری سیاست شکست خورده تغییر رژیم و تحریم، دولت آمریکا مجبور به عذرخواهی برای سال ۳۲ شد و پذیرفت که مذاکره تنها راه حل است.»
این اظهارات و پاسخهای ایران در قبال آن از منظر دو کشوری که کمترین مناسبات و مبادلات دیپلماتیک را دارند و نمی توانند در هیچ زمینهای به تشنج زدایی بپردازند تا حد زیادی طبیعی به نظر می رسد ولی به هیچ وجه حاکی از آن نیست که روابط در همین سطح تشنجات لفظی باقی خواهد ماند. نگاهی به اظهارات دیگری از جانب مقامات فعلی و سابق آمریکایی و دیگر رویدادهای منطقه نشان می دهد نوعی اراده نا مشخص سیاسی وجود دارد که دو کشور را به سمت و سوی اصطکاکی اجتناب ناپذیر سوق می دهد.
جنگ با ایران اشتباه است - جک سالیوان چهره تاثیر گذار سیاست خارجی و مشاور امنیت ملی ُجو بایدن معاون، و هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه پرزیدنت اوباما، در رد نظریه امکان درگیری با کره شمالی به احتمال درگیری نظامی با ایران و وقوع جنگ دیگری در خلیج فارس تاکید دارد. وی ضمن اینکه جنگ در خلیج فارس را مغایر با منافع ملی آمریکا و مضر به ثبات و امنیت خلیج فارس می داند سعی دارد با نگرشی هشدار دهنده توجه مقامات را به خطر وقوع آن جلب کند. این اظهارات با نظر وزیر امور خارجه آلمان، زیگمار گابریل، که شش روز پیش در مورد وقوع جنگ در خلیج فارس هشدار داده بود نیز انطباق دارد.
علاوه بر آن، گزارش رویترز ازعملیات نظامی نیروهای ائتلاف مورد حمایت آمریکا در سوریه و به ویژه در منطقه استراتژیک و مرزی «تنف» به این نگرانی دامن می زند که اگر یک مسیر ارتباطی از سوی شبه نظامیان مورد حمایت ایران در مثلث مرزی عراق، سوریه، و اردن (موسوم به تنف )بر قرار شود، احتمال رویارویی نیروهای نظامی آمریکا با ایرانیها وضعیتی تصاعدی خواهد داشت.
در روزهای اخیر قایقهای ایران از فاصله ۸۰۰ متری به سمت دو ناو جنگی آمریکایی و یک هلیکوپتر چ۵۳ِ که همراه آن دو ناو در حال حرکت در منطقه حساس تنگه هرمز بود اشعه لیزر انداختند. بیل اوربان سخنگوی ارتش آمریکا بکار گیری اشعه لیزر برای شناسایی کشتیها را غیر حرفهای و خطرناک دانست. این اولین باری نیست که شناورهای نظامی آمریکا از حرکات غیر حرفهای ایران در خلیج فارس شکایت می کنند. گذشته از اینها تهدیدهای منظمی از جانب فرماندهان سپاه نسبت به منافع آمریکا در منطقه صورت می گیرد که در نهایت به تشدید تنش بین دو کشور می انجامد.
این سوال وجود دارد که نظریه رکس تیلرسون مبنی برحمایت از گذار مسالمت آمیز قدرت در ایران با توجه به علایم و نشانه هایی که در بالا مطرح شد از کجا سرچشمه می گیرد؟ کدامیک از دو نظریه توسل به زور برای تغییر یا انتظار برای تغییر از درون می تواند در عمل اتفاق بیافتد؟ آیا صرف اینکه وزیر امور خارجه بر «تغییر مسالمت آمیز» حکومت توسط «عناصری از درون» تکیه می کند دلیلی آن است که دیگر توسل به زور و انتخاب نظامی مطرح نیست؟
از تیلرسون تا ترامپ - در فاصله کوتاهی که از عمر دولت دونالد ترامپ می گذرد، رکس تیلرسون، در چند مورد نشان داد که در انتخاب روشها و استراتژیها نگاهی متفاوت با رئیس جمهوری دارد. مثلاً در حالیکه دونالد ترامپ نظر کاملاً متفاوتی در مورد قطر مطرح می کرد، رکس تیلرسون دولتهای منطقه را به همکاری با قطر دعوت نمود. در مورد ایران نیز همین طور است.
در حال حاضر علیرغم تنشها و اصطکاک هایی که با ایران وجود دارد و علیرغم تقاضاها و حمایت هایی که از طرف محافل تند رو آمریکایی و کشورهای منطقه برای در گیر کردن ایران در یک جنگ به عمل می آید، آمریکا هیچ منفعتی برای ورود به یک جنگ با ایران ندارد. اما در عین حال نمی خواهد اجازه بدهد ایران به وضعیت قبل از توافق اتمی برگردد و یا به محض اینکه شرایط آماده بود به تولید تسلیحات اتمی دست بزند و یا اینکه قدرت موشکهای بالستیک خود را در حدی بالا ببرد که متحدین آمریکا در منطقه را تهدید کند. آمریکا نمی خواهد شاهد تحرکات ایران در منطقه باشد و یا در برابر آن سکوت کند. شاید به همین دلیل می توان گفت امکان اصطکاک و حتی عملیات نظامی محدود بین دو کشور به هیچ وجه منتفی نیست.
از طرف دیگر برخی از گروههای اوپوزیسیون که در ایران با نام «برانداز» نامگذاری می شوند خواهان تغییر اساسی رژیم جمهوری اسلامی هستند و این گروهها امیدوارند در شرایطی که آمریکا استراتژی مشخصی در مورد ایران ندارد بتوانند دست کم حمایت برخی محافل و شخصیتهای آمریکایی را به سمت خود جلب کنند، اما معلوم نیست تا چه حد این کوششها موفق باشد.
در مقابل این قضیه، انتخابات دوازدهمین رئیس جمهوری ایران که موجب انتخاب مجدد آقای حسن روحانی شد بیمها و امید هایی را برای موافقین و مخالفین داخلی و خارجی ایجاد کرده است. البته قدرت ریاست جمهوری در ایران برخلاف دیگر نظامهای جمهوری، بلا منازع نیست و حتی در صورتیکه از جانب قوه مقننه و به صورت مفروض از قوه قضائیه حمایت داشته باشد باز هم می تواند توسط مقام رهبری کنترل شده و کلیه اقداماتش با بن بست مواجه شود.
زمان نه زمان بر کناری بنی صدر است و نه دوران انتخابات ۱۳۸۸. قدرت کنترل رهبری در زمانی که صفوف فشره مردم تحقق خواستههای خود را مطالبه کند نمی تواند بدون هزینه باشد. حتی اگر اختلافات موجود موجب شود که شخص رئیس جمهور با یک اشاره رهبری صلاحیت خود را از دست بدهد، این امکان وجود دارد که مردم به سادگی از خواستههای خود دست نکشند. سرکوب خواستهها در شرایط فعلی جامعه بدترین انتخاب نظام و نوعی تمامیت خواهی بد شگون است و یا می تواند صرفاً ناشی از اشتباه محاسبه و تبدیل جو داخلی به نوعی هرج و مرجِ غیر قابل کنترل بشود.
قدرت تغییر از درون - اگر با توسل به زوردر محیط داخلی ایران و یا استفاده از آنچه اخیراً نیروهای «آتش به اختیار» نامیده شده، مطالبات مردم سرکوب شود کشور به سرعت تبدیل به سوریهای دیگر می شود. و لی اگر خواستههای منطقی مردم پذیرفته و دگرگونیهای شایسته مردم ایران بدون توسل به زور تحقق پیدا کند، همان پدیدهای خواهد بود که در سخنان تیلرسون به عنوان «قدرت تغییر از درون» به آن اشاره شده است. چنین نیرویی از خارج دستور نمی گیرد ولی می تواند مورد حمایت واقع شود. به صورت بالقوه این نیرو در ایران وجود دارد. نیرویی است که آرام آرام با قواعد بازی تا به این مرحله رسیده و در هر انتخاباتی پخته تر شده و در مرحله کنونی نیز بر خواستههای خود برای حد اکثر بهره مندی از حقوق شهروندی پافشاری خواهد کرد. این می تواند همان قدرت تغییر از درون مورد اشاره تیلرسون باشد.
-------------------------------------------------------------------------------------
یادداشتها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان میکنند و بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.
- جلیل روشندل – استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی