روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ چه گذشت؟ روزی که در تاریخ جنبش دانشجویی ایران ماندگار شد. روزی که بزرگداشت آن، ۵۶ سال بعد در شرایط و اوضاع سیاسی دیگری، همچنان نیروهای انتظامی و امنیتی را به خیابانها میکشاند.
۱۶ آذر سال ۳۲ با حمله نیروهای امنیتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران و کشته شدن مصطفى بزرگ نیا، شریعت رضوى و احمد قندچى سه دانشجوی دانشکده فنی آغاز شد.
این درنگ در تاریخ ایران ثبت شد و از آن روز، هر سال، برگی نو بر آن اضافه شده است.
اما اینک با گذشت بیش از نیم قرن از آن تاریخ، ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ «شباهت نسبی» دیگری هم با ۱۶ آذر ۱۳۸۸ پیدا کرده است؛ رخدادهای دانشکده فنی تهران سه ماه و نیم بعد از کودتا علیه دولت دکتر مصدق صورت گرفت. ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ هم، نزدیک به شش ماه بعد از انتخابات ۲۲ خرداد در ایران گرامی داشته میشود، که معترضان و مخالفان بسیاری آن را «کودتای مخملی» نامیدهاند. نامی که بعدا توسط حکومت ایران و علیه مخالفان و معترضان به کار گرفته شد و بارها در دادگاههای گروهی از آن استفاده شد.
برخی میگویند اعتراضهای دانشکده فنی، علیه سفر ریچارد نیسکون، رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران صورت گرفت؛ موضوعی که بابک امیرخسروی فعال سیاسی و مورخ آن را رد میکند.
پای گفتوگوی بابک امیرخسروی، از اعضای سابق کمیته مرکزی حزب توده و نویسنده کتاب «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» نشستهایم و از او درباره ۱۶ آذر ۳۲، سالگردهای آن و جنبش دانشجویی و جنبش سبز، ۵۶ سال پس از آن روز تاریخی پرسیدهایم.
بابک امیرخسروی: روز ۱۶ آذر آن سال (۱۳۳۲) شايد آرام ترين روز دانشگاه بود و هيچ برنامهای برای تظاهرات پيش بينی نشده بود. برخلاف آن چه شايع است که دانشجويان عليه آمدن نيکسون به ايران دست به تظاهرات زده بودند و به خاطر اين تظاهرات به دانشجويان حمله شد، اين گفتهها به کلی نادرست است به خصوص اين که نيکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجويان اطلاعی از آمدن نيکسون نداشتند.
دانشجويان سر کلاس بودند و نيروهای نظامی برای دستگيری چند تن از دانشجويان به اين بهانه که برای سربازان شکلک در آورده اند داخل کلاس مهندس شمسی، استاد نقشه برداری، آمدند و تعدادی از دانشجويان را دستگير کردند.
اين مسئله به يک اقدام خشن نظامی منجر شد به اين ترتيب که زنگ دانشکده فنی را زدند و دانشجويان به سالن دانشکده آمدند و در آنجا شعار مرگ بر شاه سر دادند و در اين اوضاع سربازان که دستور تيراندازی داشتند، سه نفر را شهيد کردند.
اين رويداد چه اثری بر دانشجويان، دانشگاه و جامعه گذاشت؟
اين رويداد را میتوان به عنوان نقطه آغاز ديکتاتوری ۲۵ ساله ارزيابی کرد. دانشگاه تهران در واقع تنها دانشگاه ايران در آن زمان بود و فقط چند دانشکده کوچک و کالج ديگر داشتيم، بنابراين جايگاه دانشگاه تهران برای جامعه آن روز بسيار برجسته بود.
پس از ۲۸ مرداد بين دو نيروی اصلی دانشجويی يعنی دانشجويان طرفدار حزب توده ايران و دانشجويان طرفدار جبهه ملی به خاطر سياست نادرست رهبری حزب توده ايران در قبال دولت دکتر مصدق قبل از ۲۸ مرداد هميشه تنش و درگيری بود اما بعد هر دو نيرو متوجه شدند که در برابر يک کودتای نظامی قرار گرفتهاند و به هم نزديک شدند. در بسياری از دانشکدهها کميتههای مشترک تشکيل میشد و اکسيونهای متعددی به طور واحد از هر دو نيرو و با تدارک قبلی صورت میگرفت.
برای رژيم کودتا سرکوب اين جنبش بسيار حياتی بود بنابراين ماجرای آن روز را بهانه کردند و به دانشکده فنی ريختند و سه تن از دانشجويان را به قتل رساندند و عدهای را زخمی کردند. به اين ترتيب نيروی نظامی وارد دانشگاه شد که البته از يکی دو ماه قبل اين حرکت آغاز شده بود و اين مسئله دانشجويان را ناراحت و عصبانی میکرد، ولی دولت برای اين که بتواند خود را در دانشگاه تحميل کند نيروی نظامی را در دانشگاه مستقر کرده بود و بعد از آن اجازه ندادند فعاليت اساسی در دانشگاه انجام شود.
با اين که چهلمين روز پس از ۱۶ آذر تظاهراتی صورت گرفت، ولی به تدريج دستگيری تعدادی از رهبران جنبش دانشجويی و سرکوبها برای از بين بردن سازمانهای مخفی حزب توده ايران، زمينه ساز يک ديکتاتوری بود که ۲۵ سال طول کشيد.
با اين عمل دولت کودتا موفق شد اين جريان دانشجويی را که همواره يک نيروی فعال و مهم در جامعه برای حفظ آزادی بود از بين ببرد.
سالروزهای بعدی ۱۶ آذر برای دانشجويان، دانشگاه و جامعه چه اهميتی داشته است؟
اين مسئله بسيار مهم بود و از سالهای ۳۸ و ۳۹ که آزادیهای سياسی تا حدودی در ايران آغاز شد و به خصوص جبهه ملی به طور فعالتری وارد ميدان سياسی شدند، جنبش دانشجويی هم نه به صورت گذشته اما به صورت فعالانی که بيشتر طرفدار جبهه ملی بودند فعاليت را خود را دوباره آغاز کردند. آن زمان نيروهای طرفدار حزب توده هم در چهارچوب جبهه ملی کار میکردند. به اين ترتيب ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو اعلام شد.
پس از آن کنفدراسيون جهانی دانشجويان در خارج از کشور به وجود آمد و در يکی از کنگرههای خود ۱۶ آذر را به عنوان روز دانشجو اعلام کرد و يادبود اين روز تا انقلاب بهمن تکرار میشد و از خاطرهها زدوده نشد. بعد از انقلاب هم دانشجويان دانشگاه تهران از لحظهای که فعاليتهای سياسی خود را آغاز کردند ۱۶ آذر را همچنان به عنوان روز دانشجو احيا کردند و هنوز هم اين مسئله ادامه دارد و به ميعادگاه دانشجويان سراسر کشور تبديل شده به ياد دانشجويانی که آن روز برای آزادی جان خود را از دست دادند.
اکنون که جنبش سبز در پنج ماه گذشته شکل گرفته فعاليتهای دانشجويی با چه چالشهايی روبرو است؟
جنبش دانشجويی بخش جدايی ناپذير جنبش سبز است و به عنوان يک نيروی فعال و پوينده عمل میکند.
جنبش دانشجويی از چند چيز بايد پرهيز کند؛ اول اين که عده ای میخواهند دانشجويان خلاء و ضعف نيروهای سياسی را پر کنند و تمام وظايفی که به عهده نيروهای سياسی است را دانشجويان به عهده بگيرند که کار نادرستی است و دانشجويان بايد در چهارچوب دانشگاه و فعاليتهای دانشجويی عمل کنند، هر چند که بخشی از جنبش سبز هستند.
دوم اين که بايد از راديکاليزه شدن و اقدام خشونت آميز با تمام نيرو پرهيز کرد، چون قلب تپنده جنبش آزادیخواهی را نبايد از فعاليت انداخت. به اين منظور بايد کوشيد تا حتیالمقدور دست نيروهای نظامی و انتظامی بهانه نداد، که با سرکوب جنبش دانشجويی زمينه را برای ديکتاتوری گستردهتری آماده کنند.
البته شرايط امرزو شرايط سال ۳۲ نيست و کار بسيار مشکلتر است، نيروهای دانشجويی بسيار گستردهتر هستند، جامعه هم در يک شور و هيجان دائمی است و اين خطر وجود دارد، ولی هميشه بايد از افراط و تفريط پرهيز کرد.
۱۶ آذر سال ۳۲ با حمله نیروهای امنیتی به دانشکده فنی دانشگاه تهران و کشته شدن مصطفى بزرگ نیا، شریعت رضوى و احمد قندچى سه دانشجوی دانشکده فنی آغاز شد.
این درنگ در تاریخ ایران ثبت شد و از آن روز، هر سال، برگی نو بر آن اضافه شده است.
اما اینک با گذشت بیش از نیم قرن از آن تاریخ، ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ «شباهت نسبی» دیگری هم با ۱۶ آذر ۱۳۸۸ پیدا کرده است؛ رخدادهای دانشکده فنی تهران سه ماه و نیم بعد از کودتا علیه دولت دکتر مصدق صورت گرفت. ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ هم، نزدیک به شش ماه بعد از انتخابات ۲۲ خرداد در ایران گرامی داشته میشود، که معترضان و مخالفان بسیاری آن را «کودتای مخملی» نامیدهاند. نامی که بعدا توسط حکومت ایران و علیه مخالفان و معترضان به کار گرفته شد و بارها در دادگاههای گروهی از آن استفاده شد.
برخی میگویند اعتراضهای دانشکده فنی، علیه سفر ریچارد نیسکون، رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران صورت گرفت؛ موضوعی که بابک امیرخسروی فعال سیاسی و مورخ آن را رد میکند.
پای گفتوگوی بابک امیرخسروی، از اعضای سابق کمیته مرکزی حزب توده و نویسنده کتاب «نظر از درون به نقش حزب توده ایران» نشستهایم و از او درباره ۱۶ آذر ۳۲، سالگردهای آن و جنبش دانشجویی و جنبش سبز، ۵۶ سال پس از آن روز تاریخی پرسیدهایم.
بابک امیرخسروی: روز ۱۶ آذر آن سال (۱۳۳۲) شايد آرام ترين روز دانشگاه بود و هيچ برنامهای برای تظاهرات پيش بينی نشده بود. برخلاف آن چه شايع است که دانشجويان عليه آمدن نيکسون به ايران دست به تظاهرات زده بودند و به خاطر اين تظاهرات به دانشجويان حمله شد، اين گفتهها به کلی نادرست است به خصوص اين که نيکسون نه در ۱۶ آذر بلکه در ۱۸ آذر وارد تهران شد و دانشجويان اطلاعی از آمدن نيکسون نداشتند.
دانشجويان سر کلاس بودند و نيروهای نظامی برای دستگيری چند تن از دانشجويان به اين بهانه که برای سربازان شکلک در آورده اند داخل کلاس مهندس شمسی، استاد نقشه برداری، آمدند و تعدادی از دانشجويان را دستگير کردند.
اين مسئله به يک اقدام خشن نظامی منجر شد به اين ترتيب که زنگ دانشکده فنی را زدند و دانشجويان به سالن دانشکده آمدند و در آنجا شعار مرگ بر شاه سر دادند و در اين اوضاع سربازان که دستور تيراندازی داشتند، سه نفر را شهيد کردند.
اين رويداد چه اثری بر دانشجويان، دانشگاه و جامعه گذاشت؟
اين رويداد را میتوان به عنوان نقطه آغاز ديکتاتوری ۲۵ ساله ارزيابی کرد. دانشگاه تهران در واقع تنها دانشگاه ايران در آن زمان بود و فقط چند دانشکده کوچک و کالج ديگر داشتيم، بنابراين جايگاه دانشگاه تهران برای جامعه آن روز بسيار برجسته بود.
پس از ۲۸ مرداد بين دو نيروی اصلی دانشجويی يعنی دانشجويان طرفدار حزب توده ايران و دانشجويان طرفدار جبهه ملی به خاطر سياست نادرست رهبری حزب توده ايران در قبال دولت دکتر مصدق قبل از ۲۸ مرداد هميشه تنش و درگيری بود اما بعد هر دو نيرو متوجه شدند که در برابر يک کودتای نظامی قرار گرفتهاند و به هم نزديک شدند. در بسياری از دانشکدهها کميتههای مشترک تشکيل میشد و اکسيونهای متعددی به طور واحد از هر دو نيرو و با تدارک قبلی صورت میگرفت.
برای رژيم کودتا سرکوب اين جنبش بسيار حياتی بود بنابراين ماجرای آن روز را بهانه کردند و به دانشکده فنی ريختند و سه تن از دانشجويان را به قتل رساندند و عدهای را زخمی کردند. به اين ترتيب نيروی نظامی وارد دانشگاه شد که البته از يکی دو ماه قبل اين حرکت آغاز شده بود و اين مسئله دانشجويان را ناراحت و عصبانی میکرد، ولی دولت برای اين که بتواند خود را در دانشگاه تحميل کند نيروی نظامی را در دانشگاه مستقر کرده بود و بعد از آن اجازه ندادند فعاليت اساسی در دانشگاه انجام شود.
با اين که چهلمين روز پس از ۱۶ آذر تظاهراتی صورت گرفت، ولی به تدريج دستگيری تعدادی از رهبران جنبش دانشجويی و سرکوبها برای از بين بردن سازمانهای مخفی حزب توده ايران، زمينه ساز يک ديکتاتوری بود که ۲۵ سال طول کشيد.
با اين عمل دولت کودتا موفق شد اين جريان دانشجويی را که همواره يک نيروی فعال و مهم در جامعه برای حفظ آزادی بود از بين ببرد.
سالروزهای بعدی ۱۶ آذر برای دانشجويان، دانشگاه و جامعه چه اهميتی داشته است؟
جنبش دانشجويی بخش جدايی ناپذير جنبش سبز است و به عنوان يک نيروی فعال و پوينده عمل میکند.
بابک امیرخسروی
پس از آن کنفدراسيون جهانی دانشجويان در خارج از کشور به وجود آمد و در يکی از کنگرههای خود ۱۶ آذر را به عنوان روز دانشجو اعلام کرد و يادبود اين روز تا انقلاب بهمن تکرار میشد و از خاطرهها زدوده نشد. بعد از انقلاب هم دانشجويان دانشگاه تهران از لحظهای که فعاليتهای سياسی خود را آغاز کردند ۱۶ آذر را همچنان به عنوان روز دانشجو احيا کردند و هنوز هم اين مسئله ادامه دارد و به ميعادگاه دانشجويان سراسر کشور تبديل شده به ياد دانشجويانی که آن روز برای آزادی جان خود را از دست دادند.
اکنون که جنبش سبز در پنج ماه گذشته شکل گرفته فعاليتهای دانشجويی با چه چالشهايی روبرو است؟
جنبش دانشجويی بخش جدايی ناپذير جنبش سبز است و به عنوان يک نيروی فعال و پوينده عمل میکند.
جنبش دانشجويی از چند چيز بايد پرهيز کند؛ اول اين که عده ای میخواهند دانشجويان خلاء و ضعف نيروهای سياسی را پر کنند و تمام وظايفی که به عهده نيروهای سياسی است را دانشجويان به عهده بگيرند که کار نادرستی است و دانشجويان بايد در چهارچوب دانشگاه و فعاليتهای دانشجويی عمل کنند، هر چند که بخشی از جنبش سبز هستند.
دوم اين که بايد از راديکاليزه شدن و اقدام خشونت آميز با تمام نيرو پرهيز کرد، چون قلب تپنده جنبش آزادیخواهی را نبايد از فعاليت انداخت. به اين منظور بايد کوشيد تا حتیالمقدور دست نيروهای نظامی و انتظامی بهانه نداد، که با سرکوب جنبش دانشجويی زمينه را برای ديکتاتوری گستردهتری آماده کنند.
البته شرايط امرزو شرايط سال ۳۲ نيست و کار بسيار مشکلتر است، نيروهای دانشجويی بسيار گستردهتر هستند، جامعه هم در يک شور و هيجان دائمی است و اين خطر وجود دارد، ولی هميشه بايد از افراط و تفريط پرهيز کرد.