از خرداد تا خرداد (۶)، پایه‌های اجتماعی جنبش سبز، نقش جوانان

«تغییر» اولین واژه ای بود که بسیاری از جمعیت جوان زیر سی سال ایران را بر آن داشت تا در انتخابات ریاست جمهوری دهم شرکت کنند. همان هایی که سال پیشتر از آن، انتخابات را تحریم کرده بودند، این بار در نقش فعال مایشاء اجتماعی وارد عرصه انتخابات شدند و با فضای بازی که دولت محمود احمدی نژاد برای برگزاری انتخابات ایجاد کرده بود، جوانان خیابان های شهرهای بزرگ را برای مشق دموکراسی قرق کردند. به گونه ای که برای اولین بار به باور بسیاری می شد تکثر سیاسی را در جامعه ایران مشاهده کرد. دولت محمود احمدی نژاد در چهار سال پیش از آن کوشیده بود با به کارگرفتن نیروهای جوان در پست های کلیدی نظیر وزارتخانه و سازمان ها و اهدای وام های ازدواج و بیکاری به جوانان تحت عنوان صندوق مهر رضا چهره دولتی جوانگرا به خود بگیرد و از سویی با بردن طرح ناکام کاهش سن رای دهندگان به پانزده سال که با مخالفت مجلس شورای اسلامی مواجه شد، کوشید مشارکت اجتماعی آنها را در حمایت از خود بیشتر برانگیزد.

به هنگام انتخابات کفه ترازو به نفع کاندیداهای مخالف دولت سنگینی کرد و آنها با پیش کشیدن مباحثی چون آزادی های اجتماعی جوانان بر برخوردهای پلیسی با نسل نو خرده گرفتند.

Your browser doesn’t support HTML5

از خرداد تا خرداد (۶)، پایه‌های اجتماعی جنبش سبز، نقش جوانان



واژه تغییر که از سوی سه کاندیدای دیگر یعنی میرحسین موسوی، مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی و محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به عناوین گوناگون و در قالب تفکر شخصی یا حزبی آنها نمود پیدا می کرد، توانست جوانان بسیاری را وارد کمپین های انتخاباتی آنها کند. ولی به گفته امیرحسین اعتمادی از دانشجویان طیف لیبرال دانشگاه تهران و عضو ستاد شهروند آزاد مهدی کروبی اکثریت جوانان که خواستار تغییر بودند، در کمپین انتخاباتی میرحسین موسوی گرد آمدند.

آقای اعتماد می‌گوید: «گروهی بودند که به دنبال آزادی های اجتماعی بیشتری بودند. یعنی تو این گروه خیلی نگرش سیاسی نمی بینیم. آزادی سبک زندگی می خواستند. در محدوده سخت گیری هایی از نوع پوشش، مدل مو و رابطه با دوست پسر یا دوست دختر... دسته دیگری که این گروه شامل فعالان دانشجویی می شدند بیشتر و جوانهایی که سیاسی تر بودند در کنار آزادی های اجتماعی برایشان آزادی های سیاسی اهمیت بیشتری داشت. به طور خاص می توانیم به دانشجویان محروم از تحصیل اشاره کنیم. گروهی که فعالان دانشجویی بودند، آزادی بیان، تغییر قانون اساسی برایشان اهمیت بیشتری داشت و یک دسته سومی هم بودند که بیشتر مسائل اقتصادی برایشان مهمتر بود. یعنی طبقه ای که با یک دولت ناکارآمد در زمینه اقتصادی مواجه بودند و در مقابلش نامزدهای رقیب یکی از مهمترین شعارهایشان رفع این معض بیکاری و تورم بود.»

اما در ایرانی که تقریباً ۷۰ در صد جمعیت آن جوانان زیر سی سال هستند مسئله دیگری نیز می توانست بر حضور جوانانی که خواستار تغییرات در چارچوب انتخابات بودند، تاثیر بگذارد. آن هم در جایی که نسل گذشته برخلاف نسل نو انتخابات را از یک دیدگاه دوقطبی می دید: رقابت میان بد و بدتر.

این شکاف که از سال های ابتدای انقلاب روز به روز عمیق تر شده بود، در این انتخابات خود را به گونه دیگری نمایان ساخت و به گفته مرتضی حسین زاده، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو ادوار تحکیم وحدت بر ضرباهنگ انتخابات تاثیر گذاشت؛ «یک عامل مهم که باعث بروز این جریان شد، شکاف نسل است که حتی باعث شد شاید بگوییم که رهبران همراهی کنند با این خواسته ها و شاید بتوانند آنها هم به یک تعاملی برسند با نسل جدید.»

اما در همان روزهای منتهی به انتخابات، دیگر جوانان مخالف برنامه های دولت محمود احمدی نژاد صرفاً به تبلیغ برنامه های کاندیداهای مورد نظر خود نمی پرداختند. بلکه آشکارا دولت نهم را نفی می کردند و این انتخابات را راهی برای حذف کاندیدای رقیب عنوان می کردند.

کیانوش رمضانی، کاریکاتوریستی که بعد از این حوادث به فرانسه مهاجرت کرد، می گوید: «در واقع خواسته اولیه اینها رای دادن به موسوی بود برای برکناری و یا متوقف کردن محمود احمدی نژاد بود.»

انتخابات انجام می شود و برخلاف انتظار مخالفان دولت، نام محمود احمدی نژاد بار دیگر به عنوان رئیس جمهور ایران از صندوق خارج می شود. در شرایطی که دولت باید جشن پیروزی بگیرد به یک باره اعلام می شود که در پایتخت نیروهای نظامی و انتظامی مانوور اقتدار برگزار می کنند. تهران بنا بر روایت شاهدان عینی بامداد خود را در بهت و سکوت آغاز می کند.

امیرحسین اعتمادی از گروه دانشجویان لیبرال معتقد است که مسئله فقط در ابعاد سیاسی خلاصه نمی شد و می گوید: «فردای روز انتخابات یکهو این امید رنگ می بازد. یعنی می بینیم که همان جوانی که مسالمت آمیزترین روش ممکن یعنی صندوق رای را برای ایجاد تغییر انتخاب کرده، احساس می کند که به اعتمادش خیانت شده و اینجا غرورش است که جریحه دار می شود. این مهمترین موتور حرکت جنبش سبز بود.»

به بیان دیگر معترضان جوان که معتقد بودند رقیب آنها محمود احمدی نژاد در یک انتخابات مهندسی شده با تقلب گسترده به پیروزی رسیده است، موتور این اعتراضات را زیر لوای جنبش سبز روشن کرد.

مرتضی حسین زاده می گوید که نسل نو، خواسته های خود را با یک هشدار آغاز کرد. او می گوید: «اولین شعار این بود که موسوی موسوی سکوت کنی خائنی! یعنی با یک هشدار به خود آقای موسوی حتی شروع شد جریان. بعد از آن شعار موسوی موسوی رای ما را پس بگیر! حتی یکی از مراجع روحانی بعد از یک هفته گفت ما از مردم می خواهیم که دیگر نیایند. هزینه دارد و فلان... ولی زیاد توجهی به این گفته نشد. نسل جدید بقیه نسلها را با خود همراه کرد.»

رفته رفته با دامن گرفتن این اعتراضات بنا بر اسناد و مدارک تصویری که از آن روزها باقی مانده است، دولت محمود احمدی نژاد برای کنترل اوضاع میتینگ های سیاسی با حضور هوادارانش برگزار کرد و در آن با ادبیاتی تند صف حامیان خود را از منتقدان جدا کرد و در عین حال بالا بردن خشونت سیاسی هم در دستور کار دولت قرار گرفت.
نسل جوان ایرانی، نسل پیشرو و نسل سرکشی است. برخلاف ما محافظه کاری را بلد نیستند. برخلاف ما سازش را بلد نیستند. و همین ها بودند که ریشه های اولیه اعتراض را سامان دادند و تا این لحظه هم شاهدیم که دارند ادامه می دهند.

کیانوش رمضانی
کیانوش رمضانی که در میانه دهه سوم زندگی خود به سر می برد، معتقد است دولت محمود احمدی نژاد این بار با یک نسل متفاوت رو به رو بود و این مسئله بر روی موضع و موقعیت دولت دهم تاثیر گذاشته است؛ «نسل جوان ایرانی، نسل پیشرو و نسل سرکشی است. برخلاف ما محافظه کاری را بلد نیستند. برخلاف ما سازش را بلد نیستند. و همین ها بودند که ریشه های اولیه اعتراض را سامان دادند و تا این لحظه هم شاهدیم که دارند ادامه می دهند.»

به این ترتیب شعارها و حرکت های معترضان به نتایج انتخابات که تا روزهای اولیه مسالمت آمیز بود با بکار بردن انواع و اقسام روشهای خشن از سوی ماموران دولتی آهنگ تند و تیزتری به خود گرفت و آن طور که آقای رمضانی می گوید خود را در رفتار معترضان جوان نشان داد: «اولین دستاوردی که داشت این بود که ترس جوان ها ریخت. جوان ها به دلیل اینکه یک هدف مشترک و درد مشترک پیدا کردند، با همدیگر متحدتر شدند.»

جوانان این بار توانستند وجه تمایز بارزی را در اعتراضات خود به نمایش بگذارند. آنچه امیرحسین اعتمادی از گروه دانشجویان لیبرال از آن به عنوان «مدرن» بودن و «جوان» بودن این حرکت نام می برد و در این مورد می گوید: «مهمترین ویژگی این جنبش شبکه های اجتماعی بود که در دنیای مجازی مخصوصاً خودش را نشان می داد. یعنی به ویژه فیس بوک و تا حدی تویتر. بعد از انتخابات هم فیلم ها را دیدیم که در یوتیوب به سرعت پخش می شد. وقتی خبرنگارها اجازه نداشتند خبر بگیرند و گزارش بدهند و فیلم بگیرند، جوان های ایرانی هر جا که اتفاقی بوده فیلمش را گذاشته اند. یکی از بزرگترین تفاوتهایش با جنبش های اعتراضی قبلی که ما در تاریخ ایران داشتیم اینست که نمادها همه جوان هستند. شهدای این جنبش جوان بودند. ندا بود و سهراب بود. نزدیک به ۱۰۰ در صد کسانی که شهید شدند جوان هستند. کسانی که بازداشت شدند جوان اند. این خودش مهمترین نشانه ای است که این جنبش یک جنبش جوان است.»

در برابر همه اینها، دولت هم از ابزارهای تبلیغاتی خود برای خنثی کردن حرکت معترضان استفاده کرد. رادیو و تلویزیون دولتی در نبود مطبوعات مستقل و آزاد ابزار فشار سیاسی بر معترضان را فراهم کردند.

فاطمه، یک دانشجوی هوادار محمود احمدی نژاد که در لرستان و رشته اقتصاد تحصیل می کند، معتقد است که با اقدام های صورت گرفته ماهیت معترضان روشن شده است. او می گوید: «اولاً پشت این قضیه انگلیس است. یک چیز مشخص و واضحی است. از همین چهره های انقلابی خودمان... اینها خیلی می توانند تاثیر داشته باشند. چون خیلی ها شاید چهره اینها را هنوز ماهیت واقعی شان را شاید واقعاً نشاختند. همین طور که طلحه و زبیر را هنوز خیلی ها نتوانستند بشناسند.»
یکی از بزرگترین تفاوت های این جنبش با جنبش های اعتراضی قبلی که ما در تاریخ ایران داشتیم اینست که نمادها همه جوان هستند. شهدای این جنبش جوان بودند. ندا بود و سهراب...

امیرحسین اعتمادی
از این رو نگاه بدبینانه به حرکت جوانان معترض از سوی جوانان حامی دولت تقویت این بینش از سوی رسانه های دولتی، راه گفت و گو میان معترضان و نیروهای دولتی را مسدود کرده است.

چنانکه مرتضی حسین زاده از ادوار تحکیم وحدت معتقد است دولت در ایران زاییده یک تفکر فردمحور است و این مسئله امکان برآورده کردن خواسته های جمعی جوانان را سلب می کند. آقای حسین زاده می گوید: «گروه ها و سازمان های مشخصی وجود ندارد و اگر هست خیلی محدود می شود و خیلی مورد هجوم قرار می گیرد یا اعضایش بازداشت می شوند. نبابراین نمی شود زیاد اینها را کانالیزه کرد. متاسفانه وقتی این راه ها مسدود می شود، همه چیز می شود. همه یا هیچ. یا باید در تقابل با کل سیستم بایستند یا اینکه گوشه نشینی و سکوت و کناره گیری اختیار کنند.»

با این وجود جوانان معترض شعارزدگی را عامل بی اعتمادی خود به عملکرد دولت محمود احمدی نژاد عنوان می کنند. اما در عین حال دولتی ها و جوان های حامی آنها معتقدند که بعد از انتخابات سال گذشته و رویدادهای پس از آن از میزان محبوبیت کاندیداهای معترض در میان جوانان کاسته شده است.

به گفته فاطمه دانشجوی حامی دولت محمود احمدی نژاد این مسئله بر روی نگرش جوانان به عملکرد میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات تاثیرگذار بوده است؛ «جوان ها اتفاقاً در داخل جنبش سبز شرکت کردند و من خودم چون با آنها برخورد دارم هنوز هم راجع به آن صحبت می شود خیلی هایشان واقعاً ناآگاهانه و نمی دانستند [چرا] وارد این ماجرا شدند. انصافاً چون واقعاً جوان ها ناآگاهانه بودند خیلی هم چیز نبود... بیشتر از رده های بالاتر است... مثلاً اگر خودشان باشند من فکر می کنم خیلی تاثیری نداشته باشد.»

از آن سو برای کیانوش رمضانی کاریکاتوریست مقیم فرانسه که در زمان انتخابات در ایران حضور داشته حوادث رنگ و بوی دیگری دارد؛ «علی رغم اینکه تعدادی به هر حال به احمدی نژاد رای داده بودند در انتخابات بعد از این اعتراضها و کشته ها و جنایاتی که انجام شد، آنها هم متمایل شدند به سمت شیبی که اسمش را گذاشتند جنبش سبز. یعنی طرفداران احمدی نژاد هم در طیف جوان جامعه دچار ریزش شدند.»

اعتراضات معترضان به نتایج انتخابات که با دستگیری گسترده جوانان فعال در عرصه های مدنی، شکنجه و گاه کشتار آنها همراه بود، موج گسترده مهاجرت از ایران را آغاز کرد. این دومین باری بود در تاریخ انقلاب اسلامی ایران که ایرانیان جای دیگری را برای زندگی انتخاب می کردند.

بازهم نزد کیانوش رمضانی برمی گردیم. او اکنون یکی از همین ایرانیان است. آقای رمضانی به تاثیرات مثبت و منفی این مهاجرت اشاره می کند: «به دلیل اینکه در داخل کشور نمی شد حرف زد و ابزار اطلاع رسانی فراهم نبود، اینها به دلیل اینکه در این شهر برایشان آزادی بیان فراهم است تا حدی توانستند به رسالت خود بپردازند. اما فراموش نکنیم که پدیده منفی هم این کار قطعاً داشته و آنهم به نوعی ایجاد جو ناامیدی و جو نگرانی و ناراحتی در داخل کشور است.»

چهره جوان اعتراضات معترضان به نتایج انتخابات تنها در آنچه گفته شد خلاصه نمی شود. یکی دیگر از این نمودها را می توان در ترانه ها و موسیقی هایی دید که قبل و بعد از انتخابات ساخته شدند و یک پای تمام این آثار جوانان ایرانی بودند که این لحظه ها را برای نسل های بعد ثبت کردند.