۲۹ اسفند یکی از مهم ترین مناسبت های تاریخی ایران زمین است. در این روز با تلاش های دکتر محمد مصدق نفت در ایران ملی شد.
مسائل داخلی ایران و نیز دخالت های کشورهای غربی سبب شده بود تا از چندی پیش از ملی شدن صنعت نفت جنبشی در ایران آغاز گردد. از جمله دکتر مصدق در راس این جنبش قرار داشت. با تلاش های فراوان در روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده ای دایر بر ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید و چند روزی بعد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹ هم مجلس سنا مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید کرد. و بالاخره روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت ایران در تاریخ ایران زمین ثبت شد. محمد مصدق خود اندکی بعد بهای تلاش هایش را با برکناری از قدرت و تبعید پرداخت.
تقی رحمانی نویسنده، روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی به رادیو فردا می گوید: پروژه دکتر مصدق بر دو اصل استوار بود، يکی ملی کردن نفت يا خرج عايدات نفت برای ملت ايران و دوم انتخابات آزاد، يعنی حاکميت ملی.
ولی چون انتخابات آزاد با کودتا شکست خورد، درحقيقت نفت پروسه دولتی شدن پيمود يعنی ما نفت را از خارجی ها گرفتيم و يک مرحله انتقال لازم داشت که اين مرحله صورت نگرفت و نفت دولتی شد، بعد از انقلاب هم اين وضعيت تغيير پيدا نکرد و اين امر خود به خود يک ويژگی خاص ايجاد کرد.
امروز بعضی از صاحب نظران به دکتر مصدق هم در اين زمينه انتقاد می کنند اما دکتر مصدق پروژه دومی هم در نظر داشت و آن انتخابات آزاد بود. ما هنوز در مورد انتخابات آزاد مشکل داريم و به حاکميت ملی به مفهوم حاکميت فراگير برای همه ايران نرسيده ايم.
شما آرمان دکتر مصدق را به دو دسته تقسيم می کنيد، ملی شدن نفت و برقراری يک نظام دموکراتيک سياسی در ايران؟
دکتر مصدق اصلاً با اين دو شعار به صحنه آمد، خرج عايدات نفت برای ملت ايران و برگزاری انتخابات آزاد و اين دو مسئله از هم جدانشدنی است. از اين زاويه دولت ملی در کشور ما بسيار قابل مناقشه است، به خاطر همين درآمد هنگفت نفتی که دست حاکمان می افتد.
با توجه به اين که فقط آزاد شدن نفت از دست بيگانه نيست که نفت را در يک کشور ملی می کند، به نظر شما پارادوکس ملی شدن نفت در ايران همچنان برقرار است؟
آزاد شدن نفت از دست بيگانه يک مرحله لازم است اما کافی نيست. بعد از طی مرحله لازم بايد مکانيسم هايی ايجاد شود که سيستم هايی غير از قوه مجريه تصميم گيرنده برای خرج اين درآمد باشد.
حتی در کشورهايی که دموکراسی وجود دارد اگر نفت به دست قوه مجريه بيفتد در عمل به يک نوع حامی پروری و حمايت از اقشار خاص منتهی می شود. امروز می بينيم کشوری که بايد به طرف توليد برود به طرف هدفمند کردن يارانه ها می رود، يعنی به دست قوه مجريه پولی می دهد که آن را به نيروهای خاصی اعطا کند. اين مسئله خود به خود چرخه دموکراسی را غيرممکن می کند چون درآمد رانتی، درآمدی است که خودش مزيد بر علت می شود و به اصلاح گل بود به سبزه نيز آراسته شد.
آقای رحمانی! با توجه به نظر شما در مورد دو گانه بودن اهداف ملی شدن نفت و برآورده نشدن يکی از اصول آن، می توان نتيجه گرفت آن چه در ۲۹ اسفندماه اتفاق افتاد و در ايران به نام روز «ملی شدن صنعت نفت» ثبت شد، عاملی شد تا دولت های نفتی و غيردموکراتيک در تمام دوره ها قدرت بيشتری برای اهداف غيردموکراتيک خود پيدا کنند؟
اولاً در اين که گرفتن نفت از بيگانه کار درستی بوده هيچ بحثی نيست، ولی اين اقدام لازم به يک اقدام کافی نياز داشت. حتی در کشورهای که دارای دموکراسی ظاهری هستند، پول نفت باعث شده يک سيکل معيوبی داشته باشند و به رشد مناسب و توسعه اقتصادی نرسند، حتی ايدئولوژی ها و عقايد هم در اين کشورهای کارساز نيستند.
اگر به عنوان مثال ونزوئلا، الجزاير، ايران و تا حدودی اندونزی را در نظر بگيريد، می بينيد پول نفت باعث شده ويژگی های خاصی به اين حکومت ها ببخشد از جمله قدرتمندی قوه مجريه بر قوه مقننه، ناميزان شدن رشد صنعت که به توسعه ضربه می زند، عقب ماندگی بخش کشاورزی، رشد نامتوازن بخش های خدماتی که به مصرف وابسته است و بلندپروازهای سياسی بدون پشتوانه اين دولت ها.
نيت دکتر مصدق و نيروهای ملی، مذهبی و آزاديخواه چنين نبود. آنها می خواستند پول نفت را به درستی خرج توسعه کشور کنند، ولی وقتی پول نفت دست قوه مجريه است و آن هم به انتخابات صوری نيازمند است، حتی موقع برگزاری انتخابات با اين پول اعمال دخالت می کند. به عنوان مثال کدام يک از کارخانجات ما در کشور سود داشتند که سال گذشته اين همه سود سهام داده شد، آن هم نزديک انتخابات.
آقای رحمانی! شما فکر می کنيد محقق نشدن اصول اصلی ملی شدن نفت در ايران را بايد در کجا جست وجو کرد، در بافت فرهنگی جامعه ايران که در آن زمان نتوانست آن سطح از توسعه يافتگی سياسی را محقق کند يا در اشتباهات دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی شدن نفت يا عوامل حاشيه ای اجتماعی و خرده فرهنگ هايی که در سرنوشت سياسی کشور تاثير می گذارند؟
اين مسئله در دوره های مختلف فرق می کرد. در دوره دکتر مصدق به طور مشخص اختلاف و خودخواهی رهبران و برخی از اعمال قابل انتقاد دکتر مصدق و دست استعمار خارجی باعث اين امر شد. در دوره های مختلف گاه عوامل فرهنگی و مذهبی و گاه عوامل سياسی مانع شده اند.
تا زمانی که نتوان بر دولت نظارت کرد و عايدات نفت را از قدرت دولت تفکيک کرد- دولت به معنی حکومت حاکمان نه به معنی سازمان اداری و لشگری- ما نمی توانيم به دموکراسی دست يابيم.
مسائل داخلی ایران و نیز دخالت های کشورهای غربی سبب شده بود تا از چندی پیش از ملی شدن صنعت نفت جنبشی در ایران آغاز گردد. از جمله دکتر مصدق در راس این جنبش قرار داشت. با تلاش های فراوان در روز ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحده ای دایر بر ملی شدن صنعت نفت ایران به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید و چند روزی بعد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹ هم مجلس سنا مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید کرد. و بالاخره روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به عنوان روز ملی شدن صنعت نفت ایران در تاریخ ایران زمین ثبت شد. محمد مصدق خود اندکی بعد بهای تلاش هایش را با برکناری از قدرت و تبعید پرداخت.
تقی رحمانی نویسنده، روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی به رادیو فردا می گوید: پروژه دکتر مصدق بر دو اصل استوار بود، يکی ملی کردن نفت يا خرج عايدات نفت برای ملت ايران و دوم انتخابات آزاد، يعنی حاکميت ملی.
بیشتر بخوانید:
امروز بعضی از صاحب نظران به دکتر مصدق هم در اين زمينه انتقاد می کنند اما دکتر مصدق پروژه دومی هم در نظر داشت و آن انتخابات آزاد بود. ما هنوز در مورد انتخابات آزاد مشکل داريم و به حاکميت ملی به مفهوم حاکميت فراگير برای همه ايران نرسيده ايم.
شما آرمان دکتر مصدق را به دو دسته تقسيم می کنيد، ملی شدن نفت و برقراری يک نظام دموکراتيک سياسی در ايران؟
دکتر مصدق اصلاً با اين دو شعار به صحنه آمد، خرج عايدات نفت برای ملت ايران و برگزاری انتخابات آزاد و اين دو مسئله از هم جدانشدنی است. از اين زاويه دولت ملی در کشور ما بسيار قابل مناقشه است، به خاطر همين درآمد هنگفت نفتی که دست حاکمان می افتد.
با توجه به اين که فقط آزاد شدن نفت از دست بيگانه نيست که نفت را در يک کشور ملی می کند، به نظر شما پارادوکس ملی شدن نفت در ايران همچنان برقرار است؟
آزاد شدن نفت از دست بيگانه يک مرحله لازم است اما کافی نيست. بعد از طی مرحله لازم بايد مکانيسم هايی ايجاد شود که سيستم هايی غير از قوه مجريه تصميم گيرنده برای خرج اين درآمد باشد.
حتی در کشورهايی که دموکراسی وجود دارد اگر نفت به دست قوه مجريه بيفتد در عمل به يک نوع حامی پروری و حمايت از اقشار خاص منتهی می شود. امروز می بينيم کشوری که بايد به طرف توليد برود به طرف هدفمند کردن يارانه ها می رود، يعنی به دست قوه مجريه پولی می دهد که آن را به نيروهای خاصی اعطا کند. اين مسئله خود به خود چرخه دموکراسی را غيرممکن می کند چون درآمد رانتی، درآمدی است که خودش مزيد بر علت می شود و به اصلاح گل بود به سبزه نيز آراسته شد.
آقای رحمانی! با توجه به نظر شما در مورد دو گانه بودن اهداف ملی شدن نفت و برآورده نشدن يکی از اصول آن، می توان نتيجه گرفت آن چه در ۲۹ اسفندماه اتفاق افتاد و در ايران به نام روز «ملی شدن صنعت نفت» ثبت شد، عاملی شد تا دولت های نفتی و غيردموکراتيک در تمام دوره ها قدرت بيشتری برای اهداف غيردموکراتيک خود پيدا کنند؟
اولاً در اين که گرفتن نفت از بيگانه کار درستی بوده هيچ بحثی نيست، ولی اين اقدام لازم به يک اقدام کافی نياز داشت. حتی در کشورهای که دارای دموکراسی ظاهری هستند، پول نفت باعث شده يک سيکل معيوبی داشته باشند و به رشد مناسب و توسعه اقتصادی نرسند، حتی ايدئولوژی ها و عقايد هم در اين کشورهای کارساز نيستند.
اگر به عنوان مثال ونزوئلا، الجزاير، ايران و تا حدودی اندونزی را در نظر بگيريد، می بينيد پول نفت باعث شده ويژگی های خاصی به اين حکومت ها ببخشد از جمله قدرتمندی قوه مجريه بر قوه مقننه، ناميزان شدن رشد صنعت که به توسعه ضربه می زند، عقب ماندگی بخش کشاورزی، رشد نامتوازن بخش های خدماتی که به مصرف وابسته است و بلندپروازهای سياسی بدون پشتوانه اين دولت ها.
نيت دکتر مصدق و نيروهای ملی، مذهبی و آزاديخواه چنين نبود. آنها می خواستند پول نفت را به درستی خرج توسعه کشور کنند، ولی وقتی پول نفت دست قوه مجريه است و آن هم به انتخابات صوری نيازمند است، حتی موقع برگزاری انتخابات با اين پول اعمال دخالت می کند. به عنوان مثال کدام يک از کارخانجات ما در کشور سود داشتند که سال گذشته اين همه سود سهام داده شد، آن هم نزديک انتخابات.
آقای رحمانی! شما فکر می کنيد محقق نشدن اصول اصلی ملی شدن نفت در ايران را بايد در کجا جست وجو کرد، در بافت فرهنگی جامعه ايران که در آن زمان نتوانست آن سطح از توسعه يافتگی سياسی را محقق کند يا در اشتباهات دکتر مصدق به عنوان رهبر ملی شدن نفت يا عوامل حاشيه ای اجتماعی و خرده فرهنگ هايی که در سرنوشت سياسی کشور تاثير می گذارند؟
اين مسئله در دوره های مختلف فرق می کرد. در دوره دکتر مصدق به طور مشخص اختلاف و خودخواهی رهبران و برخی از اعمال قابل انتقاد دکتر مصدق و دست استعمار خارجی باعث اين امر شد. در دوره های مختلف گاه عوامل فرهنگی و مذهبی و گاه عوامل سياسی مانع شده اند.
تا زمانی که نتوان بر دولت نظارت کرد و عايدات نفت را از قدرت دولت تفکيک کرد- دولت به معنی حکومت حاکمان نه به معنی سازمان اداری و لشگری- ما نمی توانيم به دموکراسی دست يابيم.