پرچم دو کشور ایران و عربستان به نماد آنکه هر دو آن ها، کشورهای مسلمان هستند منقش به لا اله الا الله است. و بر همین مبنا، روزگاری پیشتر یکی از مقامات جمهوری اسلامی، عربستان و ایران را «دو بال اسلام» خوانده بود.
این تمثیل زمان به کار گرفته شد که هاشمی رفسنجانی در پی جنگی هشت ساله و ویرانگر،به درستی دریافته بود که در ادامه وضع موجود (قطع رابطه تهران و ریاض در اثر کشتار حج خونین در سال ۶۶) هم ایران و هم منطقه متحمل زیانهای بیشتری می شوند.
خاطره رفسنجانی از اقدامی که او تواضع [بخوانید مصلحت سنجی] به خرج داد و به عنوان رییس جمهور به دیدار امیر عبدالله (ولیعهد آن زمان و پادشاه بعدی عربستان) رفت شنیدنی است به ویژه اینکه بر اساس پروتکل تشریفاتی مرسوم بین مقامات کشورها، این مقام پایین تر است که به دیدار مقام بالاتر می رود و نه بر عکس.
رفسنجانی در خاطراتش آورده است که : «در اجلاس سران کشورهای اسلامی در پاكستان، قرارمان اين شد كه ايشان [عبدالله ولیعهد عربستان] به اتاق ما بيايد... من در اتاقم نشسته بودم كه ديدم يك دفعه گفتند: امير منتظر شماست. آقاي ولايتي گفتند: قرارمان اين بود كه ايشان بيايد، الان چه كار كنيم؟ گفتم: برويم، ما نبايد تكبر كنيم و اصل بر حرف زدن است. بلند شديم و به طرف اتاقشان رفتيم، يک دفعه ديديم كه امیر عبدالله و همراهانش از اتاق به بيرون براي استقبال ما آمدند و گفتند: آمادهايم كه به اتاق شما برويم. اصلا يک دفعه زير و رو شدند...يعني همان حالت تواضعی كه نشان داديم، ايشان را به آنجا آورد.
در همان اتاق خيلی از معضلاتمان حل شد. مثلا آنها مخالف بودند كه اجلاس بعدي در تهران باشد كه حل شد. در جده يا رياض بيانيه داده بودند...از همان جا به سعود الفيصل تلفن كرد و گفت كه بيانيه را لغو كنيد. بعد از جلسه، مهمان نخستوزير پاكستان بوديم و ميخواستيم براي ناهار برويم. از در بيرون آمده بوديم و منتظر تا ماشينها برسند. ماشين من زودتر از ماشين آنها رسيد، اميرعبدالله بدون محافظ در ماشين من سوار شد. اين منظره يك دفعه خيلي چيزها را در نظر خبرنگارها و ديگران عوض كرد.... در ادامه دوستي ما خانوادگي هم شد. ...و از حد روابط ديپلماتيك يك مقدار جلوتر رفت... وي كه براي اجلاس سران به تهران آمده بود، برخلاف عرف ديپلماتيك به اصرار خودش به منزل ما آمد.»
برای رفسنجانی اصل حرف زدن با عربستان بود حتی اگر لازم باشد تواضعی به خرج دهد و مثال هایی می آورد که چه مشکلاتی در نتیجه این دیالوگ مستقیم میان دو کشور مرتفع شد.
در چنین فضایی دوستانهای بود که سفیر منصوب رفسنجانی در عربستان پس از تجدید رابطه، ایران وعربستان را دو بال اسلام توصیف کرد. در چنین فضایی اسلام چون پرندهای تلقی می شد که یک بالش ایران شیعه و دیگر بالش عربستان سنی بود.
به این ترتیب رابطه دو بال اسلام به گونهای شده که امروز افزون بر «جنگ نفت»، به «جنگ نیابتی» با یکدیگر در عراق و سوریه و یمن و لبنان برخواسته و سیر واگرایی و قهقرایی شتابانی را می پیمایند.
اما، از روزگاری که تهران و ریاض در اوج روابط دوستانه خود، «قرارداد همکاری امنیتی» در دولت محمد خاتمی امضا کردند و عربستان قبرستان بقیع را برای زائران شیعه می گشود و اجازه برپایی نمایشگاه کتاب به ایران در منطقه شیعه نشین طائف می داد فاصله بسیاری بین دو کشور پدیدار شده به گونهای که دو بال اسلام اینک هم دیگر را به بدترین تعابیر می نوازند.
برای مثال آیت الله خامنهای در پیام امسال خود برای حج برای بیش از ۳۰ بار از تعابیر تند و گزنده استفاده کرد تا عمق عصبایت و پرخاشگری خود را نشان دهد. نمونهای از این تعابیر عبارتند از:
شیطانهای خُرد و حقیر، گمراهان روسیاه، مردان قسیّالقلب و جنایتکار، بیشرمی و وقاحت، خباثت و سَبُکسریِ، ننگ جهان اسلام، مفتیان ناپرهیزکار و حرامخوار، پادوهای مطبوعاتی، حکّام فتنهانگیز، سیاستبازانِ از خدا بیخبر، حاکمان بیدین و بیوجدان، هتّاک و بیایمان، شجرهی ملعونهی طواغیت، سرسپردگان و...
او همچنین تا آنجا پیش رفت که گفت «این شجره ملعونه[آل سعود] لیاقت اداره حرمین را ندارند.»
روشن بود که این ادبیات مخرب واکنش متقابل داشته باشد. برای مثال مفتی اعظم عربستان سعودی، در واکنش به پیام خامنه ای، گفت که: «ایرانیها، مسلمان نیستند.» او همچنین گفت که اظهارات خامنهای «جای تعجبی ندارد» چرا که ایرانیها از اولاد مجوس [زرتشتی] هستند.
سران شش کشور شورای همکاری خلیج فارس (از جمله عمان که رابطه گرمی با تهران دارد) نیز در بیانیهای اظهارات آیتالله خامنهای علیه عربستان را «زشت و زننده» خواندند.
به این ترتیب رابطه دو بال اسلام به گونهای شده که امروز افزون بر «جنگ نفت»، به «جنگ نیابتی» با یکدیگر در عراق و سوریه و یمن و لبنان برخواسته و سیر واگرایی و قهقرایی شتابانی را می پیمایند.
پیشتر برخی رهبران عرب گفته بودند که همچون صدر اسلام، ایرانیان رافضی را به ضرب شمشیر دوباره به اسلام باز خواهیم گرداند و از سوی دیگر امثال محسن رضایی می گوید که «عربستان را به عصر ماقبل صنعتی شدن [کنایه از سوزاندن] بر می گردانیم.»
تهدید به امحای کشوری دیگر اگر چه در تاریخ جمهوری اسلامی بیسابقه نیست ولی تاکنون صرفاً و منحصراً متوجه کشوری بوده که جمهوری اسلامی رسماً وجود آن را به رسمیت نشناخته و در نتیجه کشوری به نام اسرائیل را هرگز مورد شناسایی قرار نداده است. بر این اساس، کینه جمهوری اسلامی و اسرائیل به یکدیگر بر کسی پوشیده نیست لذا چنان رجزخوانیهای قابل فهم است اگر چه قابل تحقق نیست.
اما، تهدید به نابودی اولین تولید کننده نفت، عضو گروه ۲۰ اقتصاد برتر جهان و کشوری مسلمان که مقبره پیامبر اسلام و قبله گاه مسلمان را در میان دارد، الحق شگفت انگیز است.
نتیجه این واگرایی چیزی نیست جز اینکه جغرافیایی سیاسی خاورمیانه اینک به گونهای رقم خورده که به وضوح می توان تقسیم شدن منطقه خاورمیانه را به دو اردوگاه متخاصم اما هر دو به نام اسلام مشاهده کرد.
علی شریعتی به زیبایی، تعبیر «مذهب علیه مذهب» را در کتابی به همین نام، به کار بسته بود. با الهام از این سخن شریعتی، می توان نتیجه گرفت، آنچه در سپهر سیاسی خاورمیانه اینک قابل انکار نیست اینکه «اسلام علیه اسلام» به ستیز برخواسته است.
-------------------------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.