از خرداد تا خرداد (۱۰): قتل ندا آقاسلطان و دیگر معترضان؛ تشدید خشونت سیاسی

یکی از معترضان با عکسی از ندا

سی ام خردادماه مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت با انتشار بیانیه ای نوشت: به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رای مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات تنها حق رایشان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر کهریزک و سایز بازداشتگاه های غیرقانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد. که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟

Your browser doesn’t support HTML5

از خرداد تا خرداد (۱۰): قتل ندا آقاسلطان و دیگر معترضان؛ تشدید خشونت سیاسی



بیست و نهم خردادماه. آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران یک هفته بعد از اعلام نتایج انتخابات در برابر اعتراض های معترضان به نتایج انتخابات واکنش نشان داد. واکنشی که به اعتقاد مخالفان دولت آشکارا به نیروهای دولتی مجوز می داد تا با خشونتی هرچه تمامتر معترضان را به خانه هایشان باز گردانند. اما معترضان سی ام خرداد هم به خیابان آمدند.

روزی که درگیری ها به اوج خود رسید و نهایتاً صدای پراکنده تیرها این سو و آن سو شنیده شد و ناگهان خبرهای متعددی درباره کشتار معترضان توسط نیروهای دولتی، فضای مجازی وب‌سایت ها را پر کرد. در این میان نام یک دختر و تصویر او از طریق اینترنت بر روی صفحه تلویزیون های دنیا قرار گرفت: ندا آقاسلطان.

اما خشونت طلبان چه کسانی بودند؟ برخلاف تصاویری که نشان از حضور نیروهای لباس شخصی مجهز به تجهیزات نظامی، یونیفورم پوش انتظامی می دهد، هواداران محمود احمدی نژاد معتقدند که در این جریان معترضان حمله می کردند و نیروهای دولتی به دفاع از خود مشغول بودند.

فاطمه، از طرفداران محمود احمدی نژاد به رادیو فردا می گوید: «من خودم شخصاً داخل همین برنامه ها، اغتشاش ها و اینها بودم و می دیدم که همچین برخوردی صورت نمی گیرد که بخواهند با گلوله طرف آنور... اصلاً همچین چیزی نبوده. شاید از آنطرف... من خودم دیدم به یک خانمی از این طرف چون صرفاً چادر و مقنعه سرش بود، حمله شد. ولی من ندیدم از این سمت (نیروهای امنیتی) به آن ورحمله صورت بگیرد...»

در نگاه مخالفان دولت، محمود احمدی نژاد از مدت ها پیش با حاکم کردن گفتمان یک طرفه یا به تعبیری خشونت سرد با مخالفانش زمینه حوادث پس از انتخابات را فراهم کرده بود.

به اعتقاد سعید پیوندی، جامعه شناس مقیم فرانسه این مسئله به تلقی دولت از حکومت و قائل شدن مشروعیت سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیک برای خویش باز می گشت. ترکیبی که راهی جز خشونت پیش روی دولت قرار نداد.

آقای پیوندی می گوید: «بسیاری از مسئولان کشور وقتی صحبت می کردند از شکست نامزد مورد حمایت شان یعنی آقای احمدی نژاد، این گونه برخورد می کردند که گویا بقیه اگر پیروز شوند، این یک انقلاب نرم است و این خواست امپریالیسم است و یا خواست قدرت های خارجی است و هنوز هم این ادامه دارد و به این ترتیب این طوری گفته می شود که گویا حیات و آینده این نظام فقط به موفقیت آقای احمدی نژاد بستگی داشت و در چنین شرایطی درواقع برای آنها هیچ راهی جز خشونت و برخورد با مردمی که خواهان تغییر در ایران بودند، باقی نمی ماند.»

کسی که گفته می شود ضارب ندا آقا سلطان است.

کشته شدن عده ای از معترضان که همچنان تعداد و نام آنها دقیقاً از سوی هیچ یک از نهادهای رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام نشده، فضای اعتراضی جامعه را دگرگون کرد. این موضوع با کشته شدن ندا آقاسلطان به اوج خود رسید. تصاویر او در ایران و سرتاسر جهان سر دست معترضان قرار گرفت و او کم کم نقش سمبلیکی برای اعتراضات پیدا کرد. آنهم در شرایطی که حکومت به گفته جامعه شناسان از همه اشکال خشونت در برابر معترضان استفاده می کرد.

به اعتقاد مصطفی اقلیما، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، پس از وقوع خشونت های دولتی جامعه ایران به دو گروه تقسیم شد. مسئله ای که جامعه شناسان ایران از آن به عنوان مجروحیت وجدان جامعه یاد می کنند و آقای اقلیما آثار مخرب آن را در این چارچوب قرار می دهد: «معمولاً وقتی این حالت پیش می آید اعتماد و اعتقاد مردم نسبت به آن افراد و آن سیستم ها و دستگاه ها از بین می رود. برای برگشتن به یک چنین اعتمادی دیگر نمی توانید سریعاً برگردید. یعنی ما یک اعتمادی در کشور درست کردیم، با یک چنین حرکتی ده سال اعتماد مردم نسبت به آن سیستم و حکومت و دستگاهها از بین می رود.»

با افزوده شدن به تعداد نام کشته شدگان، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان دولت، کمیته مشترکی را برای پیگیری حقوق بازداشت شدگان و آسیب دیدگان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری تشکیل دادند. این کمیته در مدت کوتاه فعالیتش لیستی ۷۲ نفری را منتشر کرد که پس از آن با دستگیری اعضای کمیته و پلمپ آن توسط نیروهای دولتی از ادامه کار بازماند.

مخالفان کمیته مشترک، آقایان کروبی و موسوی را به پروژه به گفته آنها «شهیدسازی» متهم کردند.

دامنه شهرت ندا و روایت های گوناگون شاهدان عینی درباره مرگ او همراه با انتشار نام یک عضو بسیج با نام «عباس کارگر جاوید» در اینترنت به عنوان قاتل ندا موجب شد که دو فیلم هم از سوی طیف های هوادار دولت در این رابطه ساخته شود که فیلم دوم از ساختار حرفه ای تری در بیان و روایت ماجرا برخوردار بود و سازنده تلاش کرده بود با در نظر گرفتن ابعاد پلیسی ماجرا، بی طرفی خود را حفظ کند. فارغ از اینکه در جامعه خشونت های دولتی تاثیرات دیگری گذاشته بود و معترضان برای ندا جایگاه اجتماعی دیگری تعریف کرده بودند.

به اعتقاد سعید پیوندی زمینه های اجتماعی ندا آقاسلطان را در این موقعیت قرار داد.

او می گوید: «این جنبش زنانه ترین جنبش همه تاریخ ایران بود. این حالت نمادین ندا یک مقدار بر می گردد به مشارکت فعال زنان در جنبش و در صف اول بودنشان و شجاعت بی نظیری که از خودشان نشان دادند. دومش هم جوانها. یعنی ندا هم نماد زنان ایران بود و هم نماد یک نسلی از جوانان ایران که به طور کامل توی این نظام تربیت شده بودند و از طریق نظام خیلی ایدئولوژیک و تبلیغاتی ولی علیه ایدئولوژی همین نظام شورش کرده بودند. این جنبش به خاطر نقشی که ارتباطات مجازی بازی کرده بودند... یعنی ارتباطات مجازی باعث شده بودند که صحنه قتل ندا که یک صحنه بسیار تراژیک بود و هر وجدان آزادی را در دنیا تکان می داد، در عرض چند دقیقه و چند ساعت در همه دنیا پخش شود.»

در کنار نام ندا آقاسلطان، نام های دیگری هم نشستند که بیشتر آنها جوانان کم سن و سالی بودند که معتقد بودند که رای آنها از سوی دولت مستقر نادیده گرفته شده است: سهراب اعرابی، امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی که برخی از آنها در جریان بازداشت بر اثر شدت جراحات حاصله از ضرب و شتم جان باختند.

سهراب (در عکس همراه مادرش) یکی دیگر از نمادهای جنبش سبز

مصطفی اقلیما می گوید پس از انتشار تصاویر کشته شدگان و درج اخباری درباره نحوه کشته شدن آنها، به بنیان های اجتماعی جامعه جوان ایران ضربه وارد شد: «این جوان های ما یک اعتماد و اطمینانی داشتند و فکر می کردند که اگر راه بروند یکی منطق را می پذیرد. حالا ممکن است در این شلوغی ها یک عده شلوغ کردند. اما یک عده که واقعاً اکثریت بودند و هیچ کاری نکردند، این وسط آسیب دیدند. یعنی ما اعتقادات یک سری جوانها را از بین بردیم. افراد به هم بدبین می شوند و این بدبینی باعث می شود که من اصلاً هدف، امید آینده ام را از دست بدهم. می گویم برای چه کار می کنم، به چه درد می خورد؟ باعث می شود جامعه رشد و توسعه اش از بین برود. الان در جامعه ما چنین حالتی پیش آمده است.»

جدا از جنبه منفی تاثیر خشونت های سیاسی پس از انتخابات بر وجدان جمعی بخشی از جامعه که خود را در اردوگاه معترضان به نتایج انتخابات می دیدند حاصل دیگر آن تغییر طرز تفکر اجتماعی بود.

مسئله ای که به اعتقاد سعید پیوندی سمت و سوی حرکت های اعتراضی را تغییر داد: «خیلی سریع شعارهای بعد از سرکوب اولیه به طرف مسائل خیلی تندتر و رادیکال تر رفتند، برای اینکه در ذهنیت مردم یک تغییر اساسی ایجاد شده بود و اعمال خشونت فقط باعث شد که مردم به یک شکل عریان تری به مشکلات جامعه ایران پی ببرند و شاید رادیکال شدن تفکر مردم و خواست مردم هم نتیجه این خشونت بود.»

در چنین فضایی که به تعبیر یک دانشجوی فارغ التحصیل رشته جامعه شناسی موقعیت «مه-جنگ» بر جامعه حاکم است و داده ها کافی نیست، دولت به ظاهر اشتیاقی برای مصالحه و گفت و گو با مخالفان و معترضان ندارد. بنابراین شاید طرح این پرسش کمی دیر باشد اما پاسخ دادن به آن لازم و ضروری است. چه مسئله ای می توانست از بروز این خشونت ها جلوگیری کند؟

مصطفی اقلیما می گوید: اگر مشاورین خوبی در دستگاه های مختلف بودند، خاطر جمع باشید هیچ وقت چنین مسائلی درست نمی شد. چون مسائل جامعه را می شناختند، فرهنگ جامعه را می شناختند، خواست مردم را می دیدند. مسائل خیلی عادی را به بد نمی گرفتیم.

تصاویر متعددی که شهروندان معترض از این اعتراض ها ثبت و ضبط کردند، کم کم تمام رسانه های دنیا را تحت تاثیر حوادث ایران قرار داد.

برخورد نیروهای دولتی با معترضان و تصاویر کشته شدگان به اعتقاد سعید پیوندی کشف دوباره ایران را به دنبال داشت و تصور عمومی از دولت احمدی نژاد را در دنیا و به ویژه

یک سال از این وقایع خشونت بار می گذرد. هنوز سرنوشت پرونده قربانیان خشونت های سیاسی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران روشن نشده است.

در بین کشورهای منطقه خاورمیانه تغییر داد؛ آقای پیوندی می گوید: «جمهوری اسلامی ایران به خاطر شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی از نوعی محبوبیت در کشورهای منطقه برخوردار بود. به خصوص آقای احمدی نژاد به خاطر نوع شعارهایی که مطرح می کند، از یک نوع محبوبیت واقعی برخوردار بود. ولی جنبشی که در ایران به وجود آمد، باعث شد که اینها به طور عریان ببینند حکومتی که به اسرائیل اعتراض می کند برای اینکه فلسطینی ها را آزار می دهد یا می کشد یا حقوق شان را رعایت نمی کند، در مورد مردم خودش با این بی رحمی عمل می کند. کشته شدن جوان ها در خیابان، داستان زندان کهریزک و همه فجایع دیگری که اتفاق افتادند افکار عمومی مسلمانان را به شدت تکان دادند.»

یک سال از این وقایع خشونت بار می گذرد. هنوز سرنوشت پرونده قربانیان خشونت های سیاسی انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران روشن نشده است.

پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی یکی از این قربانیان می گوید که قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران با به گفته او «استانداردی دوگانه» تاکنون درباره این حوادث برخورد کرده است. خانم فهیمی به رادیو فردا می گوید: «خیلی از کسانی که واقعاً بیگناه بودند، بالای دار رفتند. خیلی از جوان های ما در زندان اند. این دوگانه برخورد کردن است. یک سال است قاتل بچه های ما در خیابان ها دارند راه می روند. کسی اینها را نمی گیرد. چرا؟ معلوم است اینها چه کسانی هستند.»

با این وجود جامعه همچنان منتظر پاسخی حقوقی و مستدل به این خشونت های سیاسی است. خشونت هایی که شهروندان آن را با موبایل های خود ثبت کردند و هنرمندان به یاد قربانیانش از جمله ندا آقا سلطان ترانه خواندند.