عبدالکریم سروش با انتشار یادداشتی این بار به میرحسین موسوی در مورد ماجراهای انقلاب فرهنگی در سالهای اولیه پس از انقلاب در ایران، پاسخ داد.
وی پیش از این و در واکنش به سخنان محمود دولت آبادی، نویسنده ایرانی، در زمینه نقش خود در «انقلاب فرهنگی» یادداشتی منتشر کرده بود که گروهی به یادداشت و لحن آن انتتقاد کردند.
سروش در پاسخ خود به دولت آبادی از میرحسین موسوی نیز نام برد و به نقش او در «انقلاب فرهنگی» اشاره کرد. اما اندکی بعد این نامزد انتخابات ریاست جمهوری نیز در یکی از سخنرانیهای خود در پاسخ به پرسش دانشجویی گفت که «در آن هنگام نخست وزیر نبودم و نقشی در انقلاب فرهنگی نداشتم.»
چند روز پس از این واکنش، یک بار دیگر سروش در یادداشتی که روزنامه اعتماد ملی در شماره روز دوشنبه خود منتشر کرده موسوی را به «کتمان حقیقت» متهم کرده است.
سروش می نویسد: «قصه انقلاب فرهنگی قصه عبرت آموزی است. بعضی از رسانهها و دستگاههای حکومتی، سالها است که برای فرو کوفتن یکی از ناقدان و ناراضیان، یعنی سروش، ماجرای انقلاب فرهنگی را چنان ننگین وسنگین ودروغین کردهاند وجمعی بیخبر را چنان بازی دادهاند (کینهتوزان به جای خود) که اکنون این طناب برگردن خودشان پیچیده است. بهطوری که پیروان خط امام هم از آن برائت میجویند و شرمسارانه نقش خود را درآن انکار میکنند و از اطلاعرسانی درست سر میپیچند.»
وی با اشاره به واکنش موسوی در پاسخ به پرسش دانشجویی که از نقش نخست وزیر سابق ایران پرسیده بود، نوشته است: «پاسخ به آن دانشجو، درحقیقت پاسخ به عبدالکریم سروش بود که درجواب دروغها و توهینها و تمسخرهای یک نویسنده درمحفل حامیان مهندس موسوی، انگشت برنقش مهم میرحسین موسوی درستاد انقلاب فرهنگی نهاده بود و از وی خواسته بود تا این راز ساده را فاش کند و اطلاع درست و دقیق در اختیار پرسشگران قرار دهد. سروش حتی از گواهان این امر یعنی علی شریعتمداری، محمد خاتمی، احمد احمدی، صادق واعظزاده و رضا عارف نام برده بود که در دفتر نخستوزیر حاضر میشدند و در جلسات مکرر ستاد انقلاب فرهنگی به ریاست میرحسین موسوی شرکت میکردند. »
سروش با ذکر این جمله که «آقای موسوی اما به جای گفتن این حقیقت ساده، راه ناصوابی را برگزید» آورده است:«آقای موسوی شما که همه افتخارتان پیروی از امام است، چرا؟ شما که خود منصوب امام بودید و به فرمان او بر صدر جلسات مینشستید چرا خبر درست و دقیقی از آن نمیدهید؟ آیا فردا هم اگر به کرسی ریاستجمهوری بنشینید، همینطور «حق دانستن» مردم را محترم میشمارید؟»
وی افزود: «گفتهاید شما در انقلاب فرهنگی نقشی نداشتید، که اینطور؛ ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیز دیگر میگوید: اعضای شورا به شدت از وضع ناآرام دانشگاهها ناراضی بودند. هاشمیرفسنجانی گفت:«از طریق حضور تعدادی بچه مسلمان در تهران میتوان جلو شلوغی دانشگاه را گرفت... از خشونت نمیترسیم. امروز شروع شود بهتر از سه ماه دیگر است.» مهندس میرحسین موسوی تنها کسی بود که «از ضرورت انقلاب فرهنگی ار طریق حضور تودهها در دانشگاه سخن گفت». و چنین بود که دانشجویان اینجا و آنجا ستادهایی تشکیل دادند و مشغول «انقلاب فرهنگی» شدند؛ یا به تعبیر میهمان مودب شما:«تقلید مضحک شناعت وسخافت.»
سروش در ادامه خطاب به موسوی نوشت: «من میدانم که حامیان شما، ازجمله آقای مسجدجامعی، درتشکیل آن جلسه و دعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی واخلاقی بزرگی مرتکب شدند و «جای خالی دروغ» را پر کردند و پویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند. اما شستن آن رنگ با رنگ دیگر میسر نیست. ازشما انتظار بزرگمنشی بیشتری میرفت. یکی اینکه آن گفتار و کردار زشت را نکوهش و سرزنش کنید و دوم اینکه شجاعانه از اقدام امامی که افتخار پیروی او را دارید [...] و نیز از نقش خود در انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی بیشرمندگی دفاع نمایید و چون یک فرد مطلع و مسوول، زوایای نهفته آن را آشکار سازید و نشان دهید که برنامهریزان و مجریان انقلاب فرهنگی چه کسانی بودهاند و خود در گشودن پرونده مذاکرات شورای انقلاب در این خصوص پیش قدم شوید.»
انقلاب فرهنگی؛ دولت آبادی - سروش - موسوی
روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، محمود دولتآبادی نویسنده مشهور ایرانی در جمع حامیان میرحسین موسوی از نامزدهای مطرح اصلاحطلبان در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت: «ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند.»
این سخنان در نشست شاعران و ادیبان حامی میرحسین موسوی بیان شد که عصر آن روز در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد ۸۸ برگزار شده بود.
محمود دولت آبادی در بخشی دیگر از سخنان خود گفت:« آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند...»
مواضع دولت آبادی علیه سروش، بیپاسخ نماند. عبدالکریم سروش در نوشتهای که روزنامه اعتماد ملی روز دو شنبه منتشرش کرد به تندی اقدام به پاسخگویی کرد.
سروش در نوشته خود آورده بود: «به جستجو برآمدم كه قصه چیست و محمود دولتآباد كیست، خبر آوردند خفتهای است در غاری نزدیک دولتآباد كه پس از ۳۰ سال ناگهان بیخواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت كرده و صدا درشت كرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالكریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل كرده و متكبرانه با حق جدل كرده است و این همه عقدهگشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی كه در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است.»
وی در ادامه، نوک پیکان حملات خود را به سوی میر حسین موسوی نشانه رفت و نوشت: «اگر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ كسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود كه پارهای از جلسات ستاد در دفتر نخست وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا میشد».
تنها اندکی پس از آن میرحسین موسوی به این یادداشت واکنش نشان داد.
این داوطلب انتخابات ریاست جمهوری، در نشستی با دانشجویان دانشگاه زنجان در این پاسخ به پرسشی در مورد «مسئولیتش در انقلاب فرهنگی» پاسخ داد: «این سوال غیرمستند است. قرار بر این بود که سوال یک دانشجو که فرهیخته و تحصیلکرده است دقیق باشد. نباید مسائل مختلف را با هم آمیخته کنیم و از آن وسیلهای بسازیم برای این که تاریخ را مخدوش کنیم.»
آقای موسوی گفته بود: «زمانی که انقلاب فرهنگی شد مسئولیتی نداشته است و این مسئله زمانی اتفاق افتاد که او هنوز نخستوزیر نشده بود.»
و اینبار نیز سروش در یادداشتی که روزنامه اعتماد ملی در شماره روز دوشنبه خود منتشر کرده موسوی را به «کتمان حقیقت» متهم کرده است.
انقلاب فرهنگی رویدادهایی را در بر میگیرد که در دانشگاههای ایران و به طور کلی در ساز و کار آموزش عالی ایران در سالهای نخست انقلاب ایران رخ داد. در این زمان دانشگاهها تعطیل شدند و بخشی از استادان و دانشجویان از آن اخراج شدند.
در خرداد ماه ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی به دستور آیتالله خمینی تشکیل شد. برنامه اصلی این ستاد -آنطور که رسما اعلام شد- تغییر برنامه آموزشی و بازگشایی دانشگاهها متناسب با آموزههای اسلام عنوان شد.
آیتالله خمینی برای تشکیل این ستاد در پیامی بر ضرورت «انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر كشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأكید كرده بود.
منتقدان انقلاب فرهنگی میگویند ستاد انقلاب فرهنگی در این دوره به تصفیه افراد، چهرهها و نیروهای مخالف حکومت ایران پرداخت.
دانشگاههای ایران در آغاز انقلاب فرهنگی عمدتا با خشونت به تصرف «دانشجویان مسلمان» در آمدند. پس از تصرف دانشگاهها نیز خشونت ادامه پیدا کرد. در آذرماه ۱۳۶۱ دانشگاههای ایران مجددا بازگشایی شدند.
ستاد انقلاب فرهنگی نخست با عضویت علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلالالدین فارسی و به ریاست علی خامنهای تاسیس شد. در آذر ۱۳۶۳، این ستاد به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. «نظارت عالی» بر این شورا بر عهده رهبر جمهوری اسلامی ایران است.
وی پیش از این و در واکنش به سخنان محمود دولت آبادی، نویسنده ایرانی، در زمینه نقش خود در «انقلاب فرهنگی» یادداشتی منتشر کرده بود که گروهی به یادداشت و لحن آن انتتقاد کردند.
بیشتر بخوانید:
چند روز پس از این واکنش، یک بار دیگر سروش در یادداشتی که روزنامه اعتماد ملی در شماره روز دوشنبه خود منتشر کرده موسوی را به «کتمان حقیقت» متهم کرده است.
سروش می نویسد: «قصه انقلاب فرهنگی قصه عبرت آموزی است. بعضی از رسانهها و دستگاههای حکومتی، سالها است که برای فرو کوفتن یکی از ناقدان و ناراضیان، یعنی سروش، ماجرای انقلاب فرهنگی را چنان ننگین وسنگین ودروغین کردهاند وجمعی بیخبر را چنان بازی دادهاند (کینهتوزان به جای خود) که اکنون این طناب برگردن خودشان پیچیده است. بهطوری که پیروان خط امام هم از آن برائت میجویند و شرمسارانه نقش خود را درآن انکار میکنند و از اطلاعرسانی درست سر میپیچند.»
وی با اشاره به واکنش موسوی در پاسخ به پرسش دانشجویی که از نقش نخست وزیر سابق ایران پرسیده بود، نوشته است: «پاسخ به آن دانشجو، درحقیقت پاسخ به عبدالکریم سروش بود که درجواب دروغها و توهینها و تمسخرهای یک نویسنده درمحفل حامیان مهندس موسوی، انگشت برنقش مهم میرحسین موسوی درستاد انقلاب فرهنگی نهاده بود و از وی خواسته بود تا این راز ساده را فاش کند و اطلاع درست و دقیق در اختیار پرسشگران قرار دهد. سروش حتی از گواهان این امر یعنی علی شریعتمداری، محمد خاتمی، احمد احمدی، صادق واعظزاده و رضا عارف نام برده بود که در دفتر نخستوزیر حاضر میشدند و در جلسات مکرر ستاد انقلاب فرهنگی به ریاست میرحسین موسوی شرکت میکردند. »
سروش با ذکر این جمله که «آقای موسوی اما به جای گفتن این حقیقت ساده، راه ناصوابی را برگزید» آورده است:«آقای موسوی شما که همه افتخارتان پیروی از امام است، چرا؟ شما که خود منصوب امام بودید و به فرمان او بر صدر جلسات مینشستید چرا خبر درست و دقیقی از آن نمیدهید؟ آیا فردا هم اگر به کرسی ریاستجمهوری بنشینید، همینطور «حق دانستن» مردم را محترم میشمارید؟»
وی افزود: «گفتهاید شما در انقلاب فرهنگی نقشی نداشتید، که اینطور؛ ولی صورت مذاکرات شورای انقلاب چیز دیگر میگوید: اعضای شورا به شدت از وضع ناآرام دانشگاهها ناراضی بودند. هاشمیرفسنجانی گفت:«از طریق حضور تعدادی بچه مسلمان در تهران میتوان جلو شلوغی دانشگاه را گرفت... از خشونت نمیترسیم. امروز شروع شود بهتر از سه ماه دیگر است.» مهندس میرحسین موسوی تنها کسی بود که «از ضرورت انقلاب فرهنگی ار طریق حضور تودهها در دانشگاه سخن گفت». و چنین بود که دانشجویان اینجا و آنجا ستادهایی تشکیل دادند و مشغول «انقلاب فرهنگی» شدند؛ یا به تعبیر میهمان مودب شما:«تقلید مضحک شناعت وسخافت.»
سروش در ادامه خطاب به موسوی نوشت: «من میدانم که حامیان شما، ازجمله آقای مسجدجامعی، درتشکیل آن جلسه و دعوت از آن نویسنده و تحریک او، خطای سیاسی واخلاقی بزرگی مرتکب شدند و «جای خالی دروغ» را پر کردند و پویش انتخاباتی شما را به رنگ جفا آلودند. اما شستن آن رنگ با رنگ دیگر میسر نیست. ازشما انتظار بزرگمنشی بیشتری میرفت. یکی اینکه آن گفتار و کردار زشت را نکوهش و سرزنش کنید و دوم اینکه شجاعانه از اقدام امامی که افتخار پیروی او را دارید [...] و نیز از نقش خود در انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی بیشرمندگی دفاع نمایید و چون یک فرد مطلع و مسوول، زوایای نهفته آن را آشکار سازید و نشان دهید که برنامهریزان و مجریان انقلاب فرهنگی چه کسانی بودهاند و خود در گشودن پرونده مذاکرات شورای انقلاب در این خصوص پیش قدم شوید.»
انقلاب فرهنگی؛ دولت آبادی - سروش - موسوی
روز ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸، محمود دولتآبادی نویسنده مشهور ایرانی در جمع حامیان میرحسین موسوی از نامزدهای مطرح اصلاحطلبان در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت: «ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند.»
این سخنان در نشست شاعران و ادیبان حامی میرحسین موسوی بیان شد که عصر آن روز در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد ۸۸ برگزار شده بود.
محمود دولت آبادی در بخشی دیگر از سخنان خود گفت:« آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند...»
مواضع دولت آبادی علیه سروش، بیپاسخ نماند. عبدالکریم سروش در نوشتهای که روزنامه اعتماد ملی روز دو شنبه منتشرش کرد به تندی اقدام به پاسخگویی کرد.
سروش در نوشته خود آورده بود: «به جستجو برآمدم كه قصه چیست و محمود دولتآباد كیست، خبر آوردند خفتهای است در غاری نزدیک دولتآباد كه پس از ۳۰ سال ناگهان بیخواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت كرده و صدا درشت كرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالكریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل كرده و متكبرانه با حق جدل كرده است و این همه عقدهگشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی كه در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است.»
وی در ادامه، نوک پیکان حملات خود را به سوی میر حسین موسوی نشانه رفت و نوشت: «اگر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ كسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود كه پارهای از جلسات ستاد در دفتر نخست وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا میشد».
تنها اندکی پس از آن میرحسین موسوی به این یادداشت واکنش نشان داد.
این داوطلب انتخابات ریاست جمهوری، در نشستی با دانشجویان دانشگاه زنجان در این پاسخ به پرسشی در مورد «مسئولیتش در انقلاب فرهنگی» پاسخ داد: «این سوال غیرمستند است. قرار بر این بود که سوال یک دانشجو که فرهیخته و تحصیلکرده است دقیق باشد. نباید مسائل مختلف را با هم آمیخته کنیم و از آن وسیلهای بسازیم برای این که تاریخ را مخدوش کنیم.»
آقای موسوی گفته بود: «زمانی که انقلاب فرهنگی شد مسئولیتی نداشته است و این مسئله زمانی اتفاق افتاد که او هنوز نخستوزیر نشده بود.»
و اینبار نیز سروش در یادداشتی که روزنامه اعتماد ملی در شماره روز دوشنبه خود منتشر کرده موسوی را به «کتمان حقیقت» متهم کرده است.
انقلاب فرهنگی رویدادهایی را در بر میگیرد که در دانشگاههای ایران و به طور کلی در ساز و کار آموزش عالی ایران در سالهای نخست انقلاب ایران رخ داد. در این زمان دانشگاهها تعطیل شدند و بخشی از استادان و دانشجویان از آن اخراج شدند.
در خرداد ماه ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی به دستور آیتالله خمینی تشکیل شد. برنامه اصلی این ستاد -آنطور که رسما اعلام شد- تغییر برنامه آموزشی و بازگشایی دانشگاهها متناسب با آموزههای اسلام عنوان شد.
آیتالله خمینی برای تشکیل این ستاد در پیامی بر ضرورت «انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر كشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب» و «تبدیل دانشگاه به محیطی سالم برای تدوین علوم عالی اسلامی» تأكید كرده بود.
منتقدان انقلاب فرهنگی میگویند ستاد انقلاب فرهنگی در این دوره به تصفیه افراد، چهرهها و نیروهای مخالف حکومت ایران پرداخت.
دانشگاههای ایران در آغاز انقلاب فرهنگی عمدتا با خشونت به تصرف «دانشجویان مسلمان» در آمدند. پس از تصرف دانشگاهها نیز خشونت ادامه پیدا کرد. در آذرماه ۱۳۶۱ دانشگاههای ایران مجددا بازگشایی شدند.
ستاد انقلاب فرهنگی نخست با عضویت علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلالالدین فارسی و به ریاست علی خامنهای تاسیس شد. در آذر ۱۳۶۳، این ستاد به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. «نظارت عالی» بر این شورا بر عهده رهبر جمهوری اسلامی ایران است.