روز جمعه بیست و هشت خرداد ماه نشان بین المللی شجاعت در کاریکاتور مطبوعاتی سال ۲۰۱۰ در حاشیه نشست سالانه انجمن کاریکاتوریست های آمریکا در شهر پورتلند از ایالت اورگان به مانا نیستانی، کاریکاتوریست ایرانی مقیم کوالالامپور اهدا شد. اهدا کننده جایزه شبکه بین المللی مدافع حقوق کاریکاتوریست ها بود و جایزه را دیگر کاریکاتوریست ایرانی، نیک آهنگ کوثر که از تورونتو به پورتلند رفته بود به نیابت از سوی مانا نیستانی دریافت کرد.
در پیامی که مانا نیستانی برای دریافت نشان فرستاد و در مراسم خوانده شد، از اینکه کاریکاتوری که او در سال ۱۳۸۵ کشید و در روزنامه ایران جمعه چاپ شد، موجب رنجش هم میهنان آذربایجانی و ترک زبانش شده بود، عذرخواهی کرد و افزود: اطمینان می دهد که هیچگاه قصد ضربه زدن و ناراحت کردن هیچ گروهی را نداشته است. مانا نیستانی در پیام خود افزود این جایزه معتبر متعلق به همه اقوام ایرانی از جمله ترکها، کردها، لرها، بلوچها و همه اقلیت های قومی است که برای دفاع ازحقوق خود مبارزه می کنند و در رنج بودند.
کاریکاتور یاد شده اعتراض هایی را در آذربایجان و میان ترک زبانان ایرانی در سال ۱۳۸۵ برانگیخت و موجب شد او بعد از تحمل سه ماه حبس پس از آزادی از زندان اوین ایران را ترک کند. با این یادآوری که هفته پیش در پیک فرهنگ با مانا نیستانی گفت و گویی داشتیم درباره رشته کاریکاتورهایش به نام خانواده درگیر و وضع هنر و هنرمندان در اعتراض های یک ساله به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد، بی خبر از آنکه بعد از پخش برنامه او برنده نشان بین المللی شجاعت در کاریکاتور مطبوعاتی سال ۲۰۱۰ خواهد شد.
مانا نیستانی: حقیقتش را بخواهید خودم هم به خاطر ندارم.
نه. خیلی خوشحال نیستم. ناراحت هم نیستم. کلاً به نظر من این نشان اهمیتی ندارد اگر مردمی را خوشحال کرده باشد به خاطر مجموعه فعالیت هایی که برای حرکت مردم در یک سال اخیر صورت گرفته، این جایزه هم آنها را هم خوشحال کرده باشد، خوشحال هستم. اگر آن بیانیه ای که قرائت شد باعث خوشحالی قومیت ها شده باشد، این باعث خوشحالی من هم هست. به نظر من مسائل جمعی اگر خوشحال کننده بوده، برای من هم می تواند خوشحال کننده باشد. و گرنه خود نشان و جایزه چه به صورت افتخاری به این شکل و حتی به صورت هنری آن به نظر من چیز مهمی نیست.
مانا نیستانی در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر او حساسیت ها و سوء تفاهم ها نسبت به کاریکاتوری که از او در ایران جمعه منتشر شد، برطرف شده یا نه، می گوید: «من بحث مفصلی در صفحه فیس بوکم با دوستان راه انداختم. خوشحالم که این فضای دیالوگ و صحبت ایجاد شده و می شود دور از احساسات درباره آن قضیه صحبت کرد. اما یک واقعیتی وجود دارد. این جریان از همان ابتدا که پیش آمد باید امکان دیالوگ و صحبت دو طرفه درباره آن ایجاد می شد. به هزار ویک دلیل ایجاد نشد. هزار و یک دلیل و مسئله مانع از این شد که به صورت طبیعی مورد دیالوگ قرار گیرد و اگر سوء تفاهمی هست رفع شود. اگر نیت سوئی هست مشخص شود در فضای مفاهمه و نه به این صورت که یک جانبه و به صورت غیر طبیعی در فضایی که پر از تنش و عصبانیت است و دولت ایران هم به این تنش کم نکرد و اضافه هم کرد به اعتقاد من، مخصوصاً با نوع برخوردی که با منتقدین کرد و هم اینکه در خط ملی به من اتهامی وارد آمد و جرمی وارد آمد که من اجازه دفاع در سطح رسانه ها را پیدا نکردم تا به خودم آمد در محبس بودم و سه ماه در محبس گذراندم. در این سه ماه بسیار جو سازی شد، بسیار حرفها زده شد و به نظر من آبی ریخت که جمع کردنش بسیار سخت است. مجموعه اتفاقاتی که افتاد چیزی جز سوء تفاهمی نبود که بزرگ و بزرگتر شد و به فاجعه انجامید. من برای دوستی مثال آوردم از فیلمی به اسم تردید یا شک که دو سال قبل در مراسم اسکار مطرح بود درباره کشیشی که متهم شد به جرم انحراف جنسی. این کشیش در دفاع از خودش مثالی آورد گفت فرض کنید که بالشی پر از پر را بشکافید و این پرها در همه جا پراکنده شود و بخواهید آن بالش را دوباره از اول بسازید. باد این پرها را به همه جا برده. دیگر نخواهید توانست آن بالش را بسازید. این پرها این تهمت است، این انگ است، این اتهام است، این سوء تفاهم است. این شایعه است. به نظر من این اتفاق افتاده و پرها رها شده و نمی شود امیدوار بود که بالش را از اول عین خودش ساخت. اما می شود که سوء تفاهم ها را کمتر کرد. من به سهم خودم سعی کردم در فیس بوکم این کار را بکنم. یک مقدار راجع به آن قضیه صحبت کنم. به نظر من دو طرف باید یک مقدار بیشتر با سعه صدر و حرف همدیگر را بشنوند. نه یک طرف. هم طرفی که معترض است و هم طرفی که مورد اعتراض واقع شده و سعی کنند آن مسئله را بین خود صحبت کنند. البته پس زمینه های تاریخی و اجتماعی فرهنگی دارد که حل آن دست یک یا دو نفر نیست. یک اراده جمعی می خواهد.
به هر حال این رنجش به وجود آمده. چرا حق ندهم؟ چرا نباید معترض باشند؟ برداشتی شده. من آن برداشت را تایید نمی کنم. هیچوقت تایید نکرده ام و نمی کنم برای اینکه اساس نیت من نبوده. چنین نیتی نداشتم. نمی گویم این برداشت برداشت درستی است. اما نمی گویم که نباید آن برداشت را داشته باشند و چرا این برداشت را داشتند. به هر حال زمینه هایی دست به دست هم داده و این برداشت به وجود آمده. این رنجش حاصل شده. اگر چنین نبود که من معذرت نمی خواستم. من معذرت خواستم به خاطر برداشتی که صورت گرفته و رنجشی که حاصل شده. اما نه به خاطر اینکه سوء نیتی داشتم. اصلاً چینن چیزی را نپذیرفتم و هیچوقت هم نمی پذیرم. برای اینکه نسبت به نیت خودم و باور خودم و این که آیا نژاد ستیز هستم یا نه، نسبت به اینها اطمینان دارم. خودم را می شناسم و کارنامه کاری و شخصیت من هم الحمدالله چیز پنهانی نیست. همه اش در بیست سال مطبوعات ایران قابل ردیابی است. اگر نشانه هایی از نژاد ستیزی یا توهین درش می شود پیدا کرد، خوشحال می شوم که به من هم معرفی کنید. فکر نمی کنم چیز پنهانی باشد.
***
پاسخ فرشته داوران نویسنده کتاب تداوم در هویت ایرانی، پایداری یک میراث فرهنگی به برخی از نظرات و انتقادهای کاربران در وب سایت رادیو فردا
چند هفته پیش گفت و گویی داشتیم با فرشته داوران، مورخ و ایران شناس در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و نویسنده کتاب تداوم در هویت ایرانی، پایداری یک میراث فرهنگی. در بخشی از این گفت و گو خانم داوران ابراز عقیده کرد که در تمام دوران پیش از اسلام دین و حکومت از هم جدا بودند.
بخشی از نتیجه گیری پژوهش های دوران دکترای او که در کتاب بازتاب یافته و نظریه ای در رد نتیجه گیری های هفتاد سال پیش ایران شناس و باستانشناس دانمارکی آرتور کریستین سن، در کتاب ایران در زمان ساسانیان. نظریه ای که بنا بر آن علت شکست ساسانیان از عرب ها دلزدگی بخش قابل توجهی از ایرانیان از ادغام حکومت و دین در پایان دوره ساسانی بود. پس از انتشار گفت و گوی پیک فرهنگ با فرشته داوران بر روی وب سایت رادیو فردا، ۲۵ تن از کاربران در سه صفحه به این گفته ها واکنش نشان دادند. هم در حمایت و هم در انتقاد. نظر انتقاد کنندگان شبیه نتیجه گیری های آرتور کریستین سن بود و اکنون واکنش خانم داوران:
بعد از مصاحبه خوشبختانه آقایی به نام آقای رضا اخلاقی که من با ایشان آشنایی نداشتم ولی ایشان یک نقدی نوشته بود به کتاب خانم دکتر پروانه پورشریعتی به اسم The Rise and Fall of Sasanian Empire (ظهور و سقوط شاهنشاهی ساسانی) ایشان نقدشان را لطف کردند و برای من فرستادند. من متاسفانه این کتاب خانم پورشریعتی را که در سال ۲۰۰۴ چاپ شده، نخوانده بودم. چون من تزم در سال ۲۰۰۳ چاپ شد و این کتابی که الان درآمده در واقع همان تز دکترای من است. وقتی نگاه کردم دیدم مثل اینکه این مشکل حل شده است. چون این خانم تز دکترایشان در مورد سقوط ساسانیان است. ایشان هم به همین اشاره می کند که بله آقای کریستین سن گفته بود که به خاطر اینکه در زمان ساسانی مردم ایران تحت فشار بودند، اسلام را پذیرفتند. به آسانی پذیرفتند. ولی این خانم نشان داده اولاً همانطور که در تز من هم هست به آسانی نپذیرفتند و سالها طول کشید تا تمام ایران مسلمان شد. در ثانی علاوه بر مقاومت های خیلی مستقیم، مقاومت های غیر مستقیم کردند. آمدند که سعی کنند حکومت اسلامی را با تمدن ایرانی آشنایی بدهند. مهمتر ازهمه اینها اینست که بعد از اسلام توانستند اسلامی را برای خودشان درست کنند که این اسلام خیلی ایرانی شده. اسلام مختص ایران است. ما همه می پذیریم که شیعه خیلی از خصوصیات قبل از اسلام را دارد. مثلاً حضرت مهدی همان سوشیانت است که در دین زرتشتی در آخر زمان ظهور می کند و عدل می آورد و خیلی چیزهای دیگر که اتفاقاً در همین کتاب من هم هست که چه مواردی را دین شیعه از ادیان ایران قبل از اسلام گرفته.
به یک اندازه بودند. اتفاقاً در زمان ساسانی ها، اشکانی ها هیچوقت قدرت شان را کاملاً از دست نمی دهند. بنابراین در شرق ایران اشکانی ها برای مدت طولانی حکومت های ملوک الطوایفی داشتند و خود حکومت مرکزی هم همیشه مجبور بوده با آنها کنار بیاید و با اشراف اشکانی. و همیشه دولت مرکزی دولت چند ملیتی... چون درست است که کارتیه ها ایرانی هستند ولی فارس نیستند. بنابراین همیشه مجبور بوده چند ملیتی و چند مذهبی و چند نژادی باشد. فقط می گویم این تصور متاسفانه همانطور تکرار می شود. هر کسی که راجع به شکست ایرانیان از اعراب صحبت می کند، می گوید علت اصلی اش این بود که مردم ایران زندگی بدی داشتند آن موقع و دین خیلی دیکتاتوری می کرد. ولی همه اینها در کتابهایی که بعداً نوشته شد، بعد از کریستین سن، آنها که تحقیق کردند واقعاً دیدند که اینطور نبوده است.
آقای نولی کتاب خیلی مهم Idea of Iran را نوشته، ایران شناس ایتالیایی است و نشان داده که اصلاً در زمان ساسانی ها برای مدت زیادی این شایعه وجود داشت که چندین شاه اواخر دوره ساسانی اصلاً به مسیحیت گرویدند و دین زرتشتی را واگذاشتند. این حرف مال ایشان و من نیست. ولی هر دوی این دو نفر آمدند روی این مسئله تحقیق کردند. می دانید فرق می کند. آدم حرفی را بزند که تکرار یک حرفی است که جایی شنیده و یا اینکه یک حرفی را بزند با شواهد تازه. و این دو کتاب، کتاب Idea of Iran و کتاب خانم پورشریعتی و با اجازه شما کتاب من شواهد تازه نشان می دهند که این حرف ها درست نیست.
دومی است. یعنی ۶۰ سال بعد از کریستین سن اسناد دیگری به دست آمده که آن اسناد را رد کرده است.
از سکه ها، کتیبه ها، شیشه هایی که بوده، چون او گفته بود که ایرانیان چون زرتشتی بودند و آتش مقدس بوده، نمی توانستند شیشه سازی داشته باشند ولی از آثاری که به دست آمده شیشه سازی در زمان ساسانیان از تمام آثار فلزی که آن هم نشان می دهد که ذوب فلزات می کردند و همه چیزهایی که کریستین سن می گوید نمی کردند، آنها ثابت شده که درست نبوده و آنها می کردند.
متاسفانه کتبی که درباره زبان های باستانی نوشته می شود، باید کسانی بنویسند که بتوانند زبانهای باستانی را بخوانند. واقعاً باید محققان درجه یک باشند. هر کسی در این زمینه می آید کار بکند، باید یک عمر توی آن بگذارد که بتواند چیزهای جدید بگوید. من خودم برای تزم حرف جدیدی ندیده بودم تا نولی. خانم پورشریعتی هم کتابش در سال ۲۰۰۴ چاپ شد. ولی اینها تحقیقات اخیرتری هستند که نشان دادند دوران ساسانی هم حکومتی شبیه دوران هخامنشی و پارتیان یا اشکانی ها داشته است.
در پیامی که مانا نیستانی برای دریافت نشان فرستاد و در مراسم خوانده شد، از اینکه کاریکاتوری که او در سال ۱۳۸۵ کشید و در روزنامه ایران جمعه چاپ شد، موجب رنجش هم میهنان آذربایجانی و ترک زبانش شده بود، عذرخواهی کرد و افزود: اطمینان می دهد که هیچگاه قصد ضربه زدن و ناراحت کردن هیچ گروهی را نداشته است. مانا نیستانی در پیام خود افزود این جایزه معتبر متعلق به همه اقوام ایرانی از جمله ترکها، کردها، لرها، بلوچها و همه اقلیت های قومی است که برای دفاع ازحقوق خود مبارزه می کنند و در رنج بودند.
کاریکاتور یاد شده اعتراض هایی را در آذربایجان و میان ترک زبانان ایرانی در سال ۱۳۸۵ برانگیخت و موجب شد او بعد از تحمل سه ماه حبس پس از آزادی از زندان اوین ایران را ترک کند. با این یادآوری که هفته پیش در پیک فرهنگ با مانا نیستانی گفت و گویی داشتیم درباره رشته کاریکاتورهایش به نام خانواده درگیر و وضع هنر و هنرمندان در اعتراض های یک ساله به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد، بی خبر از آنکه بعد از پخش برنامه او برنده نشان بین المللی شجاعت در کاریکاتور مطبوعاتی سال ۲۰۱۰ خواهد شد.
- آقای نیستانی، هفته پیش مصاحبه با شما در برنامه پیک فرهنگ پخش شد و بعد روی شبکه های مجازی نوشتند که مانا نیستانی برنده جایزه شجاعت خبرنگاری شده. می دانستید موقع مصاحبه که این جایزه را به شما دادند یا نه؟
مانا نیستانی: حقیقتش را بخواهید خودم هم به خاطر ندارم.
- الان لابد خیلی خوشحالید از گرفتن این جایزه؟
نه. خیلی خوشحال نیستم. ناراحت هم نیستم. کلاً به نظر من این نشان اهمیتی ندارد اگر مردمی را خوشحال کرده باشد به خاطر مجموعه فعالیت هایی که برای حرکت مردم در یک سال اخیر صورت گرفته، این جایزه هم آنها را هم خوشحال کرده باشد، خوشحال هستم. اگر آن بیانیه ای که قرائت شد باعث خوشحالی قومیت ها شده باشد، این باعث خوشحالی من هم هست. به نظر من مسائل جمعی اگر خوشحال کننده بوده، برای من هم می تواند خوشحال کننده باشد. و گرنه خود نشان و جایزه چه به صورت افتخاری به این شکل و حتی به صورت هنری آن به نظر من چیز مهمی نیست.
مانا نیستانی در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر او حساسیت ها و سوء تفاهم ها نسبت به کاریکاتوری که از او در ایران جمعه منتشر شد، برطرف شده یا نه، می گوید: «من بحث مفصلی در صفحه فیس بوکم با دوستان راه انداختم. خوشحالم که این فضای دیالوگ و صحبت ایجاد شده و می شود دور از احساسات درباره آن قضیه صحبت کرد. اما یک واقعیتی وجود دارد. این جریان از همان ابتدا که پیش آمد باید امکان دیالوگ و صحبت دو طرفه درباره آن ایجاد می شد. به هزار ویک دلیل ایجاد نشد. هزار و یک دلیل و مسئله مانع از این شد که به صورت طبیعی مورد دیالوگ قرار گیرد و اگر سوء تفاهمی هست رفع شود. اگر نیت سوئی هست مشخص شود در فضای مفاهمه و نه به این صورت که یک جانبه و به صورت غیر طبیعی در فضایی که پر از تنش و عصبانیت است و دولت ایران هم به این تنش کم نکرد و اضافه هم کرد به اعتقاد من، مخصوصاً با نوع برخوردی که با منتقدین کرد و هم اینکه در خط ملی به من اتهامی وارد آمد و جرمی وارد آمد که من اجازه دفاع در سطح رسانه ها را پیدا نکردم تا به خودم آمد در محبس بودم و سه ماه در محبس گذراندم. در این سه ماه بسیار جو سازی شد، بسیار حرفها زده شد و به نظر من آبی ریخت که جمع کردنش بسیار سخت است. مجموعه اتفاقاتی که افتاد چیزی جز سوء تفاهمی نبود که بزرگ و بزرگتر شد و به فاجعه انجامید. من برای دوستی مثال آوردم از فیلمی به اسم تردید یا شک که دو سال قبل در مراسم اسکار مطرح بود درباره کشیشی که متهم شد به جرم انحراف جنسی. این کشیش در دفاع از خودش مثالی آورد گفت فرض کنید که بالشی پر از پر را بشکافید و این پرها در همه جا پراکنده شود و بخواهید آن بالش را دوباره از اول بسازید. باد این پرها را به همه جا برده. دیگر نخواهید توانست آن بالش را بسازید. این پرها این تهمت است، این انگ است، این اتهام است، این سوء تفاهم است. این شایعه است. به نظر من این اتفاق افتاده و پرها رها شده و نمی شود امیدوار بود که بالش را از اول عین خودش ساخت. اما می شود که سوء تفاهم ها را کمتر کرد. من به سهم خودم سعی کردم در فیس بوکم این کار را بکنم. یک مقدار راجع به آن قضیه صحبت کنم. به نظر من دو طرف باید یک مقدار بیشتر با سعه صدر و حرف همدیگر را بشنوند. نه یک طرف. هم طرفی که معترض است و هم طرفی که مورد اعتراض واقع شده و سعی کنند آن مسئله را بین خود صحبت کنند. البته پس زمینه های تاریخی و اجتماعی فرهنگی دارد که حل آن دست یک یا دو نفر نیست. یک اراده جمعی می خواهد.
- ولی اینطور که از حرف هایتان می فهمم، حق می دهید به یک عده از معترضان که به هر دلیلی رنجیده شده باشند. به خاطر اینکه صحبت از فضای دیالوگ می کنید، درست است؟
به هر حال این رنجش به وجود آمده. چرا حق ندهم؟ چرا نباید معترض باشند؟ برداشتی شده. من آن برداشت را تایید نمی کنم. هیچوقت تایید نکرده ام و نمی کنم برای اینکه اساس نیت من نبوده. چنین نیتی نداشتم. نمی گویم این برداشت برداشت درستی است. اما نمی گویم که نباید آن برداشت را داشته باشند و چرا این برداشت را داشتند. به هر حال زمینه هایی دست به دست هم داده و این برداشت به وجود آمده. این رنجش حاصل شده. اگر چنین نبود که من معذرت نمی خواستم. من معذرت خواستم به خاطر برداشتی که صورت گرفته و رنجشی که حاصل شده. اما نه به خاطر اینکه سوء نیتی داشتم. اصلاً چینن چیزی را نپذیرفتم و هیچوقت هم نمی پذیرم. برای اینکه نسبت به نیت خودم و باور خودم و این که آیا نژاد ستیز هستم یا نه، نسبت به اینها اطمینان دارم. خودم را می شناسم و کارنامه کاری و شخصیت من هم الحمدالله چیز پنهانی نیست. همه اش در بیست سال مطبوعات ایران قابل ردیابی است. اگر نشانه هایی از نژاد ستیزی یا توهین درش می شود پیدا کرد، خوشحال می شوم که به من هم معرفی کنید. فکر نمی کنم چیز پنهانی باشد.
- همزمان با اهدای این جایزه دو طرح از شما چاپ شد. یکی این که کسی دارد صحنه جان دادن ندا آقاسلطان را در تلویزیون می بیند و لم داده روی مبل و پایش را دراز کرده و دیگری کاریکاتوری است که کسی دارد صحنه کمک خواستن یک تظاهر کننده معترض را در بیرون می بیند و نقاشی است که به جای اینکه به او کمک کند دارد تصویر او را می کشد. دغدغه های وجدانی است؟
***
پاسخ فرشته داوران نویسنده کتاب تداوم در هویت ایرانی، پایداری یک میراث فرهنگی به برخی از نظرات و انتقادهای کاربران در وب سایت رادیو فردا
چند هفته پیش گفت و گویی داشتیم با فرشته داوران، مورخ و ایران شناس در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و نویسنده کتاب تداوم در هویت ایرانی، پایداری یک میراث فرهنگی. در بخشی از این گفت و گو خانم داوران ابراز عقیده کرد که در تمام دوران پیش از اسلام دین و حکومت از هم جدا بودند.
بخشی از نتیجه گیری پژوهش های دوران دکترای او که در کتاب بازتاب یافته و نظریه ای در رد نتیجه گیری های هفتاد سال پیش ایران شناس و باستانشناس دانمارکی آرتور کریستین سن، در کتاب ایران در زمان ساسانیان. نظریه ای که بنا بر آن علت شکست ساسانیان از عرب ها دلزدگی بخش قابل توجهی از ایرانیان از ادغام حکومت و دین در پایان دوره ساسانی بود. پس از انتشار گفت و گوی پیک فرهنگ با فرشته داوران بر روی وب سایت رادیو فردا، ۲۵ تن از کاربران در سه صفحه به این گفته ها واکنش نشان دادند. هم در حمایت و هم در انتقاد. نظر انتقاد کنندگان شبیه نتیجه گیری های آرتور کریستین سن بود و اکنون واکنش خانم داوران:
بعد از مصاحبه خوشبختانه آقایی به نام آقای رضا اخلاقی که من با ایشان آشنایی نداشتم ولی ایشان یک نقدی نوشته بود به کتاب خانم دکتر پروانه پورشریعتی به اسم The Rise and Fall of Sasanian Empire (ظهور و سقوط شاهنشاهی ساسانی) ایشان نقدشان را لطف کردند و برای من فرستادند. من متاسفانه این کتاب خانم پورشریعتی را که در سال ۲۰۰۴ چاپ شده، نخوانده بودم. چون من تزم در سال ۲۰۰۳ چاپ شد و این کتابی که الان درآمده در واقع همان تز دکترای من است. وقتی نگاه کردم دیدم مثل اینکه این مشکل حل شده است. چون این خانم تز دکترایشان در مورد سقوط ساسانیان است. ایشان هم به همین اشاره می کند که بله آقای کریستین سن گفته بود که به خاطر اینکه در زمان ساسانی مردم ایران تحت فشار بودند، اسلام را پذیرفتند. به آسانی پذیرفتند. ولی این خانم نشان داده اولاً همانطور که در تز من هم هست به آسانی نپذیرفتند و سالها طول کشید تا تمام ایران مسلمان شد. در ثانی علاوه بر مقاومت های خیلی مستقیم، مقاومت های غیر مستقیم کردند. آمدند که سعی کنند حکومت اسلامی را با تمدن ایرانی آشنایی بدهند. مهمتر ازهمه اینها اینست که بعد از اسلام توانستند اسلامی را برای خودشان درست کنند که این اسلام خیلی ایرانی شده. اسلام مختص ایران است. ما همه می پذیریم که شیعه خیلی از خصوصیات قبل از اسلام را دارد. مثلاً حضرت مهدی همان سوشیانت است که در دین زرتشتی در آخر زمان ظهور می کند و عدل می آورد و خیلی چیزهای دیگر که اتفاقاً در همین کتاب من هم هست که چه مواردی را دین شیعه از ادیان ایران قبل از اسلام گرفته.
- اگر بخواهید ساسانیان را مقایسه کنید با هخامنشیان، کدام سهل گیر تر بوده، رواداری دینی در آن بیشتر بوده؟
به یک اندازه بودند. اتفاقاً در زمان ساسانی ها، اشکانی ها هیچوقت قدرت شان را کاملاً از دست نمی دهند. بنابراین در شرق ایران اشکانی ها برای مدت طولانی حکومت های ملوک الطوایفی داشتند و خود حکومت مرکزی هم همیشه مجبور بوده با آنها کنار بیاید و با اشراف اشکانی. و همیشه دولت مرکزی دولت چند ملیتی... چون درست است که کارتیه ها ایرانی هستند ولی فارس نیستند. بنابراین همیشه مجبور بوده چند ملیتی و چند مذهبی و چند نژادی باشد. فقط می گویم این تصور متاسفانه همانطور تکرار می شود. هر کسی که راجع به شکست ایرانیان از اعراب صحبت می کند، می گوید علت اصلی اش این بود که مردم ایران زندگی بدی داشتند آن موقع و دین خیلی دیکتاتوری می کرد. ولی همه اینها در کتابهایی که بعداً نوشته شد، بعد از کریستین سن، آنها که تحقیق کردند واقعاً دیدند که اینطور نبوده است.
- به جز خانم پروانه پورشریعتی، که حرفی مشابه حرف شما می زند در رد گفته های قبلی آرتور کریستین سن، چه مورخین دیگر که قبل از شما آثارشان را نوشته اند، معتقدند که نظر شما و خانم پور شریعتی درست است؟
آقای نولی کتاب خیلی مهم Idea of Iran را نوشته، ایران شناس ایتالیایی است و نشان داده که اصلاً در زمان ساسانی ها برای مدت زیادی این شایعه وجود داشت که چندین شاه اواخر دوره ساسانی اصلاً به مسیحیت گرویدند و دین زرتشتی را واگذاشتند. این حرف مال ایشان و من نیست. ولی هر دوی این دو نفر آمدند روی این مسئله تحقیق کردند. می دانید فرق می کند. آدم حرفی را بزند که تکرار یک حرفی است که جایی شنیده و یا اینکه یک حرفی را بزند با شواهد تازه. و این دو کتاب، کتاب Idea of Iran و کتاب خانم پورشریعتی و با اجازه شما کتاب من شواهد تازه نشان می دهند که این حرف ها درست نیست.
- مبنای حرفهای کریستین سن چیست که شما ردش می کنید. یعنی باید یک اسنادی باشد که او بر مبنای آن نتیجه گیری کرده باشد و شما یا آن اسناد را خواندید و می گویید نباید به آن نتیجه می رسید یا اینکه اسناد دیگری دارید که اسناد او را رد می کند.
دومی است. یعنی ۶۰ سال بعد از کریستین سن اسناد دیگری به دست آمده که آن اسناد را رد کرده است.
- می شود نمونه هایش را بگویید چند تا؟
از سکه ها، کتیبه ها، شیشه هایی که بوده، چون او گفته بود که ایرانیان چون زرتشتی بودند و آتش مقدس بوده، نمی توانستند شیشه سازی داشته باشند ولی از آثاری که به دست آمده شیشه سازی در زمان ساسانیان از تمام آثار فلزی که آن هم نشان می دهد که ذوب فلزات می کردند و همه چیزهایی که کریستین سن می گوید نمی کردند، آنها ثابت شده که درست نبوده و آنها می کردند.
- توی این فاصله آیا کسانی هم بودند که تحقیقاتی کردند ولی حاصل تحقیقاتشان مطابق گفته های کریستین سن باشد یا بعد از او نزدیک به زمانی که شما پایان نامه تان را تمام کردید به نتیجه ای رسیده که شما رسیدید؟
متاسفانه کتبی که درباره زبان های باستانی نوشته می شود، باید کسانی بنویسند که بتوانند زبانهای باستانی را بخوانند. واقعاً باید محققان درجه یک باشند. هر کسی در این زمینه می آید کار بکند، باید یک عمر توی آن بگذارد که بتواند چیزهای جدید بگوید. من خودم برای تزم حرف جدیدی ندیده بودم تا نولی. خانم پورشریعتی هم کتابش در سال ۲۰۰۴ چاپ شد. ولی اینها تحقیقات اخیرتری هستند که نشان دادند دوران ساسانی هم حکومتی شبیه دوران هخامنشی و پارتیان یا اشکانی ها داشته است.