دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی مدعی است که در ۹ دی ۱۳۸۸ چهل میلیون نفر در دفاع از نظام در خیابانها ظاعر شدند. علی خامنهای در مورد ۹ دی می گوید: «در آن حادثه بینظیر، هیچکس دستاندرکار نبود و قدرت فکری که شاکله اصلی نظام اسلامی است، مردم را به خیابانها کشاند و آن حادثه بینظیر پدید آمد.» (۷ دی ۱۳۹۵) برنامهی ۹ دی سه روز پس از سرکوب شدید مخالفان در روز عاشورا و برای مردمی نشان دادن این کشتار و ارعاب مخالفان انجام شد. آیا چنان که می گویند این حادثه بینظیر بوده است؟ آیا ۴۰ میلیون نفر در این رویداد شرکت کردند؟ رویدادهای مشابه چه می گویند؟ قدرت بسیج اجتماعی حکومت در چه حدی است؟
تهرانیهای ناهمرنگ
بنا به گزارش شهردار تهران در راهپیمایی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سه میلیون نفر حضور داشتند. در تعطیلات عید فطر سال ۹۵ حدود سه میلیون نفر مسافر به استان مازندران سفر کردند. (فارس ۱۸ تیر ۱۳۹۵) اگر مسافران استان گیلان را به این رقم اضافه و مسافران دیگر استانها را از مجموع آنها کم کنیم دوباره به همین رقم حدودا سه میلیون نفر تهرانی ناهمرنگ با برنامههای حکومتی می رسیم.
حجم مسافران به استانهای گیلان و مازندران از تهران در دوران تعطیلات چند روزهی سیاسی و مذهبی به اندازهای است که خودروها ساعتها در جادهها و تونلها معطل می شوند و برخی در وسط جاده بساط خواب و استراحت پهن می کنند. میزان خودرو در جادهها به حدی است که تنها دهها هزار خودرو به دلیل نقض مقررات در محورهای شمالی مانند هراز، قزوین، فیروزکوه و چالوس توقیف می شوند.
در ایران از این مسافرت میلیونی به شمال کشور در ایام درگذشت خمینی با عنوان «ارتحال پارتی» یاد می شود اما فرار از تهران به ارتحال پارتی محدود نمی شود. هر گونه تعطیلات مذهبی و حکومتی به صحنهی این خودروپیمایی کُند به شمال و برعکس در جادههای شمالی کشور از ابتدا تا انتهای تعطیلات تبدیل می شود. حکومت نیز علی رغم ناخشنودی از این وضعیت مجبور است جادهها را یک طرفه سازد و برخی خدمات اضطراری به آنها ارائه کند.
این سه میلیون نفر هر فرصتی پیدا کند از برنامههای تبلیغاتی و محدودیتهای حکومتی مرتبط با آنها می گریزد. به همین علت آنها بیشترین حجم مسافران به کشورهای خارجی (عمدتا ترکیه، ارمنستان، امارات متحده، تایلند و مالزی) را تشکیل می دهند. مخاطبان برنامههای موسیقی خارج از کشور نیز همین جمعیت هستند.
پایگاه اجتماعی ۲.۵ درصدی رژیم
در برابر جمعیت سه میلیونی ناهمرنگهای پایتخت نشین، حکومت نیز یک جمعیت دو میلیونی (فرض کنیم که رقم را درست می گویند) را با همهی امکانات سپاه و وزارتخانههای دولتی در سراسر کشور شکل داده است که آنها را برای راهپیمایی اربعین یا مراسم ارتحال خمینی یا روز قدس بسیج می کند.
با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی کشور این ۲ میلیون نفر تنها ۲.۵ درصد از جمعیت کشور هستند اما دو و نیم درصد سازمان یافته و دارای قدرت اسلحه و دستگاه تبلیغاتی و مستقیما متصل به شیرهای نفت. آنها «مردم» حرفهای حکومت هستند که پس از پایان یک راهپیمایی زیارتی (اربعین) بلافاصله به راهپیمایی زیارتی دیگر (سالروز مرگ امام هشتم شیعیان) مشغول می شوند. جالب است که رقم اعلام شدهی زائران ایرانی اربعین و ۳۰ صفر مشهد حدود دو میلیون نفر است. این دو میلیون نفر مورد توجه خاص حکومت در توزیع منابع کشور است. خامنهای که اگر دهها هزار نفر در ایران جان دهند قلمش نمی چرخد برای جان باختن گروهی از این زائران حرفهای به سرعت بیانیه صادر می کند.
رقم حاضران در راه پیمایی ۹ دی ۱۳۸۸ در حد همین دو میلیون نفر در سراسر کشور بود که به اغراق آن را چهل میلیون نفر اعلام می کنند. عکسهای گردهمایی ۹ دی ۱۳۸۸ حدود سیصد هزار نفر را در خیایان انقلاب تهران نشان می دهند که بخشی از آنان نیز با اتوبوس از شهرهای مجاور به تهران آوردهشده بودند.
بخشی از این جمعیت برای سخنرانی نوروزی علی خامنهای در مشهد نیز بسیج می شود. البته معلوم نیست واقعا چند درصد این جمعیت در چه موضوعاتی و در چه شرایطی به صورت پیاده نظام حکومت وارد عمل می شوند اما اینها کسانی هستند که حکومت روی آنها حساب و سرمایه گذاری می کند. جمعیت چهار میلیونی دانش آموزی که بسیج سالانه به عنوان راهیان نور به مناطق جنگی می برد عمدتا برای جذب نیرو به پایگاه اجتماعی رژیم است اما درصد اندکی از آنها در بسیج ثبت نام می کنند.
در ایران فقط دو طبقه وجود دارد: خودی و غیر خودی. غیر خودیها قرار است تحت فشار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی باشند و خودیها از حداکثر امکانات و آزادیها حتی آزادی فساد و تجاوز جنسی به کودکان و اسلحه کشی در خیابان برخوردار.
راهپیمایی اربعین، مراسم سالگرد خمینی، راهیان نور، روز قدس و مراسم ۲۲ بهمن برخلاف حج و مراسم عاشورا برنامههای صرفا مذهبی نیستند که شرکت کنندگان آن صرفا با انگیزهها و نیات دینی در آن حضور پیدا کنند. حکومت دینی به این برنامههای سیاسی رنگ مذهبی زده تا شرکت کنندهی بیشتری جمع کند. در برنامههای مذهبی هم سازمان دهندگان گرایشها و نگرشهای متفاوتی دارند و هم شرکت کنندگان از حیث تنوع با هم در یک سطح نیستند. مراسم حکومتی (دستهی اول) مستقیما با همکاری همهی نهادهای دولتی سازمان دهی می شوند و حکومت در همهی ابعاد آنها حضور و نقش دارد و هزینه صرف می کند اما در مراسم مذهبی (نوع دوم) شرکت کنندگان بالضروره پیاده نظام حکومت نیستند گرچه حکومت می خواهد این برنامهها را از آن خود سازد (مثلا با اختصاص بودجه به هیئتهای مذهبی توسط شهرداریها).
به عنوان نمونه به راهپیمایی اربعین که سنتی جدید و مخلوق دوران مابعد حملهی ایالات متحده به عراق است نگاه کنید. خدماتی نیست که در حین سفر ایرانیان به عراق به این جمعیت داده نشود: از غذا و امکانات مجانی (فراهم شده با بودجههای دولتی) تا محل خوابیدن و امکانات حمل و نقل دولتی. غیر از این، تشویقهایی مثل خروج از کشور برای افرادی که مشمول خدمت سربازی هستند و وام دانشجویی درنظر گرفته شده است. به واسطهی تاکیدهای خامنهای برای پر شکوه برگزار شدن این مراسم (نمایش قدرت شیعیان در برابر اهل سنت منطقه) همهی دستگاههای دولتی در این زمینه بسیج می شوند، از وزارت راه و کشور و خارجه تا وزارت مخابرات (وای فای مجانی در برخی محلهای تجمع تا خدمات ارزان موبایل) و از شهرداری تهران (برای ارائهی خدمات شهری در کربلا و نجف) تا ستادهای مختلفی که تحت نظر بیت فعالیت می کنند.
ترکیب این دو دسته جمعیت و خواستههایشان
همهی شهروندانی که در جمع آن سه میلیون نفر قرار می گیرند سکولار یا غیر مذهبی نیستند و همهی شهروندانی که در جمع این دو میلیون نفر قرار می گیرند نیز تنها با اعتقادات مذهبی خود به میدان نمی آیند. هر دو گروه جمعیت متنوعی را شامل می شوند.
مذهبیهای قبلا حکومتی که از روند امور در کشور و حکومت خامنهای و همراهانش راضی نیستند به بخشی از این جمعیت سه میلیون نفری ناهمرنگها که خواهان آزادیهای فردی و اجتماعی هستند پیوستهاند. دستهای دیگر از مذهبیها اصولا نمی خواهند مذهبشان با سیاست آلوده شود. مذهبیهای این جمعیت سه میلیون نفری می خواهند خود تصمیم بگیرند که حجاب داشته باشند یا نه و اگر می خواهند حجاب داشته باشند خود نوع آن را انتخاب کنند. این جمعیت می خواهند بدون تهدید به شلاق خوردن به واسطهی روزه خواری خود تصمیم بگیرند که روزه بگیرند یا نه یا در ملا عام در ماه رمضان غذا بخورند یا نه. البته این جمعیت به سه میلیون نفر محدود نمی شود اما سه میلیون نفر آن بروز بیرونی آشکار تری در مرکز کشور دارند. میلیونها نفر دیگر در شهرستانها و روستاها - عمدتا قشر تحصیل کرده و کارکنان دون پایهی بخش دولتی- با این سه میلیون نفر همراهی فکری و رفتاری دارند اما در غیر از تهران- جدا از بازداشتیهای مهمانیهای ناهمرنگ در شهرستانها- نمود بیرونی چندانی ندارند. از نوع مصرف و رسانههای مورد استفاده می توان به گرایش آنها پی برد.
اما این دو میلیون نفر ادعا شده سقف پایگاه اجتماعی رژیم است و حکومت علی رغم ادعای بسیج بیست میلیونی بیش از آن نمی تواند بسیج کند حتی اگر همهی اتوبوسهای سپاه و شرکتهای اتوبوسرانی شهری و غیر شهری بسیج شوند. بسیجیان و خانوادههای آنها، روحانیون و خانوادههای آنها و مقامات دولتی و حکومتی به اضافهی بخشی از فقرا و بیکاران که آیندهای برای خود در نزدیک شدن به نهادهای دولتی و حکومتی (مثل سپاه و دیوانسالاری دینی) می بینند در مراسم مورد حمایت حکومت مثل اربعین یا بزرگداشت خمینی یا ۲۲ بهمن حضور پیدا می کنند. خواستهی این دو میلیون سهم بیشتری از کیک منابع و امتیازات است و راه آن را همراهی با روحانیت حاکم تلقی می کند.
جمهوری اسلامی از آن دسته از نظامهاست که نه تنها پایگاه دو میلیونی خود را به خوبی در نهادهای نظامی و شبه نظامی و شرکتهای نهادهای اقماری آنها سازمان داده و از آنها به طور موثر برای سرکوب ۷۸ میلیون نفر بالقوه یا سه میلیون نفر بالفعل استفاده می کند بلکه این قشر کوچک را مدام در معرض تبلیغات و آموزشهای ایدئولوژیک قرار می دهد و تشویقهای لازم مالی و منزلتی و شغلی را نیز بدانها ارائه می کند.
سیاست مهندسی تودهها
جمهوری اسلامی از آغاز برای کنترل و هدایت شهروندانی که به صورت تودهی بیشکل بدانها نگاه می کند دو سیاست موازی را دنبال کرده است:
۱) نفی کامل و مطلق هر گونه سازماندهی آن سه میلیون نفر و میلیونها نفر دیگر مثل آنها در شهرستانها، خواه در قالب سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد یا کانون نویسندگان، هیئت امنای یک مسجد یا اعضای یک کلیسای تبشیری، انجمن صنفی معلمان یا گروههای عرفانی. هزاران حزب، سازمان، نهاد، انجمن و سندیکای این بخش تعطیل شده است. تاریخ دستگیری اعضا، تخریب محلهای گردهمایی و توقیف حسابهای بانکی این گروهها، انجمنها و سازمانها مثنوی هفتاد من کاغذ است؛ علاوه بر آن این جمعیت نباید صدایی در رسانههای داخلی داشته باشند. از همین جهت این بخش از جامعه به رسانههای فارسی زبان خارج کشور رو کرده است. سانسور، فیلترینگ و پارازیت و جمع آوری بشقابها برای دیده نشدن صدای این بخش و بیاطلاعی آنها اعمال می شود.
۲) تلاش بیوقفه برای سازماندهی و جذب کسانی که زمینهی کار در قالب نظام ولایت فقیه را دارند، از طریق گزینشهای ایدئولوژیک تا اختصاص منابع و رانتها به آنها، نام نویسی آنها در نهادهای نظامی و امنیتی و شبه نظامی تا دادن امکان به آنها برای عضویت در انواع نهادهای رسمی کشور. این افراد در انواع نهادهای حکومتی جا داده شدهاند، از طریق بورسیههای چند هزار نفری (در سطوح تحصیلات عالی) و سهمیههای چند صد هزار نفری در دانشگاهها تا مقامهای مدیریتی میانی و پایینی ۱۵۰ هزار نفری، مدیریت شرکتهای دولتی و نهادها و بنیادهای تحت نظر رهبری تا ستادهای اجرایی مربوط به اجرای احکام اسلامی، شرکتهای پیمانکاری که از قرارگاههای سپاه و شهرداریها کار می گیرند تا فعالیتهای قاچاق سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی در حجم سالانه بیش از ۲۰ میلیارد دلار. برنامههای رادیو و تلویزیون دولتی برای همین بخش تولید و پخش می شوند.
آب رفتن طبقهی متوسط
خلاصه این که منابع و منزلتها و قدرت کشور در میان این جمع دو میلیون نفری تقسیم و توزیع می شود (نزدیک تر به ولایت در هرم ارتباطی آن، سهم بیشتر) اما آن سه میلیون نفر بالاخص و دهها میلیون نفر دیگر به طور عام از این منابع محروم هستند. از کارکردهای مهم جمهوری اسلامی غیر از به جریان انداختن فرایند اضمحلال دولت مدرن، کوچک سازی طبقهی متوسط بوده است. در ایران فقط دو طبقه وجود دارد: خودی و غیر خودی. غیر خودیها قرار است تحت فشار اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی باشند و خودیها از حداکثر امکانات و آزادیها حتی آزادی فساد و تجاوز جنسی به کودکان و اسلحه کشی در خیابان برخوردار.
.............................................
یادداشتها و مقالات بازتابدهنده نظر نویسندگان خود هستند و نه دیدگاهی از رادیو فردا.